کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

علی اصغر لیلاوایی

وقتی تاریخ مشروطه ایران و جنبش مشروطیت را می خوانیم بی شک نام های بیشماری را مشاهده می کنیم که هر یک تمام وجودشان استقلال و عظمت ایران بود بس.
تاریخ مشروطیت ایران تاریخ بروز و ظهور بزرگمردان تاریخ است ,بزرگمردانی که در زمان آشفتگی میهن از چهار گوشه این خاک به پا خواستند و از تمامیت میهن دفاعی جانانه کردند .در این رزمگاه افرادی چون ستارخان,باقرخان ,کسروی (به سبب شاهکارش نگاشته شده اش),خیابانی ,..... بروز یافتند که اغلب آنان را می شناسند .اما در این میان نامهایی نیز هستند که علیرغم تمام رشادتها و غیرتمندی ها در لابه لای صفحات تاریخ این ملت به زیر گرد و غبار های فراموشی نشسته اند و از اذهان دور گشته اند.یکی از اینان شیخ علی اصغر لیلاوایی است.



این مرد سراپا غیرت و مردانگی بود.با آن که سالها در نجف مانده و از ملایان بشمار میرفت,همچون بیشتری از آن گروه هوش و خرد خود را در راه اصول و حدیث و فلسفه تباه نساخته و یک مرد خداشناس و پاک درون و غیرتمندی بود و این است همین که آواز مشروطه خواهی برخاست او هم یکی از پیروان بود وتا دم آخر نیز ایستادگی کرد
این دلاور ایرانی که در دورانی که در تبریز تمامی مشروطه خواهان قلع و قمع شده بودن و ستارخان مانده بود کوی امیر خیز دلاوری ها و جانفشانی هایی در مسجد صمصام خان از خود نشان داد که آه از نهاد هر غیرتمندی بلند می کند.
علی اصغر لیلاوایی و همدستش میرکریم هر روز دسته ای را درآن مسجد گرد آورده با گفتارهای پر آتش دل های آنان را گرم نگهداشتند و این کار از یک سوی مایه دلگرمی ستارخان و یاران او بود و از سوی دیگر مردم را دوباره بر سر کار می آورد و چون کار ستارخان در پیشرفت بود وآواز قهرمانی های او و جانفشانی های این دو تن دست بهم داده دوباره تبریز را سر جوش و خروش آورد
آری این چنین است ایرانی .شاهد بودیم که یکبار دیگر نیز در دفاع مقدس ملت ایران به رژیم راسیستی صدام حسین و تمامی اعراب دون صفت که همه امیدشان فتح تهران نابودی ایران از صفحه روزگار بود نشان دادند که ایرانی چنانکه اندکی سکوت کند اما در زمان خود چنان سیلی به دشمنان خواهد نواخت که فریاد آن را جهانیان بشنوند.این خاک و این مرز ایران زمین حاصل آن همه جانفشانی و دلاوری و غیرتمندی است و عرصه ای نیست که هر بی خردی آن را به بازی گیرد.
براستی حضور ارتش روس در قلب ایران (آذربایجان) و دست دارازی آنان به دلاورمردانی که حضورشان همه باعث ترسو نگرانی این بیگانگان می شد تنها دلیلی بود که این مرد دلیر را به آن دیار بیگانه راهی ساخت .و به اعتقاد آنان اینگونه مردان بایستی نباشند.
اما دیدیم که تمامی نقشه هایشان بر باد رفت و هم اکنون نیز ایران اهورایی پا برجاست و ما فرزندان همین دلاوران با آن دلیر مردان پیوند بسته ایم که یادشان و راهشان را پرفروغ نگه داریم و خون در این راه دریغ نداریم.
یادش گرامی باد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر