کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

حمایت انگلیس از هیتلر

به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان،برای مدتی کوتاه نوعی بی تصمیمی در انگلستان به وجود آورد که سرانجام با تصمیمی که بالدوین و چمبرلین گرفتند حمایت از آلمان نازی در سرلوحه سیاست خارجی انگلستان قرار گرفت.

ااتخاذ چنین تصمیمی از جانب دولت انگلیس بسیار طبیعی می نمود،زیرا قبل از هر چیز انسان بر این نکته واقف بود که هیتلر یکی از تکریم کنندگان امپراطوری انگلستان ومبلغ تئوری برتری نژادی بود که اساس امپریالیزم انگلیس را تشکیل می داد.(هیتلر یک بار توضیح داده بود که او آماده است بقای امپراطوری انگلستان را شخصاً تضمین کند و نیروی امپراطوری آلمان را در این را بکار اندازد) .

سیاست همکاری انگلستان با هیتلر،که از سال ۱۹۳۳م تا ۱۹۳۸م ادامه یافت،از نقطه نظر انگلستان سیاستی هوشیارانه و در عین حال بدون خطر را عرضه می داشت.کمونیزم در روسیه شوروی خطر جدی و حقیقی برای ادامه حیات سیستم اقتصادی امپراطوری مستعمراتی انگلستان به وجود آورده بود.آلمان نازی تنها کشور اروپائی بود که از قدرتی کافی برخوردار بود تا بتواند با اتحاد جماهیر شوروی از در ستیز در آید و در عین حال بر همکاری با انگلستان نیز تاکید کند.(نقشه هیتلر این بود که با انعقاد یک پیمان اتحاد با انگلستان،در شرق آزادی عمل کامل به دست آورد و جهان را بدین ترتیب به مناطق نفوذ ابر قدرتها یعنی آلمان و انگلستان تیدیل کند.حتی در تابستان ۱۹۴۰م که دشمنی بین آلمان و انگلستان به اوج خود رسیده بود،هیتلر هنوز هم حاضر بود که برای رسیدن به این هدف،از داشتن مستعمرات چشم بپوشد تا شاید بتواند انگلستان را تشویق به عقد پیمان اتحاد با آلمان بکند.در این مورد هیتلر اظهار می دارد:ما سعی در ایجاد پیمان اتحاد با انگلستان بر اساس تقسیم جهان داریم که در آن انگلستان به عنوان قویترین قدرت دریائی و آلمان به عنوان قدرت اروپائی شناخته شوند.)

انگلستان می توانست امیدوار باشد که نه تنها به علت تنفر شدید هیتلر از بلشویسم بلکه به جهت اجرای طرح تئوری «فضای حیاتی»وی به بخشی از سرزمینهای روسیه شوروی،نظیر اوکراین چشم خواهد داشت و درخواست تجزیه این سرزمینها را از پیکر روسیه شوروی به نفع آلمان خواهد کرد،(هیتلر اعلام کرد:وقتی اورال را با منابع زیر زمینی بی پایانش و جنگلهای سیبریه را در اختیار ما بگذارند،و وقتی مزاری بی پایان غلات اوکراین متعلق به آلمان شود،سرزمین ما در نعمات بی پایان غوطه ور خواد شد)که نتیجتاً تضعیف قدرت روسیه شوروی را موجب و باعث درگیری این دو قدرت در جنگی فرسایشی می شد.از سوی دیگر هیتلر برای جلوگیری از درگیر شدن در دو جبهه جنگ-یکی در شرق با روسیه شوروی و دیگری در غرب علیه فرانسه و انگلستان -محتاج آن بود که با انعقاد قرارداد دوستی و با اتحاد با دو کشور مزبور، احتمال جنگ در دو جبهه را از بین ببرد و در حالی که از غرب مطمئن است به شرق بتازد.

بدین سان می بینید که دو دولت انگلستان و آلمان،با هدف نهائی در هم کوبیدن اتحاد شوروی ،در سالهای قدرتمندی هیتلر خیلی آسان راه مشترک را با هم می پیمودند.تحت چنین شرایطی انگلستان در حالی که از ورود هر نوع پیمانی در کنار آأمان سر بز می زد،ولی تحت پوشش سازشکاری با آلمان به هیتلر در راه رسیدن به هدفهای توسعه طالبانه اش کمک می کرد،بدین امید که با درگیری هیتلر و شوروی،امپراطوری انگلستان از هر گونه خطری در امان بماند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر