کانون ایرانیان

۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

اقوام آريايي

حدود 2000 سال قبل از ميلاد گروهي از مردم شمال فلات ايران بخاطر يخبندانهاي فصلي و براي بدست آوردن چراگاه هاي کافي براي دام هايشان، بسوي سرزمين هاي گرم جنوب مهاجرت کردند. اين مردم که آريايي نام داشتند در چند مرحله و بصورت گروه هاي جداگانه وارد فلات ايران و به تدريج جايگزين ساکنان قبلي شدند.
اقوام آريايي، سرزميني را که وارد آن شده بودند، ايران يعني سرزمين آريايي ها ناميدند. گروهي از آريايي ها بنام مادها در غرب، گروهي ديگر بنام پارس ها در جنوب (نزديک عيلامي ها) و گروه سوم بنام پارت ها در شمال شرقي ايران فعلي سکني گزيدند.
همانطور که گفته شد، قبل و همزمان با ورود آريايي ها، اقوام ديگري در ايران سکونت داشتند. از اين اقوام داراي تمدن (مثل جيرفت و مارليک و...) آثار اندکي بجا مانده است که باستان شناسان سعي دارند اطلاعات بيشتري درباره آنها بدست آورند.
آريايي ها در ازاي کمک به پادشاهان عيلام در جنگ با آشوريان اجازه يافتند تا شهري براي خود بنا کنند؛ به اين ترتيب پارسها و مادها با گسترش نفوذ خود به سرزميني دست يافتند که بعدها به ميهن هميشگي آنها تبديل شد.

در اين دوران پيامبري بنام زرتشت ميان آريايي ها ظهور کرد. او مردم را به پيروي از اهورامزدا و جنگ با اهريمن (مظهر زشتي و دروغ) دعوت مي کرد.
اين پيامبر الهي تعليمات خود را بر سه پايه «پندار نيک، گفتار نيک و کردار نيک» بنا نهاد و اعتقاد به حيات دوباره (معاد) را در ميان پيروان خود تبليغ کرد.
اعتقادات و انديشه هاي زرتشت در گذر زمان در مجموعه اي بنام اوستا گردآوري شده است

با نابودي عيلاميان، قوم ماد که حامي خود را از دست داده بود، بارها از جانب آشوريان مورد هجوم واقع شد تا اينکه قبيله هاي مختلف ماد در دهکده اي بنام هگمتانه (اکباتان يا همدان امروزي) گرد هم آمدند و فردي بنام ديا اُکو را به فرمانروايي خود برگزيدند. بدين ترتيب اولين حکومت مادها بوجود آمد. با گسترش دولت ماد، هگمتانه به صورت شهري بزرگ در آمد و به عنوان پايتخت مادها انتخاب شد. پس از چندي، ديگر اقوام ايراني (پارت ها و پارس ها) هم با مادها متحد شدند و توانستند دولتي بسيار قوي بوجود آورند.
با مرگ آشورباني پال (حدود 612 قبل از ميلاد)، نوه ديا اکو بنام هُوَخْشَتْرَه با پادشاه بابل (نابوپولوسار) متحد شد و بسوي آشور لشگر کشيد. آنها پس از جنگ هاي طولاني توانستند آشوريان را شکست دهند. هوخشتره و پادشاه بابل در خرابه هاي آشور پيماني را امضا کردند و براي تحکيم اين اتحاد، هوخشتره دختر خود آميتيس را به عقد پسر پادشاه بابل يعني بخت النصر در آورد. پس از آن سپاهيان ماد و بابل بسوي قلب امپراطوري آشور تاختند و در جنگي خونين نينوا را به تلي از خاک تبديل کردند. با سقوط نينوا، امپراطوري عظيم آشوريان که زماني نامش لرزه بر اندام همگان مي افکند، بسرعت و براي هميشه از هم فروپاشيد. پس از آن مادها و بابلي ها قلمرو آشوريان را بين خود تقسيم کردند. در زمان پادشاهي هوخشتره، ايرانيان توانستند بزرگترين پادشاهي غرب آسيا را بوجود آوردند.



قلمرو ايران در زمان پادشاهي هوخشتره

با سقوط دولت آشور، بابلي ها هم تصميم به کشورگشايي گرفتند. بخت النصر که به جاي پدر بر تخت پادشاهي نشسته بود، فرمان حمله به فينيقيه (لبنان و فلسطين امروزي) را صادر کـــرد. او در اين لشگر کشـي، اورشليم را به خاک و خون کشيـد و پس از خراب کـردن معبد حضرت سليمان، تعداد زيادي از يهوديان را اسير کرد و با خود بعنوان برده به بابل آورد.
بخت النصر در يکي از کتيبه هايش آورده: «فرمان دادم صدهزار چشم از کاسه درآورند و صدها هزار قلم پا را بشکنند. با دست خودم چشم فرمانده دشمن را درآوردم. هزاران پسر و دختر را زنده زنده در آتش سوزاندم. خانه ها را چنان کوفتم که ديگر بانگ زنده اي از آنها برنخيزد.»
بخت النصر در عين حال که به فتوحاتش ادامه مي داد، از توسعه و شکوه شهر بابل غافل نبود. به دستور او دورتادور شهر بابل را حصار بزرگي ساختند که ورودي آن از طريق دروازه ايشتار بود. او همچنين دستور احداث زيگوراتي عظيم را صادر کرد و مجسمه طلايي بسيار بزرگي از مردوک، خداي شهر بابل را ساخته و داخل معبد قرار داد. پس از آن پادشاهان بابل با حضور در معبد و گرفتن دستهاي مجسمه، خود را پادشاه بابل مي خواندند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر