طاقِ کسری (تاق خسرو) یا ایوانِ مداین نام کاخ پادشاهان ساسانی در شهر اسبانبار در ساحل خاوری رود دجله و از مهمترین سازههای دوران ساسانیان است. بیشتر گمان میشود که طاقِ کسری در تیسفون جایدارد ولی تیسفون، اسبانبر و چند شهر کوچک دیگر مانند بغداد، روی هم شهرگان یا مدائن را تشکیل میدادند. طاق اصلی این کاخ بلندترین طاق خشتی ساخته شده به دست انسان میباشد. بلندای این طاق ۳۵ متر، پهنایش ۲۵ متر و درازایش ۵۰ متر است.
بنابر آنچه در نوشتار پهلوی خداینامگ آمدهاست این کاخ به دستور شاپور اول ساختهشدهاست.
بازمانده این کاخ هنوز در کشور کنونی عراق بهجاست. هارون الرشید خلیفه عباسی کوشید تا آن را ویران سازد ولی در این کار ناکام ماند.
نظر فردوسی در مورد ساختمان طاق کسری
فردوسی در مورد ساختمان طاق کسری داستان مفصلی در فصل مربوط به انوشیروان ذکر میکند. فردوسی میگوید انوشیروان به تمام نقاط جهان جارچیهایی فرستاد که بهترین معماران را برای ساختن کاخ بزرگی در تیسفون دعوت کنند. تعداد زیادی معمار از همه جا به دربار پادشاه روی آوردند و پس از انتخاب دقیقی سیصد نفر از میان آنان جدا شد و از بین آن سیصد نفر نیز سه نفر که از همه آنها مهارت بیشتری در امر ساختمانی داشتند انتخاب شدند و از آنها یکی رومی بود. معلوم نیست گفته فردوسی از رومی بودن این معمار چیست. آیا میخواهد بگوید واقعاً اثل روم بود یا این که قصدش این است که از مغرب ایران، مثلاً از شام یا آسیای صغیر بود. به هرحال آن معمار رومی مشغول کار ساختمان پیها و دیوار این طاق یا ایوان بزرگ میشود.
فردوسی میگوید در برابر ایوان تیسفون پرده بسیار مجللی آویزان کرده بودند که جواهرنشان بود و عسکریان عرب آن را قطعه قطعه کرده میان خود قسمت کردند. باز همان فردوسی چنین نقل میکند که در روز بارعام قبلاً شاهنشاه روی تخت طلای خود جلوس میکرد و چون تاجی که باید برسر بگذارد بسیار سنگین بود آن را به زنجیری از طلا در بالای سر شاهنشاه از بالای طاق طوری آویزان میکردند که در بالای سر وی قرار گیرد. همین کارها را در همین اواخر برای پادشاهان قاجاریه انجام میدادند و این نشانه این است که این عادات و رسوم از دهان به دهان تا دورههای جدید ادامه یافتهاست.
سپس اعیان و طبقات مختلف مملکت در بیرون پرده صف میکشیدند و (بنابر گفته جاحظ) با انجام مراسمی پرده را کنار میزدند و شاهنشاه ایران با شکوه و جلال مخصوصی روی تخت خود پدیدار میگشت و به طبقات مختلف بار میداد.
به هرحال بنابر نظر فردوسی، آن معمار رومی دیوارهای کاخ را تا پایه طاق بالا برد و از پادشاه خواهش کرد زنجیری از طلا آوردند و دیوار را در حضور جمع اندازه گرفتند، سپس آن را در جعبهای قرار دادند و آن جعبه را با مهروموم بستند و در خزانه شاه قرار دادند. فردای آن روز معمار رومی ناپدید گشت و سه سال غیبت او طول کشید و تمام جستوجوها و تهدیدها یا وعدههای پادشاه نتیجهای نبخشید. بعد از سه سال معمار رومی پدیدار شد و از شاه خواست زنجیر طلا را بیاورند، و دیوار را اندازه گرفت و معلوم شد که دیوار مقداری نشست کرده. این امر طبیعی بود، چون اکنون ما در عکس فوق میبینیم که پایههای دیوار بسیار قطوراند و طبعاً معمار نمیتوانست با عجله روی آن طاق به آن بزرگی را قرار دهد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر