خط اوستايي از دستنويسهاي اوستاي نوشته شده در ايران (در يزد و كرمان)، و هند (در گجرات) شناخته شده است. كهنترين دستنويس اوستا به 1288 م. متعلق است. اين خط مركب از 14 (يا 16) حرف براي واكهها (vowels) و 37 حرف براي همخوانها (consonant) است. حروف اوستايي از راست به چپ نوشته ميشوند و پيوسته نيستند. نقطه براي نشان دادن پايان يك واژه يا پايان نخستين جزء يك تركيب به كار ميرود، اما ميان اين دو تمايزي نمينهد. فراواني حروف به كار رفته در اين خط گوياي آن است كه ابداع آنها تلاشي در جهت ثبت يك متن به طور شفاهي بازگو و منتقل شده، با همهي ظرائف آوايي آن بوده است. بدين دليل خط اوستايي ميبايست ابداع يا انشاي سنجيده و دانستهي يك دانشمند يا گروهي از دانشمندان باشد.
خط اوستايي برپايهي خط پهلوي، نوع پيوستهي آن، چنان كه علماي جامعهي زرتشتي در نگارش كتابهايشان به كار ميبردند، شكل گرفته است. كهنترين دستنوشتههاي پهلوي به سدهي چهاردهم ميلادي متعلقاند، اما خط پيوستهي پهلوي ميبايست زماني پيش از اين، در سدهي يكم م. از خط آرامي برآمده باشد. مؤيد اين حقيقت، براي نمونه، نبشتهاي كهن است بر درپوش يك تابوت سنگي يافته شده در استانبول، كه بنا به دلايل باستانشناسي نميتواند به زماني ديرتر از 430 م. متعلق باشد، و گونههاي نوشتاري اختصاصي خط پيوستهي پهلوي را با دو استثناي بياهميت (حروف: ك، س) نشان ميدهد. در خط پيوستهي پهلوي كمابيش همهي حروف آن چندين آواي مختلف را باز مينمايند. ابهام اين خط تا اندازهاي ناشي از نابسندگي الفباي آرامي،كه منشأ اين خط است، ميباشد، تا حدي در نتيجهي رشد و تكامل آواشناختي زبان پارسي ميانه (”املاي تاريخي“)، و تا اندازهاي نيز ناشي از پيوستگي نگارشي (graphic) نشانههاي آن. جز اين، بسياري از حروف منفرد يك واژه ميتوانند به يكديگر بپيوندد، كه در نتيجهي آن، انبوهي حروف متصل پديد ميآيد.
به جز خط پيوستهي پهلوي، بدان سان كه در جامعهي زرتشتي به كار ميرفت، گونهي كهنتري از اين خط وجود داشت كه تا اندازهاي ابهامات آن كمتر بود. اين خط، كه «خط زبور» خوانده شده، از دستنويسي متعلق به سدهي هفتم يا هشتم م. كه حاوي ترجمهي پهلوي «مسيحي» مزامير است، شناخته شده است.
پديد آورندهي خط اوستايي از خط پيوستهي پهلوي حروف a / I / k / t / p / b / m / n / r / s / z / š و x را برگرفته است كه همان آواهايي را كه در خط پهلوي موجودند باز مينمايند. نماد حرف d نيز از خط نامبهم زبور اخذ شده است. تعداد ديگري از حروف اوستايي نيز با ايجاد اصلاح و تغيير در حروف خط پيوستهي پهلوي و زبور پديد آمدهاند.
خط پهلوي توانايي نابسندهاي را در نشان دادن واكهها داشت. در مقابل، پديد آورندهي خط اوستايي به گونهاي كاملاً روشن، نشانهي ويژهاي را براي هر واكهي متمايز و شناخته شده در سنت شفاهي ابداع كرد. بيگمان خط يوناني الگويي را براي اين نوآوري به دست داده بود. خط يوناني در ايران به خوبي شناخته شده بود. مؤيد اين حقيقت آن است كه پيش از اين، در زمان شاپور يكم (72-241 م.) ترجمههاي يوناني ضميمهي سنگنبشتههاي شاهانه بودند.
عموماً باور بر آن است كه خط اوستايي به دوران ساساني (651-224 م.) تعلق دارد. نبشتهي تابوت سنگي استانبول (پيش از 430 م.) گواه آن است كه اين خط احتمالاً در سدهي چهارم م.، و شايد حتا در زمان شاپور دوم (379-310 م) ابداع شده است. با وجود اين، بايست يادآور شد كه هيچ يك از حروف الفباي به كار رفته در سنگنبشتههاي يادوارهاي پارسي ميانه ظاهراً براي ابداع خط اوستايي برگرفته نشدهاند.
ميتوان پذيرفت كه متون اوستايي اندك زماني پس از ابداع خط اوستايي، كه براي فراهم آوردن نشانهاي ويژه براي هر يك از آواهاي به كار رفته در تلفظ و قرائت سنتي اوستا در نظر گرفته شده بود، ثبت شدهاند. با اين يادداشت نويسي متون اوستايي، كه به «كهنالگوي ساساني» معروف است، ميبايست آماج و هدف ابداع كنندهي اين خط برآورده شده باشد. (دانشنامهي ايرانيكا، ج 3، صص 50-48).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر