اديان هندوستان و ايران باستان پيوند نا گسستني با هم دارند . اين مردم آريايي که دين اصلي آنها پرستش اجنه بود هزاران هزار سال پيش در ايران و هندوستان امروزي ساکن شدند و همگي به يک زبان تکلم مي کردند.
ايرانيان شرح حال خدايان متعدد خود را به زبان اوستايي نوشتند و هنديان همان مطالب را به زبان سنسکريت در ودا ها نگاشتند. اگرچه بخش اعظم ادبيات اوستايي ايران از بين رفته اما وداهاي هنديان دست نخورده وجود دارد و در خانه و کاشانه ي همه ي آنها ديده و خوانده مي شود.
ظلم و جنايت موبدان ايراني پيش از زرتشت به قدري بود که بر اساس آنچه که در حفاريها به دست آمده و آنچه که در کتب باقي مانده - موبدان مردم را وادار به پرستش هزاران خدا در آن واحد مي کردند و آتش عنصر اساسي اين پرستش بوده چرا که جن آتش به نام آگني مسئول پيشکش کردن هدايا به ساير اجنه بوده است.
زرتشت بر عليه آيين جن پرستي که آن را آيين اوستايي مي ناميدند ايستاد و کسي به او ايمان نياورد به جز ? يا ? نفر از بستگانش. و زرتشت مجبور شد که اروميه را ترک کند و به سمت شرق برود . در آن زمان که گشتاسب پادشاه کياني در شرق بود و به زرتشت ايمان آرود و مردم جن پرست ايران را به زور شمشير به آيين زرتشتي که آيين يگانه پرستي بود در آورد اما روزگار خوشي زود تمام شد و با مرگ گشتاسب مردم دوباره به سراغ آيين پدران خود رفتند. با مرگ زرتشت - موبدان تعاليم زرتشت را به ميل خو دوباره نويسي کردند و با آيين چند خدايي و چند ايزدي مخلوط کردند و به اين ترتيب زرتشتيت پايان يافت. متاسفانه آيين زرتشي امروز بويي از زرتشت نبرده است چرا که زرتشت ساخت هر نوع معبد و عبادتگاه را ممنوع کرد و قرار دادن آتش را مخصوصا نشانه ي کفر ناميد .
برخلاف مردم ايران - مردم هند هيچ وقت هدايتگري به خود نديدند تا زمان بودا .
شرايط مردم هند امروزه از نظر ديني همانند وضيعت اسف بار ايرانيان پيش از اسلام است . در دوران باستان اجنه ي زيادي به مردم ظاهر شده و معجزاتي براي فريب دادن آنها انجام دادند. برهمنان(موبدان) که بالاترين طبقه ي اجتماعي بودند به پرستش و خدمت انجه ايستادند تا آنها هم قدرتهايي از اجنه بگيرند . اين جريان تا امروز ادامه دارد و اگر شما برهمني را مسخره کنيد او با کمک اجنه از اين مسئله خبر دار شده و مشکلي سر راه شمما قرار مي دهد. ترس از همين موجودات خطرناک است که مردم را ناچار به پرستش اجنه مي کند.
پيش از اسلام مردم ايران اجنه را گرامي مي دانستند و معابد متعددي براي آناهيتا و بهرام و بهمن و ...مي ساختند و در آن قرباني مي کردند اما پس از اسلام براي نجات دادن ميراث باستاني خود چهره ي يکتا پرستي به آيين خود داده و کم کم ديو ها نقش منفي به خود گرفتند به طوريکه ??? سال پس از اسلام فردوسي بزرگ ديوها را مسبب بدي معرفي کرده و رستم پهلوان به جنگ آنها مي رفته است تا مردم را نجات دهد.
در ادبيات هند اين اجنه هستند که بر دنياي انسانها مسلط بوده و به آنها لطف و محبت مي کنند . اجنه در هندوستان و ادبيات هندو خدايان مهم و بسيار مثبتي نام برده مي شوند که وجود تناسخ را ترويج داده و روج بشر را وادار به پرستش آلات جنسي و تناسلي مي کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر