گرگين پسر ميلاد، يكي از پهلوانان دوران پادشاهي كي كاووس و كيخسرو، و رييس خاندان ميلاد بود. اشاره طبري بدين كه هم پسر و هم پدر گرگين، ميلاد نام داشتند، ميتواند درست باشد، چه، انتخاب نام نخستين نوه بر اساس نام پدربزرگ، امري عادي بوده است.
بخش عمدهي ماجراهاي گرگين در ضمن داستان بيژن و منيژه ميگذرد. در شاهنامه گفته ميشود كه گرگين به همراه بيژن براي كشتن گرازهايي كه در ارمان، منطقهاي واقع در مرز توران، پرسه ميزدند، گسيل شده بودند. گرگين كه به دليري بيژن رشك ميبرد، به قصد گرفتار كردناش، او را ترغيب كرد كه به بيشهاي زيبا و دلپذير در توران، كه منيژه دختر افراسياب بزم و ضيافتي را در آن برپا كرده بود، برود. بيژن و منيژه با ديدن هم، در يك نظر دلباختهي هم شدند و مدتي در كنار يكديگر بودند، تا آن كه خبر اين ماجرا به گوش افراسياب رسيد و فرمان داد كه سربازاناش بيژن را دستگير كنند و به سياهچالهاي بيافكنند. در اين اثنا، گرگين به ايران بازگشت و به دروغ گفت كه بيژن هنگامي كه در پي شكار گورخري رفته بود، گم شده است. اما با آشكار شدن دروغگويياش، گرگين به فرمان كيخسرو محبوس گرديد، اما بعداً با وساطت رستم آزاد شد و به قصد نجات بيژن، با رستم همراه گشت.
گرگين، همچنين، يكي از يازده پهلوان توصيف شده در داستان دوازده رخ است، كه در آن، هماورد توراني خود، اندريمان را به هلاكت رساند. از او در منظومههاي حماسي ديگر، مانند فرامرزنامه و بهمننامه نيز ياد شده است. در بهمننامه (سرودهي ايرانشاه بن ابي الخير) گفته شده است كه رويين، فرمانده سپاه بهمن، پسر گرگين بوده است. ابن اسفنديار (تاريخ طبرستان و رويان)، ظاهراً بر مبناي تشابه نامها، بنيانگذاري شهر گرگان را به گرگين نسبت داده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر