از موسيقيدانان و نوازندگان بنام و از بزرگترين آهنگسازان عهد خسروپرويز بود که بسياري از الحان و نواهاي موسيقي را که هنوز بعضي از آنها با همان نام در رديف دستگاههاي موسيقي کنوني ما باقي مانده است از ساخته ها و پرداخته هاي او ميدانند، و بعضي اختراع «مقامات» را به او نسبت ميدهند. باربد را عده اي جهرمي نوشته اند و برخي مروزي دانسته اند. او از خوانندگان ممتاز و از استادان نوازنده بربط بود.
باربد در دستگاه خسروپرويز تا آنجا قدرت و مرتبت داشت و به شاه نزديک بود که هر کس از بزرگان مطلب يا حاجتي داشت که جرأت اظهار آنرا به شاه نداشت، توسط او به شاه عرض مي شد. داستان رساندن خبر مرگ شبديز (اسب سياه مورد توجه خسروپرويز) نمونه اي است که تقرب باربد به پادشاه و اهميت موسيقي ايران در رساندن حالات مختلف، داستان چنين است:
خسروپرويز، شبديز را از ميان اسبان خود بيشتر دوست ميداشت و گفته بود هر کس خبر مرگ او را بدهد کشته خواهد شد. پس از مرگ شبديز کسي را ياراي آن نبود که اين خبر را به خسرو بدهد و او را از مرگ شبديز آگاه سازد. رئيس دواب پادشاه به باربد متوسل مي شود و از او ميخواهد که به وسيله الحان و نغمه هاي موسيقي اين خبر را به خسرو برساند. نوشته اند که باربد آهنگي ميسازد که پادشاه پس از شنيدن آن فرياد برميآورد که "شبديز مرد." باربد پاسخ ميدهد که "آري." بدين وسيله شاه از عهدي که کرده بود باز ميگردد و رئيس دواب از نگراني فارغ مي شود. اين داستان گذشته از رساندن مقام باربد نزد خسروپرويز و استادي و مهارت و تأثير آهنگهاي او، ميرساند که موسيقي ايران بايد خيلي قوي و پيشرفته بوده باشد تا بتواند حالتهاي گوناگون از غم و شادي و خشم و نفرت و کينه و غير اينها را برساند و موسيقيدان با نغمه و آهنگ منظور خود را به شنونده بفهماند، و او را تحت تأثير احساسات خود قرار دهد.
پيش از ورود باربد در دستگاه خسروپرويز "سرکش" بر رامشگران سر بود و سمت نوازندگي مخصوص شاه را داشت و بر ديگر موسيقيدانان درباري مقدم بود. پس از آنکه باربد به دربار راه يافت و مورد توجه خسروپرويز قرار گرفت، سرکش به رقابت با او برخاست. داستان رقابت سرکش با باربد در شاهنامه ثعالبي آمده است و خلاصه آن چنين است:
سرکش که در پذيراييهاي خصوصي خسروپرويز رياست نوازندگان را به عهده داشت، شنيد نوازنده اي جوان و چيره دست از اهل مرو که با ساز و آواز خود شنوندگان را تحت تأثير قرار ميدهد قصد دارد خود را به شاه معرفي کند. سرکش کوشيد تا مانع راه يافتن او به دربار شود. به دربانها و ديگر محافظين و نزديکان و کارکنان خصوصي دربار رشوه ها داد تا او را از نزديک شدن به دربار و معرفي به شاه مانع شوند. باربد که از قضايا اطلاع يافته بود، دربان باغي را که خسرو براي تفريح به آنجا ميرفت، با پرداخت رشوه راضي کرد تا بتواند هر وقت شاه به باغ ميرود او نيز به باغ رفته در کناري خود را مخفي کند. چون خسروپرويز در باغ به تفريح و نشاط مشغول شد، باربد که لباسي سبز بر تن کرده بود با ساز خود به درون باغ رفت و نزديک تخت خسرو بر بالاي درخت سروي پنهان شد. هنگامي که خسرو جام مي را بلند کرد، باربد به نواختن آوازي لطيف پرداخت به نام «يزدان آفريد». پرويز شاد شد و نام نوازنده را پرسيد. اما او را نيافتند، چون خسرو جام دوم را بلند کرد، باربد ديگر بار نواختن و خواندن گرفت و «پرتو فرخار» را نواخت. پرويز با شگفتي فرياد برآورد، چه آوازي که تمام اعضاي بدن ميخواهد براي شنيدن آن گوش شود. ديگر بار دستور داده نوازنده و خواننده را بيابند؛ ولي اثري از او بدست نيامد. پرويز جام سومين را بلند کرد، اين بار باربد آهنگ «سبز اندر سبز» را نواخت و همه حضار در حيرت شدند. پادشاه از جاي برخاست و گفت بي شک فرشته است که خداوند براي شادي ما فرستاده و از خواننده خواهش کرد خود را نشان دهد. باربد از درخت پايين آمد و بر خاک افتاد. پادشاه او را نواخت سبب پنهان شدنش را پرسيد، از آن پس او را به رياست نوازندگان برگزيد.
گويند باربد براي هر روز از هفته آهنگي ساخته بود که آن را «هفت خسرواني» ميگفتند و اين آهنگهاي هفتگانه در کتب تاريخي و موسيقي اسلامي به نام طرق الملوکيه مشهور است. همچنين براي هر روز از سي روز ماه لحني ساخته بود که به نام «سي لحن باربد» معروف است. و براي سيصد و شصت روز از سال اوستايي سيصد و شصت لحن ساخته بود و هر روز يکي را اجرا ميکرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر