کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

خط میخی چگونه رمز گشایی شد

خط میخی فارسی باستان پس از انقراض دولت هخامنشی از رواج افتاد و خواندن آن فراموش شد ؛ تا اینكه ، اخبار و گزارش هایی كه جهانگردان و سیاحان اروپایی از اوایل قرن هفدهم میلادی به این سوی ، به هنگام سیر و سیاحت در شرق و بازدید از ویرانه های تخت جمشید ، فراهم كرده بودند ، توجه دانشمندان اروپایی را به آن جلب نمود . در قرن هجدهم میلادی ،چندین كتیبه به خط میخی فارسی باستان در اروپا منتشر شد ، از آن جمله است رونوشت كامل یكی از كتیبههای داریوش در تخت جمشید ( DPC ) كه ، شاردن Chardin جهانگرد معروف فرانسوی ، در سال 1711 ، آن را منتشر كرد ؛ همچنین كتیبه ای از خشایارشا بر روی گلدانی از سنگ مرمر كه كنت كایلوس Count Caylus ، در سال 1762 ، گزارشی درباره آن به محافل علمی آن روزگار ارائه نمود ...

در سال 1765 ، كارستن نیبور Carsten Niebuhr رونوشتهای دقیقتری از كتیبه سه زبانی تخت جمشید تهیه كرد و پس از بازگشت از شیراز ، در سال 1778 ، به انتشار آن پرداخت . نیبور از بررسی این اسناد به خوبی دریافت كه ، كتیبه ها از چپ به راست و به سه گونه نظام خطی كاملا متفاوت از هم نوشته شده اند . چند صباحی بعد ؛ در سال 1798 م ؛ اولاف گرهارد تیخسن Olav Gerhard Tychsen پی برد كه این سه نظام خطی متفاوت در كتیبه ها ، در حقیقت ، مبین سه زبان مختلف هستند و نشانه میخ مانند موربی كه در ساده ترین نوع این سه شیوه كتابت به طور منظم پس از چند علامت تكرار می شود ، ظاهرا نشانه مقسم كلمات بوده است . اما او ، به اشتباه ، این كتیبه ها را متعلق به دوره اشكانیان دانست . در سال 1802 م ؛ فردریش مونتر Friedrich Munter مستقل از تیخسن ، علامت واژه جداكن را در این كتیبه ها تشخیص داد و تصور كرد كه ، گروهی از نشانه هایی كه در این سنگ نبشتهها بیشتر از نشانه های دیگر تكرار می شود ، احتمالا بر مفهوم « شاه » و « شاه شاهان » دلالت می كند . او از روی برخی از قراین احتمال داد كه كتیبهها متعلق به دوره هخامنشی هستند . علیرغم مساعی مستمر این دانشمندان و چند تن دیگر ، هنوز پیشرفت واقعی در گشودن رموز خط میخی فارسی باستان حاصل نشده بود ، تا اینكه گئورگ فردریش گروتفند Georg Friedrich Grotefend آلمانی ، در سال 1802 ، به این كار همت گماشت .


گروتفند كار خود را با تطبیق و مقابله دو كتیبه از تخت جمشید ( كتیبه های DPA و XPE ) شروع كرد و دیری نگذشت كه به موفقیتی چشمگیر دست یافت . او نیز ، تصور كرد كه كتیبه ها به سه شیوه خطی متفاوت نوشته شده اند ، میخ مورب در آنها علامت یا نشانه واژه جداكن است ؛ كتیبه ها به پادشاهان هخامنشی تعلق دارند و اساسا حاوی اسامی و القاب این پادشاهان اند ، و زبان ساده ترین نوع این نبشته ها – كه در اصل به فارسی باستان بود - شبیه و همانند زبان اوستایی است . او همچنین ، احتمال داد كه القاب و عناوین پادشاهان هخامنشی مشابه القاب پادشاهان ساسانی است و القاب پادشاهان اخیر در ا« زمان ، توسط سیلوستر دوساسی Silvestre de sacy به این صورت معلوم شده بود : « X شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه ایران و انیران ، پسر Y شاه بزرگ »

پیش از ذكر جزئیات مربوط به نحوه كار گروتفند ، برای سهولت مقایسه ، آوانوشت دو كتیبه ای كه اساس كار او در رمز گشایی خط میخی فارسی باستان بود ، در ذیل ارائه می شود :

كتیبه خشایارشا XPa

كتیبه داریوش DPa

xsayArsA

DArayavauS

xSAya"iya vazarka

xSAya"iya vazarka

xSAya"iya xSAya"iyAnAm

xSAya"iya xSAya"iyAnAm

DArayavauS xSAya"iyahyA

viStAspahyA

Puca HaxAmaniSiya

Puca HaxAmaniSiya

( haya imAm tacaram akuanuS )

گروتفند به روشنی دریافت كه در این دو كتیبه گروهی از نمادها عینا تكرار می شود و گروهی دیگر با هم تفاوت دارد . بنابراین ؛ نتیجه گرفت كه كتیبه ها متعلق به دو پادشاه هستند ؛ گروهی از نشانه هایی كهعینا یا با جزئی اختلاف تكرار می شود ، معرف كلمه « شاه » است و گروهی كه با هم تفاوت دارد ، بر اسامی این دو شاه دلالت می كند . بر پایه این استدلال و نیز ، بر اساس الگوی یاد شده كتیبههای ساسانی ، او از این دو نبشته ، كتیبه دوم ، یعنی كتیبه خشایارشا را ، موقتا ، به صورت زیر ترجمه كرد :

« X شاه بزرگ ، شاه شاهان ، Y شاه را پسر ، هخامنشی »

ترجمه « Y شاه را پسر » بر اساس این تصور بود كه واژه Y در سنگ نوشته اول ، نخستین كلمه ای بود كه كتیبه با آن شروع می شد و به نظر می رسید نام پادشاهی باشد كه كتیبه به نام او نوشته شده است ، اما همین نام در كتیبه دوم در جایگاهی پس از عنوان « شاه شاهان » با یك لاحقه اضافی به كار رفته بود . به همین دلیل ، او تصور كرد كه این واژه از طریق همین لاحقه اضافی با واژه بعدی ، كه مفهوم « پسر » داشت ، ارتباط یافته است . علاوه بر این ، گروتفند متوجه شد نامی كه كتیبه اول با آن آغاز می شود ، در كتیبه دوم در جایگاه نام پدر « X شاه » قرار گرفته است . از سوی دیگر ، در كتیبه دوم پس از نام پدر كلمه شاه به كار رفته ، در حالی كه در كتیبه اول پس از نام پدر ، این كلمه استعمال نشده بود . از این امر او نتیجه گرفت كه ، این دو كتیبه متعلق به پدر و پسری است كه هر دو شاه بودند ، اما پدربزرگ پسر ، شاه نبود . بنابراین ، او در فهرست شاهان هخامنشی كه از روی منابع یونانی به دست آمده بود ، به دنبال نام پدر و پسری گشت كه دارای مشخصات فوق باشند . در میان پادشاهان هخامنشی ، نام كوروش و كمبوجیه از یك سو ، و نام داریوش و خشایارشا از دیگر سو ، می توانست مشمول این احتمال باشد . از این اسامی ، گروتفند نام كوروش و كمبوجیه را كنار گذاشت ؛ چون تصور می كرد این دو نام باید با حروف یكسانی شروع شوند ، در حالی كه اسامی مذكور در كتیبه ها با دو حرف مختلف شروع شده ودند . البته ، در اینجا یك تصادف محض به یاری او شتافت ؛ چون نام كوروش و كمبوجیه در خط فارسی باستان بنا به پاره ای از دلایل كتابتی با دو حرف مختلف شروع می شوند . به هر حال ، مجموع این دلایل گروتفند را به این عقیده رهنمون گشت كه نویسنده كتیبه دوم باید خشایارشا باشد و نویسنده كتیبه اول پدرش ، داریوش ، كه پدر او گشتاسب ( ویشتاسپ ) عنوان شاه نداشت . مرحله بعدی ، تعیین ارزش آوایی این علایم به عبارت دیگر تلفظ پارسی باستان این اسامی بود . در این مورد ، گروتفند به صورت این اسامی در متون متاخر ایرانی توجه كرد و ارزش آوایی كلمات مورد بحث را به صورت زیر مشخص نمود :

گونه صحیح اسامی در كتیبه ها

تلفظ پیش نهادی گروتفند

V - i - s - T - a - S – p

g-o-sch-t-a-s-p

D - A - R - Y - V - U - s

d-a-r-h-e-u-sch

X - s - Y - A - R - S - A

Kh-sch-h-a-r-sch-a

بدین ترتیب ، گروتفند توانست ارزش آوایی 15 نشانه از حروف خط میخی فارسی باستان را معین كند . البته ، بعدها ، معلوم شد كه از این 15 حرف ، فقط ارزش آوایی 10 حرف صحیح بوده است . علاوه بر سه نام یاد شده ، لغات « بزرگ » و « شاه » تنها كلماتی بودند كه گرتفند به درستی آنها را تشخیص داد و بعدها ، در سال 1815 ، نام كوروش را در كتیبه مرغاب CMA شناسایی كرد .

پس از تلاش های گروتفند ، به دنبال یك وقفه نسبتا طولانی ، در امر رمز گشایی ، خط میخی فارسی باستان ، دانشمندان دگرباره ، به این كار اهتمام ورزیدند . در سال 1826 م ؛ راسموس راسك R. Rask دانماركی در عبارت « شاه شاهان » لاحقه اضافی جمع را شناسایی كرد . در سال 1836 م ؛ اوژن بورنوف O. Burnouf اوستا شناس فرانسوی توانست ارزش آوایی تعداد زیادی از حروف فارسی باستان را در یكی از كتیبه ها مشخص كند . او در سال 1839 ، پی برد كه تعدادی از صامت های متصل به مصوت a را شناسایی كرد . او در سال 1839 ، پی برد كه تعدادی از صامت ها فقط پیش از مصوت i و تعدادی دیگر پیش از مصوت u به كار می روند ؛

در سال 1846 ، راولینسون H. Rawlinson و هینكس Hinks ؛ در سال 1847 ، اوپرت Oppert هر یك مستقل از دیگری دریافتند كه این صامتها هر كدام یك مصوت i یا u به همراه دارند .

اوپرت همچنین ، ساخت آواگروه های ai و au را در كتیبه های فارسی باستان روشن كرد و ، یادآوری نمود كه صامت های غنه m و n در خط فارسی باستان پیش از واج های انسدادی به كتابت در نمی آیند . بدین تریتیب ، رمز خواندن خط میخی فارسی باستان گشوده شد و نهایتا ، راه برای خواندن خطوط میخی دیگر و به تبع آن دستیابی به ادبیات غنی بین النهرین هموار گشت .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر