این روزها چاپ و نشر نوشتههای دیگران، با نام یا بدون نام نویسنده و حتی با تغییر در مطالب آن، پدیدهای است که هر از گاهی دیده میشود و برخی کسان به راحتی دست به چنین کاری مییازند. برای این نگارنده، چنین استفادههای نادرستی از نوشتههایش بسیار روی داده است. متن زیر نمونهای از پاسخهایی است که برای یکی از نشریاتی که چندین بار چنین کاری را انجام داده، فرستاده شده است. متنی که خواندش چشمی را گریان و لبی را خندان میکند:
در نمرة نود و دوم جریده شریفة . . . و در جناحین یمین و یسار اولین صحیفة فخیمة آن، مکتوباتی منسوب به حضرت ذوالقرنین به اجلال طبع آمده است که نظر این فقیر حقیر را بخود جلب فرمود و بدین سبب روح آن رجل شهیر را در عرش اعلی مغموم و محزون متصورم.
القصه در جناح یمین و قدامی جریدة معظمه، متنی از مکتوبات منسوب به حضرتش به مرکب طبع اندر آمده که روح آن فقید سعید نیز از چنین انشائاتی بیخبر و بیاطلاع است و البته این بندة عاجز از افتخار وکالت آن عالیجاه معذور و محجورم و صد البته شخص شخیص ایشان فی یومالقیامت یقة مبارک جاعل والاجاه بیانات مکرمش را بر سر معبر صراط خواهد چسبید و استغاثه خواهد فرمود. بدین سبب و به جهت فقد وکالت، این مقوله ارجاع به قیامت میشود.
فامّا در جناح یسار همان نمرة جریدة شریفه و در همان اولین صحیفه، متنی به زیور طبع رقم خورده است که علیالظاهر والطلوع از مقدمة بیمقدار این بندة کمترین در مکتوبة مستطاب «منشور کورش هخامنشی» اقتباس و عیناً استنساخ و در واقعالامر مورد قلب نیز واقع شده و ای بسا که مجعول است. و ناسخ محترم مکرم، مبلغی از سر و دم آنرا با قیچی مبارک (که فیالیوم فراوان در یـد اشخاص است) کوتاه فرمودهاند و البته به زعم خود مبلغی هم از برای تکمیل و تتمیم آن مقدمه مستطاب و در ایراد انواع و اقسام تهمت به آباء و اجداد آن مرحوم بزرگوار فرو اندر کردهاند که از جملة آن جهات اینکه اسلاف حضرت ذوالقرنین را عدهای آمربالقتال و آمر به غارت اموال عوامالناس معرفی فرمودهاند، هکذا یعنی ابوین شریفین حضرت ذوالقرنین و ایضاَ ملوک مکرم و محترم ماقبل حضرت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر