کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

پیشینه تاریخ پزشکی در ایران

« بخش پاياني »
...شرايط و امكانات عفونت و آلودگي و بيماريهاي ناشي از آن بسيار بودند و بنابراين درست پات در برابر زحماتي كه در اين دنيا تحمل مي كرد به پاداش در بهشت بشارت داده شده بود كه در ونديداد آمده است . بنابراين تا آنجا كه از اطلاعات به دست آمده معلوم مي شود در ايران قديم وضعيت پزشكي پيشرفته تر از آشور بود اگر ايران در پايه گذاري فرضيه « مزاج هاي چهارگانه » سهمي داشته باشد در ايجاد نظريه اصلي ميكروكوسم « عالم صغير » كه فرضيه فوق از نتايج آن است ، نقش بزرگتري ايفا كرده است . بر طبق فرضيه دوم انسان در مقياس كوچكتري آيينه تمام نماي سراسر كاينات است . اكنون در بندهشن فصلي وجود دارد با عنوان « درباره بدن انسان تصويري از جهان » در اين بخش هريك از قسمت هاي مختلف بدن به يكي از قسمت هاي جهان تشبيه شده است . « پشت به منزله آسمان ، بافت ها مانند خاك ، استخوان ها مثل سلسله جبال ، رگ ها شبيه رودخانه ، خون همانند آب دريا ، كبد نظير رستني ها محل رويش جنگل و مغز استخوان مانند فلز مايع در درون زمين است . »
در ميان مجموعه بقراطي نيز كتابي هست كه به قدري به اين اثر فارسي شبيه است كه بررسي طرز پيدايش جداگانه اين نظريه هاي مشابه به وسيله ايرانيان و يونانيان را دشوار مي سازد . در حقيقت معلوم نيست كدام اثر و كداميك اقتباس است زيرا تاريخ هيچ كدام به طور قطع مشخص نيست . افلاطون نسخه يوناني آنرا مي شناخت . بندهشن به شكل امروزي آن مربوط به دوره قبل از اسلام نيست اما به دلايل زبان شناسي زيادي مي توان تصور كرد كه اين كتاب ترجمه بعدي اوستاي زمان ساسانيان باشد كه خود ترجمه اي از يك اثر بسيار قديمي تر است . ترجمه يوناني اين جمله از بندهشن « مغز استخوان مانند فلز مايع درون زمين است » اين احتمال را به وجود مي آورد كه نسخه ايراني قديمي تر باشد ، زيرا در نسخه منسوب به بقراط همين عبارت به صورت « مغز استخوان گرم و مرطوب است » آمده كه به هيچ وجه با عبارت قبلي منطبق نيست . شايد كلمه مرطوب ترجمه يوناني Uypoy باشد كه معناي مايع نيز مي دهد . كلمه ايراني و اوستايي براي مغز نيز طوري است كه با لغت ديگري كه به معناي گرم است يك نوع خوانده مي شود . حال اگر تصور شود كه يونانيان اين مطلب را اقتباس كرده اند و موضوع را درست فهميده اند و متن بعدا به وسيله رونويس كنندگان بعدي تصحيح شده به آساني ميتوان به كيفيت بروز اين اختلاف در جمله بندي پي برد . بنابراين مي توان گفت كه انتظار معرفي اين فرضيه فلسفي به دنيا كه بعدا يونانيان علم تشريح و فيزيولوژي و آسيب شناسي را بر اساس آن بنيان نهاده اند از آن ايرانيان است .
بقراط پدر علم پزشكي يونان در آثار خويش گفته كه برخي از مباني پزشكي از خاندان « سئنا » «سينا»ي مغاني در هگمتان « همدان » پايتخت دولت ماد باستان ايران اقتباس كرده است . چنان كه در اوستا « يشت 13 كرده 24 بند 97 ، كرده 27 بند 126 » ياد گرديده ، سينا يكي از مغان بزرگ «روحاني حكيم » پسر « اهوم ستودت » بوده كه صد سال زيسته و همواره صد تن شاگرد داشته و همو بنيان گذار مكتب سده يا آكادمي « هگمتان = اكباتان » مي باشد كه مورخان يوناني از آن آكادمي و مدرسه پزشكي ياد كرده اند . مكتب پزشكي ايراني كه از گذشتگان بود از عهد باستان به مكتب مغان مشهور شد . خاندان هاي پزشكي « اسكلپيادي » در ايران باستان كه بايد بر آنها اطلاق « سينايي » نمود به وسيله استادان پزشكي دانشگاه جنديشاپور* تا قرن هاي نخستين اسلام همچنان ادامه داشت . در شاهنامه فردوسي اشعار مربوط به جراحي پهلو « سزارين » رودابه مادر رستم و بيرون كشيدن رستم از شكم او به ويژه بيهوش كردن رودابه و جراحي پهلوي وي بسيار جالب توجه است :

بيامد يكي موبد چيره دست مر آن ماه رخ را به مي كرد مست
بكاويد بي رنج پهلوي ماه بتابيد مر بچه را سر ز راه
چنان بي گزندش برون آوريد كه كس در جهان آن شگفتي نديد

منبع :
برگرفته از كتاب نقش ايرانيان در تاريخ تمدن جهان ، نوشته عبدالرفيع حقيقت . تهران / كومش / 1378

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر