کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه

موسيقي در ايران پيش از اسلام

موسيقي در ايران پيش از اسلام هنرهاي زيبا نماينده احساسات و روحيات هر قوم است و چون ذوقيات ملل متفاوت است، هنرهاي مردم هم كه تراوشهاي روحي آن‌هاست از يكديگر متمايز مي‌باشد. اوضاع جغرافيايي و طبيعي و حالتهاي روحي و معنوي، طرز فكر و آداب و رسوم مذهبي، سابقه‌هاي تاريخي همه و همه در اختلاف موسيقي قوم مؤثرند. ايراني هرچه با موسيقي خارجي آشنا باشد و به موسيقي خود توجهي نداشته باشد، اگر موقع فراغتي برايش پيش آيد، ديوان حافظ و سعدي را مي‌جويد و چند بيتي از آن را با آهنگ موسيقي ملي خود كه با آن پرورش يافته مي‌خواند و اگر كتاب شعري نيافت و خود هم تصادفاً شعري از حفظ نداشت، باز با خود زمزمه‌اي مي‌كند، بي‌آنكه خود متوجه باشد آهنگ يكي از نغمات موسيقي ميهن اوست . موسيقي در دوره هخامنشي از موسيقي اين دوره اطلاع كافي نداريم ولي ملتي كه خود را رقيب يونان مي‌دانسته و با اهالي آن سرزمين روابط تاريخي داشته و از حيث آثار صنعتي نمونه‌هاي پرارزشي مانند مجاريهاي تخت‌جمشيد به يادگار گذاشته، بي‌شك از موسيقي هم بي‌بهره‌ نبوده است. از اين گذشته چون دولت هخامنشي جانشين دولتهاي متمدن زمان خود گرديد، از صنايع آنها نيز تا آنجا كه مطابق ذوق ايراني‌ها بود اقتباس كرد. اينك اشارتي كه دو نفر از تاريخ‌نويسان معروف يونان در اين باب كرده‌اند بيان مي‌‌كنيم: هردوت(Herodote) در تاريخ خود راجع به ايرانيها مي‌گويد: «ايرانيان براي تقديم نذر و قرباني به خدا و مقدمات خود مزبخ ندارند، آتش روشن نمي‌كنند، بر قبور شراب نمي‌پاشند، ولي يكي از موبدان حاضر مي‌شود و يكي از سرودهاي مقدس مذهبي را مي‌خواند.» از اين نوشته چنين برمي‌آيد كه ايرانيان در آن موقع موسيقي مخصوصي براي تشريفات مذهبي داشته‌اند و شايد سرودي كه هردوت به آن اشاره مي‌كند از سرودهاي كتاب اوستا باشد. راجع به موجود موسيقي مذهبي در اين دوره با اشاره‌اي كه هردوت كرده مخصوصاً با توجه به اين نكته كه قديمي‌ترين قسمت كتاب اوستا شامل سرودها و مناجات‌هائيست كه در وقت عبادت با تشريفات خاصي خوانده مي‌شده شكي باقي نمي‌ماند. از نظر موسيقي يك قسمت از كتاب (يسنا) كه موسوم به گاتها مي‌باشد قديمي‌ترين قسمت اوستا و شامل سرودهاي مؤثريست كه شايد آهنگ‌هاي مخصوصي داشته باشد . موسيقي در دوره ساسانيان از آنجا كه پادشاهان ساساني، ايراني‌نژاد بودند و به بسط و توسعه تمدن ايراني علاقه مخصوصي داشتند، در دوره آنها علوم و صنايع ترقي كرد و موسيقي هم در اثر ترغيب و تشويق آنها بيش از پيش رواج و رونق گرفت. اردشير ساساني مردم را به طبقات مختلف تقسيم كرده بود كه از آن جمله موسيقي‌دانها طبقه خاصي را تشكيل مي‌دادند و در نزد او مقامي مخصوص داشتند. ذوق ادبي و موسيقي بهرام‌گور معروف است، چنانكه نوشته‌اند وي چهارصد تن نوازنده و خواننده از هند به ايران آورد و در زمان او موسيقي‌دانها بر ساير طبقات مردم مقدم بودند و او آنها را نوازش بسيار مي‌‌كرد. موسيقي دوره ساساني مخصوصاً در زمان خسروپرويز بيشتر ترقي كرد و باربد، موسيقي‌دان خاص او بود كه در كتاب‌هاي ادب و تاريخ مانند شاهنامه فردوسي و خسرو‌شيرين نظامي حكاياتي از او نقل شده است. به طوريكه نوشته‌اند باربد مخترع تعدادي نوا و آهنگ‌هائيست كه آنها را در حضور خسروپرويز مي‌نواخته و مشهور است كه وي سيصد و شصت لحن موسيقي براي روزهاي سال ساخته و هر روز اسامي كه نظامي در خسرو‌شيرين آمده معلوم نيست نغمات اختراعي باربد باشد ولي چون نام اغلب آنها فارسي خالص است و ديگران هم همين نامها را كم و بيش قبل از او تكرار كرده‌اند، مي‌توان با حدس نزديك به يقين گفت كه اين نغمه‌ها يادگار دوره ساساني است، از قبيل: گنج بادآور- آرايش خورشيد- نيمروز- مشگدانه- رامش‌جان- نوشين‌باده- نوروز- شبديز- كبك دري- كيخسروي- سبزه در سبزه- سروستان- ماه- شادروان مرواريد. (شبديز شايد نام نغمه است كه باربد در مرگ اسب محبوب خسروپرويز ساخته) ديگر از موسيقي‌دانهاي اين دوره، نكيسا مي‌باشد و درست معلوم نيست كه وي ايراني بوده يا يوناني. همينقدر او را در نواختن چنگ ماهر دانسته‌اند و نامش هنوز بر سر زبانهاست. ديگر بامشاد و رامتين يا (رامين) و آزاد و ارچنگي كه آنها از مطربان و رامشگران دوره خسروپرويز بوده‌اند. باري تجمل سلطنت ساسانيان خود دليل ديگريست كه موسيقي در آن دوره آبرو و احترام و رونق و اعتباري داشته است و دليل ديگر بر اهميت موسيقي دوره ساساني، اينكه عربها بعد از فتح ايران، موسيقي ايراني را عيناً اختيار كردند و بين آنها كه به كلي از اين هنر عاري بودند، نوازندگان و خوانندگاني پيدا شدند و موسيقي‌دانهاي ايراني در دوره جلفا قدر و اعتباري به سزا يافتند. راجع به سازهائيكه در دوره ساساني معمول بوده، بطوريكه از مضمون حكايات و افسانه، اشعار و مطالبي كه در اين باب نوشته‌اند برمي‌آيد، نامي، غژك و رباب و بربط و چنگ در آن زمان متداول بوده است. از سازهاي ذكر شده نمونه چنگ در طاق بستان ديده مي‌شود. از منظره شكارگاهي كه در طاق بستان هست چنين برمي‌آيد كه شاه و همراهانش در مردابي مشغول شكار هستند و زنهاي چنگ‌زن در قايقي نشسته با الحان موسيقي، وسائل خوشي آن‌ها را فراهم مي‌آورند. جاي بسي تعجب است كه اين ساز كه از قديمي‌ترين آلات موسيقي است و قبل از ايرانيها، ملل ديگر از قبيل مصريها و سوريها و عيلاميها و آسوريها هم با آن آشنايي داشته‌اند و در دوره ساساني هم معمول بوده كم‌كم در ايران از بين رفته است، درصورتيكه اين ساز فعلاً تكميل شده و در اركسترهاي اروپا معمول و متداول است. اهميت و وسعت موسيقي ايران از نظر علمي دايره موسيقي ما بسيار وسيع است زيرا وجود ربع پرده و فواصل ربع پرده‌اي سبب ايجاد يك عده گامهايي شده كه نظير آنها در موسيقي فرنگي نيست از قبيل گامهاي شور و سه‌گاه و چهارگاه و غيره. هر يك از مقامات موسيقي ما داراي حالات و صفات مخصوصي اس كه اين كيفيات موسيقي ما را نسبت به ديگر موسيقي‌ها و به‌خصوص موسيقي فرنگي ممتاز مي‌كند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر