کانون ایرانیان

۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

گوشه ای از ضديت آلمانی ها و انگليسی ها با يکديگر در ايران درجريان جنگ جهانی اول

سي ام ژوئن 1916 (نهم تيرماه و در جريان جنگ جهاني اول) نيروهاي انگليسي (عمدتا هندي) به فرماندهي ژنرال «پرسي سايكس (که براي ما تاريخ هم نوشت و دهها سال، حتي در دانشکده هاي ما به دانشجويان تلقين مي شد که به کتاب او استناد کنند!)» به نام راندن آلمانيها و نيروهاي هوادارشان از منطقه تحت نفوذ انگلستان در ايران (جنوب و جنوب شرقي كشور) وارد شهر كرمان شدند و آلمانيها كه مورد حمايت نيروي ژاندارم و گروهي از مردم محل بودند منطقه را تخليه كردند. نظاميان ژنرال پرسي سايکس قبلا با کشتي از هند به بندر عباس منتقل شده بودند.
Wilhelm 2



Wilhelm 2

عوامل آلمان كه به منظور كوتاه كردن دست انگلستان از ايران و سپس هند، از آغاز
جنگ جهاني اول دست به جمع آوري هوادار در ايران و غرب هند (پاکستان کنونی) زده بودند، در ايران از عنوان دلنشين «همنژادي» و اين كه انگليسي ها عامل و باعث همه بدبختي هاي ايرانيان بوده اند براي نفوذ در قلبها استفاده مي كردند و در نقاط ديگر، مخصوصاً در ميان مسلمانان شبه قاره هند (پاكستانی های فعلي و ...) حتي رواج داده بودند كه ويلهلم دوم امپراتور آلمان مسلمان شده، به مكه رفته و او را «حاجي ويلهلم!» خطاب مي كردند و مدعي بودند كه در اين جنگ، آلمان متحد نظامي خليفه مسلمين (سلطان عثماني) است، و انگليسي ها به منظور خنثي كردن تأثير اين تبليغ (پروپاگاندا)، مي گفتند كه خليفه مسلمين بايد از خاندان نبوت باشد و سلطان عثماني از نژادي ديگر است.
در كرمان، سيلر Seiler، زوگماير Zugmayer و گريزينگر Gerizinger گردانندگان هوادارن آلمان بودند كه كنسول انگلستان در اين شهر را مجروح كرده و شعبه بانك شاهي (بانك متعلق به انگلستان) را مصادره كرده بودند.
در اصفهان، رياست آنان با پوگين Pugin بود كه كنسول روسيه در اين شهررا كشته بودند و در شيراز سرهنگ «او كونور O;Conor» انگليسي را ربوده بودند.
مغز اصلي بسيج ايرانيان بر ضد نيروهاي متحدين (روسيه و انگلستان) يك اعجوبه آلماني به نام «واسموس Vassmus» بود كه در تهران با زرنگي و دادن رشوه و وعده هاي شيرين سياستمداران (نمايندگان مجلس و سران احزاب و معتمدان محلي) را به حمايت از آلمان جلب مي كرد و افسران سوئدي ژاندارمري ايران را در كنار آلمان قرار داده بود و ايرانيان مخالف انگلستان و روسيه را مسلح ساخته و تحت فرماندهي ژنرال «كاونيتس Kaunitz» آتاشه نظامي آلمان در تهران قرار داده بود كه اين ژنرال در جريان عمليات نظامي ژاندارمهاي ايران بر ضد سواره نظام روسيه در كرمانشاه ناپديد شد.
ايران در آستانه جنگ جهاني اول اعلام بيطرفي كرده بود، ولي توان نظامي قابل ملاحظه اي نداشت كه از ورود نيروهاي دو اتحاديه متخاصم به وطن جلوگيري كند. عثماني كه در كنار آلمان بود 15 ژانويه 1915 تبريز را تصرف كرد كه روسيه نيرو فرستاد و عثماني را اخراج كرد. تازه ميان آلمان و عثماني (تركيه) هم توافق نظر نبود. عثماني خواهان رسانيدن خود به آسياي ميانه و ايجاد اخلال برضد تزار روسیه از آنجا بود بود و آلمان نقشه تصرف ميدانهاي نفتي ايران و پالايشگاه آبادان از يك طرف و رخنه به هند و طرد انگلستان از اين سرزمين پهناور را از سوي ديگر، در سر داشت. روسيه و انگلستان هم نيات مختلف داشتند؛ انگلستان «فرمانفرما» را كه دوست خود می پنداشت نخست وزير مي كرد و روسيه او را بر مي داشت و سپهسالار را كه هواخواهش بود بر جاي او مي نشاند و ....
جمع نيروهاي روسيه در ایران شش هزار و انگلستان چهار هزار تن بود و ايران نيرويي به اين شمار نداشت كه حاكميت و امنيت داخلي خود را حفظ كند. این درگیری ها در پايان سال 1916 ظاهرا به سود روسيه و انگلستان پایان یافت و موفق شدند که نفوذ آلمان و عثماني را به حد اقل کاهش دهند. انگلستان به منظور دور ساختن عثماني از ميدانهاي نفتي، در عراق نيرو تازه نفس پياده كرد و به سوي بغداد پيش رفت و ....
دولت انگلستان که در پايان جنگ جهاني اول بر عراق و ساير مستملکات عثماني در شبه جزیرة العرب استيلا يافته بود سپس طبق سياست خاص خود در آنها تغييراتي به وجود آورد که مسائل جاري از جمله قضيه عراق و مسئله اعراب و اسرائيل و ... نتيجه آن است. به علاوه، رويدادهاي خاورمیانه و درگيري هاي افغانستان، نشان می دهد که استراتژي انگلستان در قبال منطقه نسبت به آن زمان تغيير چندان نکرده و از طریق تلقین به دولت واشنگتن و سیاست رسانه ای آن را فعال نگهداشته است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر