کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

راز گشايي عيد باستاني نوروز

مفهوم هفت و هفته از کجا آمده است؟ ريشه قداست هفت به بابل بر مي گردد؛ ولي بعدها در متون پهلوي رسوخ کرده است. اما ايرانيان زرتشتي هفته را محاسبه نمي کردند. آنها روزهاي هر ماه را اسم گذاشته بوند،‌مثل تقويم مصري، ماه سي روز بود و سي نام مشخص داشت که به نام دادار هرمز يا »دي« بوده است. بعدها تقسيم بندي داخلي در ماه شد که به هفته شبيه است،‌ ولي هفته نيست. زرتشتي ها هفته نداشتند، ‌مانوي ها و ديگراني که زرتشتي نبودند هفته داشتند. آيا ريشه هفته قديمي تر از تورات است؟ احتمالا تقسيم بندي هفته مربوط به سامي هاست ولي تقويم رسمي حکومتي در ايران،‌ تقويم هفتگي نبوده. تقويم ماهيانه بوده با سي روز در ماه و يک پنج روز اضافه در سال. يعني 365 روز. البته کبيسه راهم حساب مي کردند ظاهرا دو تقويم يکي بدون کبيسه و ديگري با کبيسه داشتند. ريشه اعداد سيزده و سي را کجا بايد جستجو کرد؟ عدد سي با نماد سي روز ارتباط دارد. مساله سيزده ظاهرا بايد يک رسم غير آريايي باشد که ما نظيرش را در بين النهرين و بابل داريم. در آنجا با آداب خاصي 12 روز را به عنوان »اکي تو« جشن ميگرفتند و مجستمه هاي خدايان را تطهير مي کردند. روز سيزدهم را که نشانگر آشفتگي پايان سال بوده که آن را هم جشن مي گرفتند. آيا در زمان هخامنشي نوروز به همين شکل برگزار مي شد؟ بله نوروز بسيار مفصل جشن گرفته مي شد و شايد يکي از کاربردهاي تخت جمشيد برگزاري جشن و آيين هاي نوروزي در آن بوده است. جشن گرفتن نوروز از کي در ايران آغاز شده است؟ نوروز بايد جشني مربوط به قبل از آمدن آريايي ها باشد. با کشفيات جديد اين نکته بيشتر روشن شده که در ايران و در اين سرزمين اقوامي زندگي مي کرند که داراي فرهنگي خيلي قديمي و ريشه دار بودند. اين طور نيست که ما نوروز را از بين النهرين قرض کرده باشيم، ولي آنچه سند و مدرک داريم از بين النهرين است. آنها پيش از ما وارد دوره تاريخي شده بودند و تاريخ داشتند. به هر حال دست کم از دو سه هزار سال قبل ايرانيان نوروز را جشن مي گرفته اند. احتمالا جشن نوروز با آيين هاي »ازدواج مقدس« بايد ارتباط داشته باشد. تصور مي شده که الهه بزرگ يعني الهه مادر، شاه را براي شاهي انتخاب مي کرده و با او ازدواج مي کرده است. در واقع کاهنه اي به نيابت از الهه با شاه ازدواج ميکرد. عمـو نوروز و حاجي فيروز از کجا آمده اند؟ آيا داستان هاي فرعي اي هستند که در طول زمان به نوروز اضافه شده اند؟ عمـو نوروز و حاجي فيروز اصلا فرعي نيستند، خيلي هم اصلي اند. داستان عمـو نوروز، داستاني عاشقانه است. عمـو نوروز منتظر زني است. آنها مي خواهند با هم ازدواج کنند. اين داستان مي تواند به آن ازدواج مقدس الهه و شاه مربوط باشد. در واقع آن زن بي نام(سال) عاشق عمـو نوروز است و آن الهه هم عاشق شاه است. يعني عمـو نوروز نماد شاه است؟ عمـو نوروز نماد کسي است که برکت مي دهد، حالا شاه يا هر کس ديگر و آن زن هم منتظر عمـو نوروز است. مي شود اين زن را با زمين هم هويت دانست؟ معمولا زن هميشه با زمين هم هويت است، جز در بعضي از اساطير مصري که زمينش مذکر است، معمولا زن و زمين يکي هستند. بقيه قصه عمـو نوروز و حاجي فيروز چگونه است؟ الهه که عاشق شاه است، او را انتخاب مي کند و آن زن عاشق (سال) هم عمـو نوروز را برمي گزيند. ديدار زن و عمـو نوروز اتفاق نمي افتد. زن هيچوقت در زمان عمـو نوروز بيدار نيست، آن قدر خانه را روفته و روبيده و کار کرده که خوابش برده. زن صاحب خانه است و مرد مسافر، و اين سفر هميشه ادامه دارد. اما داستان حاجي فيروز بسيار جدي تر و مهم تر است. مرحوم مهرداد بهار حدس زده بود که سياهي صورت حاجي فيروز بايد مربوط به بازگشت او از دنياي مردگان باشد. ظاهرا داستان از اين قرار است که »ايشتر« که همان الهه تموز است شاه –دوموزي- را برمي گزيند. يک روز الهه به زيرزمين مي رود و با ورود الهه به زيرزمين، در روي زمين باروري متوقف ميشود. نه ديگر درختي سبز مي شود و نه ديگر گياهي هست. خدايان که از ايستايي جهان ناراحت بودند، براي پيدا کردن راه حل جلسه ميکنند و قرار ميشود که نيمي از سال را »دوموزي« به زير زمين برود و نيم ديگر سال را خواهر دوموزي که »گشتي ننه« نام دارد، به جاي برادر به زيرزمين برود. وقتي دوموزي به روي زمين مي آيد، بهار ميشود و تمام مراسم نوروز هم ظاهرا و احتمالا به دليل آمدن اوست. وقتي دوموزي را به زيرزمين ميفرستند، لباس قرمز تنش ميکنند و دايره، دنبک، ساز و ني لبک دستش مي دهند و اين يعني خود حاجي فيروز. صورت سياهش هم مربوط به بازگشت از دنياي مردگان است و اين شادماني ها براي بازگشت دوموزي از زيرزمين است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر