وندالها كه موفق به تصرف شهر رم شده بودند از اول ژوئن سال 455 ميلادي غارت و تخريب اين شهر را كه قرنها بر اروپا و شمال افريقا تا شرق مديترانه آقايي مي كرد آغاز كردند كه دوهفته طول كشيد.
وندالها 31 ماه مه سال 455 ميلادي، چهار ماه پس از قتل « والنتينيان سوم » امپراتور روم غربي( اروپا و مديترانه غربي ) وارد شهر رم شده بودند. «پترونيوس ماكزيموسpetronius maxisimus » كه تنها 11 هفته امپراتور بود هنگام فرار از شهر رم به دست مردم افتاد و آنان كه انتظار نداشتند، امپراتور رهايشان سازد و براي نجات خود قصد فرار كند او راكشتند و جسدش را از درختي آويزان كردند. وي پس از قتل والنتينيان با كمك گارد امپراتور مقتول و پرداخت رشوه ، امپراتور شده بود و براي مشروعيت دادن به سمت خود، همسر والنتينيان را به اجبار به نکاح خود درآورده بود.
وندالها كه با والنتينيان قرارداد ترك مخاصمه داشتند به پاپ كه از آنان خواسته بود به قرارداد احترام بگذارند و به شهر حمله نكنند پاسخ داده بودند كه پيمان مورد اشاره، با والنتينيان امضاء شده بود كه او ديگر زنده نيست و امضايش معتبر نخواهد بود.
وندالها 15 ژوئن پس از تخريب رم، با غنائم بسيار(همه ثروتي را كه رومي ها در طول امپراتوريشان از ملل ديگر با زور گرفته بودند) و به اسارت گرفتن همسر امپراتور و دختران او (همسر ماکزيموس قبلا همسر والنتينيان بود) شهر را ترك گفتند. اين دومين غارت شهر رم در طول نيم قرن بود. رم در سال 410 ميلادي به دست ويزيگوت ها غارت شده بود.
قتل« آئتيوس » ژنرال رومي به دست امپراتور والنتينيان يکي از عوامل تضعيف روحيه ارتش بود که چند ماه بعد به سقوط شهر رم به دست وندالها انجاميده بود.
پس از خروج وندالها از شهر رم، در طول 21 سال روم غربي ده امپراتور به خود ديد و چون اسپانيا، فرانسه ، آلمان و حتي ايليريا ( يوگوسلاوي) راه خود را در پيش گرفته بودند و به دولت روم اعتنا نمي كردند، اين امپراتوران ده گانه، تنها اسما حكومت مي كردند. بنابراين، مي توان گفت كه با تصرف رم به دست وندالها ؛ عمر آقايي روم بر غرب پايان يافت و قسمت شرقي امپراتوري ( قسطنطنيه ) ماهيت جداگانه يافت و تا 1453 باقي ماند.
وندالهاي يكي از شاخه هاي قبايل هند ـ اروپايي بشمار مي آيند كه اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد از شرق به سوي غرب به حركت درآمده بودند. در مسير حركت، شاخه اي از آنها راه جنوب در پيش گرفت و به فلات ايران آمد و بر حسب محل اسكان به سه طايفه پارس و ماد و پارت تقسيم شد و شاخه هاي ديگر به اروپا رفتند. شاخه هايي كه به اروپا رفتند عبارتند از: وندالها كه تا اسپانياي شرقي و كارتاژ پيش رفتند و نام اندلس (وندالوسيا) از اسم آنها گرفته شده است، استروگتها (آستروها كه نام آستريا ـ اتريش از اسم آنها گرفته شده است) ويزيگتها، بورگونديايي ها و همچنين فرانكها (ساكن در جنوب آلمان و شمال و شمالشرقي فرانسه و همچنين سويس كه نام فرانسه از اسم آنها گرفته شده است).
«ژوستي ني ان» امپراتور روم شرقي (قسطنطنيه) درصدد تنبيه وندالها و احياء امپراتوري واحد روم برآمد ولي موفقيت به دست نياورد زيرا كه او همزمان با امپراتوري ايران (به رياست خسرو انوشيروان) درگيري داشت و نمي توانست همه نيروي نظامي اش را به غرب بفرستد.
امپراتوري روم در غرب که با تصرف شهر «رم» به دست وندالها رو به اضمحلال گذاشت از دير زمان دچار حمله و تعرض طوايف هون ، ويزيگوت و وندال شده بود. اين طوايف كه سالها ستمگري روميان را تحمل كرده بودند پس از اين كه احساس كردند كه اين دولت به سبب تقسيم به دو منطقه شرقي و غربي و جنگهاي بي پايان تضعيف شده، به نوبت بر آن تاخت بردند و نابودش ساختند. چون اين طوايف تا حدي رعايت حال پاپ ها را مي كردند و به خواست آنان از تعرض به مردم عادي و اموال كليسا خودداري مي كردند، باعث قدرت يافتن پاپ ها و بعدا افتادن حكومت به دست آنان شدند.
دولت روم غربي پس از شكست سال 455 از وندالها و متعاقب آن حکومت امپراتوران ده گانه، ديگر به صورت امپراتوري سابق احياء نشد، ولي تا دو ـ سه قرن بعد و تا زمان قدرت قدرت گرفتن پاپها حكومت پادشاهي محدود به ايتاليا را حفظ كرده بود كه سپس تجزيه شد و تا قرن 18 بر هر گوشه اش يك امير حكومت مي كرد و برخي از ايالتهايش هم وابسته به دولتهاي خارجي بود و «ونيز» مدتي به صورت جمهوري اداره مي شد و ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر