کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

ثقه الاسلام

میرزا علی آقا ثقه الاسلام،در تبریز دیده به جهان گشود، تحت نظر پدر به فراگیری علوم دینی پرداخت و برای ادامه تحصیلات عزیمت کرد. با کسب درجه اجتهاد پس از هشت سال بازگشت و پنج سال در نزد پدر به دستیاری وی مشغول بود.
ثقه الاسلام در تبریز با آثار طالبوف، آشنا شد و به هواداران مشروطه خواهی پیوست و در زمانی که مشروطه خواهان تبریزی به تشویق کنسول انگلیس، و در اعتراض به محمدعلی میرزای ولیعهد در کنسولگری انگلستان تحصن کردند ثقه الاسلام از مخالفان این تحصن بود و امور مربوط به متحصنین را در مسجد حل می کرد.




انجمن تبریز به اندرزهای ثقه الاسلام گوش فرا داد و در پی کسب قدرت در امور بسیاری مداخله می کرد. اقتدار این انجمن روز به روز در حال افزایش بود و در بسیاری از موارد ثقه الاسلام با سیاستهای آن همراه نبود و با آنان درگیر می شد.

ثقه الاسلام در عین حال از مخالفان برهم خوردن انجمن بودو زمانی که علی رغم میل انجمن عین الدوله به حکومت آذربایجان منصوب شد با وی ملاقات کرد و سعی کرد تا بین انجمن و حاکم جدید باب گفت وگو را باز کند که موفق نشد، عین الدوله تبریز را ترک کرد و اختیار شهر به دست انجمن افتاد و شهر نیز در محاصره قوای دولتی؛ حتی راهی برای رساندن آذوقه به شهر باز نبود. حضور قوای اجنبی روس در نزدیکی تبریز بر هراس ثقه الاسلام می افزود و برای حل مسئله به باسمنج رفت تا با عین الدوله گفت وگو کند و برای شاه نیز تلگراف زد.

قرار بر آن شد تا عین الدوله به تبریز بازگردد، محاصره شهر برچیده شود اما نه انجمن تن به خواسته شاه که حکومت عین الدوله بود می داد و نه شاه حاضر به واگذاری حکومت به دیگری بود. این اختلاف پای قوای روس را به منظور حفظ جان اتباعشان در این هنگامه به تبریز باز کرد. با خلع محمدعلی شاه بار دیگر مخبرالسلطنه به حکومت آذربایجان منصوب شد و او که به دنبال حمایت ثقه الاسلام بود از وی خواست تا با دموکراتها که سیاستی تند در پیش داشتند همراه شوند اما ثقه الاسلام از همکاری با دموکراتها سر باز زد و در نتیجه آنان نیز رجب سرابی را مامور ترور وی کردند که به نتیجه نرسید.
ثقه الاسلام برای خروج قوای بیگانه روس از خاک آذربایجان تلاش بسیار می کرد. روسها نیز با وی سر سازگاری نداشتند. در گیرودار حضور قوای روس، منزل ثقه الاسلام به محاصره قوای قزاق درآمد و خواهان تفتیش خانه اش شدند اما ثقه الاسلام این اجازه را نداد و در نهایت با دست خالی از خانه وی بازگشتند. ثقه الاسلام شکایت به نیکلا امپراتور روس برد و کنسولگری روس مجبور به عذرخواهی از وی شد، اما قشون روس قصد خروج از آذربایجان را نداشت و ثقه الاسلام به هر نوع که می توانست انزجار خود را از حضور قوای بیگانه اعلام می کرد. او به همین منظور، در روزنامه محلی تبریز به مناسبت آغاز سال نو باستانی مقاله ای منتشر کرد و در آن با صراحت نوشت : « چون قشون بیگانه در خانه داریم لذا عیدی برای ما نخواهد بود و از مردم خواستار می شود که به دید و بازدید نروند، شیرینی نخورند... زیرا که ملت عزادار است .»

ثقه الاسلام از همه یاران و نیروهای مجاهد خواست تا شهر را ترک کنند و چون از او پرسیدند « پس شما چه می کنید؟ پاسخ داد من کار خود را به خدا می سپارم شهر را قوای روس در اختیار داشتند، تا اینکه در روز تاسوعا، ثقه الاسلام از خانه خود خارج شده بود که در میان راه توسط صاحب منصبان روس دستگیر شد و او را به بهانه آنکه در کنسولگری جلسه ای برپا است به کنسولگری بردند. کنسول روس در این دیدار از او خواست تا استشهاد دهد که قوای روس در این بلوا سهمی نداشته و گناه بر گردن مجاهدان بوده است اما ثقه الاسلام از پذیرش این تقاضا سرباز زد و برای آنکه مبادا از مُهرش استفاده شود مهر عقیق خود را زیر پای گذشت و شکست.
هیچ راهی برای به راه آوردن ثقه الاسلام وجود نداشت. به او بسیار بی احترامی کردند و با اهانت بسیار او را به دادگاه باغ شمال بردند،او را محاکمه و به اعدام محکوم کردند. ثقه الاسلام خطاب به یاران محکوم دیگرش گفت: « ... برای حیات دنیا خود را در مقابل دشمن حقیر و مخوف نشان ندهید و صبر و افتخار بکنیم که این همه شکنجه و آزار که به ما می رسد در راه حب وطن و در راه کشورمان است.»
سرانجام ثقه الاسلام به همراه هفت تن دیگر در عصر عاشورا در میدان مشق به دست جلادان روس اعدام شد. روحش شاد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر