کانون ایرانیان

۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

تحويل صدام حسين به دولت موقت عراق و برخي اظهار نظرها در اين باره

سي ام ژوئن 2004 ، صدام حسين و 11 تن همکاران نزديکش كه از ماهها پيش زنداني آمريكا بودند در محلي نامعلوم و به صورت غير علني به حضور "سالم چلبي" که مدير يک دستگاه قضايي ويژه عراقي اعلام شده بود برده شدند و در آنجا به آنان اطلاع داده شد که از اين پس اسير جنگي نيستند و متهم به ارتکاب جنايت هستند و در اختيار قوه قضايي عراق قرار دارند و فرداي آن روز ،اول ژوئيه2004 ، دوباره احضار و در يک جلسه مقدماتي به آنان تفهيم اتهام خواهد شد و از موارد اتهامي خود آگاه خواهند شد. پس، زنداني عراق هستند ولي فعلا زندانبانان آنان همچنان آمريکائيان خواهند بود.
اين عده به صورت جداگانه (يکايک) به اطاق سالم چلبي 67 ساله احضار شده بودند. سالم چلبي بعدا به خبرنگاران گفت که صدام حسين تکيده ولي مودب به نظر مي رسيد و هنگام ورود به اطاق "صبح به خير" گفت و پس از اطلاع از اينکه، ديگر اسير جنگي نيست گفت: بسيار خوب - تا فردا.
قبلا از سوي رئيس جمهوري آمريكا،صدام يک " اسير جنگي" اعلام شده بود که از 30 ژوئن 2004 به صورت يکي از متهمان دستگاه قضايي دولت موقت عراق درآمد که عمدتا مركب از كساني بودند كه قبلا از دست او (صدام) از عراق فرار كرده بودند و به خواست آمريكا به قدرت بازگشته بودند. از آنجا که ميثاق هاي ژنو درباره اسيران جنگي حکم مي کند که پس از اعلام پايان جنگ و اشغال نظامي، اين اسيران آزاد شوند، قبل از اعلام رسمي پايان جنگ، سي ام ژوئن عنوان اسير جنگي بودن صدام و دستياران سابقش به زنداني عادي تغيير يافت و عنوان متهم داخلي به دست آوردند، که اين کار مورد انتقاد برخي از حقوقدانان قرارگرفت.
"اياد علاوي" که سالها پيش در لندن، عوامل صدام قصد جانش را کرده بودند و ضمن آن مجروح شده بود دو روز پيش از تحويل صدام بر جاي "پال برمر" فرماندار آمريکايي عراق نشست که برخي از رسانه ها نوشته بودند احتمالا تعجيل در انتصاب او به خاطر تغيير وضعيت صدام از اسير جنگي به زنداني عراقي بوده است. به گزارش اين دسته از رسانه ها، هدف از نمايش چند پرده اي مراسم تحويل صدام حسين و نشان دادنش به مردم عراق با دستبند، و انتقال او به يك زندان مشخص توسط چند پليس عراقي، تحقير وي و تضعيف روحيه هواداران عراقي اش بوده است.
پاره اي از اصحاب نظر در همان زمان پيشنهاد كرده اند كه سرنوشت صدام در يك رفراندم داخلي تعيين شود، زيرا او كاري بدتر از بعضي سران كشورها نكرده است. اين صاحبنظران استدلال کرده بودند که در جريان جنگ ويتنام هم ميليونها تن كشته شدند و پس از جنگ داخلي آمريكا كه صدها هزار تن تلفات داشت، جفرسون ديويس رئيس كنفدراسيون (جنوبي ها) كه عامل اصلي اين كشتار بود و به دست دولت واشنگتن افتاده بود محاكمه و مجازات نشد و نبايد در مورد صدام تبعض و «دوبل ستاندارد» قائل شد. اگر هم قرار است محاكمه و مجازات شود، او را همانند ميلوشويچ به دادگاه بين المللي تحويل دهند؛ نه به دادگاهي كه در دست قضات بيطرف قرار ندارد و... . صدام قبلا ادعا كرده بود كه 99 درصد عراقي ها به او راي داده اند.
اين صداها شنيده نشد و صدام دو سال و نيم بعد اعدام شد.

کودتای هندوراس و جهان تازه ـ جهانی که حامی حق (قانون و منطق) است

کودتای سپیده دم 28 ژوئن 2009 درکشور هفت میلیون و چهارصد هزار نفری هندوراس نخستین کودتای نظامی در آمریکای لاتین پس از پایان دوران جنگ سرد دو ابرقدرت قرن 20 بود که از سال 2001 و بتدریج در چند جبهه و در هر جبهه به شکلی ازسرگرفته شده است. واکنش منفی جهانیان نسبت به این کودتا نشان داد که جهان وارد مرحله تازه ای از بلاغت رسیده است ـ دوره تاریخی تازه حمایت از قانون و منطق (حق) و احترام به دمکراسی (خواست و انتخاب مردم). کودتای هندوراس تنها از حمایت چند اولیگارش محلی برخوردار بوده است. رئیس جمهور آمریکا که جهانیان در نخستین لحظه اطلاع از کودتا انگشت به سوی آن دولت اشاره کرده بودند این عمل را غیرقانونی اعلام داشت و گفت که زلایا را همچنان رئیس جمهور هندوراس می شناسد.
برخی رسانه های آمریکا ضمن گزارش کودتا، عکسی از مانوئل زلایا (مل زلایا) رئیس جمهور 57 ساله هندوراس را در کنار تصویر دیواری «چه گورا» منتشر کرده بودند تا نشان دهند که وی حامی چپ ها در کشوری بود که دهها سال است در آنجا ثروتمندان اشراف منش حرف آخر را می زنند.

مادر مارتين لوتر کينگ را در كليسا كشتند

در پي قتل دكتر مارتين لوتر كينگ رهبر جنبش حقوق مدني سياهپوستان آمريكا ، سي ام ژوئن 1974 يك مرد مسلح وارد كليسايي در شهر اتلانتاي آمريكا شد و در حالي كه فرياد مي زد كه از اين سروصداها (منظور ادامه كار جنبش) خسته شده است بناي تيراندازي را گذارد. در اين تيراندازي مادر دكتر كينگ و دو تن ديگر كشته و گروهي هم مجروح شدند.
تيرانداز كه توسط حاضران در كليسا دستگير شد به پليس گفت كه قصد كشتن پدر دكتر كينگ را داشت كه گلوله به مادر او اصابت كرد!!.

برخي ديگر از رويدادهاي 30 ژوئن

1834: كنگره آمريكا تصويب كرد كه اكلاهما سرزمين سرخپوستان رانده شده از ايالتهاي شرقي باشد . با وجود اين ، بعدا مهاجران اروپايي اين منطقه را هم از چنگ سرخپوستان خارج كردند.
1871: كشاورزان گواتمالا براي احقاق حق دست به انقلاب زدند.
1894: شبه جزيره كره كه قبلا تابع چين بود اعلام استقلال كرد.
1948: آزمايشگاه فيزيك « بل » اعلام كرد كه ترانزيستور اختراع كرده كه در راديو و دستگاههاي مشابه جاي لامپ را مي گيرد.
1950: هري ترومن رئيس جمهوري وقت آمريكا دستور انتقال نيرو به كره جنوبي را براي جنگ صادر كرد.
1962: رواندا و بروندي استقلال يافتند ، ولي اين دو سر زمين افريقايي همسايه كنگو هم وضعي بهتر از كنگو نداشته اند ، زيرا استعمار اروپا بدون در نظر گرفتن قلمرو سنتي قبايل، آنها را ميان دوكشور تقسيم كرده است.

عقاید و اندرزهای مهم رابینسون درباره اهمیت آموزش تاریخ و یادآوری رويدادهاي گذشته در رسانه ها

«جيمز هاروي رابينسونJames Harvey Robinson» تاريخدان بنام قرن بیستم و استاد و مورخ آمريکايي كه تاكيد فراوان بر مطالعه تاریخ و تدريس آن بویژه در دبيرستانها و نیز یادآوری مواردی از آن با توجه «به مناسبت روز» در رسانه ها داشت و توصيه مي كرد كه كتابهاي درسي تاريخ براي دبيرستانها بايد دقيق، درست و بي طرفانه نوشته شود 30 ژوئن سال 1863 به دنيا آمد و 73 سال عمر کرد. به باور بسیاری از پژوهشگران، اندیشه تاریخنگاری ژورنالیستی ازوست [پدر تاریخنگاری ژورنالیستی]. وی که موسس یک دانشگاه تحقیقات اجتماعی بود روش تازه ای برای نوشتن رویدادهای گذشته به دست داده است که همانا ذکر علل وقوع (اوریجین) و نتایج حاصله از رویداد و تاثیر این نتایج در وضعیت مربوط در زمان حاضر است.
رابینسون که سالها رئیس انجمن تاریخدانان آمریکا و ناشر مجله «تاریخ نو» و سردبیر مجله «روزگار ـ رویدادهای گذشته و جاری» بود در يكي از رسالات خود استدلال كرده است كه چرا «مدرّس تاريخ» بايد فردي عادل و بي طرف باشد.
عقايد رابينسون در تاکید آموزش تاريخ و گرفتن اندرز از تجربه گذشتگان به قدري داراي اهميت است كه روزنامه نگاران به آن استناد کرده و در دو ـ سه دهه اخیر بر اخبار روز، «سابقه» اضافه مي كنند تا مخاطب کاملا در جريان قضیه قرارگيرد و ارتقاء معلومات يابد.
ژاپني ها در آستانه جنگ جهاني دوم بر پايه این اصل از عقايد رابينسون كه "تاريخ ملي" درس ميهندوستي مي دهد، برنامه هفتگي دروس تاريخ در دبيرستان ها را چند برابر كردند تا نسل جوان آماده از جان گذشتگي براي وطن شود، كه شد و شاهد آن در جريان جنگ جهاني دوم بوديم.
رابينسون تاکيد براين داشت که پژوهشگران هنگام بررسي "گذشته"، تنها تحولات سياسي ـ نظامي را مدّ نظر نداشته باشند بلکه به تطوّر و تحوّل انسان از لحاظ علمي، عقلي و اجتماعي هم توجه کنند زیرا که هرگونه تحوّل نتیجه گسترش آگاهی ها و تفکّر است. وی قاعده محاسبه سطح پیشرفته بودن فردرا برپایه میزان تفکّر و جستجوگری او به دست داده است. رابینسون تالیفات متعدد دارد ازجمله مروری بر تاریخ اروپا، تاریخ زمان خود [روش خاطره نگاری که بعدا سند تاریخ شود]، نیو هستری [درباره تاریخنگاری نوین، روشهای تازه تحقیقات تاریخی و آزمایش درستی اسناد]، تاریخ تحوّل فکر، انسانی کردن معلومات، کمدی انسانی، مسیر پیچیده و سخت تمدن، تمرین تمدن [چگونگی و میزان بکاررفتن مدنیّت در یک جامعه] و ....

استقلال کنگو، قتل لومومبا، مداخله کمپانی های خارجی و ضعف جهاني مدنیّت

سی ام ژوئن 1960 کنگو 2 میلیون و 344 کیلومتری (5ر1 برابر وسعت ایران) با 27 میلیون جمعیت (در سال 2010 حدود 71 ميليون) استقلال یافت، اما در طول استقلال به علت داشتن معادن طلا، الماس، اورانیوم، کوبالت و مس و طمع برخی دولتها و رقابت قدرتها آرامش نداشته است. سرگذشت این کشور افریقایی ضعف بزرگ دنیای معاصر را بازتاب می دهد و نشان می دهد که مدنیّت که این همه درباره اش تبلیغ می شود و رعایت حق، حاکمیّت ملی و دمکراسی بخش هایی از آن هستند درعمل (تمرین) رعایت نمی شود.
ایجاد کشور بلژیک مرکب سه گروه نژادی محصول شکست نظامی ناپلئون امپراتور فرانسه از متحدان در سال 1815 بود. لئوپلد دوم پادشاه آن که می دید هر دولت اروپایی برگوشه ای از آفریقا دست انداخته است در سال 1876 یک دسته اکتشافگر را مامور دیدار و ارزیابی از کنگو کرد که سرزمین واقع در شمال آن در دست فرانسه، همسایه جنوبی اش متعلق به پرتغال و مالک اراضی شرق آن به فاصله نسبتا دور؛ انگلستان بود. این هیات نتایج ارزیابی خودرا به لئوپلد داد و وی در سال 1878 مالکیّت خودرا بر آن اعلام داشت! و با زرنگی خاص در نشست برلین مرکب از 14 دولت اروپایی که به ابتکار بیسمارک و با هدف تقسیم مسالمت آمیز آفریقا میان اروپاییان برگزار شده بود کنگو را از آن خود کرد. نشست برلین پنجم فوریه 1885 کنگو را ملک طلق لئوپلد دوم اعلام داشت. لئوپلد که نام خودرا بر بزرگترین شهر کنگو گذارده بود (اینک کینشانزا) در 1908 این سرزمین را که ملک شخصی او محسوب می شد کُلا در اختیار دولت بلژیک گذارد. کشف فلزات گرانبها از جمله طلا و الماس و نیز تولید برخی محصولات نباتی از جمله کائوچو، پنبه و روغن نخل کمپانی های سایر کشورهارا به آنجا کشانید و .... دولت آمریکا با استفاده از اورانیوم کنگو بود که بمب اتمی ساخت و با این بمب ها در آگوست 1945 هیروشیما و ناگاساکی را در ژاپن بمباران کرد.
J. Kasavubu



J. Kasavubu

در دهه 1950 تنی چند از تحصیلکرده های کنگو ازجمله پاتریس لومومبا Patrice
Lumumba و ژوزف کاساووبو J. Kasavubu جنبش ملی کنگو را بنیاد گذاردند و مبارزات استقلال طلبی و ضد استعمار آغاز شد و دولت بلژیک با توجه به اقدام دولتهای لندن و پاریس در دادن استقلال به مستعمرات آفریقایی، مجبور شد استقلال کنگورا برسمیت بشناسد. بلژیک که در آن زمان لومومبا را در بازداشت داشت، دادن استقلال به کنگورا مشروط به برگزاری انتخابات و تشکیل پارلمان کرده بود که مردم کنگو نامزدهای جنبش ملی و ازجمله لومومبای زندانی را انتخاب کردند. پارلمان تشکیل شد، لومومبارا نخست و کاساووبو را رئیس جمهور اعلام کرد و دولت بلژیک هم سی ام ژوئن 1960 به کنگو استقلال داد. در آن روز 89 هزار بلژیکی در کنگو زندگی و کسب و کار می کردند و امور ارتش و پلیس و اداره موسسات عمومی در دست آنان و معادن کنگو متعلق به ایشان و شرکاء غربی بود. لومومبا اعلام کرد که معادن را ملّی خواهد کرد و دستمزد نظامیان را تا زمانی که افسرانشان بلژیکی باشند افزایش نخواهد داد.
کمپانی های غرب و دولت بلژیک از اعلامیه لومومبا بوی ناسیونال سوسیالیستی استشمام کردند و هنگامی که نشست آفریقاییان در غنا اورا قهرمان آفریقا لقب داد کمر به انهدامش بستند. مسکو و پکن به غرب اخطار دادند، رسانه های غرب از این موضوع استفاده و لومومبارا هوادار کمونیسم و مسکو که می خواهد پای روسیه را به آفریقا بازکند گزارش کردند و مسئله کنگو وارد جنگ سرد دو بلوک شد.
Mobutu Sese Seko



Mobutu Sese Seko

غرب برای انهدام لومومبا به دو وسیله متوسل شد یکی تحریک ایالت های معدندار
بویژه «کاتانگا» به ریاست موئیز چومبه (موسی چمبه)Moise Tchombe به اعلام استقلال (جدایی از کنگو) و دیگری تحریک نظامیان کنگو به فرماندهی سرهنگ ژوزف موبوتو (موبوتو سسه سکو) به نافرمانی. لومومبا با اینکه شنیده بود موبوتو با دستگاه اطلاعاتی بلژیک ارتباط دارد وی را رئیس ستاد ارتش کنگو کرده بود.
تحریکات غرب، مداخلات کمپانی های الماس و نافرمانی نظامیان، سبب بحران بزرگی در کنگو شد مخصوصا که نظامیان نافرمان به قتل و غارت مردم و تجاوز به زنان دست زده بودند، بگونه ای که سازمان ملل مجبور شد که نیروی حافظ صلح بفرستد که واحد مراکشی اعزامی به کنگو عملا درکنار موبوتو قرارگرفته و به او کمک می کرد!. بلژیک به بهانه حفظ جان اتباع خود واحد نظامی به کنگو فرستاد و کمپانی های الماس نیز «مرسنر = مزدور مسلح فرستاده بودند.
در این شرایط پاتریس لومومبا به مسکو و پکن متوسل شد که هر دو دولت اعلام حمایت کردند. دولت شوروی خواست که از طریق سازمان ملل اقدام کند که قطعنامه اش در شورای امنیت ردّ شد. در این میان ناگهان ژوزف کاساووبو (رئیس جمهور) برغم پارلمانی بودن نظام حکومتی کنگو و بدون کسب رای از پارلمان لومومبا را برکنار کرد. لومومبا زیر بار نرفت و اقدام کاساووبو را نقض قانون اساسی خواند.
14 سپتامبر (دو ماه و 15 روز پس از اعلام استقلال) سرهنگ موبوتو Mobutu Sese Seko (عامل غرب) پا فراتر از نافرمانی نهاد و دست به کودتا زد و لومومبارا بازداشت کرد. موبوتو (به اشاره بلژیک و آمریکا) بعدا لومومبارا به ایالت کاتانگا تحویل داد که چومبه او و دو همکارش را به نظامیان بلژیک تحویل داد و 17 ژانویه 1962 تیرباران شدند. ایالت کاتانگا سپس به دروغ متوسل شد و اعلام کرد که چون آن سه تن فرار کرده و به بیشه ای رفته بودند درآنجا به دست مردم کشته شدند!. هامر شولد دبیرکل سوئدی وقت سازمان ملل (که بعدا در آفریقا بر اثر سقوط هواپیمایش کشته شد!) خواستار معاینه جسد لومومبا توسط هیات پزشکی مورد اعتماد سازمان ملل شد که در کاتانگا جسدرا آتش زدند ولی از میان خاکستر جسد و استخوان نیمسوخته جمجمه لومومبا گلوله ای به دست آمد که با کالیبر تفنگ بلژیکی ها مطابقت داشت و دولت بلژیک در سال 2002 (42 سال پس از قتل) از بابت قتل لومومبا عذرخواهی کرد. بررسی های بعدی نشان که آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا لومومبا را برای دنیای غرب خطرناک خوانده و با نابودن شدن او موافقت کرده و تصمیم خودرا به آلن دالس مدیر وقت «سیا» ابلاغ کرده بود.
Moise Tchombe



Moise Tchombe

پس از کشته شدن لومومبا و بعدا روی کار آمدن موبوتو و ... اوضاع کنگو آرام نشده و
مسئله مداخله کمپانی ها، معدنداران، قبایل، همسایگی کشور مسئله دار رواندا، درگیری ها و قتل، مرسنربازی و ... ادامه دارد. موبوتو که در سال1997 درگذشت از 1965 تا 1996 رئیس جمهور کنگو بود و نام کنگورا به «زئیر» تغییر داد که اینک «جمهوری دمکراتیک کنگو» شده است. موبوتو با کودتای دوم خود در سال 1965 کاساووبو را برکنار و رئیس جمهور شده بود. وی نیز با فشار هواداران کابیلای چپگرا برکنار و از کنگو گریخت. خودمختاری چومبه در کاتانگا تا سال 1963 ادامه داشت و در این سال نیروهای اعزامی سازمان ملل و ازجمله یک اسکادران نیروی هوایی ایران این ایالت را به کنگو بازگردانیدند. چومبه ـ فارغ التحصیل مدرسه آمریکاییان کنگو ـ بعدا برای مدتی کوتاه نخست وزیر کنگو شد و پس از برکناری به اروپا رفت و در سال 1963 هواپیماهای نظامی الجزایر جت حامل اورا فرودآوردند و تا پایان عمر در زندان الجزایر بود.

زادروز پدر نقدنويسي ادبي روسيه

ويساريون گ. بلينسكي Vissarion G. Belinsky اديب و نقدنگار بزرگ روسيه روزي چون امروز، سي ام ژوئن 1811 ، به دنيا آمد كه نظرات او در باره نقد نويسي كتاب، راهنماي كار نقد نگاران قرار گرفته است.
بلينسكي كه با نقدهاي خود ادبيات روس را وارد عصر نويني ساخته در عين حال يك متفكر انقلابي بود كه عقيده داشت تا روسيه به گونه اي واقعي و همه جانبه در جرگه كشورهاي اروپايي قرار نگيرد و به بقيه اروپا ملحق نشود رشد و توسعه فرهنگي نخواهد يافت. او اعتقاد و اطمينان فراوان به استعداد و نيروي مغزي و بنيه و تحمل پذيري روسها داشت كه از شرايط پيشرفت يك جامعه هستند.
به تاكيد بلينسكي: عقايد نبايد زنداني شوند. اصحاب انديشه و استعداد را بايد كشف كرد، پرورش داد تا جامعه از آنان استفاده ببرد. هنر را به خاطر هنر بايد دنبال كرد، نه ارضاء خاطر تزار و مرحمت (پاداش) او. اين اندرز از بلينسكي به جا مانده است: «پيش از به دست گرفتن قلم فكر كن، احساس كن، درك كن و سپس با تمام وجود بنويس.».
بلينسكي گفته است: كتاب ــ داستاني و غيرداستاني ــ عقيده و نظري را مطرح مي كند كه نقدنگار بايد آن را كشف و به مردم بگويد تا آن را بخوانند. بنابراين، اهميت يك نقدنگار منصف و ماهر دركار خود براي يك جامعه بسيار زياد و وجود او لازم وضروري است. بدون نقدنگار خوب، ادبيات و صنعت كتاب نويسي يك كشور رشد نخواهد كرد. بلينسكي بعدا قاعده نقدنگاري را شامل نشريات (در آن زمان مجله ها) هم كرد و نوشت كه مطالب نشريات هم بايد نقد و بررسي شود. وي ناقد مطالب مطبوعات را «ناظرجامعه» ناميد.
معروفترين كتاب بلينسكي «نامه به گوگل (داستان نويس شهير) » عنوان دارد كه به انگليسي، فرانسه و آلماني ترجمه شده و مجموعه اي از عقايد اوست.

روزي که «بر باد رفته» انتشار يافت

نخستين چاپ داستان «بر باد رفته» كه برنده دو جايزه ادبي بزرگ شده است سي ام ژوئن سال 1936 انتشار يافت و به توزيع داده شد.
«برباد رفته» پرخواننده ترين داستاني است كه تاكنون در آمريكا نوشته شده است. اين داستان كه در زمينه جنگ داخلي خونين و ويرانگر آمريكاست به چهل زبان ديگر ترجمه و در سراسر جهان انتشار يافته و بر پايه آن يك فيلم سينمايي موفق ساخته شده است.
نويسنده اين اثر بانو «مارگارت ميچل (پگي)» است كه كار نوشتن آن را از سال 1926 آغاز كرده بود. هدف نويسنده كه خود از مردم جنوب آمريكا و متولد شهر آتلانتا است كه این شهر در جريان جنگ داخلي ويران شد اين بود كه چنان مصائب اين برادركشي را در قالب داستان بيان دارد كه در هيچ نقطه اي تكرار نشود.
اين داستان آن چنان دلچسب و نافذ بوده است كه از آن زمان تا كنون هر سال يك تا چند بار تجديد چاپ شده است. اين تنها اثر مشهور مارگارت بود، زيرا نويسنده داستان 16 اوت 1949 ، پيش از آن كه 49 ساله شود درگذشت. وي چند روز پيش از آن هنگام عبور از يک خيابان در شهر اتلانتا با يک تاکسي تصادف کرده و دچار خونريزي مغزي شده بود. هنگام تصادف، راننده تاکسي مست بود و به همين دليل به 40 سال زندان محکوم شد. بانو مارگارت 8 نوامبر سال 1900 به دنيا آمده بود.

انتشار خبر "پولي شدن مدارس" بدون اشاره به مغايرت آن با قانون اساسي جمهوري اسلامي

روزنامه همشهري چاپ تهران 5 تيرماه 1383 به نقل از ايرنا ( كه بهتر است « ايرانا » نوشته شود) گزارش كرده بود كه يك مقام آموزش و پرورش تهران گفته است كه از سال تحصيلي آينده ( مهر ماه ) شهريه بزرگسالان در مقاطع دبيرستاني 15 در صد افزايش مي يابد. اگر در كشوري ديگر بود، خبرنگار در اين زمينه با اصحاب نظر تماس مي گرفت و گفته ايشان و قوانين مربوط را هم بر خبر اضافه مي كرد و از ام القوانين (قانون اساسي) کشور شروع مي كرد تا معلوم شود كه تصميم مقام دولتي برخوردي با آن نداشته باشد. اصل سي ام قانون اساسي جمهوري اسلامي دولت را موظف به تامين وسائل آموزش و پروش رايگان «براي همه ملت» تا پايان دوره متوسطه كرده است و همه افراد ملت (ايرانيان) يعني خردسال و بزرگسال درآمد مشتركي به نام نفت دارند.
«خبرنگار» يک روزنامه ديكته نويس يک مقام رسمي و رونوشت بردار يک خبرگزاري نيست كه هرچه را كه به او بدهند و يا دريافت دارد به دبير ميز دهد و بخورد مخاطب روزنامه داده شود؛ بايد خبر را طبق اصول و قواعد خبرنويسي تكميل و تنظيم كند تا همه جانبه باشد. نود درصد کار خبرنگار؛ گرفتن و تکميل عناصر خبر است و ده درصد نوشتن آن. بنابراين، کار خبرنگار نبايد اين باشد که به سايت خبرگزاري ها و يا روابط عمومي يک دستگاه و مقام مراجعه کند. خبرگزاري در تعريف خود يک خبرنگار و خبررسان است، نه رسانه کامل. از اين منابع بايد تنها به عنوان يادآوري و سرنخ استفاده شود. يکي از دلايل پايين بودن تيراژ روزنامه هاي ما (به نسبت جمعيت) کامل نبودن اخبارشان است. به علاوه، سردبيري يک روزنامه بايد دائما مراقبت کند که اعضاي تحريريه اش ارتباط استخدامي با منابع خود (حوزه هاي خبر) نداشته باشند.

محمد عليشاه قاجار و آخرين زورآزمايي

نهم تيرماه 1288 هجري خورشيدي محمدعلي شاه قاجار به «سلطنت آباد» نقل مكان كرد و براي دفاع از خود دستور ايجاد استحكامات و استقرار توپ داد. به دستور او حتي در قلهك و دروس هم توپ مستقر ساخته بودند.
در همين روز، محمدعلي شاه براي اين كه حمايت كاركنان دربار و دولت را از دست ندهد از بانك استقراضي روسيه در تهران وام گرفت و مواجب آنان را پرداخت كرد. در آن زمان، كشور ما هنوز درآمد نفت كه تازه يكي دو چاه آن به نفت رسيده بود نداشت و به دليل ضعف دستگاههاي اجرايي و قدرت و نفوذ فئودالها كه هركدام به جايي وابستگي داشتند درآمد مالياتي اش هم نزديك به صفر بود.
در اين شرايط، محمدعلي شاه براي اين كه اتهام «ضد مشروطيت» را از خود دور سازد دهم تيرماه هياتي را مامور كرد تا نظامنامه تازه انتخابات پارلمان را بر اساس انجام دو مرحله اي آن تهيه كنند. ولي اين تمهيدات سلطنت او را بيش از دو هفته حفظ نكرد، زيرا انگليسي ها مايل به ادامه آن نبودند زیرا كه شاه قاجار با روس ها متحد بود و این دوستی براي لندن خطرآفرین بود و ....

گوشه ای از ضديت آلمانی ها و انگليسی ها با يکديگر در ايران درجريان جنگ جهانی اول

سي ام ژوئن 1916 (نهم تيرماه و در جريان جنگ جهاني اول) نيروهاي انگليسي (عمدتا هندي) به فرماندهي ژنرال «پرسي سايكس (که براي ما تاريخ هم نوشت و دهها سال، حتي در دانشکده هاي ما به دانشجويان تلقين مي شد که به کتاب او استناد کنند!)» به نام راندن آلمانيها و نيروهاي هوادارشان از منطقه تحت نفوذ انگلستان در ايران (جنوب و جنوب شرقي كشور) وارد شهر كرمان شدند و آلمانيها كه مورد حمايت نيروي ژاندارم و گروهي از مردم محل بودند منطقه را تخليه كردند. نظاميان ژنرال پرسي سايکس قبلا با کشتي از هند به بندر عباس منتقل شده بودند.
Wilhelm 2



Wilhelm 2

عوامل آلمان كه به منظور كوتاه كردن دست انگلستان از ايران و سپس هند، از آغاز
جنگ جهاني اول دست به جمع آوري هوادار در ايران و غرب هند (پاکستان کنونی) زده بودند، در ايران از عنوان دلنشين «همنژادي» و اين كه انگليسي ها عامل و باعث همه بدبختي هاي ايرانيان بوده اند براي نفوذ در قلبها استفاده مي كردند و در نقاط ديگر، مخصوصاً در ميان مسلمانان شبه قاره هند (پاكستانی های فعلي و ...) حتي رواج داده بودند كه ويلهلم دوم امپراتور آلمان مسلمان شده، به مكه رفته و او را «حاجي ويلهلم!» خطاب مي كردند و مدعي بودند كه در اين جنگ، آلمان متحد نظامي خليفه مسلمين (سلطان عثماني) است، و انگليسي ها به منظور خنثي كردن تأثير اين تبليغ (پروپاگاندا)، مي گفتند كه خليفه مسلمين بايد از خاندان نبوت باشد و سلطان عثماني از نژادي ديگر است.
در كرمان، سيلر Seiler، زوگماير Zugmayer و گريزينگر Gerizinger گردانندگان هوادارن آلمان بودند كه كنسول انگلستان در اين شهر را مجروح كرده و شعبه بانك شاهي (بانك متعلق به انگلستان) را مصادره كرده بودند.
در اصفهان، رياست آنان با پوگين Pugin بود كه كنسول روسيه در اين شهررا كشته بودند و در شيراز سرهنگ «او كونور O;Conor» انگليسي را ربوده بودند.
مغز اصلي بسيج ايرانيان بر ضد نيروهاي متحدين (روسيه و انگلستان) يك اعجوبه آلماني به نام «واسموس Vassmus» بود كه در تهران با زرنگي و دادن رشوه و وعده هاي شيرين سياستمداران (نمايندگان مجلس و سران احزاب و معتمدان محلي) را به حمايت از آلمان جلب مي كرد و افسران سوئدي ژاندارمري ايران را در كنار آلمان قرار داده بود و ايرانيان مخالف انگلستان و روسيه را مسلح ساخته و تحت فرماندهي ژنرال «كاونيتس Kaunitz» آتاشه نظامي آلمان در تهران قرار داده بود كه اين ژنرال در جريان عمليات نظامي ژاندارمهاي ايران بر ضد سواره نظام روسيه در كرمانشاه ناپديد شد.
ايران در آستانه جنگ جهاني اول اعلام بيطرفي كرده بود، ولي توان نظامي قابل ملاحظه اي نداشت كه از ورود نيروهاي دو اتحاديه متخاصم به وطن جلوگيري كند. عثماني كه در كنار آلمان بود 15 ژانويه 1915 تبريز را تصرف كرد كه روسيه نيرو فرستاد و عثماني را اخراج كرد. تازه ميان آلمان و عثماني (تركيه) هم توافق نظر نبود. عثماني خواهان رسانيدن خود به آسياي ميانه و ايجاد اخلال برضد تزار روسیه از آنجا بود بود و آلمان نقشه تصرف ميدانهاي نفتي ايران و پالايشگاه آبادان از يك طرف و رخنه به هند و طرد انگلستان از اين سرزمين پهناور را از سوي ديگر، در سر داشت. روسيه و انگلستان هم نيات مختلف داشتند؛ انگلستان «فرمانفرما» را كه دوست خود می پنداشت نخست وزير مي كرد و روسيه او را بر مي داشت و سپهسالار را كه هواخواهش بود بر جاي او مي نشاند و ....
جمع نيروهاي روسيه در ایران شش هزار و انگلستان چهار هزار تن بود و ايران نيرويي به اين شمار نداشت كه حاكميت و امنيت داخلي خود را حفظ كند. این درگیری ها در پايان سال 1916 ظاهرا به سود روسيه و انگلستان پایان یافت و موفق شدند که نفوذ آلمان و عثماني را به حد اقل کاهش دهند. انگلستان به منظور دور ساختن عثماني از ميدانهاي نفتي، در عراق نيرو تازه نفس پياده كرد و به سوي بغداد پيش رفت و ....
دولت انگلستان که در پايان جنگ جهاني اول بر عراق و ساير مستملکات عثماني در شبه جزیرة العرب استيلا يافته بود سپس طبق سياست خاص خود در آنها تغييراتي به وجود آورد که مسائل جاري از جمله قضيه عراق و مسئله اعراب و اسرائيل و ... نتيجه آن است. به علاوه، رويدادهاي خاورمیانه و درگيري هاي افغانستان، نشان می دهد که استراتژي انگلستان در قبال منطقه نسبت به آن زمان تغيير چندان نکرده و از طریق تلقین به دولت واشنگتن و سیاست رسانه ای آن را فعال نگهداشته است.

۱۳۸۹ تیر ۷, دوشنبه

برخي ديگر از رويدادهاي 29 ژوئن

1858: دولت وقت چين طبق قرارداد «الگون Treaty of Algun» شمال رود آمور را به روسيه داد.
1861: دكتر ويليام جيمز مايو جراح آمريكايي و موسس مركز مهم پزشكي و پژوهش هاي پزشكي مايو Mayo واقع در ايالت مينه سوتا به دنيا آمد.
1913: جنگ دوم بالكان آغاز شد.
1923: ژنرال گومز J.C. Gomez معاون رئيس جمهوري ونزوئلا ترور شد.
1940: قانون اجباري شدن ثبت مشخصات خارجيان مقيم ايالات متحده و نشاني آنان به تصويب كنگره اين كشور رسيد.
1949: در اجراي قانون اپارتايد در جمهوري فدرال آفريقاي جنوبي، ازدواج زن و مرد از دو نژاد مختلف ممنوع شد.
1950: در جريان جنگ كره، شمالي ها شهر سئول را متصرف شدند.
1976: جزاير سيشل در اقيانوس هند به صورت يك كشور استقلال يافت.

25 درصد زندانيان جهان در آمريكا!

29 ژوئن 2004 اداره آمار ایالات متحده اعلام كرده بود كه شمار زندانيان این فدراسیون بازهم افزايش يافته و رقم دو ميليون را شکسته است . این آمار نشان داد که زندانهای آمریکا در آن سال 25 درصد همه زندانيان جهان را در خود جای داده بودند.
در همین روز در سال 2008 آمار زندانیان آمریکا در سال 2007 (سال ماقبل آن) انتشار یافت که جزئیات بیشتری را به دست می داد. طبق این آمار، در آخرین روز سال 2007 شمار زندانیان ایالات متحده به دو میلیون و 311 هزار تن، و هشت دهم درصد بیش از سال 2006 بود. از آن رقم یک میلیون و 541 هزار محکومیت داشتند و بقیه در انتظار محاکمه بودند. تنها 116 هزار تن از زندان آن سال را زنان تشکیل می دادند. بیست درصد از کل زندانیان آن سال آمریکا پرونده مواد مخدره داشتند و طبق یک محاسبه، در آن زمان در آمریکا هر 49 ثانیه یک نفر در رابطه با مواد مخدر دستگیر می شد. بررسی زندانی های آمریکا در سال 2008 نشان می دهد که سیاهان هفت بار و هیسپانیک ها (لاتین ها) دو و نیم بار بیش از سفیدپوستها به زندان می افتند حال آنکه در زمان بررسی، سیاهان 11 درصد و هیسپانیکها 13 درصد جمعیت آمریکا را تشکیل می دادند. با توجه به جمعیت، نسبت زندانیان در ایالات متحده بیش از هر کشور دیگر است و کشورهای اسکاندیناویایی کمتر از همه. کل زندانیان جهان در آخرین روز سال 2007 نزدیک به 9 میلیون بود. در این سال جمعیت ایالات متحده آمریکا (ایالات پنجاه گانه) سیصد میلیون بود.
در زمینه کثرت زندانی در ایالات متحده و و دو سه کشور انگلیسی زبان دیگر کتابي تحت عنوان "فرهنگ زندان رفتن" انتشار یافته که مولف آن نوشته است زندان رفتن در آمريكای انگلیسی زبان به صورت يك فرهنگ در آمده و قباحت و ترس خودرا از دست داده و همین روانشناسی بر شمار زندانیان می افزاید.

ترديد به دقت موشك ضد موشك پتريوت

شبكه سي. بي. اس در مجله تلويزيوني «سيكستي مينيتز» يكشنبه شب، 27 ژوئن 2004 گزارش مصوري را همراه با مصاحبه پخش كرد كه نشان مي داد دقت موشكهاي ضد موشك پتريوت آمريكا مورد ترديد قرار گرفته است
. از اين گزارش چنين بر مي آيد كه در جريان جنگ آمريكا با عراق بر سر تصرف كويت از 22 موشك اسكاد عراق كه به سوي كويت ، سعودي و مواضع نيروهاي آمريكايي پرتاب شده بود، تنها يكي از آنها با موشك پتريوت منهدم شد و يك پتريوت به جاي موشك اسكاد، يك هواپيما «تورنيدو» انگليسي را ساقط كرد كه دو خلبان آن كشته شدند.
گزارشگر سي. بي. اس گفت كه اصابت پتريوت به هدف عوضي منحصر به همين يك تورنيدو نبوده است. وي گفت دليل اين كه هنوز به ساخت اين موشك ادامه داده مي شود اين است كه تاكنون شش ميليارد دلار هزينه برداشته و اگر توليد آن متوقف شود عده زيادي بيكار خواهند ماند!.

غرب ( اتحاديه اروپا و ناتو ) مي خواهد به دلخواه خود جهان را به هر سوي بكشاند

ماحصل نشست اخير سران اتحاديه اروپا در ايرلند و اجلاس سران ناتو در استانبول، نشان داد كه پس از فروپاشي شوروي كه آمريكا آن را به حساب پيروزي سياست و استراتژي خود گذارده است، غرب اينك بيش از هر وقت ديگر مي كوشد به دلخواه خود جهان را به هر سوي كه بخواهد بكشاند. اعضاي اتحاديه اروپا و اتحاديه نظامي اتلانتيك شمالي ( ناتو ) به استثناي سه چهار كشور مشتركند و اين دو اتحاديه پس از فرو پاشي شوروي بيش از هر وقت ديگر تمايل و ميدان سلطه گري يافته اند و بارديگر بوي عصر استعمار و دوران برتري جويي هاي قرون 16 تا نيمه قرن 20 به مشام مي رسد ـ دوراني كه در دفاتر دربسته در اروپا مي نشستند و نقشه جغرافيايي ساير ملل را طوري ترسيم مي كردند كه هميشه ميان آنها نزاع باشد تا در ها به روي مداخله بسته نشود. ابزار اصلي سلطه گري تازه رسانه هستند تا« گان بوت» ها.بنابراين، كشورهايي كه داراي صداي رسا هستند در امان ترند. اعضاي دو اتحاديه غرب به مواد خام، به ويژه نفت و بازار نياز دارند و در اين زمينه چين و هند رقباي بالقوه آن بشمار مي آيند. همه تلاش غرب اينك اين است كه نفت خاور ميانه را از دست ندهد و مسائل جاري ناشي از همين سياست است.

ژنرال عرب تبار آمريکايي فرمانده عمليات نظامي اين کشور در خاورميان

سناي آمريكا 29 ژوئن 2003 انتصاب سرلشكر عرب تبار اين كشور «جان ابي زيد» را به جاي ژنرال تامي فرنكس Tomy Franksبه فرماندهي عمليات نظامي آمريكا كه منطقه اي از شاخ آفريقا تا آسياي ميانه ! را از جمله عراق، افغانستان و ناحيه خليج فارس شامل مي شود تصويب كرد و وي از هفتم زوئيه اين سال کار خودرا در اين سمت آغاز کرد. خانواده سرلشكر ابي زيد از لبنان به آمريكا مهاجرت كرده است. وي بر زبان عربي مسلط است و از هاروارد فوق ليسانس مطالعات خاور ميانه دارد. ابي زيد پس از چند انتقاد ضمني از ادامه و نحوه عمليات نظامي در عراق از 16 مارس 2007 جاي خود را به درياسالار فالنFallon داد و اول ماه مه اين سال در 56 سالگي بازنشسته شد.

«اوتو سيك» و ايران باستان - راه مردمان داراي فرهنگ و گذشته مشترك

«اوتو سيك Otto Seek» مورخ آلماني و مولف «زوال دوران باستان = عصر عتيق» در نوشته هايش اشاره هاي بسيار به ايرانيان باستان دارد. او كه كارشناس تاريخ قرون قديم بود 29 ژوئن 1921 در 71 سالگي فوت شد. به نظر «اوتو سيك»، ايران باستان چهار بار دچار فساد دولتي و مبارزه داخلي بر سر تصاحب قدرت (اختيارات دولتي) شد و دگرگون گرديد. از اين چهار بار، دو بار آن دولت دست به دست گشت و دوبار ديگر؛ كشور به تصرف بيگانه درآمد. كوروش هخامنشي دولت ماد و اردشير ساساني دولت اشكانيان را كه به فساد گراييده بودند از ميان بردند و وضعيت را اصلاح و رو به راه كردند ولي داريوش سوم و يزدگرد سوم كشور را از دست دادند و .... اين مورخ اين نظر را هم تبليغ كرده است كه مردمان داراي فرهنگ و گذشته مشترك كه در پايان قرون قديم و ادوار تاريخي ديگر به عللي ازجمله تجاوزهاي نظامي ديگران و يا سياست هاي قدرت هاي وقت (سلطه گران) از هم جدا افتاده اند، اگر بخواهند زندگاني بهتري داشته باشند بايد متحد شوند و يا ميان خود جوامع مشترك المنافع بسازند.

دولت واشنگتن 200 هزار مايل مربع ديگر از اراضي مکزيک را خريد

29 ژوئن 1854، دولت واشنگتن 45 هزار مايل مربع ديگر از اراضي مكزيك را از دولت وقت اين كشور به ده ميليون دلار! خريداري و ضميمه قلمرو خود ساخت كه اينك قسمتي از دو ايالت نيو مكزيكو و آريزونا را تشكيل مي دهند. دوم فوريه سال 1848 دولت واشنگتن 200 هزار مايل مربع زمين از دولت مكزيك خريداري کرده بود كه شش ايالت آمريكا از جمله يوتا، نوادا و ... را به وجود آورده اند. از سوي آمريكا خريدار اين اراضي «جيمز گادسدن» بود كه اين خريد به نام او در تاريخ ايالات متحده ثبت شده است. مبلغ خريد اول 15 ميليون دلار بود كه قسمتي از آن به اتباع آمريكا كه قبلا از دولت مكزيك به دلايلي ديگر درخواست غرامت كرده بودند داده شد!.

انتقال ناگهاني « سلف رول » به يك دولت موقت عراقي در مراسمي كوتاه و شبه محرمانه - نظر عراقي ها در اين زمينه

ساعت ده و 26 دقيقه بامداد 28 ژوئن 2004 به وقت بغداد( 2 و 26 دقيقه بامداد به وقت واشنگتن كه آمريكاييان در خوابند ) به طور غير منتظره و ناگهاني و خارج از برنامه، « پال برمر Paul Bremer» كه از سوي دولت آمريكا به مدت 14 ماه بر عراق حكومت مي كرد در مراسمي در كاخ جمهوري عراق كه بيش از 10 دقيقه طول نكشيد و كمتر از 30 تن از جمله دو خبرنگار آمريكايي و انگليسي در آنجا ديده نمي شدند، نامه تحويل اختيارات « سلف رول » عراق را به دولت موقت كه با حمايت او از سوي شوراي حاكمه برگزيده شده است تسليم داشت. اعضاي شوراي حاكمه را دولت آمريكا تعيين كرده بود.
برمر سپس با عجله با يك هلي كوپتر آماده به فرودگاه بغداد رفت و با يك هواپيماي حمل و نقل نظامي « سي ـ 130 » از عراق خارج شد. از لحظه امضاي نامه تا تحويل آن و عزيمت به فرودگاه و خروج برمر از عراق، تنها دو ساعت طول كشيد. در مراسم ده دقيقه اي كاخ جمهوري در بغداد، تنها كاري كه انجام شد اين بود كه « برمر» نامه مربوط را به مقامات دولت موقت تحويل داد و خدا حافظي كرد. شتاب ناگهاني باعث شده بود كه « برمر » نامه را درهمان وقت و همانجا امضاء كند. قرار بود اين عمل سي ام ژوئن انجام شود و از سه شبكه بزرگ تلويزيوني آمريكا دعوت شده بود كه گزارشگران ارشد خود را براي مشاهده و پوشش اين مراسم به بغداد بفرستند.

صاحب فرضيه انتخابات - انتخابات عمومي و انتخابات تخصصي

29 ژوئن (امروز) سالمرگ رامون لولRamon Llull (تلفظ آن در برخی زبانها: ريموند ليولي) فيلسوف و انديشمند نامور اسپانيايي است كه در سال 1315ميلاديدر 83 سالگي از اين دنيا رفت. رامون لول با اينكه در زمان او از دمكراسي و انتخابات، تنها اشاراتي در كتابها به چشم مي خورد و دمكراسي لندن هم هنوز نوزادي بيش نبود، فرضيه انتخابات و «Voting System» را در رساله «انسان رشيد» به دست داده و هرگونه «راي دادن و انتخاب کردن» را يك هنر بزرگ انسان خوانده است كه انجام دقيق آن به آموزش، مهارت و تعقل نياز دارد. طبق فرضيه رامون لول، نه تنها حاكم و مدير بايد با راي آزاد مردم تعيين شود بلكه براي جايزه دادن، برنامه هاي عمومي (پلان ها) و ... نيز بايد راي گيري و كسب نظر شود. بنابراين؛ نامزدهاي هر كار و نيز طرح هر برنامه بايد متعدد باشند.
هفت قرن پيش، رامون لول انتخابات را به عمومي و تخصصي تقسيم كرده و نوشته است كه برنامه هاي پيچيده (پلان ها) و و مديران متخصص بايد توسط اهل تخصص و همپايگانشان برگزيده شوند.

اخطار تاريخي مالتوس و مسئله جمعيت

29 ژوئن سال 1798 ميلاد ي بود كه «توماس مالتوس Thomas Malthus» اقتصاددان و كشيش انگليسي ضمن انتشار رساله اي تحت عنوان «مسأله جمعيت» اخطار كرد كه اگر افزايش نفوس جهان با توليد مواد غذايي و ساير مايحتاج زندگاني متناسب و هماهنگ نباشد و متجاوز از منابع کره زمین گردد، دیری نخواهدگذشت که سعادت و رفاه بشر از او سلب خواهد شد و در آن شرایط، مردم (توده ها) مردگان متحركي بيش نخواهند بود و از زندگاني خود لذت نخواهند برد. به علاوه، جمعيت بي حساب عامل فساد و بسياري از مسائل اجتماعي و دشواري هاي اقتصادي- سياسي خواهد بود.
مالتوس در رساله خود كه مفاد آن اهمیت و تازگي خود را به عنوان یک هشدار از دست نداده است به اروپا اشاره مي كند و مي گويد: اروپا در سال 1700 فقط 66 ميليون جمعيت داشت كه امروز [سال 1798 و زمان نگارش رساله] پس از 98 سال داراي 180 ميليون جمعيت است و جمعيت آمريكاي شمالي هر 25 سال دو برابر مي شود.
وي جهان را به يك كفش فولادين و جمعيت آن را به يك كودك تشبيه كرد كه پاي او به تدريج بزرگ مي شود ولي كفش نمي تواند متناسب با آن بزرگ شود و مسائل از همين جا آغاز مي شود.
اخطار مالتوس تنها پس از جنگ جهاني دوم بود که در اروپاي غربي به گوشها فرو رفت و جمعيت محدود شد. در اروپاي غربي رشد سالانه جمعيت در دهه هاي آخر سده 20 بسيار ناچيز و بعضي سالها در برخي از اين کشورها «صفر» و حتي منفی (كم) شده بود. ولي، در نقاط ديگر جهان تأثير زيادي نگذارده است و نفوس کره زمین سالهاست که از رقم شش ميليارد تجاوز كرده كه یک و نیم برابر ظرفيت توليد غذا و امکانات رفاهي آن است. ظرفیت کره زمین برای چهار میلیارد نفوس کافی است. توليد بعضي مواد غذايي با كمك علم شيمي و بصورت ژنتیک از لحاظ بهداشتي خالي از خطر نيست و تلاش پژوهشگران براي رفع اين خطر تا اين لحظه به نتيجه کاملا مطلوب نرسيده است و از همین جاست که طالبین مواد غذایی ارگانیک روز افزونند و به همین نسبت بهای این مواد رو به افزایش.

درگذشت فيلد مارشال پارسي هند، مردي كه ايران را «خاك پاك» مي خواند

پارسيان و آريايي هاي جهان جمعه، 27 ژوئن 2008 ، مرد بزرگي را از دست دادند كه به سرزمين نياكان و فرهنگ ايراني عشق مي ورزيد. «سام هرمز جمشيد منكشاSam Hormuz Jamshidji Maneksha» فيلد مارشال پارسي هند 28 ژوئن2008 (پريروز) با تشريفات ويژه نظامي و با حضور مقامات ارشد اين كشور در گورستان پارسيان به خاك سپرده شد و رسانه هاي هند گزارش هاي مصور و مفصل درباره زندگاني و كارهايش منتشر ساخته اند. فيلم مستند كارهاي او قبلا و به هزينه «يونسكو» تهيه شده است. وي كه سوم آوريل 1914 به دنيا آمده بود يكي از دو فيلد مارشال تاريخ هند است. پدر او كه يك پزشك پارسي بود و از گجرات به پنجاب نقل مكان كرده بود آرزو داشت كه «سام هرمز» پزشك شود كه وي وارد دانشكده افسري شد و دربرابر اعتراض پدر همان حرفي را زد كه قبلا به او درمورد سبيل گذاشتن زده بود. سام به پدرش گفته بود: من يك پارسي هستم؛ مردان پارسي سبيل نمي تراشند و سپاهيگري را بر پيشه هاي ديگر ترجيح مي دهند و او بايد افسر ارتش شود. «سام» آن چنان مهارت نظامي به دست آورده بود كه با درجه سرواني فرمانده هنگ و آن هم هنگ «گورخا» شد و اين هنگ بود كه در جريان جنگ جهاني دوم در جبهه برمه، ضد حمله به ژاپني ها آغاز كرد. در اين جنگ، سام گلوله خورد، زخمي شد و مدال گرفت. او در دو جنگ ديگر در شبه قاره شركت جست. سام نه تنها دست به شمشير بلكه دست به قلم هم بود. در سال 1961 كه خطر تصرف «لاداخ» از سوي چين احساس مي شد، سام هرمز جمشيد در مقاله اي از سياست هاي «كريشنا منون» وزير دفاع وقت هند انتقاد كرد و علنا نوشت كه منون از فنون نظامي بي اطلاع است و يا سوء نيت دارد. به همين دليل هنگامي كه در سال 1962 نيروهاي هندي در لاداخ از برابر چينيان گريختند اورا مامور جبهه كردند و سام كه درجه ژنرالي داشت در فرماني خطاب به نظاميان تحت فرمان خود نوشت: مي دانيد كه من يك پارسي ام و عقب نشيني در ذات ما گناه است. بنابراين، جز با دستور كتبي هرگونه عقب نشيني ممنوع و مرتكب به دادگاه صحرايي فرستاده خواهد شد و تا من زنده باشم دستور عقب نشيني داده نخواهد شد. با همين فرمان، هنديان ايستادند و اراضي بيشتري را از دست ندادند.
«سام» عقيده داشت كه گفتن دروغ و يا لب فروبستن از مطلبي كه آماده خروج از دهانست، فشاري سنگين براعصاب وارد مي سازد و باعث كوتاهي عمر خواهد بود. لذا هرچه را كه مي خواست مي گفت و با همه خودماني بود ازجمله با نخست وزير هند. يك بار در حضور جمع، در برابر يك تصميم بسيار جدي نظامي بانو گاندي نخست وزير وقت هند گفته بود: اطاعت، عسلي (سويتي = شيرين).
سام از سال 1969 تا 1973 رئيس ستاد ارتش هند بود. ازكارهاي مهم او در اين مدت لشكر كشي به بنگال شرقي و شكست دادن و اسارت دهها هزار نظامي پاكستاني ازجمله چند ژنرال و هموار ساختن راه براي تاسيس جمهوري بنگلادش بود. با اين پيروزي، هنديان وي را «سام بهادر = سام دلير = Sam Bahadur» كار ديگر او طرح توليد مشترك اسلحه با دولت مسكو بود كه هنوز ادامه دارد. وي در سال 1969 به شاه (پهلوي دوم) كه در سفر هند بود اندرز داده بود كه او نيز اين طرح دنبال كند و خود را از چنگ آمريكا نجات دهد كه سلاحهاي از رده خارج شده اش را تا چند برابر ارزش به ايران مي فروشد و قسمتي از درآمد ايران از نفت را به عنوان دستمزد مستشارانش كه نظامياني درجه دوم هستند مي گيرد.
فيلد مارشال سام هرمز منكشا در سال 1973 خود را بازنشسته كرد ولي تا سال 2004 (نود سالگي) در هر مراسم نظامي و رژه واحدها با لباس فيلدمارشالي و نشانهايش شركت مي كرد. رسانه هاي هند در اكتبر 1980 كه نظر او را درباره حمله نظامي عراق به ايران پرسيده بودند گفته بود: حيف كه پير شده ام و گرنه به ايران مي رفتم و داوطلبانه در دفاع از سرزمين نياكان شركت مي جستم. به گزارش رسانه هاي هند، وي در اظهارات خود از ايران به عنوان «خاك پاك» يادكرده بود. وي درباره حمله صدام به رسانه ها گفته بود: برويد ببينيد كه پشت سر اين حمله چه قدرتي قراردارد؛ جنگ ادامه سياست است.
اين پارسي بزرگ در 94 سالگي از بيماري ريه درگذشت و دركنار گور همسرش به آيين زرتشتيان مدفون شده است.

نويسنده اي با صدها ميليون خواننده

« اروينگ والس » نويسنده آمريكايي كه داستانهايش بيش از 270 ميليون خواننده داشته است 29 ژوئن سال 1990 در گذشت.از اين نويسنده 16 داستان ، 17 تاليف غير داستاني و چندين نمايشنامه برجاي مانده است. داستانهاي « والس » در پي نوعي تحقيق و بررسي نوشته شده اند و به همين سبب بر دل مي نشينند . داستانهاي معروف او عبارتند از : گزارش چپمن ، جايزه ، 3 آژير ، انسان ، توطئه ، واژه ، پاشگاه خنده و .... وي كه ساكن شهر شيكاگو بود پيش از اين كه وارد كار داستان نويسي و تاليف شود خبر نگار ورزشي روزنامه هاي ايالت ويسكانسين بود.
اروينگ در خاطراتش نوشته است كه كار نويسندگي را با كتابي رساله مانند آغاز كرد ، ولي ناشران آن زمان به بهانه اين كه هزينه چاپ و توزيعش را در نخواهد آورد حاضر به چاپ آن نشدند ، مگر اين كه در قسمتي از هزينه چاپ با آنان شريك مي شدم كه من اين پول را نداشتم .
ضمن مذاكره با ناشران متوجه شدم كه «داستان» را بدون درنگ چاپ مي كنند زيرا كه نياز به كاغذ اعلا ء ، جلد مقوايي و تزيين ندارد و در قطع كوچك چاپ مي شود . بنابراين ؛ به نوشتن داستان روي آوردم تا پس از كسب شهرت و پول به نوشتن كتابهاي غير داستاني بپردازم .
چند داستان پر فروش آن زمان را خواندم و روش ديگري براي نگارش بكار بردم و پيروز شدم و داستانهاي من تا به امروز ( تاريخ نگارش خاطرات ) 270 ميليون نسخه چاپ شده اند و ديگر ، ناشران براي چاپ كتابهاي غير داستاني من غر و لند نمي كنند.
بسياري از داستانهاي اروينگ به صورت فيلم سينمايي در آمده است.

امضاي قرارداد تاسيس کارخانه فولادسازي اصفهان

در چنين روزي در سال 1345 ( 29 ژوئن 1966 ) طي مراسمي قرارداد تاسيس كارخانه فولاد سازي اصفهان ميان ايران و شوروي امضاء خواهد شد. اين كارخانه كه بعدا ظرفيت توليد آن افزايش يافت از سوي شوروي در اصفهان ساخته شده است. داشتن كارخانه فولاد سازي از دير زمان يك آرزوي مردم ايران بود كه تا زمان آغاز بكار اين كارخانه به دلايل متعدد تحقق نمي يافت. قرار بود نخستين کارخانه پولادسازي ايران پيش از آغاز جنگ جهاني دوم، با کمک آلمان در کرج تاسيس شود؛ مقدمات کار هم فراهم و نقشه ساختمان در زمين مربوط پياده شد که به انجام نرسيد

زد و خوردهاي چريکي در داخل و تظاهرات در خارج بر ضد دولت وقت تهران

در دهه 1350 هجري خورشيدي تظاهرات ضد دولتي در خارج و زد و خوردهاي خياباني در داخل، مقامات وقت تهران را كلافه كرده بود. مروري بر اين رويدادها نشان مي دهد كه تنها در هشتم تير 1352 (ژوئن 1973) در زدو خوردهاي چريكي تهران و حومه يك كشته، در سال 1354(1975 ميلادي) در کرج چهار كشته از جمله يك زن، در سال 1355 (1976 ميلادي) در مهرآباد و داخل شهر (تهران) در دو محله جداگانه 14 نفر از جمله سه زن كشته شدند. بيشتر مقتولين اين روز از كمونيستها و اعضاي گروه "حميد اشرف" بودند. هشتم تير 1357 (1978) نيز ايرانيان مقيم آمريكا در شهر شيكاگو بر ضد حكومت وقت (شاه) تظاهرات كردند كه به زد و خورد انجاميد و پليس اين شهر بيش از هشت تن از معترضين را بازداشت كرد.

انقلاب اداري در ايران که از آن تنها مورد " برکناري برخي مديران و کارمندان " به اجرا در آمد - ضعف مطبوعات ايران

در اين روز در سال 1358 ، نزديك به پنج ماه پس از انقلاب، اعلام شد كه اينك نوبت به انقلاب اداري رسيده است كه يك مسئله ريشه دار ايران است و اصلاحات بايد از ادارات و سازمانهاي دولتي آغاز شود و كاركنان دولت خود را خدمتگزار و نان خور مردم بدانند نه بالا دست آنان. كارها سريعا و با بي نظري انجام گيرد، اشكالتراشي براي مردم نشود، امروز و فردا كردن به زباله دان تاريخ ريخته شود، پست فرمانبري و پيشخدمتي در ادارات حذف شود، اطاقهاي مديران به روي مردم باز و اثري از منشي مخصوص نباشد ، همه حقوق بگيران دولت پاسخگوي مردم باشند و سازمانهاي مملكتي از عوامل بد و ... تصفيه شوند. مقرري بگيران از بيت المال بايد به ملت وفادار ، به كار خود معتقد و به پاكدامني و پرهيزگاري شهرت داشته باشند. اين خبر همه را شاد و اميدوار كرد ولي جز اخراج برخي مديران و كاركنان، اصلاحات چشم گير ديگري صورت نگرفت كه با نگاهي به گذشته بايد بخشي از آن را به حساب كوتاهي و يا ضعف مطبوعات گذارد. مطبوعات ما مانند ساير كشورها، مطالب را دنبال نمي كنند و در نتيجه تصميمات به فراموشي سپرده مي شوند. خبرنگار روزنامه، در كتابهاي درسي روزنامه نگاري، به پياده نظام اين حرفه كه هر روز موظف است در همان جبهه تكاپو و تلاش كند تشبيه شده است كه نخستين برنامه روزانه او بايد اين باشد كه ببيند در حوزه پوششي كار او اجراي تصميمات درچه مرحله اي است و گام تازه در اين راه چه بوده و آن را به اطلاع مردم برساند كه به همين انگيزه روزنامه را خريداري مي كنند. مثلا: در اجراي دستور عمومي « پاسخ گويي فوري به مراجعان » امروز چه گام تازه اي برداشته شد و گام ديروز چه بود و ... و سپس بپردازد به كسب تازه ها. به نظر مي رسد كه خبرنگاران مطبوعات ما از مورد دوم، برنامه روزانه خود شروع مي كنند و چون جامعه از نتيجه تصميمات خوب بي خبر مي ماند آن را از ياد رفته و منتفي تلقي مي كند و .... مطبوعات شوروي سابق كه دولتي و يا حزبي بودند دچار همين ضعف شدند كه مورخان پس از بررسي علل شكست و فروپاشي آن امپراتوري، تنبلي و فتور مطبوعات آن اتحاديه و خروج آنها از اصول اين حرفه را يك علت اين اضمحلال اعلام داشته اند.

اثبات يک ضعف ديگر روزنامه نگاري ايران امروز - انتشار خبر "پولي شدن مدارس" بدون اشاره به مغايرت آن با قانون اساسي جمهوري اسلامي

روزنامه همشهري چاپ تهران 5 تيرماه 1383 به نقل از ايرنا ( كه بهتر است « ايرانا » نوشته شود) گزارش كرده بود كه يك مقام آموزش و پرورش تهران گفته است كه از سال تحصيلي آينده ( مهر ماه ) شهريه بزرگسالان در مقاطع دبيرستاني 15 در صد افزايش مي يابد. اگر در كشوري ديگر بود، خبرنگار در اين زمينه با اصحاب نظر تماس مي گرفت و گفته ايشان و قوانين مربوط را هم بر خبر اضافه مي كرد و از ام القوانين (قانون اساسي) کشور شروع مي كرد تا معلوم شود كه تصميم مقام دولتي برخوردي با آن نداشته باشد. اصل سي ام قانون اساسي جمهوري اسلامي دولت را موظف به تامين وسائل آموزش و پروش رايگان «براي همه ملت» تا پايان دوره متوسطه كرده است و همه افراد ملت (ايرانيان) يعني خردسال و بزرگسال درآمد مشتركي به نام نفت دارند.
«خبرنگار» يک روزنامه ديكته نويس يک مقام رسمي و رونوشت بردار يک خبرگزاري نيست كه هرچه را كه به او بدهند و يا دريافت دارد به دبير ميز دهد و بخورد مخاطب روزنامه داده شود؛ بايد خبر را طبق اصول و قواعد خبرنويسي تكميل و تنظيم كند تا همه جانبه باشد. نود درصد کار خبرنگار؛ گرفتن و تکميل عناصر خبر است و ده درصد نوشتن آن. بنابراين، کار خبرنگار نبايد اين باشد که به سايت خبرگزاري ها و يا روابط عمومي يک دستگاه و مقام مراجعه کند. خبرگزاري در تعريف خود يک خبرنگار و خبررسان است، نه رسانه کامل. از اين منابع بايد تنها به عنوان يادآوري و سرنخ استفاده شود. يکي از دلايل پايين بودن تيراژ روزنامه هاي ما (به نسبت جمعيت) کامل نبودن اخبارشان است. به علاوه، سردبيري يک روزنامه بايد دائما مراقبت کند که اعضاي تحريريه اش ارتباط استخدامي با منابع خود (حوزه هاي خبر) نداشته باشند.

نخستين قرارداد مرزي تاريخ بشر كه ميان ايران و ليدي بسته شد

طبق آثار و اسناد به دست آمده، 29 ژوئن سال 590 پيش از ميلاد (هشتم تیرماه)، ميان دولت ايران (حكومت مادها يا Medes به پايتختي همدان) و دولت ليدي (Liadia = Lydia آناتولي غربي - قسمتي از غرب تركيه امروز) قرارداد تعيين مرز بسته شد كه نخستين قرارداد از اين دست در تاريخ جهان به شمار مي رود و نخستين فصل كتاب
«تاريخ انعقاد پيمان هاي سياسي» با آن آغاز شده است.
در اين قرارداد كه یک ماه و یک روز پس از پايان جنگ طرفين و انجام مذاكرات منعقد شد، مسير رود Halys (قزل ایرماک = رود سرخ) مرز دو كشور تعيين شد و مقرر گرديد كه علامت گذاري شود و رفت و آمد ميان دو كشور بر پايه ضابطه قرار گيرد. جنگ ایران و لیدی که منجر به امضای این قرارداد شد 28 ماه مه سال 590 پیش از میلاد و بیم دو ارتش از ادامه خورشیدگرفتگی آن روز پایان یافته بود. فرماندهی ارتش ایران را در آن جنگ، هوخشتره (کردها «خسرو هووخشتاره» = کیخسرو می خوانند) شخصا برعهده داشت.
نوزده سال پيش از آن، ارتش های ايران و بابل امپراتوري «آشور» را كه به ارتكاب ظلم شهرت داشت و دو قرن بر خاورميانه مسلط بود براي هميشه از ميان برده بودند و ديگر، نينوه (نینوا) مركز قدرت خاورميانه نبود.

عكس قديمي » گرم ماندن در زير كرسي


عكس زيبا از شهبانو فرح

عكس قديمي دختر قجري در لباس محلي

برخي ديگر از رويدادهاي 27 ژوئن

1924: نيروهاي نظامي آمريکا پس از هشت سال به اشغال جمهوري دومينيکن پايان دادند.
1941: فنلاند بر ضد شوروي وارد جنگ شد.
1960: سومالي و ماداگاسکار استقلال يافتند.

کمونيست ها بعد از مسلمانان

اظهارات 24 ژوئن 2004 فرماندار استانبول تازگي دارد و اگر تاييد شود رشته اي است که سر دراز خواهد داشت. فرماندار استانبول انفجارهاي مرگبار اين شهر را كه بر ضد نشست سران ناتو در آنجا انجام گرفت به پاي كمونيست ها نوشت. با بيان اين موضوع، كمونيست ها را هم وارد عمل كرده اند. سالها بود كه تنها برخي از مسلمان را عامل هر ضديت مسلحانه و خرابكاري معرفي مي كردند و از متهم كردن ديگران خبري نبود. اگر اتهام وارده از سوي فرماندار استانبول درست باشد؛ كمونيست ها اصول قديمي خود را كه رد ترور بود رها ساخته و به راه آنارشيستهاي قرن 19 و اوايل قرن 20 قدم گذارده اند كه پديده تازه اي است.

هوس نابجا کرد و آتيه سياسي اش خراب شد

در پي يك افشا گري خلاف اخلاق حسنه، جك ريان نامزد حزب جمهوريخواه امريكا براي احراز سناتوري ايلي نوي كه احتمال پيروزي او زياد بود 26 ژوئن 2004 انصراف خود را اعلام كرد.
اين افشاگري بر اين پايه بود كه جك چندي پيش كه با همسرش «جري» به نيويورك رفته بود او را با خود به يك كلوب اصطلاحا «سكس آزاد» برده بود و در آنجا هوس كرده بود كه مقابل چشم ديگران با همسرش نزديكي كند كه «جري» بعدا به همين سبب طلاق گرفته بود.

اعتراض ايرلندي ها به ديدار رئيس جمهوري آمريکا از آن کشور و مسئله عراق

25 ژوئن 2004 پيش از ورود جورج بوش به ايرلند يك سوم نيروي انتظامي اين كشور كوچك اروپايي، مركب از شش هزار تن، براي محافظت از جان او و كنترل تظاهرات ضد آمريكايي فرا خوانده شده بودند. با وجود اين، بيش از ده هزار ايرلندي در خيابانهاي دوبلين بر ضد سياست بوش در عراق تظاهرات كردند و متجاوز از ششصد ايرلندي پس از اين كه شنيدند كه بوش به جاي فرودگاه دوبلين از طريق فرودگاه «شنون» وارد آن كشور مي شود با شتاب زياد خود را به آنجا رسانيدند و برضد او شعار دادند. ايرلندي هاي معترض، بر ضد دولت خود شان هم شعار مي دادند كه چرا اجازه داده است هواپيماهاي آمريكايي در سر راه خود به عراق، از فرودگاه شنون براي بنزين گيري استفاده كنند.
همزمان با ورود جورج بوش به ايرلند، «پت كاكس» رئيس پارلمان اروپا از دادگاه عالي اروپايي خواست كه موافقت اتحاديه مبني بر انتقال اطلاعات مسافران هوايي را به امريكا غير قانوني اعلام دارد و تحقيق از مسافران در فرودگاههاي اروپا را موقوف سازد. با اين عمل، كاكس به نوبه خود از ورود رئيس جمهوري آمريكا به اروپا استقبال منفي كرد.
ايرلند كه در زمان ديدار جورج بوش رياست نوبتي اتحاديه اروپا را برعهده داشت در عين حال ميزبان سران اين اتحاديه بود و بوش با هدف جلب كمك اروپاييان به مسئله عراق كه دارد چهره يك جنگ داخلي به خود مي گيرد به ايرلند رفته بود. اين ديدار پيش از تكيل نشست سران ناتو در استانبول انجام گرفت.
مفسران اروپايي ضمن بررسي وضعيت حكومت بوش در آمريكا نوشته بودند كه عراق به جاي منبع سرشار درآمد و قدرت براي آمريكا به رهبري بوش، براي او منبع دردسر بزرگ شده است و اكثريت آمريكاييان، ديگر سياست خاورميانه اي وي را تاييد نمي كنند و بنابراين، اشغال نظامي عراق يك قمار بد براي بوش بوده است.

آغاز کار نخستین نیروگاه هسته ای جهان

نخستین نیروگاه اتمی برای تولید برق در جهان 27 ژوئن 1954 (56 سال پیش در ششم تیرماه) در شهر 105 هزار نفری اوبنینسک واقع در صد کیلومتری جنوب غربی مسکو آغاز بکار کرد. در حال حاضر چهارده درصد نیروی برق جهان از چنین نیروگاههایی به دست می آید. در این مراکز نیروی اتم آب را بجوش می آورد و نیروی بخار حاصله ژنراتورهارا بکار می اندازد و برق تولید می شود. شهر اوبنینسک محل استقرار 12 انستیتوی علمی روسیه است که در زمینه های مختلف استفاده از نیروی اتم پژوهش می کنند و به همین لحاظ این شهر به شهر علوم معروف است. در همین شهر بود که به خدمه نخستین زیردریایی اتمی شوروی آموزش حفاظتی داده شد. مصارف صنعتی و پزشگی نیروی اتم به مراتب بیش از استفاده نظامی از آن است. بیش از 150 وسیله بحریه اینک با نیروی اتم کار می کنند.

براندازي در گواتمالا به روش 28 مرداد تهران

27 ژوئن 1954 طبق نقشه و با كمك سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (CIA) دولت انتخابي گواتمالا برانداخته شد.
پس از رويداد 28 مرداد تهران (اوت 1953 ميلادي)، براندازي گواتمالا دومين حادثه از اين دست بود.

روزي که منشور ملل امضا شد - سازماني که تا کنون حاصلي براي بشريت نداشته است

27 ژوئن سال 1945، منشور ملل متحد در نشست سانفرانسيسكو به امضاي نمايندگان 50 كشور از جمله ايران رسيد، ولي به سبب وجود نقص هايي در اين منشور از جمله ندادن اختيارات به "مجمع عمومي" و قرار دادن اختيارات اجرايي در دست "شوراي امنيت" 15 نفره و به ويژه دولتهاي پنجگانه فاتح جنگ جهاني دوم که حق رد (وتو) قطعنامه هاي پيشنهادي را دارند؛ اين سازمان همانند «جامعه ملل پيش از آن» در پيشگيري از جنگ و خونريزي، حفظ صلح جهاني و حراست از حاكميت و تماميت اعضاي خود و رعايت حقوق بشر در کشورهاي عضو موثر واقع نشده و با اين منشور و اين اركان نخواهد شد. نبايد فراموش کرد که فکر ايجاد اين سازمان از فاتحان اصلي آلمان نازي (آلمان ناسیونال سوسیالیست) است. اين فاتحان با هدف حفظ برتري خود بر جهانيان، انديشه تاسيس سازمان ملل را به ميان آوردند و چون کشورهاي موسس آن متحد يکديگر در جنگ با آلمان و متحدانش ازجمله ژاپن بودند نامش را "سازمان ملل متحد" گذاردند.
در طول عمر سازمان ملل تلاش پيگيري هم براي اصلاح منشور آن بعمل نيامده است، زيرا که دولتهاي فاتح جنگ جهاني دوم مايل به چنين اصلاحاتي نبوده و مي خواهند که ملل ديگر همچنان ديکته هايشان را بنويسند. ادامه طغيان هاي مردم ـ گروهي و انفرادي ـ عمدتا نتيجه همين بي اعتنايي سازمان ملل نسبت به رعايت کامل حقوق انسان ها در کشورهاي عضو است. اگر بعضي اوقات از سوي يک مقام سازمان ملل واکنشي نسبت به نقض حقوق بشر در يک نقطه از جهان بعمل آمده بايد ديد که کدام قدرت پشت سر آن قرار داشته و ابراز اين واکنش را خواسته است.
ديرزماني است که بسيار از انديشمندان، سازمان جهاني فعلي در نيويورک را سازمان دول (نه، سازمان ملل) مي دانند و بسياري از روزنامه نگاران در اخبار مربوط، واژه «متحد» را از عنوان اين سازمان حذف کرده اند و کتابي نيز تحت عنوان «سازمان ملل نامتحد» انتشار يافته است. انديشمندان پيشنهاد کرده اند کشوري که در آنجا دولتش حقوق بشر را در مورد شهروندان رعايت نکند نبايد عضو سازمان ملل باشد و عضويت آن پس از ثبوت نقض حقوق شهروندي بايد به حالت تعليق درآيد تا مسئله را حل کند. بنابراين اصلاحات منشور ملل مي تواند به انجام اصلاحات متعدد در کشورهاي عضو منجر شود.

ورود آمريکا به جنگ جهاني اول و خروج از انزوا - ... و به این سان دولت واشنگتن از هر رویداد برای پیشبرد سیاست های خود استفاده می کند

بيست و هفتم ژوئن 1917(ششم تیرماه 1296) و در جریان جنگ جهاني اول (معروف به جنگ اروپائيان) نخستين واحد نظامي آمريكا اعزامي به اروپا براي شركت در این جنگ و نبرد بر ضد آلمان،
وارد فرانسه شد. نخستين گلوله اين جنگ در تابستان 1914 شليك شده بود. با ورود اين يگان نظامي به فرانسه، انزواي طولاني آمريكا (ايالات متحده) نيز پايان يافت و طولي نکشيد که وارد ميدان بازي جهان شد كه پس از ورود به جنگ جهاني دوم، از ميان ويرانه هاي اين جنگ به صورت ابر قدرت سربرآورد و از 1991 پس از خروج داوطلبانه رقيب (اتحاد شوروي) از صحنه، ميداندار بازي قدرت شده است. ورود ايالات متحده در هر دو جنگ بزرگ جهاني قرن بيستم، با محاسبه دقيق و از اواسط هر دو جنگ آغاز شده بود. مورخان، «جنگ» را عامل پيدايش قدرت آمريكا نوشته اند.
مورخان تاریخ معاصر هنگام بحث از تلاش دولت واشنگتن برای حفظ این قدرت نوشته اند که دولت ایالات متحده از نیمه دهه 1970 و در جریان جنگ دو ابرقدرت وقت یادگرفت که با ایجاد سازمانهای متعدد مطالعات استراتژیک و بنیادهای پژوهش های سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی و مسائل جهانی و منطقه ای، تلاش های ایدئولوژیک و رویدادهای روزانه؛ چگونه اصحاب نظر و اطلاع را از سراسر جهان بیاورد و بکارگیرد و از طریق تحلیل های این افراد، از هر رویداد در هرگوشه از جهان برای پیشبرد سیاست های خود و حفظ اقتدار استفاده کند. انگلیسی ها به این هدف از طریق برخورداری از دانش، مهارت و استعداد فارغ التحصلان انگلیسی «کالج ایتون» رسیده اند که این کالج از سال 1441 برای آن دولت؛ مرد آگاه و محیط بر امور، سیاستمدار، دولتمرد و اندیشمند پرورش داده است بگونه ای که 18 تن از نخست وزیران انگلستان از این کالج واقع در برکشایر بیرون آمده بودند. هنری ششم پادشاه انگلستان در سال 1440 تصمیم به ایجاد چنین آموزشکده ای گرفت که سال بعد در ماه ژوئن آغاز بکار کرد و تا به امروز بکار خود ادامه می دهد.
از 13 ژوئن 2009 و آغاز رویدادهای پس از اعلام نتایج انتخابات ایران، جهانیان متوجه حجم اصحاب نظر و مطالعه گران اوضاع کشورها در بنیادهای مطالعه گر آمریکا شدند که در جوار و حواشی دولت این کشور با برخورداربودن از همه امکانات به فعالیت خود ادامه می دهند و در حقیقت مغز دولت بشمار می آیند. رویدادهای ایران در ژوئن 2009 و ظاهرشدن اعضای این بنیادها در شبکه های تلویزیونی به عنوان صاحبنظر و آگاه، دفعتا نشان داد که شماری چشمگیر و متجاوز از دهها تن از آنان هم ایرانی تبارها و ایرانیان هستند که گردانندگان کاخ سفید واشنگتن را سریعا در جریان تحلیل و نظر خود از هرگونه تحول در ایران قرار و خط می دهند. حضور اعضای بنیادهای مورد بحث به عنوان صاحبنظر در رسانه ها و بیان مطالب همچنین وجود همکاری تنگاتنگ میان این انستیتوها و شبکه های تلویزیونی و منابع اطلاع رسانی دیگر آمریکارا در عصر اینترنت و ماهواره های مخابراتی ثابت کرد که این ابزارها، امروزه عامل قدرت هستند زیرا که سلاح اتمی مانع از وقوع جنگهایی نظیر دو جنگ جهانی قرن بیستم است. مقامات حزب کمونیست شوروی (که کمونیست واقعی هم نبودند) و همه چیز را برای خود می خواستند مانع از ایجاد چنین مراکز مطالعه و تفکّر در جوار کرملین شدند و وقتی نوبت به گورباچف با آن مغز علیل رسید همه چیز فروپاشید.
به باور بسياري از مورخان، از آغاز سده 21 اوراسیایی ها با ايجاد سازمان شانگهاي و تلاش در تقويت آن و يارگيري مداوم می کوشند که همه و یا بخشی از قدرت از غرب به شرق کره زمین انتقال یابد.
در ژوئن 2008 «مايكل آسلين M. Auslin» استاد و كارشناس آمريكايي امور آسيا در مقاله ای در وال استريت جرنال نوشته بود كه قدرت هاي بزرگ منطقه اوراسيا (چين، روسيه و هند) با استفاده از گرفتاري آمريكا در عراق و ضعف دلار ناشی از بدهی سنگین و برخی روشهای بدون قاعده در سرمایه گذاری داخلی دارند آن را خسته و مجبور به قبول فرمول تقسیم قدرت می کنند. سران سازمان شانگهای از هرکوششی برای تقویت رشته هاي اتحاد میان خود فروگذار نمی كنند و بدون تردید ولاديمير پوتين درانديشه احياء امپراتوري روسيه است و از تلاش های ایران چنین برمی آید که می خواهد میان کشورهایی که از تجزیه امپراتوری پارسیان بوجود آمده اند برپایه وحدت فرهنگی، دوستی و مشارکت بوجود آورد و تقویت «اکو» با همین هدف صورت می گیرد. آمريكای لاتین عمدتا به دست چپ ها و بومیان افتاده و کره شمالی که ضعف غرب را می داند یادگرفته است که چگونه و تنها بازی کند و ....
عکس بالا، پياده شدن نخستين واحد نظامي آمريکا به فرماندهي ژنرال پرشينگPershing را از کشتي در خاک فرانسه در 27 ژوئن 1917 نشان مي دهد.

فرق روزنامه حزبي و حرفه اي - جهتگيري سياسي کار روزنامه حزبی است

«كليتون كرك پاتريك» سردبير سابق شيكاگو تريبيون و از روزنامه نگاران بنام قرن بيستم آمريکا در ژوئن 2004 در 89 سالگي فوت شد. وي که از سال 1937 وارد حرفه روزنامه نگاري شده بود در سال 1969 به سردبيري شيكاگو تريبيون ارتقاء يافته بود.
کرک پاتريک بلافاصله پس از به دست گرفتن سردبيري شيکاگو تريبيون روش اين روزنامه را كه دهها سال راستگرا بود تغيير داد و بي طرف كرد؛ زيرا كه طبق اصول روزنامه نگاري حرفه اي، تنها روزنامه هاي حزبي حق دارند «جهتگيري سياسي» داشته باشند، نه روزنامه هاي عمومي (حرفه اي) كه با پول آحاد مردم (تكفروشي و اعلان) به حياتشان ادامه مي دهند. برپايه اصول ژورناليسم حرفه اي كه كرك پاتريك آن را دقيقا در شيكاگوتريبيون به اجرا درآورد، دفاع از وطن و منافع هموطنان از وظايف و تكاليف يک روزنامه عمومي و حرفه اي است، ولي اگر چنين روزنامه اي «جهت سياسي خاصي» را درپيش گيرد و آن را در انتخاب مطالب و در لابلاي گزارش هاي معمولي خود (كه ذاتا بايد مطلق باشند) بكار برد، از كسوت يك رسانه عمومي (قاعدتا بي طرف) خارج مي شود. به نظر كرك پاتريك، يك روزنامه حزبي مي تواند مطلب غیر سیاسی بنویسد ولي روزنامه حرفه اي حق ندارد به تلقين سياستها و نظرات يك جناح دست بزند. با اين روش بود، كه تيراژ تريبيون در اندك مدتي سه برابر شد.

نخستين مجله بانوان درجهان

27 ژوئن سالروز انتشار نخستين مجله بانوان جهان در سال 1693در لندن است. مدير آن مردي به نام «جان دانتون» بود. اين مجله بعدا يك صفحه هم تحت عنوان «صفحه مسائل» داير کرد كه در آن به پرسش هاي عمومي مربوط به مسائل خانوادگي و زناشويي خوانندگان پاسخ داده مي شد.
نام اين مجلهLadies’ Mercury بود.
370 سال پس از انتشار اين مجله، ايران داراي يک مجله بانوان شد که ابتدا در مشهد (خراسان) انتشار مي يافت. دختر ناشر اين مجله در دهه 1960 وزير آموزش و پرورش ايران شد. مجله هاي اختصاصي فعلي بانوان در ايران، کار خود را از دهه 1340 آغاز کرده اند.

سقوط ساسانيان و فروپاشي امپراتوري ايران،

پس از سقوط ساسانيان و فروپاشي امپراتوري ايران، منطقه فرارود (خراسان بزرگتر) بيش از مناطق ديگر ايرانزمين دچار خلاء قدرت شده بود. «فرارود» آخرين منطقه اي بود که يزدگرد سوم (آخرين شاه ساساني) جهت ايستادگي در برابر عرب به آنجا رفته بود. پس از ترور او در مرو، پادگانهاي ايرانی در مرزهاي شمال شرقي ميهن هم (که در منطقه فرارود به «مرزبان» موسوم بودند و بزرگترين پاسگاه آنها در «خجند» استقرارداشت) منحل شدند.
با انحلال پاسگاههای مرزبانی ایران در مسیر سیردریا، در ژوئن سال 752 ميلادي چند واحد نظامی چین از سیردریا (رود سیحون) گذشتند و بدون برخورد با مقاومت وارد منطقه فرارود شدند. نیروهای چین که از دره رود "تاريم" به منطقه فرارود وارد شده بودند تا بخارا، سمرقند، تاشكند و بخارا پيش آمده و بر آن سه شهر مستولي شده بودند. این نیروها که با مقاومت پراکنده مردم محل رو به رو بودند پس از اطلاع از نزدیک شدن یک سپاه عرب به فرارود، منطقه را بدون جنگ ترک کردند.
اقوام تورکيک (غزها و ...) که به صورت مسالمت آميز (به نام چرانيدن گوسفندانشان) به «فرارود» مهاجرت کرده بودند باقی ماندند که غزنويان و سلجوقيان از آن جمله اند. پس از عقب نشيني چينيان از فرارود، ديري نپاييد كه قرقيزها سرزمين ايغورها را كه اينك در قلمرو چين است تصرف كردند و سالهاي سال بر آن مسلط بودند.
در دوران هخامنشيان و تا پايان عصر ساسانيان، به ندرت ديده شده بود که عناصر چيني پاي فراتر از دره رود "تاريم" گذارده بودند. اين سلسله ها در آلوده نشدن فرهنگ و تمدن ايرانی تعصب شديد می ورزيدند. (شرح ايستادگی آخرين شاه ساساني ايران در فرارود و کشته شدن او در مرو و مرگ فرزندش پيروز در بدخشان در جاي خود در اين سايت آمده است)

روزي که ميلسپو «درد مزمن» ايران را اعلام داشت: گريز ايرانيان از پرداخت ماليات

دكتر ميلسپو مستشار آمريكايي ماليه ايران 27 ژوئن 1943 (شصت و شش سال پیش در ششم تیرماه) در مصاحبه اي گفته بود که نمي داند چرا ايرانيان ثروتمند از دادن ماليات كه حق جامعه از درآمد آنان است تا اين حد گريزان هستند و نمي خواهند امور مالياتي وطنشان كه به سود همه و عامل تقويت بنيه و پيشرفت كشور، ضامن تداوم درآمد و تامین امنیت آنان است تنظيم و رو به راه شود . همين بي نظمي مالياتي عامل ایجاد مسائل متعدد، بي پولي دولت و روشن نبودن وضع اقتصاد ایران بوده است و مطبوعات که به طبقه مورد اعتماد دولت و سیاسیون تعلق دارند نمی کوشند که به حل مسائل وطنشان کمک و از ایجاد مسائل تازه پیشگیری شود و تا اعمال نفوذ و مسئله مالیات برطرف و مطبوعات اصلاح نشوند نجات ایران و افتادن در راه پیشرفت امکانپذیر نخواهد بود.
میلسپو اضافه كرده بود: نمي دانم كه چرا دولت کنونی (تابستان 1322) و دولتهاي گذشته ايران درصدد گرفتن ماليات واقعي برنيامده اند. از چه مي ترسند؟. در جلسات مختلف با مقامات ايران، صدبار برايشان گفتم كه ماليات مردم، آمريكا را به يك قدرت جهاني مبدل كرده است كه به خرجشان نمي رود. تا در جلسه (مذاکره با مقامات) هستيم نظر مرا تاييد مي كنند و «بله درست است» مي گويند ولي پس از خروج از جلسه همان راه همیشگی خودرا ادامه می دهند. من اين معمّا را نمي فهمم و نمي توانم آن را هضم بكنم. به آنها گفتم كه بنجامين فرانكلين از پدران موسس آمريكا گفته است كه از دو چيز نمي توان گريخت: يكي دادن ماليات و عوارض و ديگري مرگ. مقامات ايراني گوش مي كنند ولي اعتنا نمي كنند. ندادن ماليات در ايران شده است يك بيماري مزمن و تا اين بيماري درمان نشود، نمي توان مسائل ديگر را حل كرد. هزينه هاي دولت بايد تماما از ماليات و هزينه هاي شهري از عوارض تامين شود و تا اين مسئله باقي باشد، مشكلات ايران كه پس از نادرشاه بروز كرده بر طرف شدني نخواهد بود. من تاريخ ايران را با دقت تمام خوانده ام. از روزي كه كريم خان زند به دليل رئوفت مالياتها را موقتا بخشيد، ماليات ندادن در ايران يك عادت و رسم عمومي شده است كه بايد به اين اعتياد پايان داده شود. دولت بايد بداند كه هر تبعه كشور هر سال چقدر درآمد دارد و مالياتش را بگيرد و .... مقامات ارشد ایران به من گفته اند که می دانند فساد اداری و اعمال نفوذ قدرتمندان در امور و بوروکراسی ناشی از «من درآوردی بودن» سازمانهای اداری خوره وجود (جذام) کشور است ولی معمّا در این است که چرا برای حل آن کاری نمی کنند و تعجب من از همین است و نسبت به آنان (میهندوستی و دلسوز بودشان) دچار تردید شده ام.
مسئله اي را که اين کارشناس آمريکايي در سال 1322 بيان داشت و در طول اقامت در ايران هم موفق به حل آن نشد درد بزرگي است که در ايران تا به امروز درمان نشده و مادر و زاينده بسياري از بيماري هاي ديگر است و به همين مناسبت، در سالروز انتشارش، قسمتي از آن را در بالا يادآور شديم. ميلسپو نخستين كارشناس خارجي نبود كه اين مسئله را اعلام داشت. پيش از او مورگان شوستر آمريكايي و سر جان ملكم انگليسي هم همين واقعيت تلخ را در خاطراتشان از ايران ذكر كرده اند و اين خاطرات به صورت كتاب انتشار يافته و موجود است.

متفقين دبيرستانهاي نظام ايران را هم بستند

به خواست متفقين كه ايران را اشغال نظامي كرده بودند و نمي خواستند كه وطن ما بعدا هم يك نيرويي دفاعي چشمگير داشته باشد 27 ژوئن 1942 (ششم تير ماه 1321) دستور داده شد كه دبيرستانهاي نظام كه براي دانشكده افسري ارتش ايران دانشجو آماده مي ساختند منحل شوند. دانش آموزان اين دبيرستانها از آغاز سال تحصيلي بعد به دبيرستان هاي معمولي انتقال يافتند. از طريق دبيرستانهاي نظام جوانان مستعد حرفه هاي سپاهيگري جذب ارتش مي شدند. به علاوه، از طريق اين دبيرستانها يک فرد از سالهاي نوجواني با رفتار و زندگي نظامي آشنا مي شد و به آن خوي مي گرفت.
خيانت باعث شد که ايران در شهريور 1320 بدون جنگ تسليم متفقين شود. دستهايي! پيش از آن که ارتش ايران فرصت دفاع از وطن را که به خاطر آن ايجاد شده بود به دست آورد آن را مرخص کرده بودند.

اعتراض شديد دکتر مصدق در مجلس نسبت به نخست وزيري رزم آرا

در اين روز در سال 1329 (ژوئن 1950) هنگامي كه سپهبد رزم آرا گام به تالار مجلس در بهارستان گذاشت تا وزيرانش را معرفي كند دكتر مصدق نماينده تهران فرياد برآورد كه اين آدم چرا به مجلس آمده، ما كه در حالت جنگ با كسي نيستيم كه نخست وزير نظامي داشته باشيم، ديكتاتوري بس است، شرم كنيد، ما او را نمي خواهيم و ... و در اين حال از فرط ناراحتي غش كرد و بر زمين افتاد. اکثريت مجلس با وجود اعتراض دکتر مصدق به نخست وزير شدن رزم آرا راي موافق داد و نخست وزير شدن او تصويب شد.
اين خبر كه به گوش تهراني ها رسيد با نگراني از سراسر شهر در ميدان بهارستان جمع شدند و .... اين اجتماع پس از تاييد نخست وزيري رزم آرا تشکيل شد و مجلسيان که متوجه حرکت هواداران مصدق به سوي بهارستان شده بودند، پايان جلسه آن روز را اعلام داشته و سريعا متفرق شده بودند.
در پي كناره گيري علي منصور، شاه رزم آرا رئيس ستاد ارتش را مامور تشكيل كابينه كرده بود. هدف اين بود که فرد نيرومندتري نخست وزير شود تا در برابر تلاش ميليون به خارج ساختن انحصار نفت از دست انگلستان (ابرقدرت وقت) بهتر بايستد.

سوء قصد به جان آيت الله خامنه اي در مسجد ابوذر

ششم تير ماه سال 1360 هجري خورشيدي (سال 1981 ميلادي و در اين سال مصادف با 27 ژوئن) آيت الله سيدعلي حسيني خامنه اي (در آن زمان 42 ساله، حجت الاسلام، امام جمعه تهران و نماينده ولي فقيه در شوراي عالي دفاع) در مسجد ابوذر، نه چندان دور از ميدان راه آهن تهران بر اثر انفجار بمبي كه در يك دستگاه ضبط صوت قرار داده شده بود مجروح شد و به بيمارستان انتقال يافت. آسيب ديدگي دست او از همان انفجار است. وي پس از ختم نماز مشغول دادن پاسخ به پرسشها بود كه ضبط صوت منفجر شد. رسم بود كه علاقه مندان ضبط صوت بگذارند و اظهارات خطباء را براي تكثير ضبط كنند و بازرسي قبلي انجام نمي گرفت.
روز بعد، مقامات روحاني و دولتي كشور ضمن محكوم كردن اين سوء قصد، عوامل آمريكا را متهم به حمله به شخصيتهاي جمهوري اسلامي كرده بودند كه عينا در صفحات اول روزنامه هاي تهران چاپ شده بود. آيت الله خامنه اي بعدا به رياست جمهوري و سپس رهبري جمهوري اسلامي ايران انتخاب و اينك ولي فقيه، رهبر انقلاب اسلامي و رئيس كشور است.
شب بعد (هفتم تير 1360) انفجار بمبي که در يک کيف دستي قرارداده شده بود مقر دفتر مرکزي حزب جمهوري اسلامي در تهران (نزديك چهار راه سرچشمه) را ويران ساخت كه ضمن آن 72 تن از برجستگان نظام اسلامي جان باختند. يکي از مقتولين آيت الله بهشتي بود. هاشمي رفسنجاني در اين انفجار آسيب نديد.

انگليسي هاي متجاوز خيلي زود آزاد شدند!

آزاد شدن و خروج دو عضو نيروي دريايي و شش تفنگدار انگليسي از ايران در تاريخ 24 ژوئن 2004 تعجب برانگيز بود. گمان نمي رفت اين نظاميان که چهار روز پيش از آن به اتهام تجاوز به آبهاي ايران در اروند رود دستگير شده و به تهران منتقل گرديده بودند به اين آساني و سرعت آزاد شوند زيرا كه جهانيان عكسهاي آنان را با چشم بسته و در حال اعتراف در تلويزيون تهران ديده بودند و خبر آزاد شدنشان با اين سرعت ،باعث تعجب شده بود. اين انگليسي ها که بخشي از نيروهاي اشغالگر انگليسي جنوب عراق بودند با سه قايق گشتي به آبهاي ايران تجاوز کرده بودند و سلاحهاي متعدد از آنان به دست آمده بود. حرکت دادن اين عده پس از دستگيري باچشم بسته، ماجراي گروگانهاي آمريکايي در سال 1979 را در اذهان تداعي مي کرد و گمان نمي رفت در مدتي کوتاه آزاد شوند. معمولا متجاوزان به قلمرو يک کشور را مدتي در بازداشت نگهميدارند تا سرمشقي براي ديگران شود که مسئله را تکرار نکنند و وارد قلمرو يک کشور مستقل نشوند.

در ايران هرگونه اصلاحات بايد از مطبوعات آغاز شود

انتشار گزارش حادثه مرگبار پنجم تيرماه 1383 برخورد تانكر در راه زاهدان با چند اتوبوس در يكي از روزنامه هاي پايتخت، بارديگر ضعف خبر گيري و خبرنويسي ما را آشگار ساخت.
اين روزنامه در«ليد» خبر ( پاراگراف اول ) ننوشته بود كه حادثه در كجا اتفاق افتاده كه هر خواننده مايل به ديدن فوري آن عبارت است، و سپس شرح ماجرا را از قول يك مقام انتظامي زاهدان نوشته بود كه استنباط شد حادثه در آنجا اتفاق افتاده بود. شروع گزارش رويدادي كه مشهود است و محرمانه نيست از زبان يك مقام، کاري است که در «خبرنويسي حرفه اي» تاييد نمي شود. چنين اظهاراتي بايد پس از شرح عناصر اصلي خبر آورده شود.
در وطن ما ايران بايد هرگونه اصلاحات، از مطبوعات آغاز شود.

«شوراي نگهبان» دادگاه قانون اساسي نيست - ايران نياز مبرم به يک دادگاه قانون اساسي دارد

روزنامه همشهري، چاپ تهران در تيرماه 1383 از قول وزير دادگستري نوشته شده بود كه چون ما داراي «شوراي نگهبان» هستيم، ديگر نيازي به ايجاد دادگاه قانون اساسي احساس نمي شود.
بايد گفت كه اصول 91 ، 93 ، 94 ، 96 ، 98 و 99 قانون اساسي وظايف شوراي نگهبان را كه عمدتا يك بال قوه مقننه است روشن ساخته است. پاسداري از قانون اساسي كه بر عهده رئيس جمهور هم گذارده شده به مفهوم مرجع رسيدگي به تظلمات مربوط و ناشي از نقض قانون اساسي نيست. اصل 159، مرجع رسمي تظلمات و شكايات را دادگستري معين كرده كه مي تواند حكم لازم الاجرا صادر كند. اگر شوراي نگهبان بخواهد به اين شكايات رسيدگي و حكم بدهد تشكيلاتي دهها برابر سازمان امروز، و آيين دادرسي لازم دارد.
آيت الله يزدي در زمان رياست خود بر قوه قضايي وعده ايجاد يک دادگاه قانون اساسي را داده بود. چنين دادگاهي رسيدگي ماهوي به دادخواست هاي مربوط به نقض قانون اساسي را خواهد کرد. بسياري از مسائل وطن ناشي از ناديده گرفته شدن حقوق مصرح در قانون اساسي است. دادگاه مرجعي است که هرکس براي تظلم مي تواند به آن رجوع کند و متوسل شود و پاسخ رسمي به صورت حکم دريافت دارد.

روزي كه ايرانيان دوباره بر سراسر ايران حاكم شدند

ايالت كرمان 27 ژوئن سال 967 ميلادي (ششم تيرماه) به متصرفات فناخسرو ديلمي پيوست. در آن زمان ايالت كرمان كه جنوب آن را خليج فارس و درياي عمان تشكيل مي داد به مراتب وسيعتر از امروز بود. با پيوستن كرمان به قلمرو عضدالدوله، سراسر ايران داراي حكومت هاي ايراني شد كه سامانيان و آل بويه سهم بيشتري داشتند. قلمرو عضدالدوله پس از پيوستن كرمان، شامل سراسر جنوب و مركز ايران بود.
فناخسرو معروف به عضدالدوله پسر ركن الدوله در اصفهان به دنيا آمده بود. پدر و دو عموي او از ديلمان (شمال ايران) برخاسته بودند كه به همراه «ماكان كاكي» و مرد آويز پرچم استقلال ايران و جدا ساختن آن را از قلمرو خلفاي عباسي برافراشته بودند و موفق به اين كار مهم شدند. بغداد به تصرف علي بويه (عماد الدوله) درآمد و از آن زمان، خلفاي عباسي تحت نفوذ و اقتدار ايرانيان قرار داشتند.
از زمان ديلميان بود كه مذهب شيعه (اثني عشري) به صورت ستون اصلي ناسيوناليسم ايراني درآمد. به عبارت ديگر، ناسيوناليسم ايراني باعث تقويت مذهب شيعه شد. هدف بوئيان ديلمي اين بود که ايران را کاملا از عربان دور سازند و ايرانيان راضي به جنگ با عربان شوند که عمدتا غير شيعه بودند، زيرا که جنگ مسلمان با مسلمان نهي شده است. بوئيان خود را از فرزندان بهرام گور و ساسانيان مي دانستند كه در زمان ساسانيان نيز آيين زرتشت ستون اصلي ناسيوناليسم ايراني بود و امپراتوري ايران قرنها به صورت يكي از دو ابرقدرت جهان عمل مي كرد. علي بويه پس از تصرف بغداد خليفه وقت عباسي را وادار کرده بود که روز عاشورا با پاي برهنه در خيابانهاي بغداد راه برود و در ماتم امام حسين ابن علي (ع) سينه بزند.

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

عكس قديمي» لباس امسال مدارس دخترانه

عكس زيبا زن قاجاري در لباس محلي

عكس قديمي از نوازندگان قاجاري

عكس قديمي از معلمان ودانش اموزان قاجاري

عكس قديمي دختر قاجاري در كنار فرش دست بافت ايراني

عكس قديمي از تشييع جنازه رضا شاه

عكس قديمي از شاه در قايق تفريحي در ميامي

عكس قديمي از شاه وثريا

عكس قديمي شاه وثريا در مجله آلماني

عكس قديمي دومرد قاجاري در لباس نظامي

عكس قديمي از بافندگان فرش هاي ايراني

عكس قديمي» احمد شاه قاجار

۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

عكس قديمي» دوزن قاجاري در لباس محلي

http://s1.picofile.com/freenews/Pictures/OLD-PIC.BLOGSPOT/oldpic2/history/%D8%B9%D9%83%D8%B3%20%D9%82%D8%AF%D9%8A%D9%85%D9%8A%C2%BB%20%D8%AF%D9%88%D8%B2%D9%86%20%D9%82%D8%A7%D8%AC%D8%A7%D8%B1%D9%8A%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3%20%D9%85%D8%AD%D9%84%D9%8A20.jpg

عكس قديمي» دو زن در لباس سنتي

http://s1.picofile.com/freenews/Pictures/OLD-PIC.BLOGSPOT/oldpic2/history/%D8%AF%D9%88%20%D8%B2%D9%86%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3%20%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%B3%D9%86%D8%AA%DB%8C20.jpg

عكس قديمي » بني صدر در كنفرانس خبري

http://s1.picofile.com/freenews/Pictures/OLD-PIC.BLOGSPOT/old-pic.blogspot.com/%D8%B9%D9%83%D8%B3%20%D9%82%D8%AF%D9%8A%D9%85%D9%8A%20%C2%BB%20%D8%A8%D9%86%D9%8A%20%D8%B5%D8%AF%D8%B1%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%83%D9%86%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%20%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%8A200.jpg

عكس قديمي» شاه وزاهدي

http://s1.picofile.com/freenews/Pictures/OLD-PIC.BLOGSPOT/old-pic.blogspot.com/%D8%B9%D9%83%D8%B3%20%D9%82%D8%AF%D9%8A%D9%85%D9%8A%C2%BB%20%D8%B4%D8%A7%D9%87%20%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%87%D8%AF%D9%8A.jpg

عكس قديمي» تيرباران منافقين

http://s1.picofile.com/freenews/Pictures/OLD-PIC.BLOGSPOT/old-pic.blogspot.com/%D8%B9%D9%83%D8%B3%20%D9%82%D8%AF%D9%8A%D9%85%D9%8A%C2%BB%20%D8%AA%D9%8A%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%81%D9%82%D9%8A%D9%8620.jpg

عكس قديمي» پسر قشقايي و تخته سياه مدرسه

http://s1.picofile.com/freenews/Pictures/OLD-PIC.BLOGSPOT/old-pic.blogspot.com/%D8%B9%D9%83%D8%B3%20%D9%82%D8%AF%D9%8A%D9%85%D9%8A%C2%BB%20%D9%BE%D8%B3%D8%B1%20%D9%82%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%8A%D9%8A%20%D9%88%20%D8%AA%D8%AE%D8%AA%D9%87%20%D8%B3%D9%8A%D8%A7%D9%87%20%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%8720.jpg

عكس قديمي» منظره اي از رودخانه در كردستان

http://s1.picofile.com/freenews/Pictures/OLD-PIC.BLOGSPOT/old-pic.blogspot.com/%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87%20%D9%88%20%D8%AF%D8%B1%D9%87%20%D8%AF%D8%B1%20%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%8621.jpg

عكس» شاه و شهبانو فرح در كالسكه سلطنتي

http://s1.picofile.com/freenews/Pictures/OLD-PIC.BLOGSPOT/old-pic.blogspot.com/%D8%B4%D8%A7%D9%87%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D9%88%20%D8%B4%D9%87%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%20%D9%81%D8%B1%D8%AD%20%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D8%B2%20%DA%A9%D8%A7%D9%84%D8%B3%DA%A9%D9%87%20%D8%A2%D9%86%D9%87%D8%A720.jpg

عكسي از ازدواج شاه وثريا

http://s1.picofile.com/freenews/Pictures/OLD-PIC.BLOGSPOT/old-pic.blogspot.com/%D8%B9%D9%83%D8%B3%D9%8A%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC%20%D8%B4%D8%A7%D9%87%20%D9%88%D8%AB%D8%B1%D9%8A%D8%A720.jpg

عكس قديمي شاه در لباس نظامي

http://s1.picofile.com/freenews/Pictures/OLD-PIC.BLOGSPOT/old-pic.blogspot.com/%D8%B9%D9%83%D8%B3%20%D9%82%D8%AF%D9%8A%D9%85%D9%8A%20%D8%B4%D8%A7%D9%87%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3%20%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%D9%8A20.jpg

غلامحسين بنان

در تهران متولد شد ونزد پدر و مادرش، مرتضي ني داوود، صبا، رضا محجوبي، وزيري، عبادي پيانو را فرا گرفت. از شاگردانش مي توان احمد ابراهيمي، بياباني و كاوه ديلمي را نام برد. بنان در سال ١۳٢٠ فعاليت خود را در راديو آغاز كرد و در سال ١۳٢۳ اي ايران (ساخته خالقي ) را خواند. بنان حدود ۳٥٠ تصنيف ديگر نيز ضبط كرده است. ر

نور علي برومند

در تهران متولد شد و سازهاي تار، سه تار، سنتور، تنبك و عود را مي نواخت. برومند در زمينه تدريس رديف موسيقي نيز در مراكز مختلف فعاليت مي كرد. او نزد درويش خان و حبيب سماعي موسيقي را فرا گرفت. همچنين رديف موسيقي ايران را نزد اسماعيل قهرماني فرا گرفت. در حادثه اي بر اثر افتادن از روي اسب بينايي خود را از دست داد. از شاگردان او مي توان محمد رضا لطفي، حسين عليزاده، داريوش طلايي، محمد رضا شجريان، مجيد كياني و... را نام برد. او رديف موسيقي ايران را ضبط كرد كه هم اكنون يكي از مهمترين مرجع رديف هاي موسيقي ايران است. برومند چند سالي رييس دانشكده موسيقي دانشگاه تهران بود.

مهدي بركشلي

بركشلي، فيزيولوژيست، موسيقيدان و مدرس آكوستيك در دانشگاه تهران بود. بركشلي فيزيك را در فرانسه تحصيل كرد و موفق به اخذ درجه دكترا (PHD) فيزيك شد. بركشلي رييس هنرهاي زيباي موسيقي در سال ١۳۳٩ بود. همچنين رييس كميته بين اللملي موسيقي ايراني بود. او كتابهاي بسيار و مقالات زيادي در زمينه آكوستيك و موسيقي ايراني منتشر كرد. ر

باربد

از موسيقيدانان و نوازندگان بنام و از بزرگترين آهنگسازان عهد خسروپرويز بود که بسياري از الحان و نواهاي موسيقي را که هنوز بعضي از آنها با همان نام در رديف دستگاههاي موسيقي کنوني ما باقي مانده است از ساخته ها و پرداخته هاي او ميدانند، و بعضي اختراع «مقامات» را به او نسبت ميدهند. باربد را عده اي جهرمي نوشته اند و برخي مروزي دانسته اند. او از خوانندگان ممتاز و از استادان نوازنده بربط بود.

باربد در دستگاه خسروپرويز تا آنجا قدرت و مرتبت داشت و به شاه نزديک بود که هر کس از بزرگان مطلب يا حاجتي داشت که جرأت اظهار آنرا به شاه نداشت، توسط او به شاه عرض مي شد. داستان رساندن خبر مرگ شبديز (اسب سياه مورد توجه خسروپرويز) نمونه اي است که تقرب باربد به پادشاه و اهميت موسيقي ايران در رساندن حالات مختلف، داستان چنين است:

خسروپرويز، شبديز را از ميان اسبان خود بيشتر دوست ميداشت و گفته بود هر کس خبر مرگ او را بدهد کشته خواهد شد. پس از مرگ شبديز کسي را ياراي آن نبود که اين خبر را به خسرو بدهد و او را از مرگ شبديز آگاه سازد. رئيس دواب پادشاه به باربد متوسل مي شود و از او ميخواهد که به وسيله الحان و نغمه هاي موسيقي اين خبر را به خسرو برساند. نوشته اند که باربد آهنگي ميسازد که پادشاه پس از شنيدن آن فرياد برميآورد که "شبديز مرد." باربد پاسخ ميدهد که "آري." بدين وسيله شاه از عهدي که کرده بود باز ميگردد و رئيس دواب از نگراني فارغ مي شود. اين داستان گذشته از رساندن مقام باربد نزد خسروپرويز و استادي و مهارت و تأثير آهنگهاي او، ميرساند که موسيقي ايران بايد خيلي قوي و پيشرفته بوده باشد تا بتواند حالتهاي گوناگون از غم و شادي و خشم و نفرت و کينه و غير اينها را برساند و موسيقيدان با نغمه و آهنگ منظور خود را به شنونده بفهماند، و او را تحت تأثير احساسات خود قرار دهد.

پيش از ورود باربد در دستگاه خسروپرويز "سرکش" بر رامشگران سر بود و سمت نوازندگي مخصوص شاه را داشت و بر ديگر موسيقيدانان درباري مقدم بود. پس از آنکه باربد به دربار راه يافت و مورد توجه خسروپرويز قرار گرفت، سرکش به رقابت با او برخاست. داستان رقابت سرکش با باربد در شاهنامه ثعالبي آمده است و خلاصه آن چنين است:

سرکش که در پذيراييهاي خصوصي خسروپرويز رياست نوازندگان را به عهده داشت، شنيد نوازنده اي جوان و چيره دست از اهل مرو که با ساز و آواز خود شنوندگان را تحت تأثير قرار ميدهد قصد دارد خود را به شاه معرفي کند. سرکش کوشيد تا مانع راه يافتن او به دربار شود. به دربانها و ديگر محافظين و نزديکان و کارکنان خصوصي دربار رشوه ها داد تا او را از نزديک شدن به دربار و معرفي به شاه مانع شوند. باربد که از قضايا اطلاع يافته بود، دربان باغي را که خسرو براي تفريح به آنجا ميرفت، با پرداخت رشوه راضي کرد تا بتواند هر وقت شاه به باغ ميرود او نيز به باغ رفته در کناري خود را مخفي کند. چون خسروپرويز در باغ به تفريح و نشاط مشغول شد، باربد که لباسي سبز بر تن کرده بود با ساز خود به درون باغ رفت و نزديک تخت خسرو بر بالاي درخت سروي پنهان شد. هنگامي که خسرو جام مي را بلند کرد، باربد به نواختن آوازي لطيف پرداخت به نام «يزدان آفريد». پرويز شاد شد و نام نوازنده را پرسيد. اما او را نيافتند، چون خسرو جام دوم را بلند کرد، باربد ديگر بار نواختن و خواندن گرفت و «پرتو فرخار» را نواخت. پرويز با شگفتي فرياد برآورد، چه آوازي که تمام اعضاي بدن ميخواهد براي شنيدن آن گوش شود. ديگر بار دستور داده نوازنده و خواننده را بيابند؛ ولي اثري از او بدست نيامد. پرويز جام سومين را بلند کرد، اين بار باربد آهنگ «سبز اندر سبز» را نواخت و همه حضار در حيرت شدند. پادشاه از جاي برخاست و گفت بي شک فرشته است که خداوند براي شادي ما فرستاده و از خواننده خواهش کرد خود را نشان دهد. باربد از درخت پايين آمد و بر خاک افتاد. پادشاه او را نواخت سبب پنهان شدنش را پرسيد، از آن پس او را به رياست نوازندگان برگزيد.

گويند باربد براي هر روز از هفته آهنگي ساخته بود که آن را «هفت خسرواني» ميگفتند و اين آهنگهاي هفتگانه در کتب تاريخي و موسيقي اسلامي به نام طرق الملوکيه مشهور است. همچنين براي هر روز از سي روز ماه لحني ساخته بود که به نام «سي لحن باربد» معروف است. و براي سيصد و شصت روز از سال اوستايي سيصد و شصت لحن ساخته بود و هر روز يکي را اجرا ميکرد.

ولي الله البرز

کي از نوازندگان چيره دست و خوب ضرب، سياوش اکبري است که به سال 1317 در تهران متولد شد و از ميان آلات موسيقي بيش از همه به نواختن ضرب و سنتور علاقه پيدا کرد، ولي امکانات براي وي موجود نبود و با مشکلاتي که در اين راه براي او موجود بود، مجبور به دست و پنجه نرم کردن گرديد. وي ميگويد:

«علاقه اي بسيار در کودکي به فراگيري و نواختن ضرب پيدا نمودم، ولي پدرم مخالفت مي کرد و اصرار مي ورزيد که وارد ارتش و خدمت نظام گردم. پس از پايان تحصيلات متوسطه و دريافت ديپلم رياضي، با پول توجيبي خود، يک تنبک حلبي خريدم و در منزل شروع به نواختن کردم. خيلي خوب هم صداها را تقليد مي کردم و به جا آنها را پياده مينمودم؛ ولي براي اين که بتوانم فن نواختن ضرب را بطور صحيح فرا گيرم در سال 1335 در کلاس هاي شبانه هنرستان موسيقي ملي ثبت نام کردم و دسترسي به کلاس استاد بزرگ و والا مقامي چون حسين تهراني پيدا نمودم.

بدين طريق اولين استاد من حسين تهراني بود. از کلاس درس اين استاد فقيد خاطره اي درام که به عرض ميرسانم: جلسه اول که نزد استاد رفتم، به محض اين که ضرب را بغل گرفتم، بدون هيچ دليلي مرا از کلاس بيرون کرد که احساس کردم، دنيا برايم تمام شده است. درس استاد که تمام شد، نزد او رفتم و با خواهش و تمنا از وي خواستم که من را به شاگردي قبول کند، ايشان فرمودند:

"چون تنبک را از طرف راست مي گذاري، هيچوقت ياد نمي گيري".

به خود جرأت داده گفتم:

"استاد شما هر چه طرف چپ بزنيد، من طرف راست مي زنم".

اين کار را کردم، خوشبختانه قبول کردند. ناگفته نماند که در آن زمان يادگيري از راه گوش بود و من نزد ايشان با همان سبک ياد گرفتم و بعدها طبق تجربه اي که آموخته بودم، سعي کردم چپ و راست گرفتن تنبک براي شاگردان اين رشته مسئله اي نباشد که موفق هم شدم.

من چون هميشه در اين رشته طلبه بوده ام و هستم بنابراين علاقه زيادي به فراگيري نت پيدا کردم و همين امر باعث شد که چند وقتي نزد مرحوم اميرناصر افتتاح رفتم. در سال 1348 - 1347 مشغول فراگيري نت گرديدم و بعدها که کتاب نت استاد حسين تهراني چاپ شد، براي فراگيري بيشتر، نزد استاد محمد اسماعيلي رفتم و به فراگيري هر چه بيشتر و سبک و سياق نوازندگي وي پرداختم و پس از آن، در حال کاوش درباره تنبک و بهتر ارائه دادن آن بوده و هستم»

سياوش اکبري، از سال 1345 فعاليت هنري خود را در راديو و تلويزيون آغاز کرد و در ارکستر سازهاي ملي که با همکاري دکتر منوچهر جهانبگلو، محمدرضا شجريان، منتشري، نادر گلچين، کامران داروغه، عباس زندي، حسن ناهيد، محمد موسوي، مهدي تاکستاني و عده اي ديگر از هنرمندان اداره ميشد شرکت کرد. وي با ارکسترهاي ديگر راديو و تلويزيون شروع به همکاري نمود که با همين ارکسترها، جهت شناساندن هر چه بيشتر موسيقي سنتي ايران، تحت عنوان قراردادهاي فرهنگي و هنري، مسافرت هايي به کشورهاي: آلمان، فرانسه، عراق، کويت، ژاپن، عربستان و آمريکا که در آمريکا در هفده ايالت آن همراه جليل شهناز، فرهنگ شريف، محمدرضا شجريان و عده اي ديگر کرد، و برنامه هايي اجرا نمود.

سياوش اکبري، تا سال 1357 فعاليت هنري خود را در راديو و تلويزيون ادامه داد و از اين سال به بعد مشغول تدريس تنبک به هنرجويان مي باشد و سبکي ارائه داده است که شاگردان اين رشته در مدت کمتري مي توانند فن نواختن ضرب را بياموزند. وي چون علاقه وافري به نواختن سنتور داشت، در سن هفده سالگي نزد استاد رضا ورزنده مدتي نواختن سنتور را آموخت و با نواختن سنتور نيز آشنايي دارد.

وي داراي يک دختر به نام ماندانا است که ديپلم هنرستان موسيقي ملي است، در رشته سنتور و نزد فرامرز پايور دوره کامل اين ساز را به پايان برده و نواختن تنبک را به طور کامل و صحيح مي داند. فرزند ديگر وي مازيار که فن نواختن ضرب را نزد پدر خويش آموخته و داراي سبک مخصوص پدر خود مي باشد.

سياوش اکبري

کي از نوازندگان چيره دست و خوب ضرب، سياوش اکبري است که به سال 1317 در تهران متولد شد و از ميان آلات موسيقي بيش از همه به نواختن ضرب و سنتور علاقه پيدا کرد، ولي امکانات براي وي موجود نبود و با مشکلاتي که در اين راه براي او موجود بود، مجبور به دست و پنجه نرم کردن گرديد. وي ميگويد:

«علاقه اي بسيار در کودکي به فراگيري و نواختن ضرب پيدا نمودم، ولي پدرم مخالفت مي کرد و اصرار مي ورزيد که وارد ارتش و خدمت نظام گردم. پس از پايان تحصيلات متوسطه و دريافت ديپلم رياضي، با پول توجيبي خود، يک تنبک حلبي خريدم و در منزل شروع به نواختن کردم. خيلي خوب هم صداها را تقليد مي کردم و به جا آنها را پياده مينمودم؛ ولي براي اين که بتوانم فن نواختن ضرب را بطور صحيح فرا گيرم در سال 1335 در کلاس هاي شبانه هنرستان موسيقي ملي ثبت نام کردم و دسترسي به کلاس استاد بزرگ و والا مقامي چون حسين تهراني پيدا نمودم.

بدين طريق اولين استاد من حسين تهراني بود. از کلاس درس اين استاد فقيد خاطره اي درام که به عرض ميرسانم: جلسه اول که نزد استاد رفتم، به محض اين که ضرب را بغل گرفتم، بدون هيچ دليلي مرا از کلاس بيرون کرد که احساس کردم، دنيا برايم تمام شده است. درس استاد که تمام شد، نزد او رفتم و با خواهش و تمنا از وي خواستم که من را به شاگردي قبول کند، ايشان فرمودند:

"چون تنبک را از طرف راست مي گذاري، هيچوقت ياد نمي گيري".

به خود جرأت داده گفتم:

"استاد شما هر چه طرف چپ بزنيد، من طرف راست مي زنم".

اين کار را کردم، خوشبختانه قبول کردند. ناگفته نماند که در آن زمان يادگيري از راه گوش بود و من نزد ايشان با همان سبک ياد گرفتم و بعدها طبق تجربه اي که آموخته بودم، سعي کردم چپ و راست گرفتن تنبک براي شاگردان اين رشته مسئله اي نباشد که موفق هم شدم.

من چون هميشه در اين رشته طلبه بوده ام و هستم بنابراين علاقه زيادي به فراگيري نت پيدا کردم و همين امر باعث شد که چند وقتي نزد مرحوم اميرناصر افتتاح رفتم. در سال 1348 - 1347 مشغول فراگيري نت گرديدم و بعدها که کتاب نت استاد حسين تهراني چاپ شد، براي فراگيري بيشتر، نزد استاد محمد اسماعيلي رفتم و به فراگيري هر چه بيشتر و سبک و سياق نوازندگي وي پرداختم و پس از آن، در حال کاوش درباره تنبک و بهتر ارائه دادن آن بوده و هستم»

سياوش اکبري، از سال 1345 فعاليت هنري خود را در راديو و تلويزيون آغاز کرد و در ارکستر سازهاي ملي که با همکاري دکتر منوچهر جهانبگلو، محمدرضا شجريان، منتشري، نادر گلچين، کامران داروغه، عباس زندي، حسن ناهيد، محمد موسوي، مهدي تاکستاني و عده اي ديگر از هنرمندان اداره ميشد شرکت کرد. وي با ارکسترهاي ديگر راديو و تلويزيون شروع به همکاري نمود که با همين ارکسترها، جهت شناساندن هر چه بيشتر موسيقي سنتي ايران، تحت عنوان قراردادهاي فرهنگي و هنري، مسافرت هايي به کشورهاي: آلمان، فرانسه، عراق، کويت، ژاپن، عربستان و آمريکا که در آمريکا در هفده ايالت آن همراه جليل شهناز، فرهنگ شريف، محمدرضا شجريان و عده اي ديگر کرد، و برنامه هايي اجرا نمود.

سياوش اکبري، تا سال 1357 فعاليت هنري خود را در راديو و تلويزيون ادامه داد و از اين سال به بعد مشغول تدريس تنبک به هنرجويان مي باشد و سبکي ارائه داده است که شاگردان اين رشته در مدت کمتري مي توانند فن نواختن ضرب را بياموزند. وي چون علاقه وافري به نواختن سنتور داشت، در سن هفده سالگي نزد استاد رضا ورزنده مدتي نواختن سنتور را آموخت و با نواختن سنتور نيز آشنايي دارد.

وي داراي يک دختر به نام ماندانا است که ديپلم هنرستان موسيقي ملي است، در رشته سنتور و نزد فرامرز پايور دوره کامل اين ساز را به پايان برده و نواختن تنبک را به طور کامل و صحيح مي داند. فرزند ديگر وي مازيار که فن نواختن ضرب را نزد پدر خويش آموخته و داراي سبک مخصوص پدر خود مي باشد.

اسماعيل زاده

حسين خان (فوت 1320 ش) موسيقي دان و استاد كمانچه، فرزند اسماعيل خان كمانچه كش است، مقدمات موسيقي را نزد عموي خود قلي خان آموخت و بعداً در ويولون نيز مهارت يافت و استاد بسياري از استادان موسيقي بود. ر

فريدون احتشامي

فريدون احتشامي در سال 1341 در تهران متولد شد. وي در دوران کودکي علاقه و کشش خود را به موسيقي نمايان مي کرد و اکثر بازيهاي او در آنزمان ساخت سنتور با يک تکه چوب و مقداري سيم بود که صرفاً بازتاب همان تمايلات به شمار مي آمد. خانواده وي چون اين علاقه را در او دريافته بودند وي را بيشتر تشويق مي کردند. ولي مخالف بودند که او فقط يک ساز را ياد بگيرد و بيشتر تمايل آنها به اين بود که هنر را بايد علمي و با اصول آموخت. به همين سبب پس از تحقيقات مفصل وي را در دانشسراي هنر نام نويسي کردند و بعد از مدتي او به هنرستان ملي موسيقي و بعد هنرستان عالي موسيقي رفت و تا پايان تحصيلات در آنجا ماند. فريدون احتشامي از کودکي به موسيقي سنتي ايران علاقه زيادي داشت و به همين خاطر و با راهنمايي اساتيد آنزمان او ساز "تار" را براي خود انتخاب کرد. احتشامي هميشه در شيوه نوازندگي خود از تکنيک همراه با لطافت صحبت مي کند و بيشتر پيرو مکتب دهه گذشته مي باشد ضمن اينکه به تحول و پيشرفت موسيقي همراه با زمان نيز اعتقاد دارد.

احتشامي در هنر آهنگسازي نيز ممارست داشته و تا بحال چندين اثر از جمله موسيقي محلي و موسيقي سنتي و موسيقي فيلم و تأتر بوجود آورده است و در تمام آثار خود احساس همراه با تکنيک را رعايت کرده است.

علاقه وي در ساز تار به جايي رسيد که وي حتي روزهاي تعطيل به بهانه هاي مختلف به منزل اساتيد خود ميرفت و سعي بر اين داشت که بتواند بهره يي از اين ديدارها بگيرد.

فريدون احتشامي براي استادان خود احترامي فوق العاده قائل است به خصوص مرحوم حبيب الله صالحي که درباره وي نه تنها از لحاظ موسيقي بلکه از جهت اخلاقي و عاطفي سرمشق بوده است، او مي گويد:

«يادم ميايد روزي شايد يکي از روزهاي عيد بود به منزل شادروان حبيب الله صالحي در خيابان سهروردي رفتم. در زدم بعد از مدتي در باز شد، ديدم خود استاد صالحي در را باز کرد، چهره ناراحتي داشت ولي اين حال پذيرايم شد. داخل رفتم، وقتي چند دقيقه گذشت و من ديدم که حرفي براي گفتن ندارم! گفتم استاد چون روز تعطيل بود فکر کردم که بهتر است به منزل شما بيايم و پرده هاي ساز شما را عوض کنم. شادروان صالحي لبخند رضايت آميزي زد. و من مشغول شدم؛ در مدتي که مشغول کار بودم، خود استاد ساز ديگري آورد و روبروي من نشست و شروع به نواختن کرد. هر قطعه اي که مي نواخت توضيحي راجع به آن مي داد. به هر حال چند ساعتي گذشت و کار تمام شد. بعد از آن من متوجه شدم که روز قبل در منزل استاد اتفاق ناگواري پيش آمده بود که منجر به آتش سوزي شده بود؛ که براي همسر ايشان ايجاد ناراحتي کرده بود، ولي آنروز ايشان با آغوش باز من را پذيرفته بودند؛ روحش شاد».

به هر حال فريدون احتشامي در مسير کار خود از مکتب شادروان علي اکبر شهنازي، شادروان، مرحوم حبيب الله صالحي، و استاد هوشنگ ظريف بهره فراوان برده است و در کار آهنگ سازي خود را مديون استاد فريدون ناصري و پرويز منصوري ميداند.

از کارهاي ضبط شده فريدون احتشامي بطور خصوصي بايد از متجاوز بيست ساعت نوار همراه با ويولن دکتر جهانشاه برومند، ضرب جهانگير ملک، هوشنگ مهرورزان. نوارهايي با صداي ايرج خواجه اميري، حسن گلنراقي، مهدي بهزاد پور.

بداهه نوازي همراه ويولن دکتر جهانشاه برومند، سنتور فضل الله توکل، ضرب جهانگير ملک و هوشنگ مهرورزان و تعدادي نوارهاي ديگر ياد کرد.

امير ناصر آشتياني (کيان)

امير ناصر آشتياني، به سال 1313 خورشيدي در تهران متولد شد. خانواده او، اهل هنر و با موسيقي انس و الفتي صميمانه داشتند. پدر بزرگ وي کمانچه را به خوبي مي نواخت و با نواختن ساز تار نيز آشنا بود. پدر او ويولن مينواخت و شيريني پنجه او، زبانزد دوستان و فاميل بود.

امير ناصر، در اين محيط دوران طفوليت را سپري کرد و هنوز تحصيلات ابتدايي خود را به پايان نبرده بود که نواختن ويولن و فراگيري گوشه هاي موسيقي ايراني را زير نظر پدر هنرمند خويش آغاز کرد. ولي موسيقي را بطور جدي زماني که مشغول تحصيل در کلاس ششم دبيرستان بود، دنبال نمود.

چند سال بعد به هنرستان شبانه موسيقي رفت و نت خواني و علم موسيقي را در اين هنرستان آموخت، سپس به دانشکده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران رفت و در رشته موسيقي در اين دانشکده مشغول تحصيل گرديد و در تاريخ 30 دي ماه 1348 با شايستگي موفق به دريافت درجه ليسانس در رشته موسيقي گرديد. امير ناصر آشتياني، پس از اين تاريخ براي همکاري به راديو دعوت شد و همکاري خود را با ارکسترهاي گوناگون اين مؤسسه آغاز کرد، که ميشود گفت اين همکاري ها، حدود بيست سال مجموعاً در راديو و تلويزيون ادامه داشت.

وي بنابه پيشنهاد و ابلاغ شماره 2568 مورخ 13 / 12 / 42 شوراي موسيقي به سمت نوازنده ويولن ارکستر جوانان ايران همکاري کرد و به پيشنهاد شماره 11576 مورخ 19 / 7 / 43 اداره کل راديو ايران به سمت نوازنده ويولن ارکستر دانشجويان راديو ايران تعيين شد. به موجب ابلاغ شماره 16745 مورخ 27 / 12 / 47 به سمت نوازنده ارکستر بزرگ راديو انتخاب و روزهاي دوشنبه از ساعت 30 / 18 و روزهاي جمعه از ساعت 30 / 9 صبح تا پايان کار به اجراي برنامه و همکاري با اين ارکستر پرداخت.

امير ناصر آشتياني، يکي از هنرمندان خوب و با ارزش ويولن است که طي دوران همکاري خود با سازمان راديو و تلويزيون ايران و سپس صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، دور از جنجال به خدمات فرهنگي و هنري خود ادامه داد. تا اينکه در سال 1360 طي ابلاغ شماره 1034 / م که از طرف سرپرست وقت واحد موسيقي صدا و سيماي ايران به وي ابلاغ شد به افتخار بازنشستگي نائل آمد و در شهر مشهد مقدس اسکان گزيد. ولي او که هنرمندي پرجوش و خروش و فعال از ساليان جواني بود، در اين زمان هم با تأسيس کلاس و تدريس علم موسيقي، به خدمات علمي، فرهنگي و هنر خويش در اين شهر ادامه مي دهد.

ابراهيم آژنگ

موسيقي دان دوره قاجار. آژنگ درمدرسه دارالفنون موسيقي تدريس مي كرد. نوازنده ويولن بود و نيز رديف موسيقى آقا حسينقلى فراهانى را تدريس مىكرد. از شاگردان ايشان مىتوان رضامحجوبى، شهباز برمكى را نام برد. نام مستعارش ابراهيم ويولنى بود.

اسحق موصلي

پدرش ابراهيم بن ماهان پسر بهمن فرزند نسك، از دهقانان ارجان فارس بود كه در كوفه متولد شد و سفري كه به ري كرد، و موسيقي ايران را از «جوانويه» نام زرتشتي آموخت. «شاهك رازي» را كه خواننده بود به زني گرفت و اسحق از او به دنيا آمد. ابراهيم نواختن عود و خواندن آواز را از استادان فن فراگرفت و در اين هنر به مقامي ارجمند رسيد و در دربار هارون و مهتدي خلفاي عباسي قدر و منزلت بسيار يافت.

گويند اسحق اوزان موسيقي را تحت نظم و ترتيب مخصوص آورده و در كتابي كه محتوي مجموع تصانيف او بوده، نغمات موسيقي و تصنيفات خود را از حيث وزن طبقه بندي كرده است. همچنين نوشته اند كه وي چنان از كيفيت فواصل و پرده ها موسيقي آگاه بوده است كه آهنگهاي دشوار موسيقي را با عود نا كوك مي نواخته است و اين دليل بر دقت قوه سامعه و مهارت انگشتان و آشنايي كامل به اين ساز بوده است.

اسحق از خانداني ايراني است ولي به «موصلي» معروف شده زيرا در آنجا به دنيا آمده است. اسحق از چهره هاي تابناك موسيقي قديم ايراني به شمار مي رود و موجب فخر و مباهات هنر سرزمين كهن سال ما مي باشد.

حسين خان اسماعيل زاده

در عهد قاجار زندگي مي كرد. كمانچه مي نواخت و در گروه درويش خان ساز مي زد. بعلاوه در مدرسه درويش خان تدريس مي كرد. استادش قلي خان ( دايي او ) بود. از شاگردانش ركن الدين مختاري، جهانگير حسام السلطنه مراد، ابراهيم منصوري، ابوالحسن صبا، رضا محجوبي، عبدالله دوامي، حسين تهراني، تاج اصفهاني، اديب خوانساري، حسين ياحقي، مجيد وفادار، حسين قوامي، موچول پروانه را مي توان نام برد. وي صفحه هاي بسياري با درويش خان، حسينقلي فراهاني، اكبر فلوت و آوازجناب دماوندي ضبط كرده است.

اقبال آذر ( ابوالحسن قزويني )

خواننده، در الوند قزوين به دنيا آمد. با اين حال او خواننده آذربايجاني بود. او از خوانندگان بزرگ موسيقي ايران است كه وي را با نام مستعارش، اقبال سلطان مي شناسيم. استادش كريم جناب قزويني بود و همكارانش، علي اكبر شهنازي و درويش خان بودند. از شاگردانش، رضا قلي ظلي و ابراهيم بوذري و غلامحسين تبريزي را مي توان نام برد. اقبال در سن ١٠٧ سالگي نيزدر راديو مي خواند. وي تصنيفهاي عارف را مي خواند و صفحه هاي بسياري با علي اكبر شهنازي ضبط كرده است.

ابراهيم پسر ماهان

ابواسحق بن بهمن بن يسك ارجاني مشهور به نديم موصلي. و كلمه ماهان را سپس به ميمون تبديل كرده و ابراهيم بن ميمون موصلي گفته اند. ماهان پدر ابراهيم از ارجال به كوفه هجرت كرد و ابراهيم در كوفه متولد شده است. پس از آن ابراهيم به موصل رفته مدتي در آنجا اقامت گزيد و شهرت او به موصلي از اينجاست.

ابراهيم موسيقي را از استادان ايراني فرا گرفت و در غنا و اختراع الحان به زمان خويش نظير نداشته و به كليه اين فنون استادي بي بديل بوده است. وفات او در 64 سالگي در بغداد روي داد.

عليرضا - افتخاري

خواننده، در اصفهان متولد شد. استادش تاج اصفهاني بود. افتخاري به مدت ١٢ سال در محضر تاج شاگردي كرد. پس از تاج، او براي تحصيل آواز نزد، حسن كسايي، دادبه، جليل شهناز و محمد رضا شجريان رفت. روش وي در آواز، روش طاهرزاده و دادبه است. در سال ١٣٥٧ برنده جايزه آواز آزمون باربد شد. در آلمان، انگليس، يونان، ژاپن، كانادا، آمريكا و بسياري از كشورهاي ديگر به اجراي كنسرت پرداخته است. از كاستهاي وي مي توان راز و نياز، مقام صبر، مهرورزان و … را نام برد.

آبتين اجلالي

يکي از شاگردان بزرگ و با ارزش استاد حسين تهراني و امير ناصر افتتاح، آبتين اجلالي بود که پله هاي ترقي هنر را در نواختن ضرب به سرعت پيمود و يکي از ستاره هاي درخشان آسمان هنر موسيقي گرديد. ولي صد افسوس که خيلي زود داس اجل به خرمن جان او زد و جهان فاني را وداع گفت و موسيقي ايران را از وجود با ارزش خويش محروم ساخت.

آبتين اجلالي، فرزند امرالله خان اجلالي به سال 1319 خورشيدي در تهران حوالي گمرک تهران خيابان اعتمادالاسلام ديده به جهان باز کرد. تحصيلات دوره ابتدايي خود را در دبستان رازي که در خيابان مولوي واقع بود به پايان و دوره متوسطه را، در يکي از دبيرستان هاي واقع در ميدان رشديه به اتمام رسانيد.

وي از همان کودکي به نواختن ضرب علاقه پيدا کرد، به طوري که از هر فرصتي براي نواختن استفاده ميکرد. وي آنقدر نزد خود به تمرين ادامه داد که ديگر مي توانست نواختن تنبک را به خوبي و زيبايي انجام دهد، ولي براي اينکه بتواند اين ساز پايه را بطور علمي و اصولي بنوازد به کلاس اميرناصر افتتاح رفت. وي زير نظر و مکتب اين نوازنده ماهر و زبردست مشغول فراگيري و نواختن ضرب گرديد و پس از مدتي براي تکميل کار هنري خويش نزد استاد فقيد حسين تهراني رفت. بسياري نياموخته ها را در نواختن ضرب آموخت که بايد گفت استاده از محضر و مکتب اين استاد ضرب، وي را در قلل رفيع هنر و فن تنبک نوازي قرار داد.

آبتين اجلالي، پس از اين دوران، رسماً براي همکاري به سازمان فرهنگ و هنر وقت رفت و در ارکسترهاي مختلف و گوناگون اين سازمان به همکاري پرداخت و با هنرمنداني مثل: پريسا، محمد حيدري، محمد موسوي، فرهنگ شريف، جمال جهانشاد، حسن منوچهري، پروين شکالور، فريده بروجردي، نادر گلچين و ... به اجراي برنامه پرداخت. وي همراه اين هنرمندان سفرهايي نيز به چند کشور خارجي تحت قراردادهاي فرهنگي و هنري که با ايران داشتند انجام داد که با اجراي برنامه هاي هنري موسيقي سنتي ايران را به مردم آن ممالک شناساندند.

پس از چندي، آبتين اجلالي به سازمان راديو و تلويزيون راه يافت و در برنامه هاي مختلف آن مؤسسه همراه با ساير هنرمندان به اجراي برنامه و همکاري مشغول گشت، سپس به برنامه هاي "گلها" دعوت شد و همکاري او با "گلها"، "شاخه گل"، "برگ سبز" و "گلهاي صحرايي" تا پايان عمر ادامه داشت.

آبتين اجلالي در تاريخ نهم دي ماه 1364 در تهران بر اثر سکته قلبي چشم از جهان فرو بست و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. روانش شاد و يادش گرامي باد.

ابن خردادبه

ابوالقاسم عبيد الله بن عبدالله، عالم جغرافيا، ايراني در قرن سوم هجري. جد او خردادبه اولين كس از اين خاندان است كه اسلام آورده و پدرش فرماندار طبرستان بوده، عبيدالله موسيقي را نيز از اسحق موصلي فرا گرفته است. كتاب مشهور او المسالك و الممالك است. ر

نايب اسداله ( اسداله اصفهانى )

نى مىنواخت و در عهد قاجار رديف موسيقى تدريس مىكرد. عضو گروه موسيقى اعتضاديه بود. استادش ابراهيم آقا باشى بود. نايب در همنوازي آقا حسينقلى و سرورملك و سليمان اصفهانى را همراهى مىكرد. ازشاگردانش، عبدالخالق اصفهانى و حسين اصفهانى و مهدىنوايى و حسين نى زن را مي توان نام برد.

محمد - اسماعيلي

نوازنده تمبك، در تهران متولد شد و استادش حسين تهراني ( سالهاي ١٣٤٣- ١٣٣٠ ) بود. در مؤسسه هنرهاي زيباي موسيقي، تنبك تدريس مي كرد. اسماعيلي با فرامرز پايور، جليل شهناز، حسن ناهيد و اصغر بهاري در گروههاي مهم موسيقي ايراني همكاري مي كرد. قطعه رونما را در سال ١٣٥٥ در تالار وحدت (تالار رودكي ) اجرا كرد كه همنوازي گروه تمبك با اركستر موسيقي ايراني است. در سال ١٣٧٦ دردانشكده موسيقي دانشگاه جهاد دانشگاهي و همچنين در هنرستان موسيقي، تنبك تدريس مي كرد.

ارموي

از مردم رضاييه كه خطاط كتابخانه خليفه معتصم عباسي در بغداد بود، سپس به نواختن عود پرداخت و استاد اين فن شد، بعد از سقوط بغداد به دست هولاكوخان به دربار او رفت و مدتي رييس دارالانشاء عطاملك جويني بود و رساله شرقيه وي به نام پسر عطاملك است.

آقا علي اكبر

از موسيقي دانان معروف ايران در دربار ناصرالدين شاه قاجار بود كه بايد او را سر سلسله خاندان هنر ناميد، زيرا موسيقي كلاستيك امروز ما يعني مجموعه دستگاه و گوشه هاي آوازها كه آنها را رديف مي ناميم روايت آقاعلي اكبر است. ر

اديب خوانسارى

خواننده و عضو مؤسسهء باربد بود و پيانو و سه تار مىنواخت. اساتيدش عندليب گلپايگانى و نايب اسداله و حسين اسماعيل زاده و حسين طاهرزاده بودند. همكارانش در كار موسيقي، صبا و علىاكبرشهنازى و درويش خان و نىداوود و مرتضى محجوبى بودند. او در سال ١٣١٩ شمسى به فعاليتهاى راديويى پرداخت.

حسين امين الله

مين الله( تولد 1282 ه.ق) زادگاه خانواده حسين سرزمين خراسان است.وي در ابتداي امر حسب ميل خانواده خود در پزشكي به دانش اندوزي پرداخت ولي بزودي از اين كار چشم پوشيد و به سوي دانش و هنر موسيقي رهنمون شد.وي سالها در شهرهاي اروپايي كنسرت اجرا نمود و براي خود شهرت بين المللي پيدا نمود. منتقدين هنري او را در رديف مبتكرين و بزركان موسيقي قلمداد كرده اند. آثار مهم او به قرار زير است:

ر1- سمفوني ها ( سمفوني شن هاـ خرابه هاي تخت جمشيد ـ ايرانيا )
ر2- باله ها ( پرواز به سوي نورـ چشمه اشك ـ مينياتورهاي ايراني ـ قصه ايراني
ر3- كنسرتوها براي پيانو و اركستر ( سه قطعه به اين نام با نمرات 1و2و3 )
ر4- قطعات براي پيانو ( ساز و آواز تاتاري ـ دورنماي تابستان ـ شب طوفان ـ باران پاييز ـ ...)
ر5- آوازها ( زرمه ـ گل و بلبل ـ اوهه ـ دختر گل فروش ـ آواز شتربان ـ اي ساربان )

ابوالعبك

ر(معاصر رودكي) ابوالعبك بختيار يكي از دانشمندان موسيقي كه رودكي شاعر مشهور نواختن بربط را از وي فرا گرفت.

آقا حسينقلي

موسيقي دان ايراني، استاد تار، فرزند آقاعلي اكبر، كه در دربار ناصر الدين شاه بود، موسيقي را نزد ميرزا عبدالله (برادرش) و آقا غلامحسين (پسر عمويش) آموخت، آقا حسينقلي مجلس درس داشت، در رديف سبك او مشهور است و براي آولين بار همراه چند هنرمند ديگر عازم پاريس شد تا از تار صفحه پر كند. وفات او را به سال 1284 شمسی گفته اند.

تاريخـچه موسيقي ايران 2

ترانه هاي محلي ايراني از نظر ملودي بـسيار غـني و پـر مايه است که از اين نـظر يـکي از غـني ترين، زيـبا ترين و متـنوع ترين تـرانه هاي فـولکوريک دنـيا هـستـند. اين ترانه ها که نشانهً طرز فکر و تـمدن و فرهـنگ کـشور هـستـند، سينه به سينه نقـل شده و از نسلي به نسل ديگر مي رسد و آئينه تمام نماي افکـار و انديشه هاي مردمي اند که خود خالق و آفـريـنـنده آن بـشمار مي رونـد. اين تـرانه ها از وضع اجـتماع، طرز فکر، نوع زندگي و طبـيعـت که در سرزميـن ايران وجود دارد، يکي از غـني ترين منابع فـرهـنگي ايران به شمار مي آيـند. اين تـرانه ها نمايانـندهً ملت و گـذشته ايران هـستـند و مي توانـند بهـترين الهام بخـش موسيقيدانان در پـديد آمدن آثار موسيقي عـلمي قرار گـيرند.

نمونه هايي از موسيقي فـولکوريک ايران:

موسيقي بـخـتـياري، لرستان و فارس
موسيقي گـيلان و تالش
موسيقي کردستان
موسيقي سواحل جنوب ايران
موسيقي سيستان و بلوچستان
موسيقي خراسان
موسيقي ترکمن
موسيقي آذربايجان

نمونه هايي از موسيقي فولکوريک



موسيقي سازي

موسيقي ايراني از زمان هاي بسيار قديم عـمدتا با ساز و آواز توام بوده است و در کـتب تاريخي نيز هـرگـاه به موسيقي اشاره شده بـيـشتر نام الحان و ترانه ها بر جاي مانده است. ولي شکي نيست که موسيقي سازي نيز داراي اهـميت بوده است.

در حدود صد سال قـبل موسيقي سازي به تـدريج راهـي مشخص در پـيش گـرفـت، و در اين رشته نوازندگـان و آهـنگـسازاني به وجود آمده و نوآوري هايي در اين زمينه انجام دادند. به طور کلي موسيقي سازي ايراني داراي دو بخش اساس است:

الف - تکـنوازي که بر پايه موسيقي سنـتي و بداهـه نوازي قـرار دارد.

ب - هـمنوازي که بر پـايه کارهـاي جمعـي اعـم از گـروه هـاي کوچک يا بـزرگ يک صدايي و يا چـند صدايي استوار است.

تکـنوازي

تکـنوازي در موسيقي مشرق زمين از اعـتبار و اهـميت فراواني برخوردار است. به تعـبـيري مي توان آن را مربوط به فـلسفه و عـرفان شرق و ايجاد ارتـباط معـنوي با عالم بالا دانست. چـرا که نوازنده شرق با ساز و موسيقي خود به نوعي عبادت خصوصاً در کـنج خلوت و تـنهـايي خود مي پـردازد.

هـمنوازي

از دورهً ناصرالدين شاه قاجار کار گـروه نوازي چـه در زمينه موسيقي و سازهاي سنتي و چه با رعايت اصول و قواعـد موسيقي ارکستر غربي که به وسيله مسيو لومر ( معـلم موسيقي فرانسوي که براي تـدريس در دارالفـنون آن زمان و رشتـه موسيقي نظام به ايران دعـوت شده بود) در قالب موسيقي نظام و سازهاي غـربي به ايران آورده شد، بـيشتر معـمول گـرديد. بعـدهـا کم کم کار گـروهي رونق بـيـشتري گـرفت، و با اضافه شدن سازهاي غـربي به جـمع سازهاي ايراني و اجراي قطعـات ايراني بر روي آنهـا با فـرم تازه معـمول شد.

ايرانيان در مقاطع مختـلف تاريخي از آلات متعـدد موسيقي، به ويژه قـديمي ترين آنهـا يعـني ني و دايره استـفاده مي نمودند. انواع آلات موسيقي که مورد استـفاده قـرار مي گـرفته و هـنوز هـم در گـوشه و کـنار اين کشور پـهـناور استـفاده مي شود به هـمراه يک تـقـسيم بـندي کـلي به اين شرح است:

آلات موسيقي بادي

ني

ني از قـديمي ترين اين نوع است و شامل يک لوله استوانه اي از جـنس ني بوده که داراي هـفت بـند و شش گـره است. ني از دسته سازهـاي محـلي است و تـقـريـبا در تمام نقاط ايران معـمول و رايج است.

سرنا

سرنا ساز ديگـري از خانواده آلات موسيقي بادي است که در تـمان نقاط ايران معـمول است و شامل سرناي بـخـتـيـاري و آذربايـجاني است. در ايران اين ساز به هـمراه دهـل و يا نقاره نواخـته مي شود. لازم به ذکر است که نواخـتن اين ساز در نقاط مخـتـلف کشور در مواقع خاصي و به منظورهاي مخـتـلف انجام مي شود. در کردستان با نواخـتن دهـل و سرنا مرگ کسي را خبر مي دهـند و در شمال ب هـمراهي طناب بازهـا سرنا نواخـته مي شود و در آذربايجان غـربي، روستائيان در عـروسي ها حين رقص چوبي، سرنا مي نوازند.

کـرنا

کرنا: سازي قديمي و تاريخي است که در استان هاي مخـتـلف ايران به شکـل هاي متـفاوت ساخـته و اجرا مي شود. مهـمترين کرناهـا، کرناي شمال، گـيلان و کرناي مشهـد است. اين ساز بـيـشتر در کردستان و آذربايجان مورد استـعـمال قرار مي گـيرد.

ني انبان

ني انبان بـيـشتر در جنوب ايران مورد استـفاده قـرار مي گيرد و در بعـضي نقاط ايران آن را " خـيک ناي " نـيز مي نامند و در نقاطي از آذربايجان نيز نواخته مي شود.

آلات موسيقي زهـي

کمانچـه

يکي از قـديمي ترين سازهاي زهـي، کمانچه است که اولين شکل ويولون امروزي است. اين ساز نـقـش تک نواز و هـمـنواز، هـر دو را به خوبي اجرا مي کند. کمانچه سازي ملي است. در تمام استان هاي ايران نواخـتن آن متداول است و بـيشتر در ميان طوايف ترک و ترکـمن رواج دارد.

بربط

بربط: سازي از خانواده سازهاي رشته اي مفـيد که به آن " ال عـود يا لوت " نيز مي گـويـند. ساخـتمان اين ساز شـبـيه گـلابي است که از درازا به دو نـيم شده است. داراي کاسه اي بـزرگ و دسته اي کوتاه که در آغاز سه رشته سيم داشته است.

رباب

رباب: اين ساز زهـي است از چـهـار قـسمت شامل شکم خـربزه مانـند، سينه، دسته و سر تـشـکـيل شده است. سيم هاي رباب در قديم از روده و امروز از نخ نايلون ساخـته مي شود و مضراب رباب از پـر مرغ ساخـته شده است. اين ساز اساساً سازي محلي است و بـيـشتر در نواحي خراسان معـمول است و هـمچـنـين در نواحي سيستان نيز نواخـته مي شود.

تار

تار: يکي از سازهاي زهي اصيل ايران است که يک شـکم چـند قـسمتي دارد و داراي شش تار مي باشد. از اين گـروه ســــازهــا، سـه تار و دو تار را مي توان نام برد که نوازندگي دوتار در تـرکـمن صحرا و نواحي خراسان بـسيار معـمول مي باشد.

آلات موسيقي ضـربي

از سازهاي ضربي معـروف ايراني دهـل، طبل و تـنـبک مي باشـند.

دهـل

دهـل: اين ساز از استوانه کوتاهي از جـنس چـوب که قـطر دايره آن حـدود يک مـتر و ارتـفاع آن 25 تا 30 سانتي متر است تـشکـيل شده و بر دو سطح دايره اي شکـل آن پـوست کـشـيده شده است. مضرابـش دو چـوب يکي به شکـل عـصا و ديگـري ترکه اي نازک مي باشد. دهـل سازي کاملا محـلي و بـيـشـتر هـمراهـي کـنـنده با سرنا است. در مناطق فارس، بلوچستان و کـردستان بـيش از ساير جاها مورد استـفاده قـرار مي گـيرد.

دايـره

دايره: اين ساز ضربي که از حلقه اي چوبي تـشـکيل گـرديده که بر يکي از سطوح جانبي دايره اي شکل آن پـوست کشـيده شده است، اين ساز را با ضرب سر انگـشتان هـر دو دست مي نوازند و بـيـشتر شهـري است تا محـلي. سازي است هـمراهي کـنـنده با ساير سازهـا. دايره در حال حاضر در آذربايجان بـيـشـتر از ساير جاهـا رواج دارد.

طبل

طبل: يکي ديگر از سازهاي ضربي که کوچکـتر از دهـل مي باشد و مضراب آن دو کوبه چوبي است و آن را در مراسم عـزاداري در اکثـر مناطق ايران مي نوازند.

تـنـبک

تـنبک: سازي است از پوست و چوب ( معـمولا گـردو ) و از دو قسمت گـلويي و استوانه اي تـشکـيل يافـته، سطح بالايي آن از پوست و قسمت گلويي آن که با دهانه اي گـشاد دارد باز مي باشد.

سازهاي مضرابي ( زهـي - کوبي ) ر

ساز منحصر بفرد ايراني که در اين تـقـسيم بـندي قـرار مي گـيرد سنـتور است. اين ساز شامل جـعـبه اي ذوزنقه اي است و هـفـتاد و دو رشته سيم سفـيد و زرد تـشکـيل يافـته است.

سنـتور اساساً سازي است که قابـليت تـکـنوازي و هـمنوازي را داراست و نواخـتن آن در تمام استان هاي ايران متـداول است.