کانون ایرانیان

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

اظهارات زندانبانان آمريكايي صدام حسين درباره او که در «تاريخ» خواهد ماند تا مورد قضاوت قرار گيرد


مجله آمريكايي «جي كيو» در شماره ژوئيه 2005 خود كه دوشنبه 20 ژوئن انتشار يافت مصاحبه با پنج نظامي آمريكايي از ايالت پنسيلوانيا از جمله جسي داوسن25 ساله، جاناتان ريز 22 ساله و شان ا’شي را كه ده ماه زندانبان سلول صدام حسين در عراق بوده و به وطن باز گشته بودند منتشر ساخت كه وسيعا در رسانه هاي آمريكا نقل شده بود و شبكه هاي تلويزيوني، خود جداگانه با اين نظاميان كه درجه گروهباني دارند مصاحبه كرده بودند.
اين نظاميان گفته بودند كه صدام حسين همچنان خود را رئيس جمهوري عراق و اسير جنگي آمريكا و كشورش را تحت اشغال نظامي مي داند، ولي جز با جورج بوش و پدر او، خصومتي نسبت به ساير آمريكائيان نشان نمي دهد و معتقد است كه روزي به قدرت باز خواهد گشت و عراقي ها هر روز كه بگذرد به اهميت كارهاي او پي مي برند.
به اظهار اين نظاميان، صدام گفته بود: جورج بوش مي دانست كه عراق داراي سلاح كشتار جمعي نيست و در صورت تصرف عراق چنين سلاحي به دست نخواهد آورد و در انظار جهانيان دروغگو خواهد شد. با وجود اين، دست به حمله زد و اينك توي آن مانده و در باتلاق عراق دست و پا مي زند. اگر بوش با او مستقيما وارد مذاكره شده بود نه تنها هدفهايش تامين مي شد، بلكه كار هم به اينجا نمي كشيد كه نه روي خروج از عراق را داشته و نه قادر به ماندن در آن باشد. «صدام» از جورج بوش و پدرش به عنوان دو دولتمرد بد و ناشي نام برده و گفته بود كه كلينتون مردي قابل قبول و «ريگان» خوب بود.
صدام درباره دستگيري اش به اين نظاميان گفته بود كه تنها يك نفر مي دانست كه او كجا خود را پنهان كرده است و اين فرد به امانت به خاطر پول خيانت كرد و جاي او را نشان داد تا پاداش هنگفت (اعلام شده) را از آمريكا بگيرد كه مبلغ آن را بر در و ديوار در پوسترها اعلان كرده بودند.
صدام گفته بود كه در جريان بمباران كاخش در بغداد، او در يك تاكسي از اين سوي به آن سوي مي رفت و تانكهاي آمريكا را مي ديد. آمريكايي ها حتي نمي دانستند كه او در چه كاخي زندگي مي كند و ساختمانهاي ديگر را بمباران مي كردند.
اين نظاميان در مصاحبه هاي خود گفته بودند كه صدام به زبان انگليسي آشنا است ولي كلمات را درست تلفظ نمي كند و آنان به مرور زمان با طرز تلفظ او آشنا شده بودند. وي گاهي آنان را پدرانه اندرز مي داد كه چگونه ازدواج كنند، داراي خانه شوند و به تكميل تحصيلات ادامه دهند. صدام به آنان توصيه مي كرد كه با زن كم هوش و سالمندتر از خودشان ازدواج نكنند و بايد در اين انتخاب مهم دقت كنند.
به اظهار اين نظاميان، صدام از ميكرب مي ترسيد و اين ترس تا حد وسواس بود. پس از دست دادن به هر فرد، دستش را با صابون مي شست. ميزش را شخصا تميز مي كرد و لب به ميوه اي كه ديگران آن را پوست گرفته و قاچ (قاش) كرده بودند نمي زد. هفته اي دو بار به حمام مي رفت و لباسش را خودش مي شست. او مي دانست كه همه حرفها و حركاتش در سلول ضبط مي شود و از اين بابت ترسي نداشت. اين نظاميان گفته بودند كه هنگام خدا حافظي با صدام، وي به آنان گفت كه پس از بازگشت به قدرت به او نامه بنويسند تا از آنان براي ديدار از عراق دعوت كند!.
به اظهار اين نظاميان، صدام خود را تنها فردي مي دانست كه مي تواند آرامش و رفاه را به عراق بازگرداند.
دوتن از اين نظاميان كه وابسته به گارد ملي پنسيلوانيا بوده اند پس از مصاحبه با شبكه هاي تلويزيوني، به مصاحبه با ساير رسانه ها ادامه داده و چهره بهتري از صدام براي جامعه آمريكا ترسيم كرده اند.
صدام حسين در آخرين روز سال ميلادي 2006 اعدام شد. تصميم به اعدام کردن او تقريبا ناگهاني اتخاذ شده بود زيرا هنوز به بسياري از موارد اتهامي او رسيدگي نشده بود. تنها به يک اتهام رسيدگي شده و حکم صادر شده بود. رئيس جمهور عراق حکم اعدام را امضا نکرد و اعدام به امضاي نخست وزير (المالکي) انجام شد. بيشتر اصحاب نظر گفته بودند که گمان نمي کردند صدام اعدام شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر