۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه
اسطوره نوروز در ايران باستان
در دين گويد که آفريدگان گيتي را به سيصد و شصت روز آفريدم که شش گاه ِ گاهنبار است ، ( که ) به سالي انگاشته ( شود ). همي نخست روز بشود ، پس شب آن روز را گيرد و درآيد. ) کتاب بندهشن – کتاب آفرينش در آيين زرتشت – ترجمه مهرداد بهار تاريخ نوروز و تحولات کمي و کيفي آن : تاريخ ِ آغاز ِ مراسم باشکوه عيد نوروز به جمشيد شاه بازمي گردد. او که در زمان سلطنت در آباداني ِ ايران و آسايش خاطر ِ مردم از هجوم بيگانگان ، نقش بسياري داشت. روزي سفر يا در واقع معراجي با تخت زرينش به آسمان ( بسوي خورشيد ) داشت ، پس از بازگشت دين را تجديد و آن روز را (( نوروز)) ناميد. اين گاهنبار ( جشن ) ( که از آن در گاتهاي زرتشت نامي برده نشده و تنها در يکي از يشتها بنام فروردين يشت ، ذکر و ستايش اين گاه نگاشته شده ) پس از جمشيد شاه سال به سال بر اهميت و فراگيري آن افزوده شد. در زمان هخامنشيان و ساسانيان نوروز بعنوان سنتي فراگير و بسيار باشکوه چه در دربار شاهان و چه در خانه هاي مردم عامه ( نه فقط زرتشتيان ) اجرا مي شده. با هجوم قوم عرب و نفوذ فرهنگ اسلامي و تطبيق فرهنگ ايران ِ زرتشتي با اسلام ، برداشتهاي اسلامي از سنتهاي ايراني از جمله نوروز صورت گرفت. از آنجمله از زبان و قلم انديشمندان اسلامي رفت که : خداوند حضرت آدم را در اول فروردين آفريد و پيامبر گرامي اسلام ، حضرت علي (ع) را در اين روز در دشت غديرخم به امامت و ولايت معرفي کرد و ... به اين ترتيب نوروز و صدها سنت اصيل ايراني به مدد فرهنگ تطبيقي و التقاطي ِ خاص ايران به سنتهاي اسلامي وارد شد. در طي ساليان پر فراز و نشيب ِ تاريخ ايران کوششهايي يا از روي دشمني يا ناداني و يا درد دين (!) براي کمرنگ کردن و بي اهميت جلوه دادن نوروز صورت گرفت. بنابر نمونه ، امام محمد غزالي در کيمياي سعادت سفارش مي کند که : (( ايرانيان ، جشن ِ نوروز و سده را نگيرند! چراغاني نکنند! لباس ِ نپوشند! حتي عزاداري کنند تا مجوس از بين برود!! )) اما انگار اين افکار منور و انقلابي (!) کمي زيادي انقلابي بود ، چون هيچگاه اجرا نشد! و امروزه نيز اگرچه از تشريفات بسيار و تنوعات قومي ِ نوروز کاسته شده اما بنظر مي آيد جشن مبارک نوروز را ديگر کسي نمي تواند از ايران جدا کند. حتي اگر افراد و مسئولاني نادان ، احمقانه عنصر هويت ملي را مقابل ِ هويت مذهبي ايرانيان قرار دهند و مليت را خطري براي ديانت ِ نيم بند!! اسطوره ها ، رسوم و فلسفه ي آنها : نياز به تولدي دوباره ، پاک شدن از آلودگي ها و اشتباهات ِ گذشته و شروع ِ يک زندگي ِ نو در وجود آيين زرتشت و ايران ِ باستان بصورت اعتقاد به يک نقطه عطف خاص يعني آفرينش متمرکز شده است. طبيعت پس از گذران ِ دوره اي سرد و بي محصول ، با آغاز بهار زنده شده و در واقع آفريده مي شود. ( در اسلام و همچنين عرفان ِ اسلامي موضوع خلق مدام ، منطبق با اين عقايد ايران باستان است ) انسان نيز بايد بعنوان يکي از مخلوقين ِ الهي سعي کند همراه طبيعت به رستاخيز برخيزد. ماه فروردين را ماه ِ فَروَهَرها يا فَروَشي ها مي نامند. و آن عيد اموات است. درين ماه بدليل رستاخيز ( نو شدن ِ موقت دنيا ) پرده ي ميان زنده گان و مردگان به کناري رفته و ارواح ِ نيک ِ درگذشتگان به ملاقات ِ زندگان مي شتابند. رسم معروف قاشق زني ، نيز از همين اعتقاد نشات مي گيرد. ارواح ِ نيک بصورت افرادي که رويشان پوشيده ست به پشت در خانه هاي زنده ها آمده و زنده ها نيز به آنان به رسم يادبود و برکت هديه اي مي دهند. و نيز تميز کردن خانه ها و روشن کردن چراغها و شمعها در زمان تحويل سال براي رضايت خاطر و هدايتِ فرورها ست. در روز ابتداي فروردين ، که بنام ِ پاک و برکت دهنده ي اهورامزدا( خداي پاک ) مزين شده است ، خورشيد وارد برج حَمَل شده و جهان از نو آفريده مي شود. ايرانيا قديم براي استقبال از سبزي ِ بهاران ، 25 روز مانده به فروردين بر 12 ستون ِ خشتي يا سنگي سبزه مي کاشتند. ( 12 ستون ، اشاره به اعتقاد ِ کهن ِ قرار گرفتن ِ جهان بر روي 12 ستون ) ششمين روز ِ فروردين که بنا به نظرات بسياري محققان و موبدان زرتشتي ، سالروز تولد زرتشت اسپنتمان است ، به نوروز ِ بزرگ معروف است. (( آورده اند که در بامداد ِ آن روز به کوه ِ بوشنج شخص ِ خاموشي که دسته اي از گياهان ِ خوشبو در دست دارد ساعتي نمايان است ، سپس پنهان مي شود و تا سال ِ ديگر در همين هنگام ديگر نمايان نمي گردد. و نيز : در اين روز مردم به يکديگر آب مي پاشند و دليل ِ آن همان خود شستن و پاکيزگي ست. پارسيان در تمامي روزهاي فروردين خانه هاي خود را چراغاني کرده و چوبهاي خوشبو مي سوزانند و شمع ها را روشن نگاه مي دارند. خوانچه اي پهن مي کنند که بر آن هفت چيز که نامشان با حرف ِ سين شروع شده باشد مي گذارند ( هفت سين ). مانند : سبزه : نمودار ِ گلهاي زيبا و زينتي ، سرسبزي و خرمي . سيب : ميوه اي بهشتي و نماد ِ زايش . سمنو : از جوانه ي گندم ، نمود رويش و برکت . سنجد : بوي برگ و شکوفه ي آن محرک ِ عشق و دلباختگي ست. و ... آينه و شمع بر سر سفره هفت سين نيز نماد ِ نور و روشنايي و شفافيت است. معمولا تخم مرغ نيز بر سر سفره ي هفت سين هست که نماد ِ نطفه و باروري و زايش است. نيز در اساطير ِ ايران ، جهان ، تخم مرغي شکل است ، آسمان چون پوسته ي تخم مرغ و زرده اش نمودگار زمين است. ماهي ِ زنده نيز نماد سرزندگي و شادابي ست. ... و هزاران فلسفه و رسوم متفاوت که در گوشه و کنار ِ ايران عزيزمان پراکنده ست . در بعضي از کشورهاي شرق آسيا مانند چين ، هند و پاکستان نيز هر ساله مراسمي شبيه به نوروز انجام مي شود. و اما ، حکايت نوروز نه حکايت ِ چسبيدن ِ متعصبانه به سنتها و نه پان ايرانيست شدن است بلکه فراگيري و عمل به فلسفه ي نو کردن ِ افکار و دلهايمان است و چه چيزي بهتر از آن که تمام اشتباهات گذشته را به خداوند همواره بخشنده بسپاريم و با روحي آزاد و آزاده ( زندگي ) کنيم! در اين زمينه : کتابهاي ( ديدي نو از ديني کهن اثر دکتر فرهنگ مهر) ( بندهشن نوشته فرنبغ دادَگي ترجمه مهرداد بهار ) ( اساطير و فرهنگ عامه ي ايران اثر دکتر جابر عناصري ) ( اسطوره ي بازگشت جاودانه اثر ميرچا الياده ) ( اساطير ايران باستان اثر عصمت عرب گلپايگاني )
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر