کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

خط و زبان سغدی

خط و زبان سغدي
از مردم سغد براي نخستين بار در سنگ‌نبشته‌هاي هخامنشي ياد شده است. در نوشته‌هاي داريوش بزرگ و خشايارشا بارها از استان Sug(u)da به عنوان بخشي از امپراتوري بزرگ پارسي نام برده شده است. در اوستا، هم به كشور سغد و هم به مردمان آن با نام –Suγδa اشاره مي‌گردد. هردوت در فهرست اقوام فرمان‌بردار پادشاهان هخامنشي نام سغد را ثبت كرده است، و به نوشته‌ي منابع ديگر يوناني، حد سرزمين سغد در جنوب، رود سيحون و در شمال، رود جيحون بوده است. استرابو توجه داده است كه مردم هرات، بلخ، و سغد به زبان‌هاي مشابهي سخن مي‌گفتند و گفتار يك‌ديگر را درمي‌يافتند.
سغدي‌ها نقش مهمي را در تجارت ميان چين و آسياي مركزي ايفا مي‌كردند. دين اين مردمان، كه در سده‌هاي يكم تا سوم م. در شرق تركستان ساكن بودند، بودايي، مانوي، و مسيحي بود. پس از سقوط امپراتوري پارس در سده‌ي چهارم پ.م.، بر سغد، به طور متوالي، يونانيان، يوئه – چي‌ها، شاهان كوشاني، ساسانيان، هفتاليان، و ترك‌ها فرمان مي‌راندند، و سرانجام تسليم مغولان شدند. ازبكستان كنوني جايگاه سغد باستاني است.
زبان سغدي. زبان سغدي شاخه‌اي از زبان‌هاي ايراني ميانه‌ي شرقي است كه زماني مردماني ايران‌تبار بدان سخن مي‌گفتند. اين زبان به سبب اهميت خود به عنوان ابزار انتقال فرهنگ، ادب، و تجارت به مردمان همسايه، به ويژه تركان، يكي از مهم‌ترين زبان‌هاي ايراني شرقي به شمار آمده است. گستره‌ي زبان سغدي در غرب با حوزه‌ي زبان فارسي مجاور بود و تا كناره‌هاي چين در شرق امتداد داشت. نخستين دانسته‌هاي مستقيم از زبان سغدي، از مجموعه‌اي كه اصطلاحاً «نامه‌هاي باستان» خوانده مي‌شود، حاصل مي‌گردد. اين اسناد در سده‌ي بيستم ميلادي در شرق تركستان يافته شدند و به نيمه‌ي نخست سده‌ي سده‌ي چهارم م. متعلق‌اند. با وجود اين، عمده‌ي آثار سغدي به سده‌ي ششم تا نهم م. تعلق دارند. منابع اصلي زبان سغدي عبارت‌اند از: نامه‌هاي باستان، اسناد به دست آمده از تاجيكستان، صخره‌نبشته‌هاي شمال پاكستان، و متون ديني بودايي، مانوي، و مسيحي. نكته‌ي مهم آن است كه متون ديني سغدي را نمايندگان هر يك از دين‌هاي وابسته، به الفباي متفاوتي نوشته‌اند. اگرچه انتظار مي‌رود كه زبان سغدي در مناطق جغرافيايي مختلف داراي گويش‌هاي متفاوتي باشد، اما اين تفاوت‌هاي گويشي نسبتاً اندك‌اند.
زبان سغدي در پايان سده‌ي دهم م. رو به زوال و فراموشي نهاد. با وجود اين، اين زبان تا سده‌ي 13 م. در منطقه‌اي كوچك‌تر به كار مي‌رفت. گويش يغنابي (Yaqnabi)، كه هنوز در تاجيكستان بدان سخن گفته مي‌شود، زاده‌ي مستقيم گونه‌اي از زبان سغدي است.
خطوط مانوي. صرف نظر از متني منفرد به خط برهمي (Brahmi)، همه‌ي متون سغدي بدين خطوط متفاوت نوشته شده‌اند: نامه‌هاي باستان، سغدي، مانوي، سرياني.
خط نامه‌هاي باستان: خطي است سرچشمه گرفته از گونه‌اي خط آرامي كه براي نوشتن «نامه‌هاي باستان» از آن استفاده شده است. خط آرامي در طي دوران هخامنشي در سغد معمول گرديد، و احتمالاً در اواخر دوران پارتي براي استفاده‌ي زبان سغدي اصلاح و سازگار گرديد.
خط سغدي: كه به خط سوتره (sutra) نيز معروف است، به سان خط نامه‌هاي باستان براي نوشتن بر روي پاپيروس‌ مورد استفاده بود. همه‌ي‌ متون بودايي و نيز اسناد غيرمذهبي و عرفي مانند نامه‌ها، اسناد حقوقي، سكه‌نوشته‌ها، و سنگ‌نبشته‌ها بدين خط نوشته شده‌اند.
خط مانوي: املاي مانوي هم از قواعد خط سغدي اثر پذيرفته است و هم از گونه‌هاي مانوي خطوط پارسي ميانه و پارتي. اين خط به لحاظ كيفي و كمي امكان نشان دادن واكه‌هاي (vowel) سغدي را ندارد.
خط سرياني: از اين خط براي نگارش متن‌هاي مسيحي استفاده مي‌شد و واكه‌هاي زبان سغدي را بهتر نشان مي‌دهد. دبيران و نويسندگان مسيحي سغدي سه حرف جديد را به الفباي 22 حرفي سرياني، به جهت متمايز كردن هر چه بهتر هم‌خوان‌هاي (consonant) سغدي، افزودند.
به سبب پيوندهاي بسيار نزديك و ميان‌كنش‌هاي گسترده‌ي زبان‌هاي سغدي و فارسي (دري)، شماري از واژگان سغدي به زبان فارسي راه يافته‌اند، از جمله: آغاز، مل (= شراب)، ريژ (= كام)، كاس (= خوك)، پتفوز (= دهان، پوزه)، ژغار (= فرياد)، برخي، فام، فژ (= پليدي)، يافه (= گم‌شده)، آرغده (= حريص)، اسغده (= آماده)، فغ (= بت)، فرخار (= معبد)، و…
يكي از متن‌هاي كوتاه مانوي سغدي، داستان «سه ماهي» است كه در مثنوي مولوي (دفتر چهارم، بيت 2202 به بعد) و كليله و دمنه نيز به جاي مانده است، و به شيوه‌اي تمثيلي، فوايد خردمندي را شرح مي‌دهد: «تالابي بزرگ بود، و در آن سه ماهي وجود داشت. نخستين ماهي تك‌فكر بود (دانا)، دومين ماهي صدفكر (نادان) بود، و سومين ماهي هزارفكر ( بسيار نادان) بود. در آن زمان ماهي‌گيري آمد و تورش را [در آن تالاب] افكند. او آن دو ماهي بسيار فكر را گرفت، اما نتوانست ماهي تك‌فكر را بگيرد».
W.B. Henning, "Sogdian Tales", Bulletin of the school of oriental and studies, Vol. 11, No. 3, 1945, p. 471

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر