کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

استروشن ، شهری با 2500 سال تمدن ایرانی

در 2560 سال پیش كورش بزرگ نخستین پایه گذار حقوق بشر جهان و شاهنشاه حوزه ایران بزرگ , در مكانی كه امروز شهر استروشن Istrowshan قرار دارد شهری را بنا نمود كه نخست نامش كورش كده بود. این شهر برای پاسداری دولت هخامنشی در برابر بیابانگردان بادیه نشین شمال آسیای میانه بنا شده بود. شهری بود با برج و باروی استوار كه با 12 دروازه با خارج از شهر در ارتباط بود. در این شهر آتشكده بزرگی قرار داشت كه باقیمانده آنرا امروزه مغ تپه میگویند كه در وسط شهر امروزی استروشن قرار دارد....

استروشن یکی از شهرهای باستانی حوزه ایران بزرگ محسوب می شود که با مرزبندی ها استعمار روس و انگلیس امروزه از بنده ایران زمین جدا گشته و در کشوری جدا به نام تاجیکستان قرار گرفته است .

اسكندر مقدونی گجستک دویست سال پس از آن در حمله ای كه به ایران كرد تا این شهر نیز رسید و در همین شهر بود كه زخمی گردید و در نتیجه سربازانش شهر را ویران كردند. از آنجا كه استان سغد ‚ مكانی كه امروزه شهر استروشن در آنست بسیار حاصلخیز است‚ شهر جدید دوباره جان میگیرد آباد گشته و باز هم مركز داد و ستد بازرگانی قرار میگیرد و جزو شهرهای مهم در مسیر جاده ابریشم میشود. آبادانی شهر سالها ادامه دارد تا اینكه باردیگر متجاوزانی از نوع عرب حمله میكنند. پس از آنها مغولان این شهر را خراب كرده با خاك یكسان می كنند و شهر پس از آن نام اورا تپه را میگیردتا اینكه در سال 2002 حكومت جدید تاجیكستان نام شهر را به نام قدیمی خود استروشن بر میگرداند. امروزه استروشن یكی از شهرهای بزرگ تاجیكستان و یكی از مراكز ادب و فرهنگ این ناحیه است و پس از شهر خجند، مقام دوم را در استان سغد دارد. تاجیکستان یکی از شهرهای ایران بزرگ محسوب می شود که در طی دویست ساله گذشته به توطئه های روس و انگلیس از میهن کهن خود جداگشت .



* بخشهای زیادی از افغانستان به موجب عهدنامه ننگین پاریس 1273 هـ.ق (1857 م.) در زمان ناصرالدین شاه از ایران جدا و تحت نفوذ استعمار بریتانیا قرار گرفت.

* بخشهای بلوچستان پاکستان نیز به موجب حکمیت گلد اسمیت 1288 هـ.ق (1871 م.) در زمان ناصرالدین شاه و قرارداد 1323هـ.ق (1905) در زمان مظفرالدین شاه از ایران جدا و زیر نفوذ استعمار بریتانیا قرار گرفت.

* ترکمنستان نیز به موجب قرارداد ننگین و تحمیلی 1299 هـ.ق (1881 م.) در زمان ناصرالدین شاه به اشغال روسهای در آمد .

با اشغال این سه بخش از ایران بزرگ در زمان قاجاریه , ناخواسته تاجیکستان و کشمیر و مناطق شمال غربی افغانستان کنونی که جزو حوزه ایران بزرگ محسوب می شد نیز از ایران جدا شدند و حاصل این سیاست های اسعتمار پیر انگلستان , موجب جدایی ناخواسته میان مردمان این شهرها از میهن اصلی خود گشت و همچنین غارت سرمایه های ملی و تاریخی و ویرانی و عقب ماندگی را نیز برای آنان به ارمغان آورد .

ما از باشندگان استروشن تاجیکستان نامهایی را شنیده ایم بدون آنكه بدانیم و یا توجه داشته باشیم كه به این شهر تعلق داشته اند. شبلی مشهور در ادبیات صوفی ایران زاده این شهر است ما نام شبلی را در كارهای فریدالدین عطار نیشابوری ( تذكره الاولیا)، جامی، سعدی ... و سایر ادیبان صوفی مسلك ایران زمین می بینیم.

افشین شاهزاده ایرانی كه دشمن بابك خرم دین بود، نیز از همین شهر بوده است. او با دسیسه های خلیفه عباسی بابك خرم دین را بدنام كرد و از میان برد. با آنكه افشین حیدر پسر كاووس از شاهزادگان ایرانی بود و تعصب شدیدی به آئین و آداب ایرانی داشت. توسط عمال خلیفه اسیر شد و به بغداد آورده شده بود. وی در مذهب به روش مانی بود ولی در عمل جزو بنده های خلیفه، آشوبگر و به ضدیت به فرهنگ و آرمان دودمان خود برخاست.

ادبیات فارسی در این ناحیه مانند بیشتر نواحی آسیای میانه پیرو جامی و بیدل بوده است. در شهر خجند كه در نزدیك شهر استروشن قرار دارد، ما شاعران و ادیبان فراوان از جمله مهستی خجندی. كمال خجندی و جد او ضیاء خجندی كه ظاهرا مانند نزاری قهستانی پیشرو حافظ بوده است و امروز، خانم فرزانه خجندی كه شاعری تواناست را میشناسیم. در استروشن در سده اخیر می توان از خانم دلشاد برنا و ظفرخان جوهری نامبرد. اكنون در این شهر بنیاد زبان و ادبیات پارسی . تاجیك وجود دارد كه خانم رعنا زایر دخت سروری آنرا به عهده دارند. رعنا زایر دخت خود شاعر است و ما در این مقاله كوتاه نمونه ای از چكامه هایش را خواهیم آورد.

بمناسبت 2500 سالگی بزرگداشت شهر باستانی استروشن، باشندگان این ناحیه و دولت تاجیكستان برنامة بسیار مهمی را به صورت نمایش تئاتر و رقص و موسیقی به اجرا گذاشتند. همانطور كه در بالا آمد در این شهر معبد بزرگ زرتشتی كه در فراز تپه ای كه اكنون مغ تپه نامیده می شود قرار داشته است

در زمان برگذاری جشن روی خرابه ها را به مساحت بیش از 2 هكتار را پوشانیده و آنرا تبدیل به یك سن تئاتر كرده بودند. و در آنجا بمدت 6 ساعت برنامه های هنری گوناگون، از جمله رقصهای گروهی . موسیقی. برنامه های مدرن و ... برگذار كردند. برنامه ای كه بی نهایت مورد توجه قرار گرفت نمایش كورشكده بود كه شاید بیش از 150 نفر هنرپیشه در آن شركت نموده بودند. اندازه سن به اندازه میدان تاخت و تاز ... برابر بود. تماشاگران بیش از 15 هزار نفر و بازیگران كه به روی صحنه آمدند بیش از2 هزار نفر بودند. صحنه نمایش بی نهایت بزرگ و تماشاگران دایره وار بر گرد صحنه جای داشتند. یك چهارم اطراف تپه ویژه هنرمندان بود كه با لباسهای رنگین خود تپه را به گلزاری تبدیل نموده بودند. صف آرایی هنرمندان كه دختران و پسران دانشجو و دانش آموزان دبیرستانی بودند با رقصهای دلپذیرشان بسیار زیبا و بی نظیر بود. نمایش كورشكده با هنرمندانش. ارابه و اسبهایشان در صحنه فوقالعاده بود. هنرپیشه اصلی این نمایش آقای عطا محمد جانوف بود. وی از هنرمندان با نام و قدیمی و بی نهایت محبوب و مورد توجه مردم بود. متاسفانه در آخر نمایش، حادثه غم انگیزی رخ داد. نمایش تمام شد. ارابه هنرپیشه اصلی از میدان نمایش خارج می گردد. هنرمند گرامی عطا محمد جانوف در موقع پیاده شدن از ارابه میپرد، به زمین میخورد و سرش به جسمی سخت اصابت می كند ... در این اندیشه كه شاید حادثه مهمی رخ نداده باشد، به پای می افتد و از دنیا میرود ... روز دیگر در شهر دوشنبه پایتخت تاجیكستان در بزرگترین تئاتر این شهر مراسم وداع و سوگواری برپا میشود ... روانش شاد باد.

در این مقاله كوتاه برای نشان دادن سبك نوشتاری باشندگان استروشن كه در مرزهای ادب فارسی قرار دارند نمونه ای از شعرهای بانوان آن دیار كه پاسدار زبان و فرهنگ میباشند آورده ایم.



تنهایی : رعنا زایر دخت

در جهان با همه و بی تو چنان تنهایم كه خدا داند و من خود، كه چه سان تنهایم

همچو یك قطره اشكم سر مژگان غریب همچو در خوان گدا پاره نان ، تنهایم

كس نداند، كه چه سان و چه كجا افكندم تیر مو در دل بیدار كمان تنهایم

اهل محفل با همند این دم و فارغ زغمند من چو آن سوخته دل شمع میان تنهایم



بدرود

رعنا زایر دخت

چون نمیخواهم دورویه بینمت بعد از این من از جهانت میروم

گرچه بودم مهربانتر از نسیم همچو یك نامهربانت میروم

كشته- كشته در نهادم عشق را همچو صید خون فشانت میروم



ای شعر بلند آسمانی

برنا قادر دخت

بر ملك سپید تو نهم گام ای شعر بلند، با منزل خویش

چون توشه من بجز غمم نیست من هدیه برم به تو دل خویش



چون من برسم بر آسمانت بر زانوی تو نهم سرم را

گویم ز جفای مرگ قسمت هم قصه پاك مادرم را



پشت در تو ستاره ام باز ای خانه پر فسانة من

بفرست مرا به ملك دیگر چون اختر شب ترانة من



با تو بپرم بر آسمانها ای شعر بلند آسمانی

ناخن بزنم به تار دلها ای درد زمین و زمانی



باران بچكد به بام خانه اشكم بچكد به روی دفتر

شعرم ز درخت اشك روید گویند ورا از این سبب تر



بر ملك سپید تو نهم گام ای شعر، بخوان مرا به خودیار

روحم به تو بوده ریشه پیوند دستم ز درخت تو دهد بار



برباد رفته

ادیبه- میرزا

اشك مرجان میرود در ریسمان آه من انتظاری می كشد این نالة بیگاه من

خاك یادم باد شد در خاطر یاری نماند آتش لطف نسوزد این دل گمراه من

عقل امدادم نكرد و مردم از اندوه عشق آه من بالا نرفت ریخت روی راه من

با گناه وصل نسوزم به نار هجر او پیك آمرزش نیاید چرا از شاه من

اهرمن را میكند هرمز پیش دیده ام یوسف در چاه، عشق شاهنشاه من

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر