خانم مالکی فر با اشاره به شرایط دشوار زندان می گوید: " انتظار ما این است که قوه قضاییه مستقل عمل کند نه اینکه هر بار که برای مرخصی همسرم اقدام می کنیم به دادستان ارجاع می دهند و دادستان می گوید باید از اطلاعات استعلام شود و اطلاعات هم که جواب نمی دهد. از این طرف هم که به حوزه نظارت بر زندان می رویم می گویند ما استعلام کرده ایم اما برای کسی که دو سال زندان گذرانده چه نیازی به استعلام است؟! مسئولین بدانند هر فشاری که بر معلم بیاورند عملا پایه های حکومت خود را می لرزانند."
گفتنی است، هاشم خواستار در نامه ای خطاب به رئیس قوه قضاییه با بیان اینکه زندان کتابی است که اگر بنویسی نوشتنش تمام نمی شود و اگر بخوانیم خواندنش تمام نمی شود، نوشته است: " آیا این زندان که مشابه آن در ایران کم نیست ننگ ملت ایران و بشریت نیست؟! زندان آیینه تمام نما از نحوه اداره کشور است و کشور هم بهتر از این اداره نمی شود، به کجا می رویم؟!"
متن کامل گفتگوی "جرس" با صدیقه مالکی فر همسر هاشم خواستار در پی می آید:
خانم خواستار با توجه به شرایط جسمانی نامناسب همسرتان لطفا از آخرین وضعیت جسمانی ایشان بگویید.
از نظر جسمی بهتر نشده اند. همان مشکلات جسمانی را دارند و مریض هستند وعلی رغم پیگیری هایمان مرخصی عید به ایشان ندادند. بخصوص که ایام عید برای زندانیان دو برابر زجرآور است، زیرا تعطیل است و زندانیان حق ملاقات و تلفن ندارند. خوب آدم سالم با شرایط زندان مریض می شود چه برسد به آقای خواستار که در سن پنجاه و هشت سالگی هستند و بیماری فشار خون و گوارشی دارند و بعد از عمل هم بلافاصله ایشان را به زندان منتقل کردند. آن روزهم در زندان، روز تعطیل بود و نه دستورالعمل از دکتر بیمارستان امام رضا گرفتند و نه دارویی به ایشان دادند و از آن زمان تاکنون هنوز بهبود نیافته اند.
در میان صحبتهایتان به شرایط نامناسب زندان اشاره کردید، آقای خواستارهم چندی پیش در نامه ای به رئیس قوه قضاییه با تشریح شرایط زندانها خواستار رسیدگی به وضعیت اسف بار زندان ها شدند آیا تاکنون پاسخی از سوی مسئولین به این نامه داده شده است؟
در ملاقاتی که با ایشان داشتیم گفتند یک نامه ای در رابطه با شرایط زندان نوشته اند و از طریق زندانبانان برای رئیس قوه قضاییه ارسال کرده اند. اما تاکنون هیچ پاسخی به این نامه داده نشده است.
با توجه به اینکه در آستانه روز جهانی معلم هستیم و آقای خواستار به عنوان یکی از معلمان زبده کشور خدمات ارزنده ای را در کارنامه فرهنگی خود دارند. نسبت به زندانی بودن همسرتان چه صحبتی با مسئولین دارید؟
من خودم هم یک فرهنگی بازنشسته هستم اما تصور نمی کردم یک معلم را با دستبند و پای بند روی تحت بیمارستان عمومی بیاندازند و اصلا این کار برای شخصیت یک معلم خوب نبود. من و همسرم از معلمانی بودیم که بارها تشویقی از وزیر و رئیس آموزش و پرورش دریافت کردیم یعنی با جان و دل کار کردیم و آقای خواستار از انقلابیون قبل از انقلاب هستند حالا نتیجه اینهمه سال خدمت فرهنگی زندان است؟! آقای خواستار همیشه می گویند که ما انقلاب کردیم که عقایدمان آزاد باشد اما می بینیم که ایشان را زندانی کرده اند.
انتظار ما این است که قوه قضاییه مستقل عمل کند نه اینکه هر بار که برای مرخصی همسرم اقدام می کنم به دادستان ارجاع می دهند و دادستان می گوید باید از اطلاعات استعلام شود و اطلاعات هم که جواب نمی دهد. از این طرف هم که به حوزه نظارت بر زندان می روم می گویند ما استعلام کرده ایم اما برای کسی که دو سال زندان گذرانده چه نیازی به استعلام است؟!
مسئولین بدانند هر فشاری که بر معلم بیاورند عملا پایه های حکومت خود را می لرزانند. من فکر می کنم خیلی از اطلاعاتی ها هم با این کارها مخالفند. خیلی از دست نوشته های همسرم که به بیرون از زندان می آید از او می پرسم به چه کسی دادی که به بیرون از زندان بدهد، می گوید به پای کبوتر می بندم تا همه با خبر شوند که ما در چنین جایی زندگی می کنیم.
چراغ ظلم و ظالم تا ابد نمی سوزد
اگر سوزد شبی سوزد، شب دیگر نمی سوزد
امیدوارم کسانیکه افرادی را بخاطر ابراز عقیده در زندان می کنند روزی به نتیجه کار خود برسند و سرافکنده شوند.
بعد از اینکه آقای خواستار را بازداشت و زندانی کردند واکنش دانش آموزان و اهالی فرهنگی شهرتان چه بود؟
خیلی از دانشجویان و فرهنگیان و کلا دگر اندیشان به ما سر می زنند و در ایام عید ما تمام وقت مهمان داشتیم. حتی از دانشجویان و فرهنگیانی که اصلا ما آنها را نمی شناختیم، اما بخاطر عقاید آقای خواستار و اظهار همدردی با ما آمده بودند. من جا دارد که از همین جا از تمام دانش آموزان و دانشجویان و معلمین تشکر و قدردانی کنم که هیچگاه ما را تنها نگذاشتند.
در پایان هر صحبتی دارید بفرمایید.
یک نوشته ای برای همسرم دارم:
من می دانم و تو هم می دانی بعضی لبخندها اشک هایی هستند که سرازیر نمی شوند،
تنها خوشحالیم در زندگی این است که کسی نمی داند از دوری تو تا چه حد غمگینم
در این آغاز بهار آرزوی سرور، سعادت و سربلندی برای همه می کنم،
حتی برای کسانیکه آنرا از ما گرفته اند
نیمه های شب در زندان بهترین زمان برای دعا کردن است،
از تو می خواهم در آن زمان شادی را به همه هدیه کنی حتی کسانیکه آنرا از تو و خانواده ات گرفته اند
به همه عشق بورز و آزادی و هدایت بخواه برای همه،
بخصوص آنها که زندانی ات کرده اند
و
بهار شو و بخند که هنوز خدا آن بالاست.
با تشکر و تبریک روز معلم به شما و همسر دربندتان.
من هم تشکر می کنم و انشالله روزی برسد که دیگر در کشورمان کسی برای عقایدش در زندان نباشد و بخصوص معلم در بند نداشته باشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر