کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

سیاوش

یکی از اسطوره های ملی ایرانیان بی شک سیاوش پسر کیکاوس است
سیاوش را به رستم می سپارند تا بزرگش کرده و رسم پهلوانی و فنون رزم اوری را بیاموزد او پس از دریافت اموزشهای لازم از رستم میخواهد تا او را به پایتخت نزد پدر ببرد
مادرش در این زمان چشم از دنیا فروبسته بود و پدرش دختری به نام سودابه را به همسری برگزیده بود.
سودابه با دیدن روی سیاوش دل به او داده و اندیشه ی ناپاکی را در سر می پروراند
رودابه با نیرنگ و حیله زمینه ای را میچیند که سیاوش را در دام بیندازد و سیاوش او را پس میزند و بیرون میرود و سودابه ناله و زاری سر میدهد و به نیرنگ خبر از نیت بد سیاوش به همگان میدهد.
خبر به کیکاوس می رسد از یک سو از دل پاک پسرش خبر دارد و از سوی دیگر گواه و گریه زاری سودابه.
سیاوش برای اثبات پاکی خود پیشنهاد میکند تا ازمایش اتش درباره اش اجرا شود .
اتش انبوه به پا می شود سیاوش به اتش درون میشود و بی گزند از اتش بیرون می اید بزرگان همه رای به مرگ سودابه میدهند
سرانجام سیاوش بتوران نزد افراسیاب رفت و دخت وی را به زنی گرفت . گرسیو برادر
افراسیاب به سیاوش حسد برد و افراسیاب را وادار به کشتن او کرد .
که کشته شدن سیاوش باعث جنگهای طولانی و غضب ناکی میان ایرانیان و تورانیان گشت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر