کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

تيره‌ي گوران

«گوران» نام تيره‌اي ساكن در دهستان گوران، واقع در ميان قصر شيرين و كرمانشاه، در كردستان است. شرف الدين بدليسي از گوران به عنوان يكي از چهار بخش كردها ياد مي‌كند اما ولاديمير مينورسكي به طور قانع كننده‌اي نشان داده است كه گورانيان به مردمان پارسي‌گوي ساكن در منطقه‌اي بزرگ در كناره‌هاي جنوب شرقي و جنوب نواحي كردنشين تعلق دارند. به نوشته‌ي مينورسكي، آنان از حوزه‌ي كاسپين برخاستند، اما پيش از اين ديرزماني در كردستان استقرار يافته بودند.
نخستين بار، شهاب الدين احمد عمري در حدود 1343 ق/ 744 م. از تيره‌ي گوران در فهرست «قبايل كرد» خويش ياد كرده است. اما مينورسكي بر اين باور است كه اين مردم مي‌بايست چند سده پيش از اين تاريخ در اين منطقه زيسته باشند. براي سالياني دراز، گوران تيره‌اي بسيار نيرومند بود و سران آن از مركز خود، «گهواره»، واقع در 60 كيلومتري غرب كرمانشاه، بر ناحيه‌ي پهناوري فرمان مي‌راندند. در طي اين دوران دولت‌مندي، ادبيات فاخر گوراني، كه در گويش فارسي با نام «گوراني» شناخته مي‌شود، انتشار گسترده‌اي يافته بود. با وجود اين، در طي قرن بيستم، تيره‌ي گوران به سبب رهبري ضعيف، بيش‌تر قدرت خود را از دست داد، كه در نتيجه، آنان تحت الشعاع همسايگان مهاجم كرد خود، به ويژه در كلهر، قرار گرفتند. به نوشته‌ي Nikitine، از اواسط اين قرن، همه‌ي چادرنشينان گوران «كردي‌گو» شده بودند.
تيره‌ي گوران در زمان شكوفايي خود از هشت طايفه تشكيل شده بود: گهواره، قلخاني، اسپري، قلخاني بهرامي، تفنگ‌چي، دانيالي، طايشه، بيبيان، و نيريزي. بعدها سه طايفه‌ي آخر از موجوديت خود به عنوان طوايفي مستقل دست كشيدند، اما از سوي ديگر، طايفه‌ي جديدي به نام «سادات حيدري» پديد آمد. پيش‌تر، از نخستين دهه‌ي قرن بيستم، نيمي از طوايف گوراني به كار بر روي زمين پرداخته بودند. اينك بيش‌تر آنان يك‌جانشين و غيرمهاجراند؛ پاره‌اي از آنان كه هنوز كوچنده‌اند، تابستان‌ها را در كوه‌هاي «دالهو» به سر مي‌برند.
در باره‌ي آمار جمعيت گوران برآوردهاي بسياري وجود دارد. برپايه‌ي گزارش رزم‌آرا، كه معتبرتر مي‌نمايد، در 1952 م. 3420 خانوار از گوران‌ها يا 18000 نفر وجود داشته است. خاندان رهبر تيره‌ي گوران شيعه مذهب است، اما بيش‌تر اعضاي طوايف «علي الاهي» (يارسان) هستند. *

* P. Oberling, s.v. “Guran”, in Encyclopaedia Iranica, vol. XI/4, 2003

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر