کانون ایرانیان

۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

روزي كه امپراتور فراري روم به دست يك سرباز ايراني كشته شد

26 ژوئن سال 363 ميلادي (روزي چون امروز) و در جريان جنگ دو امپراتوري روم و ايران، ژوليانFlavius Claudius Julianus (فلاويوس كلاوديوس ژوليانوس) امپراتور روم از دودمان كنستانتينيان كه در حال فرار از برابر ارتش توانمند ايران بود در منطقه سامرا (عراق امروز) هدف زوبين يك سرباز ايراني قرار گرفت، شديدا زخمي شد و چند ساعت بعد (27 ژوئن) درگذشت. وي آخرين امپراتور غير مسيحي روم بود و مسيحيان او را به لحاظ سختگيري نسبت به پيروان اين دين «خدانشناس» مي خواندند. ژوليان كه در تاريخ به ژوليان دوم معروف است (براي اشتباه نشدن با ديديوس ژوليانوس) در عين حال، خود از فلاسفه «نيوپليتونيسمNeoplatonism» بود و در «نوشتن» به وپژه داستان نگاري داراي مهارت و استعداد بود.
ژوليانوس بود كه در مارس 363 ميلادي جنگ با ايران را با عبور از رود فرات و تعرض به قلمرو امپراتوري ما آغاز كرده بود كه به شكست روميان و مرگ خود او منجر شد. ژوليانوس مي خواست كه از فرصت دور بودن شاپور دوم، شاه وقت ايران، از پايتخت استفاده كند و اراضي را كه كنستانتينوس دوم به ايران باخته بود پس بگيرد و براي خود تاريخ بسازد كه جان خويش را هم بر سر اين كار گذارد. ژوليان از اقامت شاپور دوم (ذوالاكتاف) شاه وقت در آسياي ميانه كه سرگرم فراري دادن «هون» ها به سمت اروپا بود سوء استفاده كرده و وارد قلمرو ايران شده بود.
مورخ ارتش روم نوشته است: ژوليانوس در رسانيدن خود به پايتخت ايران (شهر تيسفونCtesiphon ) به قدري شتاب داشت كه منتظر 30 هزار سرباز كمكي خود نشد كه در مسير حركت و به فاصله اي كم از تيسفون، با شصت هزار تن لژيونر با نيروهاي يك ژنرال ايراني (سپهبد) به همين شمار وارد جنگ شد و متوقف گرديد. امپراتور هنگامي كه شنيد شاپور دوم (ذوالاكتاف) به سوي تيسفون باز مي گردد با عجله عقب گرد كرد تا در منطقه كوهستان (كوههاي كردستان عراق امروز) منتظر نيروي كمكي شود كه واحدهاي ايران او را دنبال كردند و پيش از رسيدن به كوهستان از دو سوي مورد حمله قرار دادند كه زوبين خورد و تلاش اوريباسيوسOribasius جراح ارتش براي نجاتش به جايي نرسيد و سپيده دم در گذشت.
در پي كشته شدن ژوليان، ژنرالهاي رومي في المجلس «ژوويان» را به سمت امپراتور موقت انتخاب كردند كه وي چون توان و استعداد جنگيدن در نيروهاي رومي نديد به شاپور دوم پيشنهاد ترك مخاصمه و صلح داد كه به شرط پذيرفتن همه شرايط ايران قبول شد. ژوويان در قرارداد صلح، تعهدات بسيار سنگين بر عهده گرفت، يعني هرچه را كه فاتح (ايران) ديكته كرد نوشت و امضاء كرد و مابقي ارتش روم را نجات داد. طبق قرارداد صلح، ژوويان از پنج منطقه بزرگ در شرق مديترانه و هرگونه ادعاي روم در ارمنستان صرف نظر كرد و متعهد شد كه شخصا به مناطق پنجگانه مراجعه كند و به دست خود پرچم ايران را در آنجا برافرازد كه چنين كرد و اين عمل در تاريخ امپراتوري روم، قبول يك تحقير خوانده شده است.
شاپور دوم بنا بر منش ايرانيان (رعايت احترام متوفي و وصيت او)، اجازه داد كه جسد ژوليانوس را بدون كوچكترين بي احترامي از قلمرو ايران خارج سازند.
سه داستان جالب از ژوليانوس دوم بجا مانده است كه «ويلمر كيو رايتWilmer Cave Wright» آنها را به انگليسي ترجمه و در سه جلد تحت عنوان كارهاي امپراتور ژوليان در سال 1923 در لندن به چاپ رسانده و به توزيع داده است كه تا كنون چند بار تجديد چاپ شده اند. ژوليان براي اين بتواند افكار انديشمندان يونان قديم را از دست اول (نه ترجمه آنها) مطالعه كند، زبان يوناني فرا گرفته بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر