کانون ایرانیان

۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

رفتار ضداجتماعی فرد بر سلامتی عمومی‌اش اثر منفی دارد



مردانی که در دوران کودکی دارای رفتارهای ضداجتماعی بوده‌اند یا مرتکب جرم شده‌اند تا سن 48 سالگی بیشتر دچار مرگ یا معلولیت می‌شوند و این درحالی‌است که این مرگ و معلولیت تنها ناشی از پیامد‌های مستقیم و آشکار رفتار ضد‌اجتماعی آن‌ها نیست.
مطالعه‌ای در بریتانیا که در شماره ماه دسامبرسال 2009 مجله بهداشت عمومی منتشر شده ‌است اولین آزمون در بررسی تاثیرات دامنه وسیعی از رفتارهای ضداجتماعی اولیه همانند عوامل مربوط به والدین بر پیامد‌های بهداشتی 40 سال بعد است.
پژوهشگران این مطالعه یافتند که 16.3 درصد پسرانی که در سن ده سالگی درگیر رفتارهای ضداجتماعی نظیر فرار از مدرسه بوده‌اند یا از سوی معلمین و والدین با برچسب متقلب یا مشکل ‌ساز معرفی می‌شدند و یا کسانی که تا سن 18 سالگی مجرم شناخته‌شدند، تا سن 48 سالگی یا مرده‌ بودند و یا معلول شده‌بودند.
این رقم در مقایسه با رقم 2.6 درصد (یک نفر از هر 40 نفر) مرگ و معلولیت زودرس در پسرانی که در همان وضعیت اجتماعی- اقتصادی پایین در محله‌های جنوب لندن زندگی می‌کردند ولی مجرم یا خلاف‌کار نبودند یک تفاوت تقریباً هفت برابری را نشان می‌دهد.
پروفسور جاناتان شفرد، سرپرست پژوهش حاضر و مدیر گروه تحقیقاتی خشونت و جامعه در دانشگاه کاردیف ویلز در بریتانیا با اشاره به شگفت‌انگیز بودن رابطه نیرومند بین این تاثیرات اولیه و مرگ زودرس گفت مسائلی که در سن 8 تا 10 سالگی برای کودکان در خانواده‌ها اتفاق می‌افتد بخشی از حرکت پیشرونده به طرف مرگ زودرس است. او گفت که تعجب آور است که این افزایش خطر، محدود به مواد مخدر یا سایر مسائل بهداشتی روانی که معمولاً با شیوه زندگی ضداجتماعی همراه است نبود، بلکه شامل مرگ و معلولیت زودرسی بود که ناشی از دامنه وسیعی از بیماری‌های مزمن مانند بیماری قلبی، سکته مغزی، بیماری‌های تنفسی و سرطان می‌شد.
پروفسور شفرد با تصریح این که در این مقطع او و همکارانش علت این پدیده را که «جرم در کودکی خطر مرگ و معلولیت زودرس را در میانسالی افزایش می‌دهد» نمی‌دانند گفت: به‌نظر می‌رسد تکانشی بودن یا فقدان کنترل- خود در کودکی و نوجوانی می‌تواند عامل مشترک زیربنایی باشد.
او در این زمینه افزود: ممکن است استرس‌ها و عوامل موجود در شیوه زندگی ضداجتماعی و نیز دست و پنجه نرم‌کردن با بحران‌هایی که با کنترل- خود بیشتر، قابل اجتناب هستند منجر به چنین پیامد‌هایی شود. این یافته با شواهد زیستی اثرات استرس مزمن در بیماری‌ها نیز هماهنگ است.
این پژوهش از جدیدترین یافته‌‌های حاصل از مطالعه درازمدتی است که به نام «مطالعه کمبریج درباره رشد بزهکار» معروف است. این مطالعه با پیگیری وضعیت 411 پسر در سن 8 یا 9 سالگی آغاز شد و به بررسی عوامل موثر در بزهکاری نوجوانان، ‌چگونگی تحول آن و پیامد‌های درازمدت آن پرداخت.
محققان با کودکان، والدین و معلمان مصاحبه کردند. آن‌ها از گزارش‌های معتبر در زمینه بزهکاری برای دستیابی به اطلاعات درباره الگوهای رفتار ضداجتماعی، پویایی خانواده و وضعیت سلامتی آن‌ها در مراحل مختلف زندگی استفاده کردند.
این مطالعه در سال 1961 آغاز شد و محققان کار بررسی را درفواصل سنی 16 تا 18 سالگی، 27 تا 32 سالگی، و 32 تا 48 سالگی پیگیری کردند.
در آخرین پیگیری انجام شده تا سن 48 سالگی، 17 نفراز آزمودنی‌ها مرده بودند و 17 نفر هم معلول شده‌بودند.
یافته‌ها نشان داد که رفتار ضداجتماعی در سن 10 سالگی با افزایش سه‌برابری مرگ یا معلولیت در سن 48 سالگی همراه است و مرگ زودرس یا معلولیت نیز حداقل سه برابر در پسرانی که در فاصله 10 تا 18سالگی محکوم به ارتکاب جرم شده بودند بیشتر بود.
هم‌چنین میزان مرگ یا معلولیت زودرس در افرادی که در فاصله 10 تا 40 سالگی محکوم به ارتکاب جرم شده‌بودند به 3 و نیم برابر نیز افزایش یافت و نیز در کسانی که یکی از والدین‌شان در سن 10 سالگی دچار محکومیت شده بود یا از والدین جداشده بودند و یا دارای نظارت ضعیف از سوی آن‌ها بودند بیش از 3 برابر بود.
تکانشی بودن یا فقدان کنترل- خود در سن 18 سالگی با دوبرابر شدن خطر مرگ و معلولیت تا سن 48 سالگی همراه بود.
این مطالعه هم چنین نشان داد که فعالیت بزهکارانه افراد تا سن 32 سالگی که خود گزارش کرده بودند و توسط پلیس یافته نشده بود مانند سرقت از خانه یا فروشگاه، سرقت ماشین، خشونت یا تخریب، خطر مرگ و معلولیت را تا سن 48 سالگی تا بیش از چهار برابر افزایش داد.
پروفسور شفرد می‌گوید: این یافته ها دال بر آن است که با اقدام در جهت جلوگیری از جرم ممکن است بتوانیم به چیزی بیش از کاهش احتمال خطر خلاف‌کاری‌های بعدی در زندگی دست یابیم، چیزی که در حال‌حاضر هدف چنین اقداماتی است. به عبارت دیگر تلاش در جهت کاهش بزهکاری نوجوانان نه تنها احتمال کاهش بزهکاری را در آینده کاهش می‌دهد بلکه به سلامتی بیشتر نیز می‌انجامد.
سرپرست تحقیق می‌گوید: به‌نظر می‌رسد تکیه بر شیوه فرزندپروری و مبارزه با تکانشی‌بودن کودکان در سال‌های اولیه زندگی ضروری‌است. به این ترتیب خواهیم توانست بهداشت عمومی را در درازمدت بهبود بخشیده، هزینه های خدمات بهداشتی را کاهش دهیم و زندگی افراد بیشتری را از آلوده‌شدن به بزهکاری نجات دهیم.
بسیاری از تحقیقات پیشین نیز نشان‌داده‌بودند که تکانشی‌بودن رفتار با بزهکاری در سنین پایین ارتباط دارد. یافته اخیر همانند یافته های پیشین لزوم توجه بیشتر به آموخته‌های روان‌شناختی و تربیتی را در سطح خانواده و مدرسه مطرح می‌کند. استفاده از این دست یافته‌ها در برنامه‌ریز‌یهای اجتماعی ضد بزهکاری و تلاش در آموزش و بازپروری کودکان و نوجوانان بزهکارنیز می‌تواند سودمند باشد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر