کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

آیین مزدک به روایت دینکرد

در نخستین سال‌های آغاز پادشاهی ساسانیان و با پشتیبانی اردشیر بابکان، دین تازه‌ای به نام «بهديني» یا «مزديسنا» (مزداپرستي) بدست موبد کرتير به وجود آمد که پس از حدود 1700 سال و در قرن اخیر به «دين زرتشتي» تغییر نام داده و ارتباطی با شخص زرتشت ندارد.
نفوذ و دخالت موبدان زرتشتی عصر ساساني در هنجارهای دینی مردمان، تحریف و تباهی فرهنگ و تاریخ ایران زمین، کشتار و نابودی پیروان ادیان دیگر و نیایشگاه‌های آنان (که کرتیر در کتیبه معروف خود در نقش رستم به صراحت به آن اشاره کرده است)، موجب تضعیف هویت ملی، پیشینه تاریخی و همبستگی ایرانیان می‌شود و آنچنان بنیادهای فرهنگی و اجتماعی ایرانیان را تباه می‌کند که راه را برای غلبه مهاجمان آزمند به ایران هموار می‌سازد.
در تمام مدت سلطه‌گری دینی عصر ساسانی، جنبش‌های گوناگونی برای رهایی جامعه ایرانی از چنگال انحصارطلبان دینی و سرکوبگران آزادی‌های اجتماعی و فردی روی داد که تمامی آنها با دو ابزار پر توان و نیرومندی که همواره در ایران و جهان روایی داشته، سرکوب و نابود شدند: نخست، بهره‌گیری از قدرت نظامی و زور سرنیزه؛ دوم، بهره‌گیری از قدرت دینی و اتهام‌ ارتداد و بی‌دینی و کفر.
یکی از چنین جنبش‌هایی، برنامه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی مزدک و یاران پرشمار او بود که توانست در کوتاه زمانی، منافع ملی جامعه ایرانی را از تصاحب تمامیت‌خواهان خارج کند؛ اما در نهایت، جنبش مردمی آنان قربانی صاحبان قدرت، ثروت و نیرنگ شد. هر چند که مزدکیان پس از این رویداد خونبار که یکی از فجیع‌ترین کشتارهای دسته‌جمعی و نسل‌کشی‌ها در تاریخ بشریت و به فرمان انوشیروان عادل است، دیگر موفق به کوشش فراگیر دیگری نشدند، اما سایه آنان همواره در دوره‌های گوناگون تاریخ عصر اسلامی و در مبارزه با خلفای عرب و تمامیت‌خواهان تازه به دوران رسیده که ناهنجاری‌های پیشین را با نامی تازه در پیش گرفته بودند، دیده می‌شود. جنبش رهایی‌بخش بابک خرمدین (که نام خود را از «خرمه» بانوی دلاور ایران زمین و همسر مزدک گرفته، نمونه‌ای از آن است.
منابع بررسی در تاریخ جنبش مزدک و باورهای آنان بسیار اندک است و همان شمار معدود نیز منابعی هستند که به دست دشمنان و بدخواهان او نوشته شده‌اند و عملاً هیچ نوشته‌ای از آنان و یا از مدافعان آنان وجود ندارد تا محقق بتواند تنها به قاضی نرفته باشد. تنها اثری که در آن از مزدک به نیکی یاد شده و او را گرانمایه مردی با دانش و رای نامیده و در عین‌حال از زرتشتیگری ساسانی دفاع نکرده است، همانا شاهنامه فردوسی و چند بیت کوتاه، اما پرمعنای او است.
اما یکی از مهمترین منابع در زمینه باورهای مزدکیان و اختلاف آنان با زرتشتیان، عبارت است از کتاب پهلوی «دینکرد» که بزرگترین متن بازمانده به زبان پهلوی بوده و دایره‌المعارف مزدیسنا شناخته می‌شود. در آغاز کتاب سوم دینکرد، پرسش و پاسخی میان کسانی که از سخنان آنان، باورهای مزدکی آنان دانسته می‌شود با روحانیت زرتشتی آمده است. با اینکه این منبع نیز از دید گروه دوم یعنی روحانیت زرتشتی تحریر شده، اما با این وجود آگاهی‌های مفیدی در باره برخی واقعیت‌ها و اختلاف‌های میان آنان را عرضه می‌دارد. از جمله از خلال همین پرسش و پاسخ‌ها است که دریافته می‌شود مفهوم و منظور واقعی از عبارت اشتراک زنان و اموال توسط مزدکیان، مخالفت آنان با ترویج ازدواج با محارم توسط موبدان و نیز یکتاپرستی مزدکیان در برابر ثنویت موبدان زرتشتی بوده است.
در دینکرد، دوازده پرسش و پاسخ میان مزدکیان و روحانیت زرتشتی بازگو شده که دو پرسش نخستین از بین رفته‌ و تنها پرسش‌های سوم تا دوازدهم بازمانده‌اند. به همین دلیل دانسته نیست که این گفتگو در چه زمان و مکانی اتفاق افتاده است، اما از آنجا که مزدکیان در پرسش‌های خود رعایت ادب و احترام را می‌کنند و سخن تندی بر زبان نمی‌آورند، اما موبدان زرتشتی آنان را با واژه‌ها و توصیف‌های زشتی بمانند: تباه‌خو، فریب‌گر و شهوت‌ران خطاب می‌کنند، به نظر می‌آید که از پشتیبانی سرنیزه برخوردارند. همچنین در این متن، همگی مردمان به دو گروه «بهدین» (زرتشتی) و «بددین» (غیر زرتشتی) تقسیم شده‌اند.
به چکیده کوتاهی از این گفتگو می‌پردازیم:
در پرسش سوم، شخصی مزدکی (که در همه جای کتاب آنان را «آشموغ» به معنای فریبکار و شرور نامیده‌اند)، می‌پرسد که چرا شما مزداییان، ما را بخاطر آنکه تنها اهورامزدا را ستایش می‌کنیم و نه چیز دیگری را، نکوهش می‌کنید؟ موبد در پاسخ این پرسش و پس از چند توهین و خطاب‌های ناپسند، به بازگویی سخنانی در باره دیو و دروغ و تبه‌خویی و روان آلوده و غیره می‌پردازد و بجای پاسخ منطقی به موضوع پرسش، سؤال‌کننده را از مظاهر روان بد و بیمار می‌داند که می‌باید با او و دیوپرستان مبارزه کرد تا جهان قرین پاکی و آراستگی شود. این روشی در گفتگو و مناظره است که تا به امروز نیز همچنان ادامه دارد. در این روش، شخصی که از پاسخ منطقی و مستدل ناتوان می‌شود به شعاردادن بی‌مورد با واژه‌های زیبا، و نیز توهین و تخریب شخصیت طرف مقابل روی می‌آورد. چنانچه این شخص قدرتی کافی نیز داشته باشد، به کشتن طرفی که از پاسخ پرسش او ناتوان است، روی می‌آورد (بنگرید به پاسخ پرسش ششم).
در پرسش چهارم، به بستن اجباری پوزه‌بند (پدام) در جلوی دهان که برای همه زرتشتیان واجب بوده است، انتقاد می‌شود و اینکار لازم دانسته نمی‌شود. موبد در پاسخ این پرسش و پس از اعتراض بر چنین خرده‌گیری‌های کم ارزش، بدن و بازدم آدمی را نجس و کثیف می‌شمارد که لازم است با بستن جلوی دهان، مانع رسیدن نجاست و کثافت به هوا شد. او کسانی که پوزه‌بند نمی‌بندند را پیرو اندیشه بدِ آشموغی می‌داند.
در پرسش و پاسخ پنجم، به بحثی پیرامون این نکته پرداخته شده است که اگر کسی با مردار آدم یا سگ نجس شده باشد. می‌باید که چند بار با گُمیز (ادرار) و آب شسته شود تا پاک شود.
در پرسش ششم، شخص مزدکی از نهادن خوراک نزد آتش و محروم‌کردن مردم نیازمند به غذا انتقاد می‌کند و موبد در پاسخ، ضمن طفره رفتن از پاسخ منطقی و مرتبط با موضوع، می‌گوید که از بین بردن همه دیوپرستان و کشتن همه دین‌ستیزان، کاری عادلانه و قانونی است. او همچنین می‌افزاید که لاشه مردم پلید و بد‌دین را نمی‌باید در نزد بهدینان گذارد، بلکه می‌باید آنان را در بیابانی دار زنند و بر دار بمانند تا بپوسند.
در پرسش هفتم، مزدکی از موبد زرتشتی می‌پرسد که ما از آموزه‌های کتاب زرتشت دانسته‌ایم که می‌باید ثروت و زن از آن همگان باشد و در انحصار گروهی خاص نباشد، چرا شما ما را نکوهش می‌کنید؟ موبد به شیوه پیشین خود در پاسخ می‌گوید که اینها سخنانی فریبکارانه است و کیهان را به سوی ویرانی می‌برد و موجب درهم شدن نژاد می‌گردد. این کار موجب آسیب به دارایی‌های طبقات خاص می‌شود و جایگاه‌های طبقاتی مردم از میان خواهد رفت. دیو پرستی رواج می‌یابد و دروغ بالنده می‌شود.
از متن کامل این پرسش و پاسخ و نیز از بخش‌های بعدی کتاب دینکرد که ازدواج با محارم و آمیزش پدر و مادر با دختر و پسر و نیز خواهر با برادر را ترویج و توصیه می‌کند و آنرا موجب حفظ دودمان و نژاد، و نیز حفظ دارایی‌ها و ثروت در درون دودمان می‌داند، دانسته می‌شود که منظور مزدکیان از اشتراک بر زن و دارایی که همواره بگونه‌ای تحریف‌شده معنا و بازگو شده است، عبارت بوده از لغو جامعه طبقاتی و ایجاد فرصت‌های برابر در فعالیت‌های اقتصادی، لغو مالکیت دستگاه دینی بر زمین‌های زراعی، اجازه و امکان اینکه هر کس بتواند همسر خود را بدون رعایت محدودیت‌های طبقاتی انتخاب کند و دختران نیز بتوانند همسر کسی غیر از پدر یا برادر خود بشوند. به ویژه که در عصر ساسانی، هر یک از پادشاهان و درباریان و صاحب نفوذان، دارای حرمسراهای بزرگی بوده‌اند که هر دختری را برای خود دست‌چین می‌کرده و عملاً آنان را تنها از آن خود می‌دانسته‌اند و نه انسانی که اجازه و فرصت داشته باشد تا بنا به حقوق انسانی، انتخاب کننده همسر و شغل خود باشد.
در پرسش هشتم، مزدکی از موبد زرتشتی می‌پرسد که چرا برای رواج دین خود پیکار می‌کنید؟ و موبد در پاسخ می‌گوید که نبرد ما با تباه‌خویان و بددینان، به پیروی از دستور دین است. آیین شما آشموغان (که با جنگ‌هایی برای رواج دین مخالفت می‌کنند)، بدترین آیین‌ها است.
در پرسش نهم، مزدکی می‌پرسد که ما تنها گفتارهای شخص زرتشت را «گفت اورمزدی» می‌دانیم و نه دیگر بخش‌ها را. چرا شما بخش‌های دیگری که تحریف هم بدان راه یافته را «گفت اورمزدی» می‌دانید؟ موبد در پاسخ می‌گوید که اینها با دانشی استنباط و تفسیر می‌شود که فهم آن در توان هر کسی نیست و مردم نمی‌توانند به کوچکترین درکی از آن برسند. او در ادامه، پرسش و خوی پرسش‌‌گر را ناشی از منش شهوترانی او می‌داند.
در پرسش دهم و یازدهم، گفتگویی در باره گذاردن هیزم تر و خشک بر آتش، و نیز مباح‌دانستن ‌نوشیدن می نزد زرتشتیان انجام می‌شود که نکته خاصی در بر ندارد.
در پرسش دوازدهم، مزدکی می‌گوید که خواندن روزانه بخش‌هایی از گاتهای زرتشت برای مردم کافی است و نیازی به این‌همه زمزمه‌ها، لب‌خوانی‌ها و ذکرگفتن‌ها نیست، چرا که اینها موجب تلف‌شدن وقت مردم و کارهای روزانه آنان می‌شود. موبد در پاسخ دلایلی می‌آورد که خواندن فراوان ذکرها و دعاهای روزانه، خواست اهورامزدا است و رستگاری روان را در پی دارد. او همچنین می‌گوید که اینکار موجب شکست آشموغان و دوری گزند آنان بر دین و حکومت می‌شود.
همانگونه که گفته شد، این گفتگو در کتابی که از سوی دستگاه روحانیت زرتشتی نوشته شده، آمده است و احتمالاً تنها پرسش‌ و پاسخ‌هایی گلچین‌شده در آن ثبت شده‌اند که از دید موبدان موفقیت‌آمیز بوده است. بی‌تردید اگر منابع مزدکیان نیز از بین نرفته و موجود بودند به آگاهی‌های کاملتری از کوشش آنان برای جلوگیری از تحریف دین، برای ایجاد جامعه‌ای غیرطبقاتی که امکانات و فرصت‌های برابر برای همه مردمان وجود داشته باشد، برای لغو مجازات اعدام در رفتار با کسانی که دین زرتشتی را تأیید نمی‌کرده و نسبت به آن مرتد شناخته می‌شدند (دینکرد، کتاب سوم، فصل یازدهم)، برای دوری از تنگ‌نظری و تعصب‌ها و جنگ‌های بی‌حاصل دینی که دستاوردی جز تضعیف بنیادهای اقتدار ایران را در بر نداشت، و همچنین دیگر نابسامانی‌هایی که در نهایت موجب سقوط کشور شد، پی برده می‌شد.
این روایت دينکرد با همه کوتاهی و گزارش دست‌چین‌شده آن، به اندازه‌ای کامل و صریح هست که بتوان به آسانی به دیدگاه‌های کلی آنان و دلایل اختلاف آنان با زرتشتیان پی برد. خواننده به زودی در می‌یابد که اتفاقاً رفتارهای مزدکیان بیشتر بر پایه آیین‌‌های دیرین و آموزه‌های زرتشت بوده است تا کسانی که دین نوظهور خود را به زرتشت منسوب می‌کرده‌اند.
خواست مزدکیان، آنگونه که از این سخنان دانسته می شود، عبارت است از: اجازه پرستش اهورامزدا به عنوان تنها خدای بزرگ، نبستن پوزه‌بند، خوراک دادن به مردم نیازمند بچای سپردن آن به آتش، صلح‌جویی و خودداری از گسترش دین با زور سلاح و جنگ افروزی، خودداری از تحریف اوستا، خودداری از رواج بی‌رویه عبادت و ذکرگویی، لغو جامعه طبقاتی و امکان استفاده از فرصت‌های برابر شغلی برای همه مردم، امکان ازدواج‌های بیرون از خانواده و خودداری از تصرف زنان و دختران.
همین خواسته‌ها کافی بوده است تا به بازگوکنندگان آن تهمت‌های دشمنی، دروغ‌گویی، بی‌دینی، دیوپرستی، آشموغی، فریب‌کاری، شهوت‌رانی، بیمار روانی، تباه‌خویی و پلیدی داده شود و آنان مستحق اعدام و پوسیده‌شدن بر بالای دار باشند.
با اینکه مزدکیان به خشونت‌بار‌ترین شکل ممکن سرکوب شدند، اما آموزه‌های مزدکیان بیشتر رو به گسترش بوده است تا فرمان‌های موبدان. امروزه نیز همه زرتشتیان مطابق با آموزه‌های مزدکیان که برگرفته از آیین‌ها و فرهنگ ایرانی بوده است، تنها اهورامزدا را ستایش می‌کنند، پوزه‌بند نمی‌بندند، خوراک نثار آتش نمی‌کنند، خود را با گمیز نمی‌شویند، مرتدان را شایسته اعدام نمی‌دانند، با جنگ‌های دینی مخالفت می‌ورزند و از ازدواج با محارم و جامعه طبقاتی دوری می‌جویند. چنانچه از تحریف گاتهای زرتشت نیز دست برداشته شود، این اندازه از خواست مزدکیان که به موجب دینکرد از آن آگاهی داریم، عملی شده است.
آموزه‌های مزدک و مزدکیان همواره در طول تاریخ بدست صاحبان سیاسی و دینیِ قدرت و ثروت که اندیشه‌های آنان را مانع رفتارهای سلطه‌جویانه و تمامیت‌خواهانه و منافع شخصی خود می‌دانسته‌اند، تباه و تحریف شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر