کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

ابوحفص سغدي؛ شاعر پيش‌رو فارسي

ابوحفص سغدي يكي از به اصطلاح «نخستين شاعران» زبان فارسي است. البته «نخستين شاعر» مفهومي ساده‌گرايانه است؛ چرا كه شعر مانند مرحله‌اي از يك زبان [در سير تكاملي خود]، به طور پيوسته رشد و تكامل مي‌يابد و از گذشته‌ي بلافصل خود سرچشمه مي‌گيرد. انگاره‌ي «نخستين شاعر» بودن ابوحفص ممكن است از نبود تمايز ميان اصطلاحات «قديمي‌ترين» و «اولين» در تذكره‌هاي شعر فارسي پديد آمده باشد. ابوحفص نخستين شاعري كه از اوزان عربي در شعر خويش استفاده كرده باشد، نبود. ديگران قبلاً چنين كاري كرده بودند، و قطعه‌ي تك بيتي به جا مانده از او، با هنجارهاي عروض عربي به طور دقيق مطابقت نمي‌كند.
درباره‌ي زندگي ابوحفص دانسته‌هاي ناچيزي در دست است؛ به گفته‌ي فارابي (درگذشته 940 م./ 329 ق.)، نقل شده در كتاب المعجم في معايير الاشعار العجم، ابوحفص موسيقي‌داني بزرگ بود كه در 912 م./ 300 ق. در اوج شهرت خويش قرار داشت و سازي را به نام شهروذ ابداع نمود. اين اطلاعات را خوارزمي (درگذشته 1228م./ 626 ق.)، اُرمَوي (درگذشته 1293م./ 693 ق.)، و احمد بن يحياي هروي (درگذشته 1500م./ 906ق.) نيز تأييد مي‌كنند. گفته‌ي رضاقلي هدايت و نويسندگان ديگر، مبني بر اين كه ابوحفص در سده‌ي 7 م./ 1 ق. مي‌زيسته، بايد مردود دانسته شود.
از اشعار او تنها اين قطعه‌ي تك بيتي در كتاب المعجم به جا مانده است: آهوي كوهي، در دشت چه گونه دَوَذا / او يار ندارد، بي‌يار چه گونه بُوَذا؟ اين قطعه در شكل اصلي خود هم‌هجا (isosyllabic) نيست؛ اما نويسندگان بعدي براي سازگار كردن آن با عروض عربي (به ويژه در مصرع دوم) بدان دست برده و آن را اصلاح كرده‌اند. آهنگ غنايي ساده‌ي اين شعر دال بر اين است كه اين قطعه احتمالاً سرودي متعلق به يك خنياگر بوده است. به نظر مي‌رسد كه اين شعر احساسات نوستالژيك فردي روستايي را كه خود را در محيط غيردوستانه‌ي يك شهر يافته است، توصيف مي‌كند.
فرهنگ‌نامه نويسان متأخر لغت‌نامه‌اي را به ابوحفص نسبت داده و ادعا كرده‌اند كه از اين اثر در تدوين كتاب‌هاي خود بهره جسته‌اند (براي نمونه، نگاه كنيد به مقدمه‌ي فرهنگ جهانگيري و مجمع الفرس). اما نقل قول‌هاي آنان از اين اثر حاوي اشعاري از عنصري و ناصر خسرو است كه بيش از يك سده پس از ابوحفص مي‌زيستند. البته ممكن است كه اين اشعار الحاقات و افزوده‌هايي بعدي به آن اثر باشند (مواردي از اين دست در، مثلاً، لغت فرس اسدي توسي يافته مي‌شوند). اما در هيچ يك از اشعار متعلق به سده‌هاي دوم و سوم ق. از اين اثر گم شده نقل و ذكري نمي‌شود، هر چند برخي مي‌گويند اين كتاب تا سده‌ي 17 م./ 11 ق. موجود بوده است. بنابراين مي‌توان فرض كرد كه اين اثر، اگر واقعاً وجود داشته است، بسيار زود گم شده و از ميان رفته بود و سده‌هايي بعد، چند اثر بي‌نام با اين كتاب يكي شمرده شده‌اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر