بوران (Boran) (به فارسي: پوران/ Puran) شهبانوي ساساني، دختر خسرو (دوم) پرويز و نخستين بانوي پادشاه ايران است. سكههايي تاريخگذاري شده از سالهاي نخست و دوم و سوم پادشاهي وي در دست است. او در فاصلهي 17 ژوئن 629 تا 16 ژوئن 630 م. بر تخت سلطنت نشسته بود، و مطابق گزارش "Sebeos"، در بهار سال 630 م. و در پي قتل «شهروراز» غاصب؛ هر چند كه بوران همسر وي نبود بل كه بايست بيوهي «كواد» دوم (شيرويه؛ پادشاهي در: 628 م.) بوده باشد.
برخي نويسندگان، مدت پادشاهي او را يك سال و چهار ماه ميانگارند و ديگران، يك سال و شش ماه؛ سبئوس اين مدت را دو سال برآورد ميكند. اما احتمالاً بوران در پاييز 631 م. درگذشته بود (cf. Noldeke, Geschichte der Perser, p. 433) و از اين رو، به رغم سومين سالنگار، مدت پادشاهي وي نميتواند بيش از يك سال و نيم باشد. برپايهي گزارش Anonymous Syraic Chronicle و Chronicle of Seert (II/2, p. 259)، بوران را با خفه كردن به قتل رسانده بودند. Chronicle of Seert نام قاتل او را پيروز (فرمانده سپاه ايران) ذكر ميكند.
مطابق گزارش طبري (I, p. 1064; Noldeke, pp. 390ff.)، بوران «پُس- فرخ» (باني توطئه عليه شهروراز) را به مقام وزارت (بزرگ- فرمدار) ترفيع داده بود. مطابق روايتي ديگر، تصور شده است كه بوران «فرخ- هرمزد» (امير آدوربادگان) را به زمامداري حكومت منصوب كرده بود. رويداد عمدهي دوران پادشاهي بوران، فرستادن سفيراني به نزد امپراتور «هراكليوس» (Heraclius)، به رياست «كاتوليكوس ايشوعيب» سوم و بزرگان كليساي ايران بود. اين گروه اعزامي قصد رفع كردن چند موضوع مورد اختلاف دو قدرت ايران و روم را داشت. اما - به ويژه - اين تصوري موهوم است كه مذاكرات ياد شده منجر به استرداد صليب مقدس به هراكليوس شد؛ چرا كه در حقيقت، صليب را پيشتر، كواد دوم (شيرويه) در سال 629 م. به روميان بازپس داده بود (1).
دومين بانوي پادشاه ايران، «آزرميدخت» (پهلوي: AzarmigDukht؛ فارسي: آزرميدخت، ارزميدخت، ارزميندخت، آزروميدخت) است كه مطابق گزارش طبري، براي چند ماه در سال 630 م. پادشاهي كرد. او خواهر شهبانو «بوران» و دختر شاه خسرو (دوم) پرويز بود. نام وي به معناي «دختر محترم» يا «دختر [يك فرد] محترم» است كه در اين صورت، به پدرش (خسرو پرويز) اشاره دارد. ما دربارهي اين شخصيت دانستههاي اندكي داريم كه متعلق است به دوران اغتشاشهاي پاياني عصر ساساني. اما وجود وي به گواهي سكههايي، تأييد و تصديق شده است.
م. ي. مشيري سكهاي از اين شهبانو را كشف و منتشر كرده است (Etudes de numismatique iranienne sous les sassanides, Tehran, I, 1972, pp. 11-16)؛ اين سكه در سال يكم ضرب گرديده و در ضرابخانهاي با نماد WYHC كه تصور شده، شهر «وه از آميد كواد» (Veh-az-Amid-Kavad = ارجان) است. اين سكه داراي چهرهي يك مرد است. مشيري كوشيده است اين امر غيرعادي را با اين پيشنهاد كه تصوير مذكور متعلق به «فرخ- هرمزد» است، تعبير و تبيين كند. وي (فرخ- هرمزد) كسي بود كه به طور بلندپروازانهاي، آرزوي ربودن مقام سلطنت را داشت و عملاً نيز اين قدرت را زير نام «هرمزد ششم» به دست آورده بود. وي كمي بيش از يك سال توانست به طور همزمان با شهبانو آزرميدخت پادشاهي كند. سكهاي از هرمزد ششم در سال يكم ضرب نشده و تنها نمونهها، در سالهاي دوم و سوم تاريخگذاري شده است. دو سكهي ديگر آرزميدخت در كتابخانهي ملي پاريس موجود است و سكهاي نيز در اختيار روانشاد م. فروغي بود. [در همهي موارد] فقط ضرابخانهي WYHC تأييد شده است.
منابع تاريخي عصر اسلامي، مدت پادشاهي آزرميدخت را به طور متفاوتي، شش ماه (طبري،1، ص 1056؛ يعقوبي،1، ص 198؛ بيروني، Chronology, p. 123؛ حمزه، ص 28؛ ابن مسكويه، تجارب الامم،1، ص 270)، چهار ماه (مقدسي، البدع و التاريخ،3، ص 173؛ كسروي به نقل از حمزه، ص 22 [بسنجيد با ص 28])، و شانزده ماه (مسعوي، مروج الذهب، ed. Pellat، 1، ص 322؛ حمزه، ص 16؛ مجمل التواريخ، ص 83) ذكر ميكنند. طبري (I, pp. 1064-65) شرح ميدهد كه «فرخ- هرمزد»، فرمانده سپاه خراسان، از آزرميدخت براي ازدواج، خواستگاري كرد. شهبانو بدون دادن جرأت امتناع به وي، او را به محفلي خصوصي دعوت كرد و در آن جا به قتل رساند. براي گرفتن انتقام فرخ- هرمزد، پسرش رستم [فرخزاد] ظاهراً تيسفون (پايتخت) را تصرف كرده، شهبانو را خلع نمود و او را كور ساخت و كشت.
منابع اسلامي، آرزميدخت را به صورت زني باهوش و بسيار دلربا توصيف ميكنند. كتاب «صُوَر ملوك بني ساسان» [كه داراي تصاوير نقاشي شدهي همهي پادشاهان ساساني بوده] وي را به شكل نشسته بر صندلي، ملبس به رداي گلدوزي شدهي سرخفام و شلوار آراستهاي به رنگ آبي آسماني، با تبري در دست راست و شمشيري كه در دست چپ گرفته و بدان تكيه داده، تصوير كرده بود (حمزه، ص 92). او همچنين با بناي آتشگاهي در «ابخاز» و دژ / قصري در «اسد آباد»، معتبر و نامبُردار شده است (مجمل التواريخ، ص 83).
لقب وي «دادگر» بوده است. شاهنامه كه او را "آزرمدخت" ميخواند و پادشاهياش را به كوتاهي شرح ميدهد، سخنان پندآميز و حكيمانهي او را در زمان برتخت نشيني، و اين كه قدرتاش در پنجمين ماه پادشاهياش فروشكسته بود، بيان ميكند؛ اما اين شرح فاقد تصريح در مورد شيوهي درگذشت شهبانو است (ed. Mohl, VII, p. 422). منابع مسيحي نيز پادشاهي وي را ثبت كرده، نام وي را به شيوههاي گوناگون تحريف و دگرگون ساختهاند (2).
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1) M. L. Chaumont, "BORAN": Encyclopaedia Iranica, vol. 4, London & NewYork, 1990
2) Ph. Gignoux, "AZARMIGDUXT": Encyclopaedia Iranica, vol. 3, London & NewYork, 1989
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر