۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه
فرزند مهدی کروبی از انتقال پدرومادرش به مکان نامعلومی خبر داد
آمریکا اعمال فشار بر مخالفان در ایران را محکوم کرد
ایران در مورد افزایش میزان تولید نفت به کشورهای عضو اوپک هشدار داد
شیلی در سالگرد زمینلرزۀ سال گذشته بار دیگر لرزید
باراک اوباما از پادشاه بحرین برای انجام تغییرات در دولت قدردانی کرد
آیت الله دستغیب خواستار رفع حصر موسوی و کروبی شد
سراب از ديدگاه علم
اصل و ريشه اين پديده را بايد در شيوه حرکت نور در محيطهاي مختلف و به تبع آن پديده شکست و انکسار نور بررسي کرد.
به طور کلي در بيشتر انواع اين پديده، شي چنان بازتاب مي کند که گويي برکه اي از آب در آن مکان و زير اين شي وجود دارد. در واقع، اگر در جستجوي سرابي واقعي و طبيعي هستيد، بايد سري به مناطق گرمسيري بزنيد.
البته نمونه هاي معمولي سراب را در بزرگراه ها و در سطح جاده هاي آسفالت مي توانيد ببينيد، اما سراب از ديدگاه علمي چگونه توجيه مي شود؟
همان طور که مي دانيد، پرتوهاي نور در عبور از محيطهايي با غلظت هاي متفاوت تغيير جهت مي دهند و به عبارتي مي شکنند، مثل عبور نور از هوا به آب يا از هواي گرم تر به هواي سردتر و علت آن هم به تغيير سرعت نور در محيطهاي متفاوت برمي گردد. سراب دقيقا زماني رخ مي دهد که جابه جايي و تغيير بسيار سريع در چگالي هوا و اتمسفر جو رخ دهد، يعني زماني که لايه اي از هوا به مقدار نسبتا زيادي گرمتر از سطح مجاورش باشد.
اين اتفاق معمولا در روزهاي گرم تابستان روي مي دهد، به طوري که سطح داغ جاده اي آسفالت (که زير تابش مستقيم خورشيد بشدت داغ شده است) لايه هوايي را که در بالاي آن قرار دارد کاملا گرم مي کند و در نتيجه، سبب ايجاد تفاوتي فاحش ميان چگالي هواي اين لايه و لايه هاي بالايي آن مي شود. به اين ترتيب با عبور نور از اين سطوح متفاوت جهت آن به سمت بالا تغيير مي يابد و سراب ايجاد مي شود. براي روشن تر شدن موضوع، به اين نکته توجه کنيد که به طور معمول پرتوهاي بازتابي از شي مثلا خودرو در جهت هاي متعددي در فضا حرکت مي کنند و جسم تنها در زماني ديده مي شود که گوشه اي از اين پرتوها با مردمک چشم برخورد کنند.
مغز انسان تنها قادر به درک حرکت نور در مسير مستقيم است ، بنابراين چنين به نظر مي آيد که در سطح جاده چاله اي پر از آب وجود دارد که تصوير دوم حاصل انعکاس تصوير اول در داخل اين آب است. اين نوع سراب را «سراب پاييني» يا «سراب فرعي» مي نامند زيرا شکل گيري آن در زير خط افق است.
سراب هاي بالاتر و اصلي انواعي است که در بالاي خط افق ظاهر مي شود. اين نوع سراب در چشم اندازهاي پوشيده از يخ يا آب هاي بسيار سرد روي مي دهد، جايي که لايه اي بسيار سردتر از هوا زير لايه به نسبت گرم تر قرار گرفته است و همين باعث مي شود که سراب، خيلي بالاتر از سطح معمول آن ظاهر شود. مشاهده قايق هايي که در هوا شناورند بر اثر همين شکل سراب است.
در اين نوع سراب، معمولا شي بازتابي، از اندازه هاي ابتدايي خود خارج مي شود و تصويري غيرواقعي و بسيار بزرگ تر را به نمايش مي گذارد.
شکنجه زندانیان سیاسی در بحرین / جلوگیری از ملاقات آنها با خانواده و وکلایشان
یک زندانی سیاسی بحرینی که به تازگی از زندان آزاد شده، از شکنجه بازداشتشدگان در بحرین، رفتارهای اهانتآمیز با آنها، بیخبر نگه داشتن آنها از دنیای خارج و نیز جلوگیری از ملاقات ایشان با خانواده و وکلایشان خبر داد.
به گزارش شیعه نیوز، عبدالغنی الخنجر در گفت و گو با شبکه العالم، با اشاره به وضعیت بسیار دشوار بازداشت شدگانی که اخیرا از زندانهای بحرین آزاد شده اند، اظهار داشت: بازداشت شدگان بحرینی در شرایط بسیار دشواری به سر می بردند، به صورتی که هیچ اطلاعی از دنیای خارج ندارند، و حتی از ملاقات با خانواده و وکلایشان منع می شدند.
وی افزود: من ماه اوت گذشته به اتهام اقدامات تروریستی و برنامه ریزی برای خرابکاری در بحرین بازداشت شدم؛ مسئولان زندان به صورت کاملا برنامه ریزی شده من را بیش از ۵ ماه شکنجه تحت شکنجه قرار دادند.
الخنجر خاطرنشان کرد: شکنجه و توهین به بازداشت شدگان برخلاف موازین و معاهداتی است که بحرین امضا کرده است.
الخنجر با اشاره به آزادی اش به همراه ۲۳ نفر دیگر طی ۲ روز گذشته، گفت: همگی این بازداشت شدگان، فعالان سیاسی و حقوق بشر بودند که به هیچ وجه اجازه ملاقات به آنها داده نمی شد و حتی برای درمان با چشم بسته به بیمارستان وزارت کشور بحرین منتقل می شدند.
وی همچنین با اشاره به محاکمه ناعادلانه بازداشت شدگان، تاکید کرد: حتی هنگامی که قرار بود آزاد شویم ، ما از همه چیز بی اطلاع بودیم، به صورتی که نیمه های شب از زندان “حوض الجاب” که می توان آن را به ابوغریب عراق تشبیه کرد، به ساختمان تحقیقات جنایی منتقل شده، و سحرگاه ما را آزاد کردند.
اخراج خبرنگار ایرنا به دستور مشاور رسانهای احمدینژاد
سیامک قادری از خبرنگاران ایرنا که به دلیل رویکرد انتقادی به انتخابات ریاست جمهوری با حکم دادگاه انقلاب به ۴ سال زندان محکوم شده است از سوی اکبر جوان فکر مشاور رسانه ای احمدی نژاد از ایرنا اخراج شد.
به گزارش امروز، این اقدام درپی صدور رای شماره ۱۰۱ هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری به ریاست غلامحسین اسلامی فرد صورت گرفته است.
بر اساس رای صادره که به امضای سپهر خلجی و احمد فراهانی نیز رسیده است این روزنامه نگار متهم به تحریک و اغتشاش، اعتصاب، ایراد تهمت به دولت احمدی نژاد، اعتراض علیه دولت کودتا و نوشتن سلسله مقالاتی در باب خشونت علیه معترضان به انتخابات ریاست جمهوری شده است و به همین دلیل مستحق اخراج از ایرنا تشخیص داده شده است.
این اقدام هیات رسیدگی به تخلفات اداری که برای رسیدگی به تخلف های اداری کارکنان است در حالی صورت می گیرد که قادری پیش تر از سوی شعبه ی ۲۸ دادگاه انقلاب به ۴ سال حبس به اتهام همین موارد محکوم شده بود.
این روزنامه نگار در پاسخ خود به رای ابلاغ شده هیات رسیدگی به تخلفات اداری آورده است:”معلوم نیست بر اساس چه سیستم حقوقی یک متهم با اتهامات مشابه در دو دادگاه و دوبار به مجازات می رسد.” وی تاکید کرده است که:” شرکت در تظاهرات قانونی شهروندان با هدف انعکاس خشونت های دولت علیه معترضان و به عنوان یک وظیفه ملی دینی و حرفه ای صورت گرفته است.”
این روزنامه نگار ابراز امیدواری کرده است تا هیات مذکور از جاده تعصب و جهل خارج شده و به مسیر انصاف و درک قانون حقوق انسان ها و مدارا باز گردد چرا که بر اساس دفاعیه او ابرهای مسموم و فضای آلوده کنونی بالاخره از آسمان ایران عزیز به کناری خواهد رفت و آن زمان بار دیگر عدالت در مورد رفتار های همه ی کسانی که به وظایف خود عمل کردند و یا در انجام رسالت خود کوتاهی کردند قضاوت خواهد کرد.
اولین نشانه سقوط دیکتاتور
عباس عبدی
ابتدا تأکید کنم که اگرچه تحولات مصر به لحاظ تغییراتی که در خاورمیانه عربی ایجاد میکند، بسیار بااهمیتتر از سایر تغییرات رخ داده یا در حال وقوع در منطقه است و از این جهت شایسته توجه بیشتری است، ولی من به لحاظی از سقوط احتمالی سرهنگ معمر قذافی بیشتر احساس خوشحالی میکنم. البته وی در زمان جنگ با عراق کمکهای مهمی به ایران کرد که از منظر منافع ملی باید قدردان آن بود، ولی قذافی مسیری را پیموده است که نه تنها عامل تحقیر یک ملت محسوب میشود، بلکه موجب تحقیر و انزجار از «سیاست» نیز شده است، و این تحقیر «سیاست» از جانب او برای هر کسی که خواهان اعتلای جایگاه سیاست و نشاندن آن در قله رفیع عقلانیت باشد، زجرآور است. در واقع میتوان گفت که قذافی فقط به عنوان نمادی از دیکتاتوری خلاصه نمیشود، بلکه، نمادی از حماقت نیز محسوب میگردد، چیزی که در مورد مبارک یا بنعلی چندان صادق نبود، حتی هیتلر و استالین و امثال آنان نیز نماد دیکتاتوری بودند، ولی نماد حماقت محسوب نمیشدند. ویژگی اخیر قذافی موجب تحقیر “سیاست” و عذابآورتر بود. بدتر اینکه پس از اتفاقات اخیر در لیبی، معلوم شد که، اگر بنعلی یا مبارک به هر دلیل نتوانستند یا نخواستند حمام خون راه بیاندازند، قذافی از این حیث نیز کم و کسر نیاورده و با هواپیما به مردم خود حمله میکند، همان هواپیماهایی که در زمان حمله ایالات متحده آمریکا، فرماندهان و خلبانانش در رختخوابهای نرم و راحت خواب بودند، امروز علیه مردم کوچه و خیابان بکار میروند. کاری که مبارک نمایش آن را انجام داد، قذافی صحنه واقعیاش را ایجاد کرد. بنابر این قذافی به جز نماد «دیکتاتور» و نماد «حماقت» بودن مدال نماد «جنایت» علیه مردم خود بودن را هم به گردن آویخت.
از این مقدمه بگذریم. اگر از من بپرسند چه راهی برای ارزیابی موقعیت یک فرد یا نهاد یا حکومت وجود دارد، راحتترین و ارزانترین راه را ارزیابی گفتار میدانم. هر فرد یا جنبش یا رژیمی پیش از آنکه در عمل سقوط کند یا ارتفاع گیرد، در گفتار سقوط کرده یا ارتفاع خواهد گرفت. گفتاری که صدر و ذیل آن متضاد و فاقد منطق روشن و پر از جملات بیسر و ته و حتی فاقد معنا برای مخاطب باشد و مملو از ادعاهای پوچ و دروغ، و به طور خلاصه آشفته و پریشان باشد، چنین گفتاری معرف آشفتگی و پریشانی عملی آن فرد یا نظام یا جنبش نیز هست. شبی که مبارک فردای آن سقوط کرد، منتظر شنیدن سخنان مبارک خطاب به مردم مصر بودم. گمان عمومی بر این بود که او استعفا خواهد داد. ولی وقتی که سخنانش تمام شد، تعجب کردم که چگونه میشود؛ یک نفر نزدیک به نیم قرن در سطح بالای نظامی و سیاسی این کشور فعالیت کرده باشد، و در میان مردم مصر زندگی کند، ولی متوجه نشود که این سخنان بیهوده است و نه تنها آبی به آتش خشم مردم نمیریزد، بلکه بنزینی است که بر این آتش افزوده میشود. چگونه او این را نمیفهمد؟ آشفتگی گفتار مبارک نشان از آشفتگی وضعیت او داشت و به همین دلیل هم علیرغم بیان قاطعش مبنی بر ماندن در قدرت، بیش از ۱۲ ساعت طول نکشید که او را سوار هلیکوپتر کردند و به جای امنی بردند و دستور دادند که استعفایش را معاونش بخواند!
وضعیت سرهنگ قذافی هم همین طور است. سخنان او خطاب به مردم شهر «زاویه» در نزدیکی طرابلس، که پنجشنبه شب ایراد شد؛ نشانه روشنی از آشفتگی و پریشانگویی یک صاحب قدرت است و این نیز نشانهای از وضعیت سیاسی و اجتماعی آشفته و فروپاشیده نظام اوست. قذافی چه گفت؟ قذافی گفت که معترضین مواد مخدر مصرف کردهاند! گفت که حکومت لیبی زخم چشم دیده است! گفت که سلطه من فرهنگی است! گفت که اگر میخواهید بعضی از شما بعضی دیگر را بکشید، پس بکشید! گفت که این توطئه زیر سر بنلادن و القاعده است! مردم را بر حذر داشت از اینکه آمریکا به اسم مبارزه با القاعده دخالت نظامی کند! گفت قدرت دست من نیست و من مسئول خرابیها نیستم، قدرت از سال ۱۹۷۷ در دست مردم و کمیتههای مردمی است! گفت من قدرت را به شما مردم دادم و شما با دست خود کشور را به خرابی میکشانید! و چندین جملات پراکنده و بی پایه دیگر هم گفت.
ولی قذافی خیلی چیزها را فراموش کرد که بگوید و همین فراموشی نشان از آشفتگی گفتاری او بود. او فراموش کرد که بگوید پس از چهل سال حکومت بر مردم لیبی و با وجود یک رژیم کاملاً بسته و امنیتی، و تحت رهبری فرهنگی جناب قذافی، چطور القاعده و مواد مخدر تا این حد در میان مردم نفوذ کرده است؟ آیا در این صورت چیزی جز بی کفایتی سیاسی خود را فریاد زده است؟ او فراموش کرد که بگوید اگر قدرت در دست مردم است، پس این همه معترضین از کجا آمدهاند؟ در کجای دنیا مردمی که قدرت در دست خودشان است علیه خودشان قیام کردهاند؟ او فراموش کرد که بگوید آیا سفرا یا وزرای او هم مواد مخدر مصرف کردهاند که استعفا میدهند؟ او فراموش کرد که بگوید اگر او حاکمیت ندارد، پس در این میان چه نقشی دارد و چرا عصبانی است و چرا دستور تحویل تظاهرکنندگان به دادگاهها را صادر میکند؟ او فراموش کرد که بگوید چرا از تانک و مسلسل و هواپیما و ارتش باید علیه مردم استفاده کرد؟ اگر جامعهای تا این حد مصرفکننده مواد مخدر و وابسته به القاعده است، چه ارزشی به حکومت کردن دارد؟ او فراموش کرد که بگوید که چرا پس از چهل سال حکومت بر لیبی براساس سوسیالیسم علمی! هنوز هم باید قبایل لیبی را به کمک طلبید؟ او فراموش کرد که بگوید که چرا با تولید و صادرات حدود ۵/۱ میلیون بشکه نفت و گاز و فرآوردههای نفتی، اما هنوز تولید ناخالص آن کشور از ارزش این نفت تولیدی کمتر است؟! او فراموش کرد که بگوید چرا آخرین سخنرانی خود را در مقر تلویزیون انجام نداد و به صورت نوار صوتی ضبط شده به اطلاع مردم رساند آیا از چیزی می ترسید؟! مگر همان لحظه آقا زاده اش سیف الاسلام نگفت که نه تنها در طرابلس بلکه در کل لیبی هیچ خبری نیست و همه چیز امن و امان است؟
سرهنگ قذافی آخرین بازمانده ناسیونالیسم و سوسیالیسم منحط عربی است که علت اصلی بقای او تا قرن ۲۱ رژیم نفتیاش بوده است، بقایای ناسیونالیسم ناصری و سوسیالیسم بعثی در همه کشورهایی که حاکم شدند چه در عراق، چه در سوریه، چه در یمن، چه در لیبی و حتی در قالب گروههای لبنانی، تاریخ خونباری را رقم زدند، و این آخرین نفر از این نسل که به یمن نفت سلطنتی طولانی داشت، دچار اختلال مشاعر نیز بود، و باید شکرگزار خداوند بود که او در منطقه ای چون عراق نبود که امکان جاه طلبی شبیه صدام داشته باشد و باید امیدوار بود که بیش از این منشاء خسارت برای مردم کشورش و جهان عرب و خاورمیانه نشود و شاهد رویدادی مشابه آنچه در عراق گذشت در لیبی نباشیم.
منبع: روزنامه روزگار، هفتم اسفندماه ۸۹
معنای تصمیم جدید رئیسجمهور یمن چیست؛ ترس از مخالف یا شجاعت گفتوگو با مخالف؟
دیپلماسی ایرانی در یادداشتی، به تحلیل تصمیم جدید رئیس جمهور یمن برای گفتوگو با مخالفان پرداخت و نوشت:
دستور على عبدالله صالح براى تشکیل کمیته اى مذاکره کننده با مخالفان نشان مى دهد که او در دوراهى ترس از مخالفان و شهامت گفتوگو با مخالفان، حرکت در مسیر دوم را انتخاب کرده است.
باید تحولات زنجیره اى آفریقا تا خاورمیانه اتفاق مى افتاد تا دولت هاى اقتدارگراى مجاور از ترس از کف دادن قدرت و گرفتار شدن در مخمصه مشابه، از مخالفانشان بخواهند که درخواست هاى خود را مطرح کنند.
با وجودى که دیکتاتورى چون معمر قذافى سرسختانه ایستاده و بیشترین سماجت را در قبال مخالفت هاى داخلى نشان مى دهد، برخى حاکمان عربى که چندین سال در چارچوب هاى سیاسى انحصارگرانه زیسته اما از دوراندیشى و عقلانیت بیشترى نسبت به قذافى برخوردارند، ترجیح مى دهند پیش از رویارویى با فجایع عمیق اجتماعى و سیاسى، از راهکارهاى کارسازترى براى حل و فصل مشکلات داخلى استفاده کنند.
ایشان بر آنند تا اختلافات همچنان در حوزه سیاسى باقى بماند و به مرحله گفتمان انقلابى وارد نشود. حفظ اختلافات در چارچوب سیاسى موجب مى شود تا انگیزه ها و اهداف مخالفان در قالب گفتوگو و دیپلماسى قابل طرح باشد و ادبیات انقلابى و براندازانه از نوع آنچه در مصر و تونس و لیبى فراگیر شده، خفیف و پوشیده باقى بماند.
گردن نهادن به شنیدن صداى مخالفان آسان ترین و کم هزینه ترین راه براى حفظ قدرت و جلوگیرى از سقوط است. اما انتخاب این تصمیم از هر حاکمى برنمى آید و شجاعت و درایت خاصى مى طلبد. اگر ترس را همزاد دیکتاتورها بدانیم که زاینده خشونت عینى و ذهنى است، صلح را هم مى توانیم زاییده گفتوگو و شجاعت تلقى کنیم.
على عبدالله صالح شاید به چیزى وراى این مسائل مى اندیشد و یگانه هدفش از طرح درخواست گفتوگو با مخالفان، تنها و تنها بقاى خود باشد اما دریافتن همین مساله و درک منطق گفتوگو با مخالفان، نشانگر آن است که حتى مقتدرترین حکومت هایى که پشتوانه هاى خارجى نیز دارند ناگزیر از گردن نهادن به دیپلماسى با مخالفانشان هستند و مى بایست آنها را در عرصه سیاسى پذیرا شوند.
در خبرها آمده است که رئیس جمهوری یمن دستور آغاز گفتوگو با مخالفان را صادر کرده است. البته معلوم نیست معترضان این خواسته را اجابت کنند و شاید پیش شرطى براى گفتوگو داشته باشند. پیش شرط براى گفتوگو ، یعنى تنها یک قدم مانده تا انقلاب.
عبدالله صالح کمیتهای دولتی را برای آغاز گفتوگو با معترضان در این کشور تشکیل داده است تا دست کم بشنود که مخالفانش چه مى گویند و چه مى خواهند. از میزان عزم و تصمیم او براى پذیرش خواسته مخالفان یا انجام اصلاحات در امور کشور بى خبریم. تنها خود و دولت متزلزلش قادرند میان ترس و شهامت یکى را برگزینند. ترس از مخالف به انحصارگرى و خشونت بیشتر دامن مى زند و شهامت زمینه ساز گفتوگو و اصلاحات است؛ اگرچه غالب حکومت هاى خودکامه برداشتى معکوس از این احساسات دارند و ترس را در تن دادن به اصلاحات و سازشگرى و شهامت را در سرکوب و حذف مخالفان تعریف مى کنند.
درک على عبدالله صالح از این دو مفهوم، تکلیف دولت او را مشخص خواهد کرد. او به نخستوزیر یمن دستور داده تا سرپرستی این کمیته گفتوگومحور و حافظ دولت را برعهده بگیرد. در اینکه مخالفان به گفتوگوها تن بدهند و آن را امتیازى حداکثرى بدانند تردید وجود دارد.
تظاهرکنندگان یمنى بعد از وقوع تغییرات در تونس به خیابان ها ریختند و برکناری علی عبدالله صالح و حکومت ۳۲ ساله اش را فریاد زدند. رئیس جمهور نیز مى کوشد با تصمیم تازه خود مانع فروپاشى قدرت شود. او از کمیته منصوب خویش خواسته است به درخواستها و شروط تظاهرکنندگان گوش کنند. او حالا مى خواهد بشنود؛ اگرچه با واسطه یک کمیته پنج نفره. باید منتظر واکنش مخالفان به این راهکار دیرآمد نشست.
فراخوان سایتهای سبز برای فریاد الله اکبر در اعتراض به حصر همراهان جنبش
گروهی از سایت های سبز در بیانیه ای ضمن ابراز نگرانی از بی خبری از رهبران جنبش سبز، مردم همیشه در صحنه را به برگزاری آیین “فریاد الله اکبر” در تاریخ نهم و دهم اسفند دعوت نموده و گفته اند: خداوند بزرگ را فریاد می زنیم که جز او فریاد رسی نیست. بار دیگر با فریادهای «الله اکبر» بر فراز بام ها، روح اتحاد و با هم بودن مان را در دل شهر زنده می کنیم.
به گزارش کلمه متن این فراخوان بدین شرح است:
بیش از دو هفته از بی خبری مان از همراهان صادق جنبش سبز؛ میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسران شجاع شان می گذرد؛ بی آنکه تا کنون حاکمیت ذره ای از مسئولیت شرعی و قانونی خود را در این زمینه پذیرفته باشد و یا کمترین پاسخی به پرسش های بر حق خانواده های این عزیزان و همه فعالان جنبش سبز که نگران سرنوشت رهبران خود هستند، داده باشد.
ما که خواسته و هدف سبزمان جز انتخابات سالم و نیز فضای امن و آزاد نقد و نظر نبود، روز به روز با چهره مستبدتری از جریان حاکم روبرو شدیم. سرکوب شدیم، به بندکشیده شدیم، شهید دادیم … اما همچنان ایستاده ایم.
ما بار دیگر دوشنبه و سه شنبه؛ نهم و دهم اسفند ماه (ساعت ده شب)، خداوند بزرگ را فریاد می زنیم که جز او فریاد رسی نیست. بار دیگر با فریادهای «الله اکبر» بر فراز بام ها، روح اتحاد و با هم بودن مان را در دل شهر زنده می کنیم. ما این بار با الله اکبر های خود به حاکمیت درباره رهبران اعتراضی جنبش سبز اخطار می دهیم که وای به حال تان اگر حصر میرحسین مومن و شیخ شجاع و همسران شان بیش از این طول بکشد و بیشتر وای به حال تان اگر سلامت رهبران عزیز ما به مخاطره بیفتد.
شاید که این ندای حق به گوش عزیزان در حصرمان نیز برسد و بدانند که ما هرگز آنها را فراموش نمی کنیم.
امروز – تحول سبز – خط سبز – رای ما کجاست – ندای آزادی – ندای سبز آزادی – نوروز
انتقاد آیت الله دستغیب از حصر میرحسین و کروبی
آیت الله دستغیب: به اعتراضات دو کاندیدای ریاست جمهوری آقایان موسوی و کروبی در نزد هیئتی که طرفین دعوی قبول داشته باشند گوش داده شود و بررسی شود و هرچه سریعتر حصر غیرقانونی و غیر شرعی این دو بزرگوار برداشته شود.
عوامل سقوط هواپيما مشخص شد
به گزارش مهر، دکتر فتح الله امي ، پيش از ظهر امروز يکشنبه در نشست خبري افزود: ايران با دارا بودن 179 هواپيما جز 10 کشورهاي حادثه خيز هوايي است از سوي ديگر به دليل ايمني پايين سفرهاي هوايي مردم به سفر با خودروهاي شخصي رو آورده اند که به دليل ايمن نبودن جاده ها نيز سالانه 30 هزار نفر بر اثر حوادث جاده اي جان خود را از دست مي دهند.
وي با بيان اينکه در تحقيقات انجام شده 20 علت سقوط هواپيما مشخص شد، افزود: سه عامل آب و هوا، اشکال در سيستم و اشتباهات انساني از عوامل مهم سقوط هواپيماها است که تحقيقات نشان داد ساختار نيروي انساني و سيستم هواپيماها و همچنين تجهيزات فرودگاهي فرسوده و نامناسب است طبق استانداردها نبايد از خلبان هاي بازنشسته پرنده هاي نظامي براي هواپيماهاي عمومي استفاده کرد چراکه اين افراد ضمن آنکه با سيستم هوايپماي عمومي آشنا نيستند، به دليل سن بالا توانايي عکس العمل هاي سريع در زمانهاي بحراني را ندارند.
نايب رئيس انجمن هوافضاي ايران نبودن نگاه کارشناسي در صنعت هوا و اشکال در آيين نامه ها را از ديگر عوامل سقوط هواپيماها ذکر کرد و گفت:20 عامل سقوط هواپيما در روز چهارشنبه 11اسفندماه در دهمين همايش هوافضا با حضور مسئولان صنعت هوا مورد بررسي قرار مي گيرد.
دستيابي به 18 فناوري در حوزه هوافضا
«امي» با تاکيد بر اينکه با پرتاب ماهواره اميد، ايران به 18 فناوري در حوزه هوافضا دست يافت، خاطرنشان کرد: ايران با اجراي پروژه اميد به فناوري توليد الکترونيک ماهواره، توليد فرستنده و گيرنده فضايي، فناوري QSM به عنوان حساس سازه اي در ماهواره، فناوري TVT به عنوان حساس طراحي حرارتي ماهواره، تست هالي محيطي فضايي به عنوان بالاترين رده کيفي قطعات، فناوري به کارگيري GPS فضايي به خصوص در ماهواره هاي بدون پايداري و فناوري رنجينگ ( Ranging) دست يافت.
نايب رئيس انجمن هوافضاي ايران افزود: همچنين ايران به فناوري شبيه سازي پرواز ماهواره، مهندسي سامانه فضايي بومي ، فناوري اثبات وجود ماهواره در مدار، فناوري تعيين دوره تناوب و زمان طلوع ماهواره با دقت بالا، فناوري ارتباط تله متري و تله کامند با ماهواره، فناوري نرم افزارهاي گزارش گيري براي تحليل اطلاعات تله متري، فناوري ماهواره بر چند مرحله اي با سيستم تزريق ماهواره در مدار هدف، فناوري کنترل بردار تراست (TVC) فناوري پيچ هاي انفجاري براي جدايي مراحل مختلف ماهواره، فناوري طراحي و ساخت سکوهاي ثابت و متحرک فضايي و فناوري ايستگاه هاي ثابت و متحرک گيرنده و فرستنده در زمين براي ارتباطات فضايي دست يافته است.
وي همچنين از طراحي و ساخت کپسول زيستي براي ارسال موجود زنده به فضا خبر داد و ياداور شد: طراحي اين کپسول در مراحل تست آزمايشگاهي است و قرار است موجود زنده که احتمالا ميمون است، به فضا پرتاب شود.
زمان برگزاري دهمين دوره همايش هوافضا
دبير همايش هوافضا با اشاره به تعداد مقالات ارائه شده در حوزه هاي آيروديناميک، مکانيک پرواز، پيشرانش، سازه هاي هوافضايي، طراحي سامانه هاي هوافضايي، علوم و فناوري فضايي و حوزه مديريت صنايع هوافضايي، در همايش هوا و فضا اظهار داشت: با ارسال ماهواره اميد با موشک سفير 1A در روز 14 بهمن سال 87، ايران جز 9 کشور صاحب فناوريهاي فضايي شد از اين رو در اين دوره از همايش دو موضوع جديد مديريت صنايع هوافضا و علوم و فناوري فضايي را وارد کرديم.
عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس به زمان برگزاري اين همايش اشاره کرد و ياداور شد: اين همايش در روز سه شنبه 10 اسفندماه در دانشگاه تربيت مدرس برگزار مي شود.
نايب رئيس انجمن هوافضاي ايران تقدير از دو پيشکسوت حوزه هوافضا، پايان نامه هاي برتر در دوره هاي کارشناسي ، کارشناسي ارشد و دکتري و برگزار نمايشگاهي از دستاوردهاي محققان در اين حوزه را از برنامه هاي ديگر اين همايش نام برد.
غول پيکر ترين مار جهان
به گزارش مهر، يکي از اعضاي خانواده بوآ ، آناکونداي سبز آمريکاي جنوبي، صدهاي کيلوگرم وزن داشته و به عنوان غول پيکرترين مار در جهان شناخته شده است. مار پيتون شايد طولي بيشتر از آناکونداي سبز داشته باشد اما قطر زياد بدن آناکوندا وزن اين مار را دو برابر وزن مارهاي پيتون ساخته است.
آناکونداي سبز مي تواند تا طول 8.8متري و وزن 227 کيلوگرمي رشد کند و شعاع بدن اين جاندار،گاه به30 سانتيمتر نيز مي رسد. آناکونداهاي ماده معمولا بزرگتر از نرها هستند و ديگر انواع اين گونه از مارها معمولا به رنگ هاي زرد با لکه هاي تيره ديده مي شوند. به گفته محققان اين مار در جنگل هاي گرمسيري آمازون و در محيط هاي مرطوب مانند مردابها زندگي مي کند.
ابعاد عظيم بدن اين مارها به واسطه تغذيه از خوک ها، آهوها، پرنده ها، لاک پشت ها، جوندگان، سوسمارها و حتي پلنگ ها رشد کرده و بزرگتر مي شود. اين مار غير سمي است اما با کمک گرفتن از ماهيچه هاي قدرتمندي که در بدن دارد شکار را خفه کرده و کل بدن شکار را يکجا مي بلعد و پس از آن براي هفته ها و گاه ماه ها بدون غذا به زندگي خود ادامه مي دهند.
آناکونداهاي ماده در هر بار تخم گذاري ، ده ها آناکونداي ديگر به وجود آورده که طول هر يک از اين مارهاي نوزاد 60 سانتيمتر است. آناکوندا از بدو تولد قدرت شنا و شکار کردن دارد و طول عمر اين جاندار در حدود 10 سال تخمين زده شده است.
كشاورزاني كه غارت هم ميكنند
در اين رهگذر، تحقيقات گستردهاي نيز درخصوص زندگي اين حشره انجام شده كه هر يك حاوي نكات جالب توجهي بوده است. تحقيقات اخيري كه از سوي محققان دانشگاه اكستر انجام شده است، نشان ميدهد مورچهها تاثير شگرفي بر محيط اطراف خود دارند. اين تاثيرگذاري عمدتا به دليل فعاليت آنها به عنوان مهندسان هميشه فعال اكوسيستمي و شكارچياني قابل بر جاي ميماند. از اين رو مورچهها را يكي از ماهرترين كشاورزان طبيعت ميشناسند.
تحقيقاتي كه بتازگي گروهي از دانشمندان در آلمان و انگليس انجام دادهاند نشان ميدهد مورچهها به 2 شيوه متفاوت بر محيط اطرافشان تاثير ميگذارند. اين تاثيرگذاري نهتنها بر خاك بلكه بر جمعيت گونههاي جانوري و گياهي محيط زندگي آنها بخوبي ديده ميشود تا آنجا كه دانشمندان به اين نتيجه رسيدهاند جمعيت مورچه و هر گونه كاهش يا افزايش در آن تاثيرات مختلفي بر محيط اطراف زندگيشان ميگذارد. يكي از مهمترين تاثيرگذاري مورچهها بر محيط اطرافشان به زير و رو كردن خاك و تغييراتي است كه در ساختار خاك ايجاد ميكنند. مورچهها در حين ساخت خانه حجم قابل توجهي از خاك را بر هم ميزنند. البته بر هم زدن انبوه خاك در زمان پيدا كردن مواد غذايي نيز صورت ميگيرد. به اين ترتيب مورچهها در حين انجام دادن كارهاي روزمره خود به طور خودكار تركيب غذايي خاك را در سطوح مختلف تغيير ميدهند. اين فرآيند به عقيده دانشمندان ميتواند به طور غيرمستقيم جمعيت گونههاي محلي و بخصوص گونههاي جانوري را تحت تاثيرات مختلفي قرار دهد. يكي از مهمترين اين تاثيرگذاريها به تجزيه سطوح مختلف خاك مربوط ميشود. تجزيه خاك نقش قابل توجهي در رشد هرچه بهتر گونههاي مختلف گياهي در محيط اطراف زندگي مورچهها دارد. يكي از شناختهشدهترين گونههاي قدرتمند در دنياي مورچه در زمينه تجزيه خاك، گونهاي موسوم به Collembola است. محيط خاكي كه اين نوع مورچه در آن زندگي ميكند همواره در معرض تغييرات بنيادين قرار دارد. گونهاي از مورچهها موسوم به مورچههاي برگ برچين در زمره ماهرترين كشاورزان دنياي حشرات محسوب ميشوند. برگي كه هر يك از اين مورچههاي سختكوش قادر است بچيند و با خود حمل كند تا 50 برابر وزنش است. آنها صف ميكشند و دستهجمعي محصولاتي را كه چيدهاند به خانه ميبرند. زماني كه اين مورچهها به محل سكونتشان ميرسند از برگها به عنوان سطحي براي پرورش قارچ استفاده ميكنند؛ قارچي كه كل جمعيت مورچهها از آن تغذيه ميكند، اما وقتي بر اثر پيري آروارههاي تيز و برنده اين مورچهها مستهلك ميشود، سرعت كار گروهي جالب توجه آنها نيز پايين ميآيد.
محققان آمريكايي كشف كردهاند جويدن و چيدن برگها براي مورچههاي پير دشوار است، اما وقتي دقيقتر رفتار آنها را مورد مطالعه قرار دادهاند متوجه شدهاند مورچههايي كه آروارههايشان كارايي و برندگي خود را كاملا از دست داده است، وظيفه كاري خود را عوض ميكنند. مورچههاي پير كار چيدن برگ را به مورچههاي جوانتر ميسپارند و به جاي آن كار حمل و نقل برگها و طي كردن مسافت طولاني تا خانه را به عهده ميگيرند. اين گروه محقق ميگويد در جوامع سازمان يافته مورچهها، تمامي اين حشرات قدرت تطبيق با تغيير شرايط را دارند كه باعث ميشود حتي وقتي مورچهاي توان جسمي سابق خود را ندارد براي جمعيتي كه در آن زندگي ميكند، مفيد باشد.
نكته: مورچهها حشرات بسيار ماهري در امر غارت و چپاول طعمههاي خود به شمار ميآيند. آنها وابستگي عجيبي به محل زندگي و قلمروي حياتي خود دارند تا آنجا كه در دفاع از آن بسيار جدي و حتي پرخاشگر محسوب ميشوند و منابعي كه مورچهها براي ادامه حيات خود جمعآوري ميكنند ارزش بسيار زيادي برايشان دارد
اما مورچهها به عنوان غارتگراني بزرگ و حتي خطرناك نيز به شمار ميآيند. اين حشرات ميتوانند در دستههاي بزرگ به سوي طعمه مورد نظر حمله كرده و با غارت آن و حتي محل زندگياش انبوهي از مواد غذايي را به محل زندگي خود منتقل كنند. برگ برنده مورچه در اين مهارت، حمله آنها در دستههاي بزرگ است. در حقيقت نميتوان مورچهاي را ديد كه به طور انفرادي از دسته اصلي يا محل زندگي جدا شده و براي غارت طعمه به سوي ديگري حمله ور شود. غارت قرباني و طعمه از سوي مورچههاي كارگر صورت ميگيرد. مورچهها حشرات بسيار ماهري در امر غارت و چپاول طعمههاي خود به شمار ميآيند. آنها وابستگي عجيبي به محل زندگي و قلمروي حياتي خود دارند تا آنجا كه در دفاع از آن بسيار جدي و حتي پرخاشگر محسوب ميشوند. منابعي كه مورچهها براي ادامه حيات خود جمعآوري ميكنند ارزش بسيار زيادي برايشان دارد و دقيقا براساس همين ارزشگذاري است كه از قلمروي محيطي خود دفاع ميكنند. تمامي اين خصوصيات دفاعي و تهاجمي نشان ميدهد مورچهها تاثيرگذاري جدياي بر محيط زندگي خود دارند.
در تحقيقات اخير مشترك دانشمندان در آلمان و انگليس براي نخستين بار در جهان به بررسي ابعاد تاثيرگذاري مورچهها بر محيط اطراف زندگيشان پرداخته شده است. نتايج اين بررسي نشان ميدهد به رغم اينكه مورچهها حشراتي غارتگر به شمار ميآيند، اما حضور آنها در طبيعت ميتواند به افزايش كمي و تنوع ساير گونههاي جانوري منجر شود. در حقيقت آنها به طرز چشمگيري، نقش مهمي در شبكه غذايي محيط اطراف خود ايفا ميكنند كه اين خود بر زندگي ساير گونههاي جانوري ساكن در همان محيط تاثير شگرفي دارد.
در بررسي اخير دانشمندان، تمركز اصلي روي 2 گونه مورچه تحت عناوين مورچه سياه ساكن باغ و باغچهها و همچنين مورچههاي قرمز معروف بوده است. اين دو گونه شناخته شده از مورچهها تقريبا در سراسر اروپا و بسياري از نقاط مختلف جهان نيز ديده ميشوند. براساس تحقيقات مشخص شده است تجمع كم مورچهها در يك محيط مشخص، موجب افزايش تنوع و شمار كمي ساير گونههاي جانوري در همان منطقه ميشود. اين افزايش تنوع درخصوص جانوران گياهخوار يا جانوراني كه نقش قابل توجهي در تجزيه خاك دارند، بيشتر به چشم ميآيد. از سوي ديگر مشخص شده است در جمعيتهاي قابل توجه، مورچهها هيچ گونه تاثيرگذاري بدي بر محيط اطراف يا جانوراني كه در آن زندگي ميكنند، ندارند كه اين خود نشان ميدهد وجود اين حشرات در جمعيتهاي كم يا زياد نميتواند براي محيط اطراف مخرب باشد. با اين حال دكتر فرانك وان وين از محققان اين پروژه ميگويد: آنچه ما كشف كردهايم نشان ميدهد تاثيرگذاري مورچهها بر كيفيت لايههاي مختلف خاك، تاثيرگذاري مثبتي نيز بر زندگي گونههاي مختلف جانوري همان ناحيه به همراه دارد، اما هر چه شمار مورچهها بيشتر شود، تاثيرات مربوط به غارتگري آنها بر محيط و خاك بر كمك به بهبود كيفيت زندگي گونههاي جانوري چربش پيدا ميكند.
مهدي پيرگزي / جامجم
قهرمان ماراتن روباتيک معرفي شد
به گزارش مهر، اين روبات با اختلاف يک ثانيه توانست رقيب خود را در اين ماراتن که اتمام آن دو روز به طول انجاميد، شکست داده و به عنوان قهرمان جهان انتخاب شود.
در اين رقابت دوي ماراتن که اولين ماراتن روباتيک جهان به شمار مي رود، پنج روبات دو پا، پس از انجام نرمش هاي زانو و دست تکان دادن براي تماشاگران، دويدن در مسيري 100 متري را در فضايي سرپوشيده در اوساکاي ژاپن آغاز کردند. مسافتي که در کل اين ماراتن بايد طي مي شد 42 کيلومتر بود.
يکي از روباتها پس از اتمام دور اول از دور مسابقه کنار کشيد اما ديگر روبات ها شبانه روزي به دويدن خود ادامه دادند و هر بار که به زمين مي خوردند دوباره از جا برخاسته و به دويدن ادامه مي دادند.
در نهايت روبات Robovie-PC با اختلاف يک ثانيه برنده اين رقابت شد. اين روبات 40 سانتيمتر طول داشته و وزن آن 2.4 کيلوگرم است. برنده شدن اين روبات مديون نقص فني است که به صورت ناگهاني در روبات رقيب به وجود آمد.
سرعت متوسط روبات ها در اين رقابت ماراتن 0.77 کيلومتر بر ساعت بوده و روبات Robovie-PC پس از 54 ساعت و 57 دقيقه و 50 ثانيه دويدن با چنين سرعتي توانست خود را به خط پايان برساند.
در طول مسابقه به روبات ها اجازه داده شده بود تا باتري هاي خود را تعويض کرده و به تعمير موتورهاي هدايت کننده اي که کنترل روباتها را به عهده داشتند، بپردازند.
حسین زمان: چگونه باید هنوز شما را باور کنیم که نان دین خورده اید و دین را به حال خود رها کرده اید؟
این هنرمند نوشته است: تعجبم از علما و بزرگان دین است ، کسانی که یک عمر ما را به راستی و درستی و پاکی دعوت کرده اند ، کسانی که به ما درس مقابله با ظلم و ستم داده اند و مکتب حسین را تبلیغ نموده اند و امروز با سکوتشان و با عافیت طلبی شان خود تیشه بر ریشه باورهایی میزنند که عمری در تلاش برای ترویج آنها بوده اند . حتی در دفاع از فرزندان خود نیز لال مانده اند و غیرت را به فراموشی سپرده اند .ما چگونه باید هنوز شما را باور کنیم ؟ شما را که نان دین خورده اید و دین را به حال خود رها کرده اید .
اگر مشکلی برای یکی از اهالی محل پیش میامد همون بچه لات با مرام از اولین کسانی بود که برای کمک آماده بود . بچه لات محل تو مسجد ظاهر نمیشد ، جا نماز آب نمیکشید ، حمد و سوره ش هم یا اصلا بلد نبود یا با کلی غلط میخوند اما محرم که میشد دست از لات بازی میکشید و مشکی به تن میکرد و به بیان خودش میشد نوکر امام حسین . موقع روضه و ذکر مصیبت گاهی میدیدی یک گوشه ای تو خلوت خودش نشسته و داره مثل ابر بهار اشک میریزه . برای بلند کردن دیگ های نذری پیشتازبود و وقتی داشت دیگ را بلند میکرد با صدای بلند فریاد میزد : برای سلامتی مریضا بلند صلوات برفست ( بفرست خودمون ) . اون کنار حاجی فلانی دست به کمر ایستاده بود و پز گوسفند هایی را میداد که نذر امام حسین کرده بود . خیلی راضی بود آخه تونسته بود اون سال پوز حاج بیساری را به خاک بماله و ده تا گوسفند بیشتر زمین بزنه ، دائم هم سر این و آن داد میزد و دستور میداد تا همه بدونن همه کاره اونه . بگذریم ، زدم به صحرای کربلا ، قصدم این نبود بیشتر میخواستم یادآوری کنم روزهایی که مردونگی و جوونمردی خصلت ما ایرونیا بود و امروز این خصلت ها پس از گذشت سی و دوسال از انقلاب به شدت رنگ باخته . خودم را مستثنی نمیکنم به دوستان بر نخوره ولی واقعیت همین است که به چشم میخورد . حسین زمان می نویسد: وقتی فیلم توهین و فحاشی به خانم فائزه هاشمی را دیدم نه اینکه چیز جدیدی بود ولی یکبار دیگر تمام بدنم لرزید . با دیدن تعدادی جوان به ظاهر مسلمان دو قبضه ( با پیراهن های گشاد روی شلوار که اسلامشان را حفظ کند و محاسن بلندشان که ضامن بقای دینشان باشد ) که به دنبال یک زن تنها و بی دفاع ( فرق نمیکند هر که میخواهد باشد ) راه افتاده اند و رکیک ترین فحش ها و تهمت ها را نثار او میکنند که اگر نتوانند اثبات کنند بر مبنای همان دینشان باید بر ایشان حد جاری شود ، داغ دلم تازه شد . اینگونه رفتارها از این جماعت نادان و منحرف که باعث ننگ و نکبت جامعه ما هستند خیلی عجیب نیست . این افراد همان کسانی هستند که حتی به پیر مرد و پیر زن عابر نیز رحم نمیکنند و بارها شاهد ضرب و شتم پدر بزرگا و مادر بزرگا مون بودیم و دیدیدم که چگونه ناجوانمردانه با چوب بر پیکر نحیف ایشان میزدند . این افراد همان کسانی هستند که بی توجه به ناموس و حریم خصوصی مردم نیمه شب به خانه هایشان میریزند و هتک حرمت میکنند . اینها اینگونه ساخته شده اند و برای همین منظور تربیت یافته اند اما تعجبم از علما و بزرگان دین است ، کسانی که یک عمر ما را به راستی و درستی و پاکی دعوت کرده اند ، کسانی که به ما درس مقابله با ظلم و ستم داده اند و مکتب حسین را تبلیغ نموده اند و امروز با سکوتشان و با عافیت طلبی شان خود تیشه بر ریشه باورهایی میزنند که عمری در تلاش برای ترویج آنها بوده اند . حتی در دفاع از فرزندان خود نیز لال مانده اند و غیرت را به فراموشی سپرده اند .ما چگونه باید هنوز شما را باور کنیم ؟ شما را که نان دین خورده اید و دین را به حال خود رها کرده اید .
در بخشی از این مطلب آمده است: یه زمانی ایرانی به غیرت مردانش مینازید و لوطی گری و مردونگی ایرونیا ضرب المثل بود . احترام به بزرگسالان از ویژه گی های ما ایرونیا بود و پدر بزرگا و مادر بزرگا جایگاه خاصی در فرهنگ ما داشتن . یادم میاد نوجوون که بودم لاتهای محل هم احترام بزرگترها را داشتن و و حرمت زن و بچه مردم را نگه میداشتن . حتی لاتهای محل برای خودشون مرام داشتن . دست رو زن و بچه مردم بلند نمی کردن و اگر کسی از این قاعده خارج میشد توسط خودشون تنبیهش میکردن .
یادداشت نوری زاد پیش از انتقال به زندان: سلام بند ۳۵۰
وی که برای یک مرخصی کوتاه بعد از بیمارستان به خانه آمده بود باز به زندان فرا خوانده شد و چند ساعت پیش از آنکه به زندان بازگردد، یادداشت کوتاه زیر را در وبسایت شخصیاش منتشر کرد:
آقای نبوی چیزکی پراند، اما هم خود او و هم خود من می دانیم که مرا به بند۳۵۰ نخواهند برد . چرا که در آنجا یکصدوپنجاه زندانی مشتاق چشم به راه من هستند . درست همان جیزی که زندانبانان من شش ماه است از آن پرهیز می کنند. بند دوالف ، یک بند غیرقانونی است . زیز نظر سپاه . که یک روز در اساسنامه اش گنجانده شده بود که : نباید درکارهای سیاسی و اقتصادی دخالت کند.امروز اما دخالت نکردن سپاه در کار های سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی، مثل یک توهین کفرآمیز است . که یعنی : در این ملک ، کجا را می توانی پیدا کنی که زیر نگین سپاه نباشد ؟ از عسلویه تا سهام مخابرات تا بانک تا اسکله های قاچاق تا صادق محصولی تا وزرای سپاهی تا رییس مجلس سپاهی تا شهردار سپاهی تا صداوسیمای سپاهی تا شخص شخیص سردار محمد کوثری در هیبت نماینده ی مجلس سپاهی . و تا هرکجا که شما برآن انگشت بگذارید. و تا: کور شود هرآنکه نتواند دید! بی دلیل نیست که نکبت از سروکولمان بالا می رود . دوستان سپاهی ما که باید یک روز قامت به زیر بار حیثیت انقلاب می سپردند، اکنون ، قامت به زیر پولهای بی زبان و جاذبه های پولی و سیاسی واطلاعاتی برده اند . آنان را چه به : اول کشور پرمصرف مواد مخدر؟ آنان را چه به دریوزگی اقتصادی و فرهنگی و آهنگ دلخراش غارتی که به آستین بزرگان راه برده است ؟ سپاه را چه به فلان معاون اول دزد و فلان وزیر دزد ؟ سپاه ، یک زمانی قرار بود برهمه ی این نابسامانی ها بشورد . حالا مگر می تواند بر نکبتی بربشورد؟ که خود ، با همین نکبت ها به همزیستی مسالمت آمیز تن سپرده است. پس مرا به بند ۳۵۰ نخواهند برد . من نیز به بند دوالف نخواهم رفت . می ماند دوگزینه . یکی : رجایی شهر یا یک زندان بی نشان در هرکجا . و یکی : زور . بله . بلکه به زور مرا به جایی ببرند . من هم کسی نیستم که تن به زور بسپرم . می ماند: ضرب و زور. که بله، این یکی را می توانند . گوارای وجود من و ضاربین . زخمش برای من و کیفش برای آنان . حالا شما ای به نفس تنگی افتادگان ایران اسلامی ، اکسیژن اگر می خواهید، اکسیژن ناب اگر می خواهید، از همان دورادور زندان اوین، به نیت آسمان ۳۵۰، به زندانیان سیاسی این بند پرآوازه سلام کنید. سرفرازی سرزمین و مردمان خویش را اگر دوست می دارید، از تهران ، از شهرهای خود، از فلان روستای دورتان ، یانه، از هرکجای این کره ی خاکی، روبه تهران، رو به زندان اوین، و رو به زندان رجایی شهر، و رو به زندان هرکجا که یک زندانی سیاسی در او به دیوار بخت خود بال می کوبد، بایستید و دست به سینه ی خود بگذارید و نجوا کنید: سلام ای زندانیان بی دلیل، سلام ای شهد نوشان وادی بلا، سلام ای کبوتران مانده در قفس، سلام ای جوانان و پیران و قربانیان خاموش این روزگار اسلامی ما، ما ، زندانیان این سوی دیوار زندان شما ، سخت محتاج بارش برکات آسمان بالندگی هستیم. راه تنفسمان بند آمده است . کمی از اکسیژن آسمان ۳۵۰ تان را به این سوی دیوار زندان تان حواله کنید. شاید من امشب به ۳۵۰ بروم . و شاید خسته و زخمی در گوشه ای دیگر در خود مچاله شوم . اما به شما قول می دهم اگر که به بند ۳۵۰ پای نهادم ، تا هرکجا که مقدورم باشد ، برای شما اکسیژن بفرستم . ما باید نفس بکشیم . این طور نیست؟ باید نفس بکشیم. باید.
ساعت حدود یک بعداز ظهر امروز ۷/۱۲/۸۹ بود که تلفن زنگ زد. آقای نبوی بود. نماینده ی دادستان تهران. که خبرداد : فلانی، باید برگردی داخل (زندان اوین). گفتم : برمی گردم . اما نه به بند "دو الف" . مستقیم می روم بند۳۵۰ . گفت : اشکال ندارد. شما بروید ۳۵۰ .
کمپین بین المللی حقوق بشر، مقامات جمهوری اسلامی را به آدم ربایی متهم کرد
این سازمان حقوق بشری مستقل اعلام کرد که مطابق قوانین بین المللی، نگهداری مخفیانۀ آنها ”ناپدید شدن توسط نیروهای حکومتی” محسوب می شود.
به گزارش تارنمای کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، این منتقدان سرشناس (موسوی و کروبی) ، از پیش از ۲۵ بهمن، روزی که از مردم برای اعلام همبستگی با جنبش های آزادیخواهانۀ فعالان مصری و تونسی به راهنمایی دعوت کرده بودند، بدون حکم دستگیری، احضار، و یا تفهیم اتهام در منازل خویش تحت “حصر خانگی” غیر قانونی قرارگرفته بودند.
آرون رودز، سخنگوی کمپین گفت: “این چهار ناراضی ناپدید شده اند؛ آنان بدون ارتباط با دنیای خارج، در مکان نامعلومی نگاهداری می شوند، و این نقض شدید قوانین ایران و بین المللی است و آدم ربایی توسط حکومت است.”
وی گفت: “باتوجه به رفتار اوباش مآبانۀ عدۀ زیادی از سیاستمداران و روحانیون ایرانی در درخواست اعدامِ این دو، دلایلی برای نگرانی عمیق نسبت به سلامتی و تندرستی آنان وجود دارد.”
یک منبع مطلع به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که این چهار معترض سیاسی در حصر خانگی در منازلشان نیستند و به یک “خانۀ امن” در محلی نزدیک به تهران منتقل شده اند. وی افزود که محل نگهداری آنان زندان نیست.
اصطلاح “خانۀ امن” در اشاره به مکانی استفاده می شود که بازداشتگاه مخفی زندانیانی است که از لحاظ امنیتی دارای اهمیت بالا می باشند و تحت نظارت و کنترل قوۀ قضاییه و یا هرگونه مکانیسم نظارتی دیگری نیست. سپاه پاسداران و سازمانهای امنیتی ایران به استفاده از خانه های امن برای اخذ اعترافات از زندانیان از طریق همه گونه روش و تکنیک، بدون بررسی دقیق و یا فشار از سایر نهادهای قانونی، مشهورند. چون از چنین به اصطلاح “خانه های امنی” در گذشته برای بدرفتاری با مخالفان حکومت استفاده شده است، کمپین عمیقا نگران این واقعیت است که طبق گزارشات موسوی و کروبی به چنین مکانی منتقل شده اند.
یکی از همسایگان کروبی به کمپین گفته بود که ماموران امنیتی دیگر در کوچۀ محل زندگی کروبی حضور ندارند. این همسایه گفت: “مطمئنم که آنها دیگر درخانه شان نیستند. شیشه ها همه شکسته و کسی در خانه نیست.”
یک شاهد عینی از منطقه پاستور، محله ای که میر حسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد در آنجا زندگی می کنند، نیز به کمپین گفته است که هیچ رفت و آمدی حتی برای انتقال مواد غذایی به داخل کوچۀ اختر که از شبهای گذشته با دو در اهنی ورودی آن مسدود شده است ، مشاهده نشده است.
تاکنون هیچ منبع رسمی مسئولیت ربودن این چهار تن را به عهده نگرفته است. برخی از گزارشهای رسیده به کمپین نشان میدهد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که رهبری سرکوب وحشیانۀ شهروندان معترض به انتخابات مورد مناقشۀ ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ را به عهده داشت، مسئول نگهداری آنها در یک مکانِ مخفی است.
آرون رودز گفت: “ناپدید شدن اجباری این چهار چهره منتقد شناخته شده و انتقال آنان به مکانی مخفی نشان دهندۀ ناتوانی قوۀ قضاییه ایران در حمایت از حقوق شهروندان نسبت به سوء استفاده از این قوه توسط سازمان های امنیتی است.”
کمپین معتقد است در حالیکه جامعه بین المللی بر وقایع لیبی متمرکز شده است، و در زمانی که مردم ایران دوباره در سطح انبوه صداهای خود را علیه موارد نقض حقوق بشر توسط حکومت مطرح کردهاند، مقامات حکومتی ایران مسیر حذف چهارتن از رهبران منتقدان را در پیش گرفتهاند. در حالیکه تظاهرات ۲۵ بهمن و اول اسفند با سرکوب خشونت باری مواجه شد که منجر به مرگ حداقل سه نفر گردید، تظاهرات جدیدی برای سه شنبه های سه هفتۀ آینده اعلام شده است.
جمهوری اسلامی ایران، با امضای بیانیۀ مورخ ۶ اسفند۱۳۸۹ سازمان کنفرانس اسلامی که خواستار پایان دادن به خشونت علیه شهروندان لیبی و نقض حقوق بشر در آن کشورشده است، و خاطرنشان می کند: “جهان در حال حاضر شاهد تحولات گستردهای در تعدادی از کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی میباشد. اکنون زمان بیداری است؛ زمانی برای پاسخگویی است. مسلمانان دیگر از حقوق خود محروم نخواهند شد.”
آرون رودز گفت: “کلیۀِ اعضای سازمان کنفرانس اسلامی و جامعهء بزرگترِ بین المللی باید به سرنوشت زهرا رهنورد، فاطمه کروبی ، میر حسین موسوی و مهدی کروبی بیاندیشند، و خواستارِ پاسخگویی از جانبِ حکومتِ ایران برای رفتار قانونی و امن با آنان باشند.”
یادداشت نوری زاد پیش از انتقال به زندان: سلام بند ۳۵۰
وی که برای یک مرخصی کوتاه بعد از بیمارستان به خانه آمده بود باز به زندان فرا خوانده شد و چند ساعت پیش از آنکه به زندان بازگردد، یادداشت کوتاه زیر را در وبسایت شخصیاش منتشر کرد:
آقای نبوی چیزکی پراند، اما هم خود او و هم خود من می دانیم که مرا به بند۳۵۰ نخواهند برد . چرا که در آنجا یکصدوپنجاه زندانی مشتاق چشم به راه من هستند . درست همان جیزی که زندانبانان من شش ماه است از آن پرهیز می کنند. بند دوالف ، یک بند غیرقانونی است . زیز نظر سپاه . که یک روز در اساسنامه اش گنجانده شده بود که : نباید درکارهای سیاسی و اقتصادی دخالت کند.امروز اما دخالت نکردن سپاه در کار های سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی، مثل یک توهین کفرآمیز است . که یعنی : در این ملک ، کجا را می توانی پیدا کنی که زیر نگین سپاه نباشد ؟ از عسلویه تا سهام مخابرات تا بانک تا اسکله های قاچاق تا صادق محصولی تا وزرای سپاهی تا رییس مجلس سپاهی تا شهردار سپاهی تا صداوسیمای سپاهی تا شخص شخیص سردار محمد کوثری در هیبت نماینده ی مجلس سپاهی . و تا هرکجا که شما برآن انگشت بگذارید. و تا: کور شود هرآنکه نتواند دید! بی دلیل نیست که نکبت از سروکولمان بالا می رود . دوستان سپاهی ما که باید یک روز قامت به زیر بار حیثیت انقلاب می سپردند، اکنون ، قامت به زیر پولهای بی زبان و جاذبه های پولی و سیاسی واطلاعاتی برده اند . آنان را چه به : اول کشور پرمصرف مواد مخدر؟ آنان را چه به دریوزگی اقتصادی و فرهنگی و آهنگ دلخراش غارتی که به آستین بزرگان راه برده است ؟ سپاه را چه به فلان معاون اول دزد و فلان وزیر دزد ؟ سپاه ، یک زمانی قرار بود برهمه ی این نابسامانی ها بشورد . حالا مگر می تواند بر نکبتی بربشورد؟ که خود ، با همین نکبت ها به همزیستی مسالمت آمیز تن سپرده است. پس مرا به بند ۳۵۰ نخواهند برد . من نیز به بند دوالف نخواهم رفت . می ماند دوگزینه . یکی : رجایی شهر یا یک زندان بی نشان در هرکجا . و یکی : زور . بله . بلکه به زور مرا به جایی ببرند . من هم کسی نیستم که تن به زور بسپرم . می ماند: ضرب و زور. که بله، این یکی را می توانند . گوارای وجود من و ضاربین . زخمش برای من و کیفش برای آنان . حالا شما ای به نفس تنگی افتادگان ایران اسلامی ، اکسیژن اگر می خواهید، اکسیژن ناب اگر می خواهید، از همان دورادور زندان اوین، به نیت آسمان ۳۵۰، به زندانیان سیاسی این بند پرآوازه سلام کنید. سرفرازی سرزمین و مردمان خویش را اگر دوست می دارید، از تهران ، از شهرهای خود، از فلان روستای دورتان ، یانه، از هرکجای این کره ی خاکی، روبه تهران، رو به زندان اوین، و رو به زندان رجایی شهر، و رو به زندان هرکجا که یک زندانی سیاسی در او به دیوار بخت خود بال می کوبد، بایستید و دست به سینه ی خود بگذارید و نجوا کنید: سلام ای زندانیان بی دلیل، سلام ای شهد نوشان وادی بلا، سلام ای کبوتران مانده در قفس، سلام ای جوانان و پیران و قربانیان خاموش این روزگار اسلامی ما، ما ، زندانیان این سوی دیوار زندان شما ، سخت محتاج بارش برکات آسمان بالندگی هستیم. راه تنفسمان بند آمده است . کمی از اکسیژن آسمان ۳۵۰ تان را به این سوی دیوار زندان تان حواله کنید. شاید من امشب به ۳۵۰ بروم . و شاید خسته و زخمی در گوشه ای دیگر در خود مچاله شوم . اما به شما قول می دهم اگر که به بند ۳۵۰ پای نهادم ، تا هرکجا که مقدورم باشد ، برای شما اکسیژن بفرستم . ما باید نفس بکشیم . این طور نیست؟ باید نفس بکشیم. باید.
ساعت حدود یک بعداز ظهر امروز ۷/۱۲/۸۹ بود که تلفن زنگ زد. آقای نبوی بود. نماینده ی دادستان تهران. که خبرداد : فلانی، باید برگردی داخل (زندان اوین). گفتم : برمی گردم . اما نه به بند "دو الف" . مستقیم می روم بند۳۵۰ . گفت : اشکال ندارد. شما بروید ۳۵۰ .
مسیر های راهپیمایی ۱۰ اسفند در تبریز
جرس: در ادامه اعلام حمایت ها از تظاهرات و تجمعات اعتراضی دهم اسفند، سبزهای آذربایجان نیز حمایت خود را از این راهپیمایی اعلام کردند.
لازم به ذکر است فعالین جنبش سبز در شهرهای مختلف، به درخواست شورای هماهنگی راه سبز امید در اعتراض به حصر و بی خبری از وضعیت راهبران جنبش سبز، ۱۰ اسفند ماه در سر تاسر کشور اعلام راهپیمایی کرده اند.
به گزارش ندای سبز آزادی، مسیر اعلام شده از سوی فعالین سبز آذربایجان برای تظاهرات دهم اسفند بدین شرح است:
سه شنبه ـ ساعت پنج بعد از ظهر ـ تبریز ـ خیابان آبرسان
تحرکات جدید علیه دراویش گنابادی درکرج
جرس: رادامه تشدید فشارهای غیرقانونی بردراویش طریقت نعمت اللهی گنابادی ، بار دیگر تخریب حسینیه دراویش کرج در دستور کار شهرداری این شهرستان قرار گرفت. لازم به یادآوری است ، شکل گیری و اجرایی شدن طرح پروژه تخریب حسینیه دراویش کرج از سوی افراطیون مذهبی و همکاری تنگاتنگ مراکز امنیتی و نهادهای دولتی در سالهای اخیر در حالی مطرح می شود که پیش از آن نیز سه حسینیه دراویش، در شهرهای قم ، بروجرد و اصفهان تخریب شده است.
به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نوربه نقل از یک مقام آگاه ؛ براساس ابلاغیه ای که طی روزهای اخیر از سوی شهرداری کرج تنظیم شده ، بر لزوم تخریب این مکان عبادی تأکید شده است .
فراخوان همبستگی سراسری ایرانیان خارج از کشور برای برگزاری تجمعات حمایت از جنبش داخل کشور
به گزارش منابع خبری، این فعالان سیاسی، دانشجویی، مدنی و حقوق بشری، در بیانیه ای که به همین منظور منتشر کرده اند، از تجمعات و تظاهرات خود در سه شنبه های ١٠، ١٧ و ٢٤ اسفند ۱۳۸۹، برابر با ۱، ۸ و ۱۵ مارس ۲۰۱۱ خبر داده و خاطرنشان کرده اند:
در آستانه بهار و فرارسیدن نوروز باستانی، ایرانیان دیگربار همراه با رستاخیز طبیعت به باززایی و رستاخیز فکری ـ فرهنگی ـ اجتماعی ـ سیاسی برخاسته اند و امیدوارانه و باورمندانه میکوشند تا بر نیروی اهریمنی ضحاک چیره ور گردند و در نوروزی دیگر روشنایی و خرد و بهروزی را پاس دارند.
مردم ستم کشیده و آزادیخواه ایران اعم از زنان، جوانان ، دانشجویان و کارگران... تحت شدیدترین فشارها و سرکوبها در بسیاری از نقاط ایران به تظاهرات خیابانی، تحصن، اعتصاب، تحریم، مقاومت و محاصره مدنی رژیم ولایی ـ نظامی می اندیشند و با تدارک گسترده تری، دوباره به پا برمی خیزند.
ملت ایران پس از گذشت ۲۰ ماه از خیزش و رویداد خونین ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ با فرازی نوین، پایداریش را در برابر رژیم ولایت فقیه با بلوغ فکری ـ فرهنگی اش و با بانگ رسا اعلام میدارد و بر غنای فکری ـ فرهنگی ـ سیاسی جنبش آزادیخواهی خاورمیانه و منطقه می افزاید.
همراه با هم میهنانمان در داخل ایران، ما نیز در سرتاسر دنیا خواهیم کوشید تا با اقدامات زیر هرچه بیشتر حمایت جهانیان، سازمانهای حقوق بشری و بین المللی و دولت ها را از جنبش آزادیخواهی مردم ایران جلب نماییم.
ـ با زنده نگه داشتن یاد جانباختگان راه آزادی و افشای کشتارهای خیابانی توسط حکومت
ـ با دفاع از جان زندانیان سیاسی و خواست آزادی فوری آنان
ـ با افشا و محکوم کردن اعدامهای پی در پی در داخل زندانها
- با تاکید بر حقوق برابر شهروندان و محو هرگونه تبعیض در ایران
ـ با تاکید بر حقوق برابر زن و مرد در میهنمان
ـ با تاکید بر حقوق شهروندی در زمینه ایجاد تشکلهای صنفی ـ سیاسی و فرهنگی
ـ با تاکید بر حقوق شهروندی در زمینه برپایی تجمعات و راهپیمایی ها
ـ با تاکید بر آزادی مطبوعات و رسانه ها و گردش آزاد اطلاعات در میهنمان
ـ با تاکید بر ضرورت جدایی دین از دولت
و برای ساختن ایرانی آزاد و آباد و دموکراتیک ، که با رای آزاد و اراده و همبستگی همه ایرانیان مقدور گردد، کوششهایمان را پی میگیریم.
یکبار دیگر در اعتراض به گسترش جو امنیتی – پلیسی و سرکوب مخالفان در ایران و در دفاع از جان، حقوق شهروندی و آزادیهای دموکراتیکِ همراهان جنبش سبز، خانم زهرا رهنورد و آقایان موسوی و کروبی و دیگر کنشگران راه آزادی و عدالت، امیدواری و پشتیبانی پایدار خود را به پیشگاه ملت بزرگ ایران اعلام میداریم.
امضاها:
استکهلم: جمعیت پشتیبانی از مبارزات مردم ایران
اسلو: کمیته نروژی-ایرانی حمایت از مبارزات مردم ایران
اسن: پشتیبانان حقوق بشر و دمکراسی در ایران
برمن: دانشجویان سبز
بروکسل: اتحاد برای ایران- بلژیک
پاریس : کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی
تلوز: کمیته 31 برای دفاع از حقوق شهروندی در ایران
تورنتو: جبهه متحد دانشجویی
دورتموند: حامیان مادران پارک لاله- مادران صلح
کپنهاگ: انجمن ایران آزاد
کلن: جمعیت پشتیبانان مبارزات دمکراتیک مردم ایران
خانه همبستگی مهر
جوانان و دانشجویان موج سبز
حامیان مادران پارک لاله
کمیته جمعی از ایرانیان نورد راین وستفالن آلمان ( کلن ، اسن ، ووپرتال ، بوخوم ،دورتموند )
با پشتیبانی جمعیت دفاع از زندانیان سیاسی
لس آنجلس: حامیان مادران پارک لاله (عزادار ایران) در منطقه ولی
مالمو: انجمن آزاد ایران
مونترال: جبهه متحد دانشجویی
هامبورگ: حامیان مادران پارک لاله
گروه 22 خرداد
همایش ایرانیان
انجمن دفاع از حقوق بشر و دمکراسی
گروه دفاع از آزادی زندانیان سیاسی
وین : حامیان مادران پارک لاله در وین - اتریش
جمعیت دفاع از حقوق مردم ایران در اتریش
کمیته ی دفاع از حقوق بشردر ایران - اتریش
نسل آزادیخواه ایران
شهرها و نهادهایی که مایلند با این حرکت همبستگی همراهی کنند می توانند با ایمیل زیر تماس بگیرند.
free.iran.for.all.iranians (at) gmail.com
سه شنبه خیابان از آن ماست
گفتم چرا باید این همه رنج بکشیم و این همه تلخی را تحمل کنیم. گفت چون آدمیم. چون دوست داریم. چون می خواهیم خودمان باشیم. چون حق مان را می خواهیم. چون می خواهیم آزاد زندگی کنیم و برای آنکه آزاد زندگی کنیم هیچ چاره ای جز این نداریم که بجنگیم و بدانیم که بی رنج هیچ نمی دهند، گنج نمی خواهیم، حق خودمان را بدهید.
به خیابان می رویم، سه شنبه فردا و هر هفته یک بار تا بگوئیم، با همه روح و جان مان بگوئیم که ما آزادی خودمان را و آزادی زیستن در سرزمین مان را با هیچ نواله ای که دولت بی لیاقت و بی مقدار به مردم می دهد، نمی فروشیم. آزادی سرودی است که ما در خیابان های شهرمان خواهیم خواند. آزادی حقی است که بی آن زیستن بی معنی است و ما آزادی را می خواهیم. آزادی را به ما پس بدهید.
به خیابان می آئیم و در میان انبوه لشگر لباس شخصی های شما راه می رویم، چشم مان را از دوربین ها می دزدیم، آشنایان گم کرده مان را پیدا می کنیم. گروه گروه می شویم و چنان می کنیم که لات های بی سروپای حافظ وضع نامطلوب بدانند بی شمار مردمانی هستیم که دست از آنچه می خواهیم نخواهیم شست. هر هفته می آئیم، راهش را پیدا می کنیم. یاد می گیریم که باید چگونه چشمان دوستان مان را بشناسیم. ترس را از وجودمان بیرون می ریزیم. خیابان مان را پس بدهید. این خیابان جای پای میلیونها هموطن ماست که حق دارند، نسبت به وجب به وجب آن حق دارند و حالا خیابان هایمان را می خواهیم. خیابان های ما را پس بدهید.
آن دو پیر، فرزانگان ملت ما هستند، در خانه به اسیری شان برده اید، فرزندان شان حق دیدار پدر و مادر را ندارند، ما آنان را امین خود و آغوش ملت را حریم امن آنان می دانیم. گفته بودیم تان که اگر بخواهید حق ما را بغارت ببرید، قیامتی خواهیم کرد. قیامت تان را به چشم ببینید. شاید آن قدر بی منزلت شده باشید که فریاد یک میلیون نفر که غارتگر را دروغگو و رهبر کشور را دیکتاتور می خواند، برایتان مهم نیست. دو سال قبل نام بزرگان کشور جز به احترام نمی رفت و حالا چنان کردید که نه تنها جرات ندارید به خیابان پابگذارید که کودکان و فرزندان خودتان هم ارزشی برایتان قائل نیستند. رهبران جنبش، آنان که جز درد چیزی از این راهبری سهم شان نشد، بزرگان ما هستند، آنان را به ما پس بدهید.
افتخارتان بود که مردمی هستید، وقتی می خواستید بگوئید که آن دیکتاتور صدام حسین با مردمش ظلم کرده، می گفتید حلبچه را بمب شیمیایی زده است. بهترین فرزندان مان را به بیمارستان های آلمان و سایر کشورهای اروپایی می بردید تا به آنان بگوئید که دشمن ما آنقدر کثیف است که در جنگ از سلاح شیمیایی استفاده می کند. حالا کارتان به جایی رسیده است که از گاز شیمیایی برای مردمی که به خیابان آمده اند استفاده می کنید. مردم جهان چگونه به حکومتی که علیه مخالفان بی سلاح و آرام اش سلاح شیمیایی استفاده می کند، اعتماد کنند که فردا بمب اتمی و میکروبی به دشمن نزنید؟ سالها از انتفاضه مردم فلسطین حمایت کردید و آن را نمونه مقاومت خواندید، مقاومت در برابر چه؟ در برابر اشغالگری؟ مگر کسی بیش از شما بدون اجازه یک ملت کشوری را اشغال و مردمش را منهدم کرده است؟
ما چاره ای جز دفاع از خودمان نداریم. به ما بگوئید، چیزی نشان مان بدهید که حق از آن ما نیست. برایمان توصیف کنید که با کدام دلیل به خودتان حق می دهید دولت را غصب کنید، برخلاف خواست اکثریت مردم تمام سرمایه کشور را از بین ببرید، حق حرف زدن را از مردم بگیرید و نگذارید که مردم چنانکه می خواهند زندگی کنند؟ ایرانیان مردمانی آرام اند، چنان کرده اید که خشم در خانه دل هر کسی نشسته است و چنان با غیظ نگاه می کنند که حاصل این غیظ جز خشمی و خروشی و خیزشی نیست.
امروز شنیده ایم که موسوی و کروبی را به خانه امن برده اید. مرحبا بر شما که رقیب انتخاباتی تان را زندانی می کنید. و حالا مائیم و وعده مان که باید به خیابان برویم و روی حکومتی را کم کنیم که منتخب ملت را بجرم اینکه محبوب مردم است زندان می کنند. منتظر مردمی باشید که رفقای سخت ترین روزهای شان را تنها نمی گذارند.
نهم اسفند 1389
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.
تهدید و فشارهای تازه برای خانواده های شهدای جنبش سبز
جرس: افرایش فشار بر خانواده های شهدای جنبش سبز هر روز بیش از پیش می شود تا جایی که ماموران امنیتی در تماس با این خانواده آنها را تهدید می کنند که در صورت مصاحبه و اطلاع رسانی درباره وضعیت پرونده عزیزان شان بازداشت می شوند. خانواده شهدای پس ازانتخابات سال ۸۸ این امر را ناشی از ترس نیروهای امنیتی از ارتباط زیاد خانواده ها با یکدیگر و شکل گیری تجمع بر مزارشهدا عنوان می کنند . این سخت گیریها به ویژه پس از برگزاری جشن تولد نمادین امیر تاجمیر یکی از شهدای جنبش سبز که منجر به دستگیری و بازجویی تعدادی از خانواده های شهدای پس از انتخابات از جمله مادر سهراب اعرابی، مادر و پدر رامین رمضانی شد افزایش یافته است . پدر میثم عبادی : پی گیری هایم بی نتیجه بوده است میثم عبادی، جوانترین شهید جنبش سبز است. او ۲۴ خرداد ماه سال گذشته در روز سخنرانی احمدی نژاد در میدان ولی عصر به مناسبت انتخاب دوباره اش از سوی حکومت، مورد اصابت گلوله قرار گرفت . میثم کارگری بود که برای کمک به خانواده اش از چهارده سالگی در یک کارگاه خیاطی کار می کرد . او در تجمع های اعتراضی آن روز در چهار پارک وی از ناحیه شکم گلوله خورد و برای همیشه این جهان را ترک کرد. پدر میثم می گوید :« راستش را بخواهید مدتهاست برای پی گیری وضعیت پرونده پسرم به دادگاه یا دادگستری نرفته ام معلوم است که نمی خواهند به این پرونده ها رسیدگی شود. باور کنید هر بار که به دادگاه یا دادستانی می روم آن قدر با من بد برخورد می کنند که خیلی اوقات گریه ام می گیرد .» خواهر میثم نیز که گاهی اوقات برای پی گیری پرونده برادرش به مراجع قضایی مختلف مراجعه می کند عقیده ای مشابه پدرش دارد و معتقد است :« پی گیری هایشان هیچ نتیجه ای نداشته است .» او می گوید :« هر بار برای پی گیری پرونده برادرم به جایی مراجعه می کردم به من می گفتند برادرت اغتشاشگر بوده ، از آن طرف هم شنیده ایم اسم برادرم را در فهرست شهدای بنیاد شهید قرار داده اند، بالاخره برادر من شهید است یا اغتشاشگر و اگر شهید است چرا با ما این گونه رفتار می کنند ؟ چندی پیش نیز پدر میثم عبادی در گفتگو با کلمه از آخرین وضعیت پی گیری هایش درباره پرونده پسرش خبر داده بود او همچنین گفته بود که ماموران بنیاد شهید روزی به خانه آنها مراجعه کرده و کارت شهیدی را به آنها داده اند . پدر میثم می گوید :«پسر من یک جوان بی تجربه بود که برای شرکت در تظاهرات یا کنجکاوی یا هر آنچه اسمش را بگذارید آن روز به خیابان رفته بود آیا جواب این کار گلوله است؟آیا کسانی که می پرسند رای شان کجاست باید کشته شوند ؟» میثم عبادی در اعتراض به رفتار یکی از لباس شخصی هایی که دختری را به شدت کتک می زد به شهادت رسید . مادر کاوه سبز علی پور : به خاطر دختر دانشجویم سکوت کرده ایم کاوه سبز علی، روز ۳۰ خرداد ماه سال گذشته در درگیری مسجد لولاگر به خاطر اصابت گلوله به سرش به شهادت رسید. کاوه ۲۴ ساله دانشجوی رشته سینما بود . پیکر او در شهر رشت به خاک سپرده شده است .پدر کاوه سرایدار یک ساختمان پزشکی در تهران است. مادر و پدر کاوه هنوز وقتی درباره او سخن می گویند اشک می ریزند و معتقدند هرگز دردشان تسکین نمی یابد . اما با این همه مادر کاوه و خانواده اش به خاطر دختر دانشجوی شان سکوت کرده اند .آنها می ترسند که با این مصیبت، بروزمشکلات بیشتر مانع ادامه تحصیل و زندگی دو فرزند دیگرشان شود . آنها همچنین برای پی گیری آخرین وضعیت پرونده او به مراجع قضایی نمی روند چون معتقدند که پی گیری هایشان بی نتیجه خواهد بود چرا که تا به حال کسی درباره کشته شدن کاوه توضیحی به آنها نداده و هرگز قاتلان او معرفی نشده اند . همسر فاطمه سمسارپور : فقط به دنبال آرامش دو فرزندم هستم فاطمه سمسارپور، زن خانه داری بود که در روز ۳۰ خرداد ماه سال گذشته درست مقابل منزلش به شهادت رسید . او و پسر جوانش وقتی دیدند درخیابان محل زندگی شان در خیابان آزادی درگیری شدیدی رخ داده، که منجر به متلاشی شدن علمک گاز ساختمان شان شده در مقابل خانه شان حاضر شدند .آنها به مامور لباس شخصی که بدون توجه به این مسایل فقط شلیک می کرد، اعتراض کردند و گفتند که ممکن است کل ساختمان آتش بگیرد ولی جواب اعتراض آنها گلوله بود .گلوله ای که مستقیم قلب فاطمه را نشانه گرفت و به شهادت رساند و پسر جوان راکه گلوله به شکمش اصابت کرده بود تا ماه ها راهی بیمارستان کرد . مدیر همین ساختمان هم البته به خاطر اعتراضش بی نصیب نماند و از ناحیه پا گلوله خورد . حسن میر اسداللهی،همسر فاطمه سمسارپور بعد از این ماجرای دردناک از کارش دست کشید و مراقبت از دو فرزندش را به عهده گرفت . فرزندان او که شاهد چگونگی کشته شدن مادرشان بوده اند، وضعیت روحی مناسبی ندارند . وی به خاطر دو فرزندش که به گفته او تمام عشق مادرشان در زندگی بوده اند درباره این ماجرا کمتر صحبت می کند هر چند وی یک بار در مصاحبه با روز آن لاین به صورت مفصل درباره این ماجرا اطلاع رسانی کرد . خانواده رامین رمضانی از اطلاع رسانی منع شده اند رامین رمضانی، ۲۲ ساله از دیگر شهدای جنبش سبز روز ۲۵ خرداد ماه پارسال در روز تظاهرات بزرگ مردم از میدان امام حسین به میدان آزادی به شهادت رسید . خانواده رامین بارها درباره موضوع شهادت پسرشان اطلاع رسانی کرده اند و شاید همین موضوع منجر به بازداشت پدر خانواده شد .او بعد از یک ماه و نیم بازداشت در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات روز ۲۱ دی ماه سال جاری با تودیع وثیقه ۲۰۰ میلیونی از زندان اوین آزاد شد . آخرین مصاحبه پدر رامین رمضانی با سایت کلمه بوده است . او هنگام آزادی از زندان تعهد داد که دیگر درباره پی گیری هایش اطلاع رسانی یا مصاحبه نکند . خانواده شهدای جنبش سبز هنوز ناباورانه به جای خالی فرزندان ، همسران ،پدران و مادران شان می نگرند .آنها تنها به اینکه کنار یکدیگر بنشینند و ساعتی با هم درد و دل کنند خشنودند . آنها این روزها جایی را بهتر از مزار فرزندان شان نمی شناسند . اما این روزها با فشار نیروهای امنیتی از همین کار هم محروم شده اند . آنها می گویند برای این درباره فرزندان شان با سایتها و شبکه های خبری دنیا مصاحبه می کنند، چون صدا و سیمای جمهوری اسلامی وسایر رسانه های دولتی هیچ علاقه ای به شنیدن حرفها و دردل هایشان ندارند. آنها می خواهند، حکومت قاتلان عزیزان شان را معرفی و محاکمه کند؟ آیا این ها درخواستهای بزرگی است که این خانواده ها حتی ازآن هم منع می شوند ؟
آنها همچنین از خانواده ها می خواهند که در زمان و ساعت مشخصی در بهشت زهرای تهران به خصوص قطعه ۲۵۷ که در آن شهدای حوادث پس از انتخابات به خاک سپرده شده اند حاضر نشوند .آنها در تماس با خانواده ها می خواهند که در روزهایی به جز پنج شنبه و جمعه بر سر مزار عزیزان شان حاضر شوند و همگی با هم در روز مشخصی به ویژه پنج شنبه به بهشت زهرای تهران نروند .چرا که وقتی خانواده شهدا در این روز به بهشت زهرا می روند تعداد زیادی از مردم با آنها سخن می گویند و شرح آنچه بر آنها گذشته است را بازگو می کنند .
کلمه در این رابطه می نویسد: این خانواده ها می گویند که اگر بیش از سه نفر بر مزار عزیزان شان به خصوص بر سر مزار ندا آقا سلطان حاضر شوند، ماموران امنیتی مستقر در بهشت زهرای تهران خیلی زود با خانواده ها برخورد کرده و آنها را ساعتها مورد بازجویی قرار می دهند. یا مثل جشن تولد امیر تاجمیر اعضای خانواده ها بازداشت و بازجویی می شوند .که از جمله آنها مهدی رمضانی ، پدر رامین رمضانی از شهدای روز ۲۵ خرداد سال گذشته است که مدت یک ماه و نیم را در زندان اوین گذراند و سپس با تودیع وثیقه دویست میلیونی از زندان آزاد شد . خبرنگاران کلمه که به تازگی دیداری با چند تن از خانواده های شهدای جنبش سبز داشته اند از آخرین وضعیت برخی از این خانواده ها گزارشی تهیه کرده اند .هر چند این خانواده ها همگی با افزایش فشار نیروهای امنیتی از مصاحبه و اطلاع رسانی منع شده اند . بنابراین در این گزارش تنها به موارد کوتاهی از آنچه این روزها بر این خانواده ها می گذرد اشاره می کنیم :
اما آنچه درباره پدر رامین رمضانی عجیب است این است که وقتی او در زندان اوین محبوس بود.روزنامه کیهان از قول او نوشت که وی از سران به گفته ی آنها فتنه شکایت کرده است . پدر رامین که بعدها از این موضوع با خبر می شود با شگفتی زیاد می پرسد که چگونه او در زندان توانسته از کسی شکایت کند . او به جز شکایت از قاتلان پسرش تا به حال از هیچ کس دیگری شکایت نکرده است .
حسین زمان: چگونه باید هنوز شما را باور کنیم که نان دین خورده اید و دین را به حال خود رها کرده اید؟
این هنرمند نوشته است: تعجبم از علما و بزرگان دین است ، کسانی که یک عمر ما را به راستی و درستی و پاکی دعوت کرده اند ، کسانی که به ما درس مقابله با ظلم و ستم داده اند و مکتب حسین را تبلیغ نموده اند و امروز با سکوتشان و با عافیت طلبی شان خود تیشه بر ریشه باورهایی میزنند که عمری در تلاش برای ترویج آنها بوده اند . حتی در دفاع از فرزندان خود نیز لال مانده اند و غیرت را به فراموشی سپرده اند .ما چگونه باید هنوز شما را باور کنیم ؟ شما را که نان دین خورده اید و دین را به حال خود رها کرده اید .
اگر مشکلی برای یکی از اهالی محل پیش میامد همون بچه لات با مرام از اولین کسانی بود که برای کمک آماده بود . بچه لات محل تو مسجد ظاهر نمیشد ، جا نماز آب نمیکشید ، حمد و سوره ش هم یا اصلا بلد نبود یا با کلی غلط میخوند اما محرم که میشد دست از لات بازی میکشید و مشکی به تن میکرد و به بیان خودش میشد نوکر امام حسین . موقع روضه و ذکر مصیبت گاهی میدیدی یک گوشه ای تو خلوت خودش نشسته و داره مثل ابر بهار اشک میریزه . برای بلند کردن دیگ های نذری پیشتازبود و وقتی داشت دیگ را بلند میکرد با صدای بلند فریاد میزد : برای سلامتی مریضا بلند صلوات برفست ( بفرست خودمون ) . اون کنار حاجی فلانی دست به کمر ایستاده بود و پز گوسفند هایی را میداد که نذر امام حسین کرده بود . خیلی راضی بود آخه تونسته بود اون سال پوز حاج بیساری را به خاک بماله و ده تا گوسفند بیشتر زمین بزنه ، دائم هم سر این و آن داد میزد و دستور میداد تا همه بدونن همه کاره اونه . بگذریم ، زدم به صحرای کربلا ، قصدم این نبود بیشتر میخواستم یادآوری کنم روزهایی که مردونگی و جوونمردی خصلت ما ایرونیا بود و امروز این خصلت ها پس از گذشت سی و دوسال از انقلاب به شدت رنگ باخته . خودم را مستثنی نمیکنم به دوستان بر نخوره ولی واقعیت همین است که به چشم میخورد . حسین زمان می نویسد: وقتی فیلم توهین و فحاشی به خانم فائزه هاشمی را دیدم نه اینکه چیز جدیدی بود ولی یکبار دیگر تمام بدنم لرزید . با دیدن تعدادی جوان به ظاهر مسلمان دو قبضه ( با پیراهن های گشاد روی شلوار که اسلامشان را حفظ کند و محاسن بلندشان که ضامن بقای دینشان باشد ) که به دنبال یک زن تنها و بی دفاع ( فرق نمیکند هر که میخواهد باشد ) راه افتاده اند و رکیک ترین فحش ها و تهمت ها را نثار او میکنند که اگر نتوانند اثبات کنند بر مبنای همان دینشان باید بر ایشان حد جاری شود ، داغ دلم تازه شد . اینگونه رفتارها از این جماعت نادان و منحرف که باعث ننگ و نکبت جامعه ما هستند خیلی عجیب نیست . این افراد همان کسانی هستند که حتی به پیر مرد و پیر زن عابر نیز رحم نمیکنند و بارها شاهد ضرب و شتم پدر بزرگا و مادر بزرگا مون بودیم و دیدیدم که چگونه ناجوانمردانه با چوب بر پیکر نحیف ایشان میزدند . این افراد همان کسانی هستند که بی توجه به ناموس و حریم خصوصی مردم نیمه شب به خانه هایشان میریزند و هتک حرمت میکنند . اینها اینگونه ساخته شده اند و برای همین منظور تربیت یافته اند اما تعجبم از علما و بزرگان دین است ، کسانی که یک عمر ما را به راستی و درستی و پاکی دعوت کرده اند ، کسانی که به ما درس مقابله با ظلم و ستم داده اند و مکتب حسین را تبلیغ نموده اند و امروز با سکوتشان و با عافیت طلبی شان خود تیشه بر ریشه باورهایی میزنند که عمری در تلاش برای ترویج آنها بوده اند . حتی در دفاع از فرزندان خود نیز لال مانده اند و غیرت را به فراموشی سپرده اند .ما چگونه باید هنوز شما را باور کنیم ؟ شما را که نان دین خورده اید و دین را به حال خود رها کرده اید .
در بخشی از این مطلب آمده است: یه زمانی ایرانی به غیرت مردانش مینازید و لوطی گری و مردونگی ایرونیا ضرب المثل بود . احترام به بزرگسالان از ویژه گی های ما ایرونیا بود و پدر بزرگا و مادر بزرگا جایگاه خاصی در فرهنگ ما داشتن . یادم میاد نوجوون که بودم لاتهای محل هم احترام بزرگترها را داشتن و و حرمت زن و بچه مردم را نگه میداشتن . حتی لاتهای محل برای خودشون مرام داشتن . دست رو زن و بچه مردم بلند نمی کردن و اگر کسی از این قاعده خارج میشد توسط خودشون تنبیهش میکردن .
یادداشت نوری زاد پیش از انتقال به زندان: سلام بند ۳۵۰
وی که برای یک مرخصی کوتاه بعد از بیمارستان به خانه آمده بود باز به زندان فرا خوانده شد و چند ساعت پیش از آنکه به زندان بازگردد، یادداشت کوتاه زیر را در وبسایت شخصیاش منتشر کرد:
آقای نبوی چیزکی پراند، اما هم خود او و هم خود من می دانیم که مرا به بند۳۵۰ نخواهند برد . چرا که در آنجا یکصدوپنجاه زندانی مشتاق چشم به راه من هستند . درست همان جیزی که زندانبانان من شش ماه است از آن پرهیز می کنند. بند دوالف ، یک بند غیرقانونی است . زیز نظر سپاه . که یک روز در اساسنامه اش گنجانده شده بود که : نباید درکارهای سیاسی و اقتصادی دخالت کند.امروز اما دخالت نکردن سپاه در کار های سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی، مثل یک توهین کفرآمیز است . که یعنی : در این ملک ، کجا را می توانی پیدا کنی که زیر نگین سپاه نباشد ؟ از عسلویه تا سهام مخابرات تا بانک تا اسکله های قاچاق تا صادق محصولی تا وزرای سپاهی تا رییس مجلس سپاهی تا شهردار سپاهی تا صداوسیمای سپاهی تا شخص شخیص سردار محمد کوثری در هیبت نماینده ی مجلس سپاهی . و تا هرکجا که شما برآن انگشت بگذارید. و تا: کور شود هرآنکه نتواند دید! بی دلیل نیست که نکبت از سروکولمان بالا می رود . دوستان سپاهی ما که باید یک روز قامت به زیر بار حیثیت انقلاب می سپردند، اکنون ، قامت به زیر پولهای بی زبان و جاذبه های پولی و سیاسی واطلاعاتی برده اند . آنان را چه به : اول کشور پرمصرف مواد مخدر؟ آنان را چه به دریوزگی اقتصادی و فرهنگی و آهنگ دلخراش غارتی که به آستین بزرگان راه برده است ؟ سپاه را چه به فلان معاون اول دزد و فلان وزیر دزد ؟ سپاه ، یک زمانی قرار بود برهمه ی این نابسامانی ها بشورد . حالا مگر می تواند بر نکبتی بربشورد؟ که خود ، با همین نکبت ها به همزیستی مسالمت آمیز تن سپرده است. پس مرا به بند ۳۵۰ نخواهند برد . من نیز به بند دوالف نخواهم رفت . می ماند دوگزینه . یکی : رجایی شهر یا یک زندان بی نشان در هرکجا . و یکی : زور . بله . بلکه به زور مرا به جایی ببرند . من هم کسی نیستم که تن به زور بسپرم . می ماند: ضرب و زور. که بله، این یکی را می توانند . گوارای وجود من و ضاربین . زخمش برای من و کیفش برای آنان . حالا شما ای به نفس تنگی افتادگان ایران اسلامی ، اکسیژن اگر می خواهید، اکسیژن ناب اگر می خواهید، از همان دورادور زندان اوین، به نیت آسمان ۳۵۰، به زندانیان سیاسی این بند پرآوازه سلام کنید. سرفرازی سرزمین و مردمان خویش را اگر دوست می دارید، از تهران ، از شهرهای خود، از فلان روستای دورتان ، یانه، از هرکجای این کره ی خاکی، روبه تهران، رو به زندان اوین، و رو به زندان رجایی شهر، و رو به زندان هرکجا که یک زندانی سیاسی در او به دیوار بخت خود بال می کوبد، بایستید و دست به سینه ی خود بگذارید و نجوا کنید: سلام ای زندانیان بی دلیل، سلام ای شهد نوشان وادی بلا، سلام ای کبوتران مانده در قفس، سلام ای جوانان و پیران و قربانیان خاموش این روزگار اسلامی ما، ما ، زندانیان این سوی دیوار زندان شما ، سخت محتاج بارش برکات آسمان بالندگی هستیم. راه تنفسمان بند آمده است . کمی از اکسیژن آسمان ۳۵۰ تان را به این سوی دیوار زندان تان حواله کنید. شاید من امشب به ۳۵۰ بروم . و شاید خسته و زخمی در گوشه ای دیگر در خود مچاله شوم . اما به شما قول می دهم اگر که به بند ۳۵۰ پای نهادم ، تا هرکجا که مقدورم باشد ، برای شما اکسیژن بفرستم . ما باید نفس بکشیم . این طور نیست؟ باید نفس بکشیم. باید.
ساعت حدود یک بعداز ظهر امروز ۷/۱۲/۸۹ بود که تلفن زنگ زد. آقای نبوی بود. نماینده ی دادستان تهران. که خبرداد : فلانی، باید برگردی داخل (زندان اوین). گفتم : برمی گردم . اما نه به بند "دو الف" . مستقیم می روم بند۳۵۰ . گفت : اشکال ندارد. شما بروید ۳۵۰ .
۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه
احمد منتظری: مقام رهبری با موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی جلسه تشکیل دهد
رئیس جمهوری نیگاراگوئه باردیگر از سرهنگ قذافی حمایت کرد
فائزه هاشمی و همراهانش مورد حمله چند لباس شخصی قرار گرفتند
رئیس جمهوری آمریکا: قذافی باید برود
درگیریها در تونس سه کشته بر جای گذاشت
پرستار محبوب معمر قذافی او را ترک می کند
شورای امنیت سازمان ملل علیه حکومت لیبی قطعنامه صادر کرد
حزب حاکم ایرلند در انتخابات شکست خورد
تخلیه سوخت از قلب نیروگاه بوشهر، به درخواست روسیه
با گذشت ماهها از وعدۀ روسها در افتتاح و راه اندازیِ نیروگاه اتمی بوشهر و همزمان با انتقاد رییس کمیسیون انرژی مجلس از “بدقولی روسها” در راه اندازی این پروژه، نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بین المللی انرژی اتمی، روزشنبه هفتم اسفند ماه، گزارش مربوط به تخلیه سوخت نیروگاه هسته ای بوشهر را تایید و اعلام کرد “خروج سوخت از قلب رآکتور بوشهر با درخواست روسیه انجام می شود.”
در روزهای اخیر ، آژانس بین المللی انرژی اتمی اعلام کرده بود که “ایران قصد دارد سوخت نیروگاه هسته ای بوشهر را تخلیه کند” و هم زمان جمهوری اسلامی به طور ناگهانی به این سازمان خبر داد که قصد دارد سوخت هسته ای را از قلب رآکتور نیروگاه تخلیه کنند.
به گزارش ایسنا، علی اصغر سلطانیه با بیان اینکه “براساس درخواست روسیه که مسئول تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر است، سوخت داخل قلب رآکتور برای انجام برخی آزمایش ها و اقدامات فنی برای مدتی از قلب خارج می شود”، خاطرنشان کرد “این سوخت پس از انجام آزمایش ها مجددا در قلب رآکتور قرار می گیرد.”
وی به زمانی مشخص برای این انجام و جبران این مسئله اشاره ای نکرد.
بر اساس گزارش خبرگزاری فرانسه، آژانس می گوید که با ایران درباره “تدابیر ایمنی” لازم برای تخلیه سوخت رآکتور به توافق دست یافته است.
نماینده ایران در آژانس که قبلا تایید کرده بود “کرم اینترنتی استاکس نت کامپیوترهای کارکنان راکتور اتمی بوشهر را آلوده کرده، اما به سیستم های اصلی نیروگاه صدمه نزده”، امروز همچنین تاکید کرد “ایران همواره ایمنی نیروگاه را با بالاترین استانداردهای جهانی در اولویت و مورد تاکید قرار داده است.”
گفتنی است دمیتری روگوزن، نماینده روسیه در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در ماه ژانویه گفته بود استاکس نت ممکن بود فاجعه ای هسته ای مانند چرنوبیل در بوشهر به راه اندازد.
فرآیند سوخت گذاری رآکتور نیروگاه بوشهر در اوایل ماه دسامبر ۲۰۱۰ تکمیل شد و علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران در سفر اخیرش به بوشهر گفته بود: “در راکتور این نیروگاه بسته شده و همه چیز آماده و مهیا است تا در آینده نزدیک برق تولید شود.”
تکمیل طرح نیروگاه بوشهر بارها به تعویق افتاده و مشکلات فنی و مالی، دلیل تاخیر در راه اندازی این نیروگاه عنوان شده است.
علی اصغر سلطانیه در واکنش به انتشار تازه ترین گزارش آژانس درباره فعالیت های هسته ای ایران گفته است که هیچ گونه فعالیت بازفرآوری در ایران وجود ندارد.
وی گفت که آژانس بار دیگر بر انحراف نداشتن فعالیت هسته ای ایران به اهداف نظامی تاکید کرده است.
به گزارش خبرگزاری فارنسه، آژانس بین المللی انرژی اتمی در تازه ترین گزارش خود گفته است اطلاعات جدیدی را از ابعاد نظامی احتمالی برنامه اتمی ایران به دست آورده است.
این آژانس در گزارشی که در اختیار خبرگزاری ها قرار گرفت، نوشته که ایران در رابطه با پاسخگویی به سوال های موجود درباره آزمایش های احتمالی برای ساخت کلاهک اتمی برای برنامه موشکی خود، با این آژانس همکاری نمی کند.
در این گزارش آمده است: از تابستان امسال، جمهوری اسلامی حاضر نشده است درباره مسائل مربوط به ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته ای خود با آژانس صحبت کند یا اطلاعات بیشتری در این زمینه در اختیار آژانس قرار دهد یا امکان دسترسی آژانس به اماکن یا افرادی را فراهم کند که بتوانند نگرانی های آژانس را مرتفع کنند.
روز گذشته (جمعه ششم اسفندماه)، حمیدرضا کاتوزیان رئیس کمیسیون انرژی مجلس گفته بود “روس ها در پروژه بوشهر یک و نیم برابر بیشتر پول گرفته اند و بدقولی آنان همچنان ادامه دارد.”
ایران مردادماه امسال نیز، اقدام به سوخت گیری نیروگاه بوشهر کرد و مقامات دولت خاطرنشان کرده بودند که این نیروگاه در مهرماه سوخت گذاری و در اوایل سال ۲۰۱۱ میلادی برق تولید خواهد کرد، اما کماکان این موضوع در ابهام قرار دارد.