چندی است که جریانهای بیگانه گرا بر آنند تا با پی گیری سیاستی مزورانه دروغ دیگری را ساز نموده و بر تغییر نامهای جغرافیایی به ویژه در آذربایجان پای فشرده اذهان ساده لوح را بفریبند و به یار گیری بپردازند...بر آن شدم تا پاسخی مستند در باره ادعای آنها بنگارم...اما پس از بررسی و تحقیق بیشتر آگاهی یافتم که این کار به شیوه ای دانشی و مستند و بر پایه نوشتار ها و منابع اصیل و دست یکم تاریخی به دست دو تن از فرزندان دانشور آذربایجان در قالب یک پژوهش دانشگاهی در دانشگاه تربیت مدرس و دپارتمان جغرافیای سیاسی انجام گرفته است...پیشاپیش با سپاس از دوستان اقای دکتر عطا الله عبدی و سرکار خانم مریم لطفی فرزندان شایسته آذرابادگان جستار پژوهشی را در اختیار دوستان قرار می دهم تا پاسخی باشد بر یاوه گویانی که عادت دارند به جای سند و دانش و منطق و استدلال علمی دروغ و فریب را پیشه خود ساخته و بر طبل اختلافات کور قومی بکوبند..پاینده ایران زمین و ملت بزرگ ایران...علی عجمی آذرابادگانی ایراندوست
نام های جغرافیایی در منابع کهن تاریخی
عطاءالله عبدی، دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس . مریم لطفی، کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی .
چکیده:
نامهای جغرافیایی معرف فرهنگ و علایق جوامع انسانی و بازتابی از آنها در محیطهای جغرافیایی هستند، در حقیقت جوامع انسانی در انتخاب نام برای پدیدههای انسانساخت و طبیعت ساخت از گنجینههای فرهنگی، تاریخی و باورهای خود وام میگیرند. به ندرت مشاهده میشود که نام مکانی در پشت سر خود فاقد فلسفه وجودی باشد. نامهای جغرافیایی در معرفی فرهنگ، رویدادها و باورهای مردم ساکن در واحدهای مختلف مؤثر هستند که میتوان از آنها به عنوان یکی از کلیدهای کشف واقعیتهای تاریخی مناطق مختلف سود جست. منطقهی آذربایجان هم به عنوان یک منطقه جغرافیایی از این امر مستثنا نمیباشد. این منطقه از نظر مباحث تاریخی برای روشن کردن واقعیتهای فرهنگی و جغرافیایی خود درگیر برخی نظریات متعارض است، نامهای جغرافیایی برای رفع برخی ابهامات و کشف واقعیات تاریخی منطقه میتواند کارایی بسزایی داشته باشد.
تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان در متون تاریخی دوره صفویه دارای چه ویژگی است و دچار چه تحولاتی گشته است؟ روش تحقیق در این پژوهش از نوع کتابخانهای و اسنادی میباشد. نتایج حاصل از بررسی برخی متون دست اول و نسخ خطی آن است که نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان (به ویژه نیمه شرقی آن) از نظر زبانی عمدتاً واژههایی غیرترکی بوده است و روند تغییر برخی از آنها به اسامی ترکی حاکی از تبعیت این روند از تحولات اجتماعی و سیاسی در دوره موردنظر میباشد.
واژگان کلیدی (نامهای جغرافیایی، آذربایجان، دوره صفوی)
مقدمه
نامهای جغرافیایی به عنوان عناصری نسبتاً پایدار در معرفی سرگذشت و تاریخ سرزمینها به حساب میایند. از آنجا معمولاً در پس هر نام جغرافیایی، گنجینهای از پیشنیهی تاریخی و فرهنگی ساکنان آن محدودهی جغرافیایی وجود دارد، میتوان گفت این نامها به عنوان آثار باستانی معنوی در رمزگشایی و بازساخت هویت اصیل هر مکانی مورد استفاده قرار میگیرند. در صورتی که این ابزار ارزشمند، عاری از انگیزههای شخصی و سیاسی باشد، میتواند به عنوان یکی از بهترین راههای کشف حقایق علمی در حیطهی تاریخ، جغرافیا و فرهنگ، مورد استفاده قرار گیرد.
نامهای جغرافیایی علیرغم پایداری نسبی تحت شرایطی دچار تغییر و تحول میگردند، برخی از تغییرات مربوط به آوانگاری اسامی میباشد، مانند کلمات آذربایجان و اردبیل که تغییریافتهای از آتروپاتگان و آرتاویل هستند. نوع دیگر از تغییر، تحت تأثیر شرایط اجتماعی، سیاسی هر منطقه صورت میگیرد. بدین ترتیب که گاه در پی تحولات جمعیتی یا سیاسی برخی تغییر نامها به صورت طبیعی و تدریجی صورت میگیرد. با این دسته از تغییرات گاه آوایی و بیشتر مفهومی و زبانی میباشد، اما معمولاً عاری از اجباری خاص بوده و یا دست کم چنین به نظر میرسد مانند بسیاری از نامهای جغرافیایی آذربایجان که در این مقاله بدانها پرداخته خواهد شد. دسته سوم از تغییر نامها، حالت دستوری داشته و از بالا به پایین و تحت تأثیر ایدئولوژیهای سیاسی حاکم و معمولاً به دور از منطق علمی و بدون توجه به پیشینه تاریخی القاء شده و در پی اهداف خاص خود میباشند. مانند تغییرنامهای دوره رضاشاه، از قبیل تغییر نام ارومیه به رضائیه، تیکان تپه به تکاب، دزدآب به زاهدان، استرآباد به گرگان و ... که به خاطر سیاستهای همانندسازی صورت گرفته بود.
در مقاله حاضر سعی میشود مسأله تغییر نامهای جغرافیایی از نوع دسته دوم در منطقه آذربایجان و به ویژه شرق این منطقه مورد ارزیابی قرار گیرد. این امر از آن حیث اهمیت دارد که تاریخ واقعی آذربایجان تحت تأثیر رویدادهای تاریخی و اغراض شخصی و سیاسی تا حدودی مبهم مانده و لازم است با رعایت اصول انصاف و منطق علمی و با تکیه بر منابع معتبر دست اول که عاری از گرایشهای خاص هستند، مورد بررسی قرار گیرد. مطالبی که در زیر میآید بخشی از یک کار پژوهشی گسترده (منتشر نشده) در مورد جغرافیایی تاریخی منطقه آذربایجان میباشد.
روش تحقیق :
روش تحقیق از نوع کتابخانه و تحلیل میباشد که در آن با استفاده از برخی منابع دست اول دوره صفوی، نامهای جغرافیایی استخراج و مورد بررسی قرار گرفته است. در زیر برخی از منابع اصلی مورد استفاده در این پژوهش معرفی میگردد.
صفوه الصفا : نام اصلی کتاب «اُسُس المواهب السنیه فی مناقب الصفویه» میباشد که در زمان صدّرالدین به سال 759 ه.ق توسط یکی از مریدان شیخ صدرالدّین مشهور به ابن بزاز، در قالب حکایتهایی متعدد پیرامون زوایای مختلف شخصیت شیخ صفی به نگارش درآمده است. نویسنده در حین بازگو کردن حکایتها به اسامی جغرافیایی آذربایجان مانند روستاها، کوه و رود و غیره اشاره دارد.
صریحالملک : عنوان دو مجموعه از رونوشتهای اسناد، وقفنامهها و طومارهای مربوط به داراییها غیرمنقول بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی هست که مجموعه اول توسط زینالعابدین عبدی بیگ به دستور شاه تهماسب یکم و دومی به وسیله محمدطاهر اصفهانی در زمان شاه عباس یکم به صورت کتاب تدوین گردیدهاند. این مجموعهها به صورت نسخ خطی و در تعداد محدود در برخی از مراکز مانند کتابخانه ملی، کتابخانه دانشگاه تهران و کتابخانه مجلس نگهداری میشوند. این دو مجموعه ضمن معرفی املاک بقعه، به اسامی بسیاری از شهرها، روستاها، رودها، کوهها اشاره داشته، گاه به برخی از تغییرات که نامهای جغرافیایی در طول زمان پیدا کردهاند، به اقتضای بحث پرداخته است.
نامهای جغرافیایی، شناسههایی برای رمزگشایی تاریخ نواحی
گروههای انسانی پس از استقرار در یک ناحیه جغرافیایی کنشها و واکنشهایی را با آن آغاز میکنند. جدا از میزان تأثیر و تأثری که محیط در ابعاد مختلف بر گروههای انسانی تحمیل میکند. گروههای انسانی با توجه به فرهنگ ویژه خود با محیط وارد تعامل میشوند. این امر میتواند شامل ابعاد مختلفی در شکلدهی به عناصر محیط جغرافیایی باشد. از آنجایی که در طول تاریخ مکانهای جغرافیایی شاهد استقرار و از بین رفتن گروههایی با فرهنگهای مختلف هستند. مطالعه نواحی فرهنگی بدون توجه به تاریخ نواحی فرهنگی امری ناقص خواهد بود. به عبارت دیگر توزیع فضایی اشکال فرهنگی نتیجه تغییرات در طی زمان است. چشماندازهای فرهنگی اغلب محصول اعمال انسانها در طی قرون متمادی است. چنانچه جغرافیدانان فرهنگی در پی فهم و تبیین تشابهها و تغییرات فضایی فرهنگ باشند، برای دریافت جوابهای خود ملزم به کاربرد نگرش تاریخی و کنکاش از گذشته هستند. این واقعیت در قالب چشماندازهای فرهنگی نمود مییابد. چشماندازهای فرهنگی بیانگر این نکته است که آنچه در حال حاضر از چشم انداز رویت میشود، حکایت از نیروها و شرایطی دارد که اکنون وجود ندارند. مفهوم چشم انداز فرهنگی به عنوان ابزار ارزشمندی جهت بررسی توالی سکونت گروههای گوناگون در یک سکونتگاه تلقی میشود. زیرا هر یک از گروهها، معمولاً شواهد قابل رؤیتی از حضور خود را در چشمانداز به جای میگزارند (جردن و راونتزی، 1380: 43-42). بنابراین در صورتی که در پی مطالعه نواحی فرهنگی خاص باشیم، بررسی جغرافیایی تاریخی اهمیت فراوان مییابد. جغرافیای تاریخی قادر به بیان وضعیت فضایی خاصی در گذشته است (شبلینگ، 1377: 163). به عبارت دیگر جغرافیای تاریخی همان جغرافیای انسانی گذشته است (بیک محمدی، 1377: 15) و جغرافیای انسانی مطالعه روابط کرده انسانها با محیط جغرافیایی آنهاست (فرید، 1374: 67). آلبو مانژن معتقد است برای اینکه جغرافیای انسانی قابل فهم باشد، نمیتواند خود را به وضع حاضر محدود سازد و از بررسی گذشته غافل بماند، بلکه باید به مدد «تاریخ» تکامل پدیدهها را در زمان تعقیب کرده و به تبیین وضع حاضر بپردازد. (همان: 7).
با توجه به مطالب ذکر شده اهمیت نامهای کهن جغرافیایی در تبیین جغرافیایی نواحی فرهنگی روشن میشود. زیرا زبان جزء جداییناپذیر فرهنگ گروههای انسانی است و بکارگیری نامهایی برای عوارض جغرافیایی نمیتواند خارج از زبان گروه انسانی باشد. به ویژه که در گذشته این امر نمیتوانست متأثر از سیاستهای رسمی پیاده شده از سوی دولت مدرن و پدیده ارتباطات به مفهوم عصر حاضر باشد، بنابراین نامهای کهن جغرافیایی میتواند به عنوان ابزاری مفید در ریشهیابی و تبیین مسائل و وضعیت نواحی فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد.
یافتهها
در بررسیهای صورت گرفته برای شناسایی نامهای جغرافیایی کهن منطقه آذربایجان از برخی منابع تاریخی که به آنها اشاره شد، نامهای تاریخی فراوانی در موارد مختلف مشاهده شده است که از نظر زبانی متفاوت از زبان ترکی و متعلق به زبان کهن و بومی آذربایجان میباشد که در منابع گوناگون به نام آذری، تاتی و فهلوی از آن یاد شده است. در زیر به برخی از این اسامی جغرافیایی که بیشتر متعلق به شرق منطقه آذربایجان میباشند، به تفکیک شهرها اشاره میگردد.
جدول شماره 1 : نام روستاهای اردبیل
نام روستا
نام روستا
اسفرنجان
کرجان- کرجان ایزدی
سلوت
سیل کو
کاریز
رودجان
کاری، کارهم
زره ناس
اندراب
داراباد
برود
صومعه مظفری
برور معروف به حسن بارو
کاخ جران- کاجران
پنجمرج، پیچ مرج
انزاب
دیه خشکرود
شرفاباد
نوشنیق
کشکان
سها
کارییم
کنجوس
گلمقان
شهرآوری
کوران
ولکجان
مندنشین مشهور به یوسف انواری
کَرگان
کرجان
الغر، الوجه
سروشنبد
خوره شیران در قدیم چهاربود بوده
درکه سران
شیران
ورارجرد
نودیه- معروف به نوجده نیز بوده
آتشکده
سها
آتشگاه
سرکجان معروف به دیم
کافر درق
مرنی
ساران کنار
محمودآباد
هومن
نوبرین
سرخه دیه
ال معروف به اولجوقاز
آوژر مشهور به افجور
کلخوران
مهماندوست
کلخوران ویند
بنان
رودجان
باروق، در اسناد قدیمیتر بارد آمده
چنزاب
دیکاه
ژژقین، ججین مشهور به داشکسن
جراباد مشهور به چلبی بیگ
پرنیق
ترکه ده
درکه سران
زدر
نودیه علیا و نودیه سفلی
کندوان
سردالو مشهور به بابا نظر
صدیقه – صدیقه دیه
داراباد
رویندزق
ورارجرد
شماسبی
دارمفلس مهشور به قلعه جوق
(صریح الملک نسخه دانشگاه تهران)
نیار
موجان آبه
جدول شماره 2 : برخی نامهای جغرافیایی در دیگر مناطق آذربایجان
نام روستا
مکان
نام روستا
مکان
فرگوش
سراب
روستای سپیده سر
گرمرود- هشترود
کیلکاباد
"
کوره بن
گرمرود که نام قیدم میانه بوده است
شهران سوینی
"
خواجه ده
"
اندراب
"
درمان
"
زیره کاه
"
دودران
"
جیرچین
"
دریاب
"
سری جان
"
نوبرین
"
تلخه خانی
"
چشمه سبیل
"
سهزاب
"
میان رودان
"
دوراب
"
شاهمیر
"
شیدچین
"
قوشه گنبد- خوشه گنبد
گرمرود- هشترود
خسروان
"
کورین
"
کزدشت
مراغه
کبودین
"
دزلق
مغان
ماهیاباد
"
چوماق آباد، چوپان آباد
"
اشکستان مشهور به قوش اغلی
"
لوران
"
بوته سر
"
ارکوان
"
سراباد
"
سلطان آباد
"
مشهد مشهور به قیاق
"
کاسه کول
"
نودرق
"
شاهیان- شاهیل
خلخال
داوند
"
کزح
"
تیرآباد
"
اصفهاباد
"
سیسان
"
هیشی
"
کاوینه رود
"
کهزاد
"
روستای خوشجه یا قوشجه
"
پرستانق
"
برزند
گرمی
خانقاه
"
انار
تومان مشکین
کندره
"
جوکش
"
خرابه کاه
"
خیاو
"
گنج کاه
"
اورود
"
سنجبد
"
رودکران
"
کورانسرا
"
زرن زمین
"
ورده ده
سنجبد
ترزنبق
"
شویر
خلخال
شله درود
هشترود
کدیو
"
دیمناب
"
فارس آباد، مارس آباد
"
زرین علیا
"
بته نوبه سر
"
بریس
نمین
سیس
ارونق تبریز
زرنجین
کاغذ کنان هروآباد
شبستر
"
دیه مشکین
توسواران (تبرسران)
سیس
تبریز
کرین کبود
دیزمار
کلکلان مشهور خضرلو و خضر بکاولو
"
چیله حیر
"
اشتی بن
"
کندرو
بستان اباد
کندلان
به طرف جغاتو
برهق
از کندوان
هدان رود
"
زرند
"
چندراب
"
برحق مشهور به برنجه نان
"
هروی
"
کولیار
"
موران
"
کرکشاو
قصبه
"
جدول شماره 3 : نامهای گوناگون جغرافیای از قبیل درهها، زمینها، رودها و کوهها
نام روستا
مکان
نام روستا
مکان
راشه رود
اردبیل
کرایه رود
سراب
سیاهرود
اردبیل-گیلان
ماهیه رود
"
نیهر، نیهرود
اردبیل
هزارآب
"، سنزق
انگبین رود
"
شاه جوی علیا و شاه جوی سفلی
"
سرخه رود
گرمرود
سرابرود
سراب
شاهرود
"
بنه جوی مشهور به قزل ارخ
روستای کلکلان
کرجی بند
"
مزرعه تلخاب
اردبیل
دره به نام لنگه بز
بین شماخی و اردان
مزرعه بریس
"
پرده لیز
گیلان- اردبیل
مزرعه میان رودان
"
دره چشمه سران
سراب، اطراف سنزق
موضع یا مزرعه هفت چشمه
"
سیاه کمر
گرمرود
زرین جان
"
سیاه کمر
خلخال
میان زریان- میان زرعان
اردبیل
دره خشکه درق
هشترود
وادی مرده کش
"
برزه ناو
خان شهراوری اردبیل
دره گل بوته
"
اراضی لالیان مشهور به گل تپه
تبریز- ارونق
مزرعه باروندشت
"
سنگ زرد پله
"
مزرعه سرایل
"
سنگ سایه ارمود
"
ناحیه کارز
اردبیل
مزرعه سرخه زیر
سراب
وادی تیزرود
"
ناحیه سفید دشت علیا
مغان
مزرعه باربکاب
"
کوه بزکش
سراب
ماره کوه
حوالی سراب
کوه تلخاب، بلخاب
اطراف سنزق
بلیانکوه، ولیان کوه
تبریز
شارکوه
"
مزرعه آسماندشت
خلخال
جدول شماره 4 : نامهایی که به صراحت در صریح الملک به تغییر نام آنها اشاره شده است
نام روستا
مکان
سلدوز که ارمن نام داشته و بعد به سلدوز مشهور شده
تومان مشکین
روستای اورناو مشهور به قشلاق روملو
چخور سعد
روستای خوره شیران در قدیم چهار بود نام داشته
اطراف اردبیل
روستای مندنشین مشهور به یوسف انواری
"
روستای برور یا حسن بارو از خان اندارب که در قدیم پرور نام داشته
"
اشکستان مشهور به قوش اغلی
گرمرود
روستای مشهد مشهور به قیاق
"
کلکلان مشهور به خضرلو و خضر بکاولو
تبریز
روستای سپیده سر مشهور به آقتوره یا آختوره
گرمرود- هشترود
رود بنه جوی در زمان مؤلف به قزل ارخ مشهور است
کلکلان، اطراف تبریز
دارمفلس مشهور به قلعه جوق (صریح الملک نسخه دانشگاه تهران)
"
سردالو مشهور به بابانظر
اردبیل
جراباد مشهور به چلبی بیگ
"
ال معروف به اولجوقاز
"
ججین مشهور به داش کسن به گفته مولف در اکثر قبالات قدیمی ژارقین و ژژقین آمده
"
سرکجان معروف به دیم
"
آوژر مشهور به افجور
"
دیرنیلق
اردبیل
جدول شماره 5 : برخی اسامی ترکی مشاهده شده در منابع کهن تاریخی دوره صفوی
نام روستا
مکان
نام روستا
مکان
دیرنیلق
گرمرود
مزرعه قزان بلاغی
اردبیل
قیجقای
"
آلاروق
"
باسلقده
"
خواجیم
"
قوشجه یا خوشجه
"
خبزق
"
پرسخلو یا پارخلو
"
یکنجه- اینکجه
مشهور به آقچای
"
مزرعه حراملو
"
ذرن قران
"
مزرعه اینکلو
"
ذرن قران
"
اونلیق
"
تاج بیوک
"
ارجق
تومان مشکین
قوشجی
"
سلدوز
"
عموقین
"
بلاندسو
"
مزرعه اوغشه
از خان شهراوری اردبیل
آق درق
"
قراکیش
الپاوت
قراتوره
"
دریق
سراب
مزرعه یکتلو داش
خلخال
اقمیون
"
قرابلاغ
سنجبد- خلخال
مزرعه کل بلاغ
هشترود
قزل اوزن
مزرعه کل بلاغ
سراجوق
تپراقلو
"
جوره و ماجورق
آق تبرق
تجزیه تحلیل و نتیجهگیری
اسامی موجود در متون بررسی شده نشان دهنده آن است که این نامها از نظر مفهوم و ساختار بیشتر عناصری غیرترکی هستند، این روند همچنان که در جدولهای شمارهی 3-1 مشاهده میشود هم در مورد اسامی آبادیها و هم در مورد عوارض طبیعی مانند رودخانهها، کوهها و ... صدق میکند. نامهای غیرترکی که از نظر شمار بسیار بیشتر از نامهای ترکی (جدول شماره 5) در مقطع زمانی مورد نظر هست، بیانگر این واقعیت میباشد که باید زبانی متفاوت از زبان ترکی در این منطقه وجود داشته باشد، تا نمود آن را در جغرافیایی منطقه مشاهده نماییم. زیرا این امر به دور از منطق علمی است که نامهای به کار رفته برای شناسایی عناصر جغرافیایی به زبانی متفاوت از زبان و فرهنگ رایج منطقه باشد، به طوری که در این پژوهش به راحتی میتوان ارتباط میان زبان رایج در نواحی جغرافیایی و اسامی جغرافیایی آن را در روند تغییر نامهای اولیه این منطقه به ترکی (جدول شماره 4) مشاهده کرد. به عبارت دیگر در پی تحولات اجتماعی و سیاسی عصر صفوی و با روند فزاینده مهاجرت طوایف ترک به منطقه آذربایجان و در نتیجه، غلبه زبان ترکی بر زبان بومی منطقه آذربایجان، تغییراتی در برخی نامهای جغرافیایی هر منطقه جغرافیایی با زبان و فرهنگ گروههای انسانی ساکن در آن ارتباطی تنگاتنگ دارند و با توجه به غیرترکی بودن نامهای جغرافیایی بسیاری از نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان در مقطع تاریخی مورد نظر فرضیه این پژوهش یعنی- وجود اسامی جغرافیایی غیرترکی قبل از مهاجرت ترکان به منطقه آذرباجیان، بیانگر وجود زبانی به جز زبان ترکی در منطقه آذربایجان میباشد- به اثبات میرسد. از این روست که نامهای جغرافیایی به عنوان آیینه تمام نمای زبان و فرهنگ مناطق جغرافیایی میتوانند نقش برجستهای در تحلیل مسائل نواحی فرهنگی و روشن کردن تاریخ واقعی آنها ایفا نمایند و منطقه مورد مطالعه در پژوهش مورد نظر نیز نمیتواند از این قاعده مستثنا باشد.
میتوان گفت نامهای کهن منطقه آذربایجان منشأ گرفته از زبانی غیر از زبان رایج کنونی [یعنی زبان آذری] در منطقه بوده است که تحت تأثیر مسائل جغرافیایی، اجتماعی، سیاسی وژئوپولیتیکی در سدههای گذشته به مرور در این منطقه رایج و زبان بومی آن را حذف کرده است. امروزه به جز برخی مناطق پراکنده، اندکی اشارات در منابع کهن و برخی واژگان از آن چیزی باقی نمانده است. این جاست که نامهای کهن موجود در منابع که هنوز برخی از آنها در منطقه باقی مانده است میتواند در روشن کردن و بازسازی جغرافیای تاریخی منطقه مورد استفاده قرار گیرد. البته برای هر چه بیشتر شفاف کردن جغرافیای تاریخی آذربایجان مطالعات گسترده در این زمینه و در مورد زبان آذری امری حیاتی است. زیرا که امروزه گروههایی در پی القای تاریخی غیرایرانی برای این منطقه بوده و به صورت بسیار ظریف به دنبال دامن زدن به برخی اختلافات ساختگی میان مردم این بخش از کشورها با سایر بخشها میباشد.
پینوشتها
1- معمولاً در گذشته این گونه مجموعهها توسط مالکان بزرگ تنظیم میگردید تا اسناد املاکشان به صورتی منظم در اختیارشان باشد.
2- در جداول مربوط به یافتهها سه منبع اصلی ذکر شده یعنی کتاب صفوه الصفا، 2 صریح الملک تألیف عبدی بیگ و 3 صریح الملک تألیف محمدطاهر میباشد. صریح الملک اول در دو نسخه کتابخانه ملی و دانشگاه تهران بررسی شده اما جز در یک مورد از نامها تنها به نسخه کتابخانه ملی ارجاع داده شده است.
منابع [پینوشتها]
- ابن بزاز، درویش توکل بن اسماعیل، صفوه الصفا، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات تابش، 1373.
- اتابکی، تورج، آذربایجان در ایران معاصر، ترجمه محمد کریم اشراق، تهران، توس، 1376.
- اصفهانی، محمدطاهر، صریح الملک، نسخه خطی دانشگاه تهران، میکروفیلم شماره 1655.
- باسورث، تاریخ سیاسی و دودمانی ایران (سال 614-390 ه.ق)؛ برگرفته از تاریخ ایران کمبریج، جلد پنج، گردآورده جی.آ.بویل، مترجم حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، 1379.
- بیک محمدی، حسن، مقدمهای بر جغرافیای تاریخی ایران، دانشگاه اصفهان، 1377.
- تری ج. جردن/ لستر روانتزی، مقدمهای بر جغرافیای فرهنگی، مترجمان: سیمین تولایی/ محمدسلیمانی، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، 1380.
- شبلینگ، ژاک، جغرافیا چیست، ترجمه سیروس سهامی، انتشارات محقق، 1377.
- عبدی بیگ، زینالعابدین، صریح الملک، نسخه خطی، کتابخانه ملی تهران، شماره 2734/ف.
- حافظ نیا، محمدرضا، جغرافیای سیاسی ایران، تهران، سمت، 1381.
- فرید، یدالله، سیر اندیشه در قلمرو جغرافیای انسانی، تبریز، انتشارات دانشگاه تبریز، 1374.
- لطفی، مریم، کارکرد سیاسی، اجتماعی و مذهبی بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی در عصر صفویان، پایانامه کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا، 1385.
- منشی، اسکندربیگ، عالم آرای عباسی، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، دنیای کتاب، تهران 1377.
- مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، تصحیح گای سترنج، تهران، دنیای کتاب 1362.
نام های جغرافیایی در منابع کهن تاریخی
عطاءالله عبدی، دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس . مریم لطفی، کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی .
چکیده:
نامهای جغرافیایی معرف فرهنگ و علایق جوامع انسانی و بازتابی از آنها در محیطهای جغرافیایی هستند، در حقیقت جوامع انسانی در انتخاب نام برای پدیدههای انسانساخت و طبیعت ساخت از گنجینههای فرهنگی، تاریخی و باورهای خود وام میگیرند. به ندرت مشاهده میشود که نام مکانی در پشت سر خود فاقد فلسفه وجودی باشد. نامهای جغرافیایی در معرفی فرهنگ، رویدادها و باورهای مردم ساکن در واحدهای مختلف مؤثر هستند که میتوان از آنها به عنوان یکی از کلیدهای کشف واقعیتهای تاریخی مناطق مختلف سود جست. منطقهی آذربایجان هم به عنوان یک منطقه جغرافیایی از این امر مستثنا نمیباشد. این منطقه از نظر مباحث تاریخی برای روشن کردن واقعیتهای فرهنگی و جغرافیایی خود درگیر برخی نظریات متعارض است، نامهای جغرافیایی برای رفع برخی ابهامات و کشف واقعیات تاریخی منطقه میتواند کارایی بسزایی داشته باشد.
تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان در متون تاریخی دوره صفویه دارای چه ویژگی است و دچار چه تحولاتی گشته است؟ روش تحقیق در این پژوهش از نوع کتابخانهای و اسنادی میباشد. نتایج حاصل از بررسی برخی متون دست اول و نسخ خطی آن است که نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان (به ویژه نیمه شرقی آن) از نظر زبانی عمدتاً واژههایی غیرترکی بوده است و روند تغییر برخی از آنها به اسامی ترکی حاکی از تبعیت این روند از تحولات اجتماعی و سیاسی در دوره موردنظر میباشد.
واژگان کلیدی (نامهای جغرافیایی، آذربایجان، دوره صفوی)
مقدمه
نامهای جغرافیایی به عنوان عناصری نسبتاً پایدار در معرفی سرگذشت و تاریخ سرزمینها به حساب میایند. از آنجا معمولاً در پس هر نام جغرافیایی، گنجینهای از پیشنیهی تاریخی و فرهنگی ساکنان آن محدودهی جغرافیایی وجود دارد، میتوان گفت این نامها به عنوان آثار باستانی معنوی در رمزگشایی و بازساخت هویت اصیل هر مکانی مورد استفاده قرار میگیرند. در صورتی که این ابزار ارزشمند، عاری از انگیزههای شخصی و سیاسی باشد، میتواند به عنوان یکی از بهترین راههای کشف حقایق علمی در حیطهی تاریخ، جغرافیا و فرهنگ، مورد استفاده قرار گیرد.
نامهای جغرافیایی علیرغم پایداری نسبی تحت شرایطی دچار تغییر و تحول میگردند، برخی از تغییرات مربوط به آوانگاری اسامی میباشد، مانند کلمات آذربایجان و اردبیل که تغییریافتهای از آتروپاتگان و آرتاویل هستند. نوع دیگر از تغییر، تحت تأثیر شرایط اجتماعی، سیاسی هر منطقه صورت میگیرد. بدین ترتیب که گاه در پی تحولات جمعیتی یا سیاسی برخی تغییر نامها به صورت طبیعی و تدریجی صورت میگیرد. با این دسته از تغییرات گاه آوایی و بیشتر مفهومی و زبانی میباشد، اما معمولاً عاری از اجباری خاص بوده و یا دست کم چنین به نظر میرسد مانند بسیاری از نامهای جغرافیایی آذربایجان که در این مقاله بدانها پرداخته خواهد شد. دسته سوم از تغییر نامها، حالت دستوری داشته و از بالا به پایین و تحت تأثیر ایدئولوژیهای سیاسی حاکم و معمولاً به دور از منطق علمی و بدون توجه به پیشینه تاریخی القاء شده و در پی اهداف خاص خود میباشند. مانند تغییرنامهای دوره رضاشاه، از قبیل تغییر نام ارومیه به رضائیه، تیکان تپه به تکاب، دزدآب به زاهدان، استرآباد به گرگان و ... که به خاطر سیاستهای همانندسازی صورت گرفته بود.
در مقاله حاضر سعی میشود مسأله تغییر نامهای جغرافیایی از نوع دسته دوم در منطقه آذربایجان و به ویژه شرق این منطقه مورد ارزیابی قرار گیرد. این امر از آن حیث اهمیت دارد که تاریخ واقعی آذربایجان تحت تأثیر رویدادهای تاریخی و اغراض شخصی و سیاسی تا حدودی مبهم مانده و لازم است با رعایت اصول انصاف و منطق علمی و با تکیه بر منابع معتبر دست اول که عاری از گرایشهای خاص هستند، مورد بررسی قرار گیرد. مطالبی که در زیر میآید بخشی از یک کار پژوهشی گسترده (منتشر نشده) در مورد جغرافیایی تاریخی منطقه آذربایجان میباشد.
روش تحقیق :
روش تحقیق از نوع کتابخانه و تحلیل میباشد که در آن با استفاده از برخی منابع دست اول دوره صفوی، نامهای جغرافیایی استخراج و مورد بررسی قرار گرفته است. در زیر برخی از منابع اصلی مورد استفاده در این پژوهش معرفی میگردد.
صفوه الصفا : نام اصلی کتاب «اُسُس المواهب السنیه فی مناقب الصفویه» میباشد که در زمان صدّرالدین به سال 759 ه.ق توسط یکی از مریدان شیخ صدرالدّین مشهور به ابن بزاز، در قالب حکایتهایی متعدد پیرامون زوایای مختلف شخصیت شیخ صفی به نگارش درآمده است. نویسنده در حین بازگو کردن حکایتها به اسامی جغرافیایی آذربایجان مانند روستاها، کوه و رود و غیره اشاره دارد.
صریحالملک : عنوان دو مجموعه از رونوشتهای اسناد، وقفنامهها و طومارهای مربوط به داراییها غیرمنقول بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی هست که مجموعه اول توسط زینالعابدین عبدی بیگ به دستور شاه تهماسب یکم و دومی به وسیله محمدطاهر اصفهانی در زمان شاه عباس یکم به صورت کتاب تدوین گردیدهاند. این مجموعهها به صورت نسخ خطی و در تعداد محدود در برخی از مراکز مانند کتابخانه ملی، کتابخانه دانشگاه تهران و کتابخانه مجلس نگهداری میشوند. این دو مجموعه ضمن معرفی املاک بقعه، به اسامی بسیاری از شهرها، روستاها، رودها، کوهها اشاره داشته، گاه به برخی از تغییرات که نامهای جغرافیایی در طول زمان پیدا کردهاند، به اقتضای بحث پرداخته است.
نامهای جغرافیایی، شناسههایی برای رمزگشایی تاریخ نواحی
گروههای انسانی پس از استقرار در یک ناحیه جغرافیایی کنشها و واکنشهایی را با آن آغاز میکنند. جدا از میزان تأثیر و تأثری که محیط در ابعاد مختلف بر گروههای انسانی تحمیل میکند. گروههای انسانی با توجه به فرهنگ ویژه خود با محیط وارد تعامل میشوند. این امر میتواند شامل ابعاد مختلفی در شکلدهی به عناصر محیط جغرافیایی باشد. از آنجایی که در طول تاریخ مکانهای جغرافیایی شاهد استقرار و از بین رفتن گروههایی با فرهنگهای مختلف هستند. مطالعه نواحی فرهنگی بدون توجه به تاریخ نواحی فرهنگی امری ناقص خواهد بود. به عبارت دیگر توزیع فضایی اشکال فرهنگی نتیجه تغییرات در طی زمان است. چشماندازهای فرهنگی اغلب محصول اعمال انسانها در طی قرون متمادی است. چنانچه جغرافیدانان فرهنگی در پی فهم و تبیین تشابهها و تغییرات فضایی فرهنگ باشند، برای دریافت جوابهای خود ملزم به کاربرد نگرش تاریخی و کنکاش از گذشته هستند. این واقعیت در قالب چشماندازهای فرهنگی نمود مییابد. چشماندازهای فرهنگی بیانگر این نکته است که آنچه در حال حاضر از چشم انداز رویت میشود، حکایت از نیروها و شرایطی دارد که اکنون وجود ندارند. مفهوم چشم انداز فرهنگی به عنوان ابزار ارزشمندی جهت بررسی توالی سکونت گروههای گوناگون در یک سکونتگاه تلقی میشود. زیرا هر یک از گروهها، معمولاً شواهد قابل رؤیتی از حضور خود را در چشمانداز به جای میگزارند (جردن و راونتزی، 1380: 43-42). بنابراین در صورتی که در پی مطالعه نواحی فرهنگی خاص باشیم، بررسی جغرافیایی تاریخی اهمیت فراوان مییابد. جغرافیای تاریخی قادر به بیان وضعیت فضایی خاصی در گذشته است (شبلینگ، 1377: 163). به عبارت دیگر جغرافیای تاریخی همان جغرافیای انسانی گذشته است (بیک محمدی، 1377: 15) و جغرافیای انسانی مطالعه روابط کرده انسانها با محیط جغرافیایی آنهاست (فرید، 1374: 67). آلبو مانژن معتقد است برای اینکه جغرافیای انسانی قابل فهم باشد، نمیتواند خود را به وضع حاضر محدود سازد و از بررسی گذشته غافل بماند، بلکه باید به مدد «تاریخ» تکامل پدیدهها را در زمان تعقیب کرده و به تبیین وضع حاضر بپردازد. (همان: 7).
با توجه به مطالب ذکر شده اهمیت نامهای کهن جغرافیایی در تبیین جغرافیایی نواحی فرهنگی روشن میشود. زیرا زبان جزء جداییناپذیر فرهنگ گروههای انسانی است و بکارگیری نامهایی برای عوارض جغرافیایی نمیتواند خارج از زبان گروه انسانی باشد. به ویژه که در گذشته این امر نمیتوانست متأثر از سیاستهای رسمی پیاده شده از سوی دولت مدرن و پدیده ارتباطات به مفهوم عصر حاضر باشد، بنابراین نامهای کهن جغرافیایی میتواند به عنوان ابزاری مفید در ریشهیابی و تبیین مسائل و وضعیت نواحی فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد.
یافتهها
در بررسیهای صورت گرفته برای شناسایی نامهای جغرافیایی کهن منطقه آذربایجان از برخی منابع تاریخی که به آنها اشاره شد، نامهای تاریخی فراوانی در موارد مختلف مشاهده شده است که از نظر زبانی متفاوت از زبان ترکی و متعلق به زبان کهن و بومی آذربایجان میباشد که در منابع گوناگون به نام آذری، تاتی و فهلوی از آن یاد شده است. در زیر به برخی از این اسامی جغرافیایی که بیشتر متعلق به شرق منطقه آذربایجان میباشند، به تفکیک شهرها اشاره میگردد.
جدول شماره 1 : نام روستاهای اردبیل
نام روستا
نام روستا
اسفرنجان
کرجان- کرجان ایزدی
سلوت
سیل کو
کاریز
رودجان
کاری، کارهم
زره ناس
اندراب
داراباد
برود
صومعه مظفری
برور معروف به حسن بارو
کاخ جران- کاجران
پنجمرج، پیچ مرج
انزاب
دیه خشکرود
شرفاباد
نوشنیق
کشکان
سها
کارییم
کنجوس
گلمقان
شهرآوری
کوران
ولکجان
مندنشین مشهور به یوسف انواری
کَرگان
کرجان
الغر، الوجه
سروشنبد
خوره شیران در قدیم چهاربود بوده
درکه سران
شیران
ورارجرد
نودیه- معروف به نوجده نیز بوده
آتشکده
سها
آتشگاه
سرکجان معروف به دیم
کافر درق
مرنی
ساران کنار
محمودآباد
هومن
نوبرین
سرخه دیه
ال معروف به اولجوقاز
آوژر مشهور به افجور
کلخوران
مهماندوست
کلخوران ویند
بنان
رودجان
باروق، در اسناد قدیمیتر بارد آمده
چنزاب
دیکاه
ژژقین، ججین مشهور به داشکسن
جراباد مشهور به چلبی بیگ
پرنیق
ترکه ده
درکه سران
زدر
نودیه علیا و نودیه سفلی
کندوان
سردالو مشهور به بابا نظر
صدیقه – صدیقه دیه
داراباد
رویندزق
ورارجرد
شماسبی
دارمفلس مهشور به قلعه جوق
(صریح الملک نسخه دانشگاه تهران)
نیار
موجان آبه
جدول شماره 2 : برخی نامهای جغرافیایی در دیگر مناطق آذربایجان
نام روستا
مکان
نام روستا
مکان
فرگوش
سراب
روستای سپیده سر
گرمرود- هشترود
کیلکاباد
"
کوره بن
گرمرود که نام قیدم میانه بوده است
شهران سوینی
"
خواجه ده
"
اندراب
"
درمان
"
زیره کاه
"
دودران
"
جیرچین
"
دریاب
"
سری جان
"
نوبرین
"
تلخه خانی
"
چشمه سبیل
"
سهزاب
"
میان رودان
"
دوراب
"
شاهمیر
"
شیدچین
"
قوشه گنبد- خوشه گنبد
گرمرود- هشترود
خسروان
"
کورین
"
کزدشت
مراغه
کبودین
"
دزلق
مغان
ماهیاباد
"
چوماق آباد، چوپان آباد
"
اشکستان مشهور به قوش اغلی
"
لوران
"
بوته سر
"
ارکوان
"
سراباد
"
سلطان آباد
"
مشهد مشهور به قیاق
"
کاسه کول
"
نودرق
"
شاهیان- شاهیل
خلخال
داوند
"
کزح
"
تیرآباد
"
اصفهاباد
"
سیسان
"
هیشی
"
کاوینه رود
"
کهزاد
"
روستای خوشجه یا قوشجه
"
پرستانق
"
برزند
گرمی
خانقاه
"
انار
تومان مشکین
کندره
"
جوکش
"
خرابه کاه
"
خیاو
"
گنج کاه
"
اورود
"
سنجبد
"
رودکران
"
کورانسرا
"
زرن زمین
"
ورده ده
سنجبد
ترزنبق
"
شویر
خلخال
شله درود
هشترود
کدیو
"
دیمناب
"
فارس آباد، مارس آباد
"
زرین علیا
"
بته نوبه سر
"
بریس
نمین
سیس
ارونق تبریز
زرنجین
کاغذ کنان هروآباد
شبستر
"
دیه مشکین
توسواران (تبرسران)
سیس
تبریز
کرین کبود
دیزمار
کلکلان مشهور خضرلو و خضر بکاولو
"
چیله حیر
"
اشتی بن
"
کندرو
بستان اباد
کندلان
به طرف جغاتو
برهق
از کندوان
هدان رود
"
زرند
"
چندراب
"
برحق مشهور به برنجه نان
"
هروی
"
کولیار
"
موران
"
کرکشاو
قصبه
"
جدول شماره 3 : نامهای گوناگون جغرافیای از قبیل درهها، زمینها، رودها و کوهها
نام روستا
مکان
نام روستا
مکان
راشه رود
اردبیل
کرایه رود
سراب
سیاهرود
اردبیل-گیلان
ماهیه رود
"
نیهر، نیهرود
اردبیل
هزارآب
"، سنزق
انگبین رود
"
شاه جوی علیا و شاه جوی سفلی
"
سرخه رود
گرمرود
سرابرود
سراب
شاهرود
"
بنه جوی مشهور به قزل ارخ
روستای کلکلان
کرجی بند
"
مزرعه تلخاب
اردبیل
دره به نام لنگه بز
بین شماخی و اردان
مزرعه بریس
"
پرده لیز
گیلان- اردبیل
مزرعه میان رودان
"
دره چشمه سران
سراب، اطراف سنزق
موضع یا مزرعه هفت چشمه
"
سیاه کمر
گرمرود
زرین جان
"
سیاه کمر
خلخال
میان زریان- میان زرعان
اردبیل
دره خشکه درق
هشترود
وادی مرده کش
"
برزه ناو
خان شهراوری اردبیل
دره گل بوته
"
اراضی لالیان مشهور به گل تپه
تبریز- ارونق
مزرعه باروندشت
"
سنگ زرد پله
"
مزرعه سرایل
"
سنگ سایه ارمود
"
ناحیه کارز
اردبیل
مزرعه سرخه زیر
سراب
وادی تیزرود
"
ناحیه سفید دشت علیا
مغان
مزرعه باربکاب
"
کوه بزکش
سراب
ماره کوه
حوالی سراب
کوه تلخاب، بلخاب
اطراف سنزق
بلیانکوه، ولیان کوه
تبریز
شارکوه
"
مزرعه آسماندشت
خلخال
جدول شماره 4 : نامهایی که به صراحت در صریح الملک به تغییر نام آنها اشاره شده است
نام روستا
مکان
سلدوز که ارمن نام داشته و بعد به سلدوز مشهور شده
تومان مشکین
روستای اورناو مشهور به قشلاق روملو
چخور سعد
روستای خوره شیران در قدیم چهار بود نام داشته
اطراف اردبیل
روستای مندنشین مشهور به یوسف انواری
"
روستای برور یا حسن بارو از خان اندارب که در قدیم پرور نام داشته
"
اشکستان مشهور به قوش اغلی
گرمرود
روستای مشهد مشهور به قیاق
"
کلکلان مشهور به خضرلو و خضر بکاولو
تبریز
روستای سپیده سر مشهور به آقتوره یا آختوره
گرمرود- هشترود
رود بنه جوی در زمان مؤلف به قزل ارخ مشهور است
کلکلان، اطراف تبریز
دارمفلس مشهور به قلعه جوق (صریح الملک نسخه دانشگاه تهران)
"
سردالو مشهور به بابانظر
اردبیل
جراباد مشهور به چلبی بیگ
"
ال معروف به اولجوقاز
"
ججین مشهور به داش کسن به گفته مولف در اکثر قبالات قدیمی ژارقین و ژژقین آمده
"
سرکجان معروف به دیم
"
آوژر مشهور به افجور
"
دیرنیلق
اردبیل
جدول شماره 5 : برخی اسامی ترکی مشاهده شده در منابع کهن تاریخی دوره صفوی
نام روستا
مکان
نام روستا
مکان
دیرنیلق
گرمرود
مزرعه قزان بلاغی
اردبیل
قیجقای
"
آلاروق
"
باسلقده
"
خواجیم
"
قوشجه یا خوشجه
"
خبزق
"
پرسخلو یا پارخلو
"
یکنجه- اینکجه
مشهور به آقچای
"
مزرعه حراملو
"
ذرن قران
"
مزرعه اینکلو
"
ذرن قران
"
اونلیق
"
تاج بیوک
"
ارجق
تومان مشکین
قوشجی
"
سلدوز
"
عموقین
"
بلاندسو
"
مزرعه اوغشه
از خان شهراوری اردبیل
آق درق
"
قراکیش
الپاوت
قراتوره
"
دریق
سراب
مزرعه یکتلو داش
خلخال
اقمیون
"
قرابلاغ
سنجبد- خلخال
مزرعه کل بلاغ
هشترود
قزل اوزن
مزرعه کل بلاغ
سراجوق
تپراقلو
"
جوره و ماجورق
آق تبرق
تجزیه تحلیل و نتیجهگیری
اسامی موجود در متون بررسی شده نشان دهنده آن است که این نامها از نظر مفهوم و ساختار بیشتر عناصری غیرترکی هستند، این روند همچنان که در جدولهای شمارهی 3-1 مشاهده میشود هم در مورد اسامی آبادیها و هم در مورد عوارض طبیعی مانند رودخانهها، کوهها و ... صدق میکند. نامهای غیرترکی که از نظر شمار بسیار بیشتر از نامهای ترکی (جدول شماره 5) در مقطع زمانی مورد نظر هست، بیانگر این واقعیت میباشد که باید زبانی متفاوت از زبان ترکی در این منطقه وجود داشته باشد، تا نمود آن را در جغرافیایی منطقه مشاهده نماییم. زیرا این امر به دور از منطق علمی است که نامهای به کار رفته برای شناسایی عناصر جغرافیایی به زبانی متفاوت از زبان و فرهنگ رایج منطقه باشد، به طوری که در این پژوهش به راحتی میتوان ارتباط میان زبان رایج در نواحی جغرافیایی و اسامی جغرافیایی آن را در روند تغییر نامهای اولیه این منطقه به ترکی (جدول شماره 4) مشاهده کرد. به عبارت دیگر در پی تحولات اجتماعی و سیاسی عصر صفوی و با روند فزاینده مهاجرت طوایف ترک به منطقه آذربایجان و در نتیجه، غلبه زبان ترکی بر زبان بومی منطقه آذربایجان، تغییراتی در برخی نامهای جغرافیایی هر منطقه جغرافیایی با زبان و فرهنگ گروههای انسانی ساکن در آن ارتباطی تنگاتنگ دارند و با توجه به غیرترکی بودن نامهای جغرافیایی بسیاری از نامهای جغرافیایی منطقه آذربایجان در مقطع تاریخی مورد نظر فرضیه این پژوهش یعنی- وجود اسامی جغرافیایی غیرترکی قبل از مهاجرت ترکان به منطقه آذرباجیان، بیانگر وجود زبانی به جز زبان ترکی در منطقه آذربایجان میباشد- به اثبات میرسد. از این روست که نامهای جغرافیایی به عنوان آیینه تمام نمای زبان و فرهنگ مناطق جغرافیایی میتوانند نقش برجستهای در تحلیل مسائل نواحی فرهنگی و روشن کردن تاریخ واقعی آنها ایفا نمایند و منطقه مورد مطالعه در پژوهش مورد نظر نیز نمیتواند از این قاعده مستثنا باشد.
میتوان گفت نامهای کهن منطقه آذربایجان منشأ گرفته از زبانی غیر از زبان رایج کنونی [یعنی زبان آذری] در منطقه بوده است که تحت تأثیر مسائل جغرافیایی، اجتماعی، سیاسی وژئوپولیتیکی در سدههای گذشته به مرور در این منطقه رایج و زبان بومی آن را حذف کرده است. امروزه به جز برخی مناطق پراکنده، اندکی اشارات در منابع کهن و برخی واژگان از آن چیزی باقی نمانده است. این جاست که نامهای کهن موجود در منابع که هنوز برخی از آنها در منطقه باقی مانده است میتواند در روشن کردن و بازسازی جغرافیای تاریخی منطقه مورد استفاده قرار گیرد. البته برای هر چه بیشتر شفاف کردن جغرافیای تاریخی آذربایجان مطالعات گسترده در این زمینه و در مورد زبان آذری امری حیاتی است. زیرا که امروزه گروههایی در پی القای تاریخی غیرایرانی برای این منطقه بوده و به صورت بسیار ظریف به دنبال دامن زدن به برخی اختلافات ساختگی میان مردم این بخش از کشورها با سایر بخشها میباشد.
پینوشتها
1- معمولاً در گذشته این گونه مجموعهها توسط مالکان بزرگ تنظیم میگردید تا اسناد املاکشان به صورتی منظم در اختیارشان باشد.
2- در جداول مربوط به یافتهها سه منبع اصلی ذکر شده یعنی کتاب صفوه الصفا، 2 صریح الملک تألیف عبدی بیگ و 3 صریح الملک تألیف محمدطاهر میباشد. صریح الملک اول در دو نسخه کتابخانه ملی و دانشگاه تهران بررسی شده اما جز در یک مورد از نامها تنها به نسخه کتابخانه ملی ارجاع داده شده است.
منابع [پینوشتها]
- ابن بزاز، درویش توکل بن اسماعیل، صفوه الصفا، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات تابش، 1373.
- اتابکی، تورج، آذربایجان در ایران معاصر، ترجمه محمد کریم اشراق، تهران، توس، 1376.
- اصفهانی، محمدطاهر، صریح الملک، نسخه خطی دانشگاه تهران، میکروفیلم شماره 1655.
- باسورث، تاریخ سیاسی و دودمانی ایران (سال 614-390 ه.ق)؛ برگرفته از تاریخ ایران کمبریج، جلد پنج، گردآورده جی.آ.بویل، مترجم حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، 1379.
- بیک محمدی، حسن، مقدمهای بر جغرافیای تاریخی ایران، دانشگاه اصفهان، 1377.
- تری ج. جردن/ لستر روانتزی، مقدمهای بر جغرافیای فرهنگی، مترجمان: سیمین تولایی/ محمدسلیمانی، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، 1380.
- شبلینگ، ژاک، جغرافیا چیست، ترجمه سیروس سهامی، انتشارات محقق، 1377.
- عبدی بیگ، زینالعابدین، صریح الملک، نسخه خطی، کتابخانه ملی تهران، شماره 2734/ف.
- حافظ نیا، محمدرضا، جغرافیای سیاسی ایران، تهران، سمت، 1381.
- فرید، یدالله، سیر اندیشه در قلمرو جغرافیای انسانی، تبریز، انتشارات دانشگاه تبریز، 1374.
- لطفی، مریم، کارکرد سیاسی، اجتماعی و مذهبی بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی در عصر صفویان، پایانامه کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا، 1385.
- منشی، اسکندربیگ، عالم آرای عباسی، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، دنیای کتاب، تهران 1377.
- مستوفی، حمدالله، نزهه القلوب، تصحیح گای سترنج، تهران، دنیای کتاب 1362.
200000000000000000000000000000000++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++.....
پاسخحذفممنون از زحمتی که کشیدید ، ولی این آدمها این چیزها بگوششان فرو نمی رود وقتی کسی کلمه سرگرد فارسی را با تلفط سرگورد می خواند و آنرا قوردباشی معنی می کند و گردگیر را گوردگیر تلفظ می کند و آنرا به معنی کسی که گرگ را می گیرد معنی می کند حتما این برای این نامها هم معنی و تاویلی خواهد تراشید.
پاسخحذفبه نکته ضخيمي اشاره کرديد، واقعا چرا نامهاي جغرافيايي ترکي نيستند ؟؟؟
پاسخحذفدليلش خيلي سادست اسمهاي ترکي رو با فارسي عوض کردن.اما همين دليل ساده موجب خشم و نفرت شديد آذربايجانيها شده.چند تا از اين اسمهاي فارسي رو با اسم ترکي اوليه اينجا مينويسم تا ببينيد شونيزم چه کارها که نميکند،تعدادي آتش نفرت رو براي منافع شخصي و سياسيشون روشن کردن و امثال شما با فوت کردن اونو شديدتر مي کنيد غافل از اينکه دودش تو چشم خود شما هم خواهد رفت. اينهم اسامي فارسي چند جا و اسم قبيلشون
مياندوآب..... قوشا چاي
ملکان .... مليک کندي
مهاباد.... سويوق بولاق
نقده ... سولدوز
سياه چمن ... قره چمن (که اخيرا اين اسم به اين منطقه نسبت داده شده)
پارس آباد .... مغان
ارسباران .... قره داغ
ارس .... آراز
شاهين دژ ... صائين گالا
سلام
پاسخحذفبا سلام. می خواستم سوالی مطرح کنم. آیا شما معادل فارسی کلمه عربی"خلیج" رو می دونید؟ اگر می دونید بگید تا ما هم اسم "خلیج ف ا ر س" رو صحیح تر تلفظ کنیم.
با تشکر از زحمات شما
بسیار عالی بود من هم مدتها بود به این مساله دقت کرده بودم که چرا نام روستاهای دورافتاده آذربایجان هم فارسی و گاه فارسی میانه است و یا چرا نام روستاهای ترکمنها اینقدر فارسی نیست.
پاسخحذففقط لطفا از کامنتهای عجیب و غریب تجزیه طلبان ناراحت نشوید.
در ضمن پس زمینه مشکی و فورنتتان خوب نیست آن را عوض کنید
عنوان مطلب اساسا غلط میباشد،آذربایجان نه متعلق به ایران است و نه به تجزیه طلبان.آذربایجان متعلق به استقلال طلبان است که سرزمینشان توسط فارسهای اشغالگر اشغال شده.تجزیه زمانی بکار میرود که متعلق به جایی باشد.و آذربایجان به ایرن تعلق نداشته و ندارد.
پاسخحذفİt hürər kərvan geçər
پاسخحذفبه نظر بنده دوستان بهتر است خلیج شان را بچسبند تا باد نبرد. عزیز من چه خوشتان بیاید چه نه در این سرزمین میلیونها ترک زندگی می کنند که البته سالها توسط یک اقلیت بی ریشه تهرانی یا اصفهانی به سخره گرفته شده اند. هم اکنون حقوق خود را می طلبند. اما اینکه بیگانه پرستند یا تجزیه طلب باید گفت که این عناوین برای جلوگیری از احقاق حق این ملت ترک استفاده می شود. یاشاسین آذربایجان یاشاسین تورک میلت لر
پاسخحذفبخواب بابا.خاك تو سرت بريزن بااين مقاله ات.
پاسخحذفاينكه نام روستاهاي اين مناطق گاها تركي است به دليل روشني است و آنهم تسلط و حكومت چند صد ساله تركهاي سلجوقي و صفوي بر اين مناطق و سياستهاي تغيير بافت جمعيتي آنها خصوصا در منطقه آذربايجان است.جالب است كه با وجود آنكه اسناد غير قابل انكاري از كوچ دادن ايل افشار به منطقه اروميه و ايل قره پاپاغ به منطقه نقده وجود دارد و خود آنها هم معترف به آنند ولي باز ادعا مي كنند كه اين منطقه از ديرباز متعلق به تركها بوده است.و از آن مسخره تر اينكه حتي ادعا دارند زرتشت پيامبر ايراني ترك بوده است !!!!!! در مورد نام منطقه سلدوز بايد بعرض برسانم اين نام در اصل سندوزي بوده كه نام يك ايل كرد ساكن اين منطقه بوده است.
پاسخحذفبه هر حال هر چه ايران مي كشد از دست حكومت هاي تركي بوده كه بعد از دوره اسلامي بر ايران حومت كرده اند و متاسفانه اكنون نيز به جاي آنكه بر هويت ايراني تاكيد شود و اقوام ايراني تقويت گردند بر اشتراكات مذهبي تاكيد مي گردد و تركها به دليل هم مذهب بودن با فارسها بر ساير اقوام اصيل ايراني ارجحيت داده مي شوند.
این پان ایرانیست ها هم دم درآوردن، آذربایجان متعلق به مردمی هست که الان توش زندگی می کنن و خودشون سرنوشت خودشون رو تعیین می کنن نه یک مشت ابله مثل شما و تفاله های نژاد برتر آریایی. گیریم که اصلا همه ی اسم ها اینجوری باشن که شما می گید، ولی اینکه مردم آذربایجان کی هستن و چی می خوان فقط به خودشون ربط داره، شما اگه عرضه داشتین و دلتون اینقدر برای مام میهن می سوزه باید تو این 80 سال مثل ندید بدیدا که حکومت افتاده دستتون اینهمه تخم نفرت و نفاق نمی کاشتین، بدبختای عقده ای
پاسخحذفخودتون هم میدونید که هدف تون از این تاریخ سازی و عوض کردن تاریخ ترکها چه هدفی رو دنبال میکنید. من به عنوان یک ترک آذری و دانشجوی سال سوم دوره دکترا فقط می توانم به این استدلالهای جعلی شما بخندم.
پاسخحذفواقعا چقدر راحت همه چیزو مشه وارونه جلوه داد مهاباد کی اسم ترکی داشته من بچه مهابادم و هیچ وقت مهابادیها نه ترک بودن و نه خواهند بود، صائین قلا هم اسم درسته شاهین دژه عمو
پاسخحذفسلام دوست عزیز
پاسخحذففارسی سازی اسم های ترکی از دوره رضا خان ایجاد شده و تلاش برای فارسی کردن این اسامی شما را به اشتباه انداخته است
برای مثال من از روستای سنگرآب هستم اسم اصلی اون زینگرو ما بهش می گیم سینگرو (معنی اون می شه زنگوله به فارسی)چون نمی شه فارسیش کرد همه رو عوض کردن کردنش سنگرآب
یا مثلا روستای همسایه ما اسمش هست پشتو شده پشتکوه
منطقه ما اسمش هست قره داغ (این سمت ارس - برای ما آراز) شما اونجا رو به اسم ارسباران می شناسید
امیدوارم تحقیقی بی غرض داشته باشید اما در هر حال تحقیقات اینچنینی به شدت بین اقوام فامیل فاصله می اندازد فرقی نمی کند کرد یا ترک یا بلوچ یا فارس یا ترکمن یا عرب یا طالش یا ...
دوستان چه بخواهید و چه نخواهید باید برای سرزمینی که در آن زندگی می کنیم و بنا به اظهارات شما ناسیونالیست ها شراکت یکسانی داریم مزایای یکسانی تعریف کنیم و همه از آن به یکسان بهره ببریم هرچند که هیچ ملی گرای ایرانی فکرش را نمی کند ولی من اگر قرار به انتحاب فقط یک مورد از ایران و زبان مادریم باشم ایران را انتخاب نمی کنم امیدوارم درک من و شما و بقیه ایرانیان آنقدر رشدکند که به خواسته بحق اقوام غیر ایرانی گردن نهیم که فقط تحصیل به زبان مادری است اگر نتوانیم این کار را انجام دهیم که من فکر می کنم نه حکومت مرکزی و نه حتی روشن فکران ایران چنین ظرفیتی نداریم.
اصلا حق با شما ما ترک ها فارس بودیم و خبر نداشتیم و شما ما را بیدار کردید کردها چطور آن ها هم اساسا فارس بودند؟ تالش ها چطور ؟ ارامنه چطور ؟ اعراب چطور؟
باور کنید هر نوع بنیاد گرایی پوچ و بی منطق است تلاش برای فارس کردن اقوام غیر فارس را شما شروع نکرده اید فقط در این بازی بدون دانش شرکت می کنید
یادم هست سالها پیش سخنرانی از خامنه ای پحش می شد و با حرارت می گفت که باید فارسی را به لحاظ جغرافیایی گسترش دهیم !!!
هیچ می دانید صحبت کردن به زبان ترکی برای معلمان ممنوع است اما شاید خنده دار باشد که معلمان ما فارسی را به زبان ترکی به ما یاد داده اند همان طور فیزیک و ریاضی و غیره را
فقط زحمت ما را زیاد می کنید امیدوارم اقوام غیر فارس از این مشکلات رهایی پیدا کنند الویت اول هم با کرد هاست
با سلام و عرض احترام
پاسخحذفمطلبی که باید توجه شود این است که ایران متعلق به ترکها و تمام آذریهاست نه اینکه آنها متعلق به ایران باشند.
شما ببینید از زمان غزنویان تا انتهای دوران قاجاریه بیش از نود درصد دوران حکومت تمام ایران در دست ترکها بوده : غزنویان، خوارزمشاهیان، ترکهای مغول، ترکهای تاتار ، ترکهای صفویه و ترکهای قاجاریه.
زبان فارسی را هم پادشاهان صفوی با وجود مخالفت قزلباشها زبان رسمی ایران کردند که در زمان قاجارها نیز ادامه پیدا کرد.
حال تقصیر ما فارسی زبانها چیست؟
به نظر من در آینده نزدیک باید زبانهای ترکی و کردی در مدارس سراسر کشور تدریس شوند.
مساله دیگری که باید توجه شود، اصالت ترک بسیاری از اقوام در خارج آذربایجان می باشد.
در استانهای زنجان قزوین همدان و تهران بیش از نیمی از جمعیت ترک میباشند . ایل قشقایی در استان فارس از اقوام ترک است و حتی ساکنین بومی سیستان از اقوام سکا نیز از اقوام ترک میباشند.
با آرزوی توفیق و اتحاد برای تمام اقوام ایران
تمامن مزخرف نویسی کردی برو یکم تاریخ بخون بدون که ما ترک ها کیا هستیم - ننگ بر فارس های فاشیسم
پاسخحذفبا سلام و عرض احترام
پاسخحذفمطلبی که باید توجه شود این است که ایران متعلق به ترکها و تمام آذریهاست نه اینکه آنها متعلق به ایران باشند.
شما ببینید از زمان غزنویان تا انتهای دوران قاجاریه بیش از نود درصد دوران حکومت تمام ایران در دست ترکها بوده :غزنویان، خوارزمشاهیان، ترکهای مغول، ترکهای تاتار ، ترکهای صفویه و ترکهای قاجاریه.
زبان فارسی را هم پادشاهان صفوی با وجود مخالفت قزلباشها زبان رسمی ایران کردند که در زمان قاجارها نیز ادامه پیدا کرد.
حال تقصیر ما فارسی زبانها چیست؟
به نظر من در آینده نزدیک باید زبانهای ترکی و کردی در مدارس سراسر کشور تدریس شوند.
مساله دیگری که باید توجه شود، اصالت ترک بسیاری از اقوام در خارج آذربایجان می باشد.
در استانهای زنجان قزوین همدان و تهران بیش از نیمی از جمعیت ترک میباشند . ایل قشقایی در استان فارس از اقوام ترک است و حتی ساکنین بومی سیستان از اقوام سکا نیز از اقوام ترک میباشند.
با آرزوی توفیق و اتحاد برای تمام اقوام ایران
با سلام و عرض احترام
پاسخحذفمطلبی که باید توجه شود این است که ایران متعلق به ترکها و تمام آذریهاست نه اینکه آنها متعلق به ایران باشند.
شما ببینید از زمان غزنویان تا انتهای دوران قاجاریه بیش از نود درصد دوران حکومت تمام ایران در دست ترکها بوده :غزنویان، خوارزمشاهیان، ترکهای مغول، ترکهای تاتار ، ترکهای صفویه و ترکهای قاجاریه.
زبان فارسی را هم پادشاهان صفوی با وجود مخالفت قزلباشها زبان رسمی ایران کردند که در زمان قاجارها نیز ادامه پیدا کرد.
حال تقصیر ما فارسی زبانها چیست؟
به نظر من در آینده نزدیک باید زبانهای ترکی و کردی در مدارس سراسر کشور تدریس شوند.
مساله دیگری که باید توجه شود، اصالت ترک بسیاری از اقوام در خارج آذربایجان می باشد.
در استانهای زنجان قزوین همدان و تهران بیش از نیمی از جمعیت ترک میباشند . ایل قشقایی در استان فارس از اقوام ترک است و حتی ساکنین بومی سیستان از اقوام سکا نیز از اقوام ترک میباشند.
بنابراین ایران مال ترکهاست نه اینکه ترکها از اقرام ایران هستند.
با آرزوی توفیق و اتحاد برای تمام اقوام ایران
با شعورترین اقوام ایران ترکها هستند
پاسخحذفبزرگان تاریخ ایران اکثرا از ترکها بوده اند.ستارخان، باقرخان بابک خرمدین و ...
درضمن جالب است بدانیم حکومت عثمانیها را ترکهای سلجوقی که سالیان سال حاکمایران بودند شکل دادند.
در پاسخ آقای BISCUIT
پاسخحذفاصلا چیزی به نام فارس وجود ندارد و شما خودتان در زمان صفویه زبان فارسی را زبان رسمی ایرانیها قرار دادید. در ضمن فاشیسم از سوی هر کسی باشد محکوم است.
شما به دلایل من یک نگاهی بندازید ببینید واقعا ایران سرزمین ترکها هست یا نه؟
وقتی بزرگترین قوم استانم فارس ایل قشقایی از اقوام ترک هست، دیگر فارس چه معنی دارد؟
آیا میدانستید هزاره ها و ازبکها در شمال افغانستان هم از اقوام ترک هستند؟
من نمیدونم چرا شماها از ما به خاطر زبانمون تنفر دارین زبانی که خودتون رسمی کردین
بازهم میگم فلات ایران سرزمین ترکهاست، نه اینکه ترکها متعلق به ایران باشند.
آدم باید خیلی احمق باشه تا نفهمه ، اسامی ترکی رو به فارسی تبدیل کردید بعد می گید اینکه اسمش فارسیه پس چرا ترکها توش زندگی میکنند. بدان و آگاه باش اگر زمانی برسد که ما و شما رو در رویهم درباره اراضی آزربایجان بجنگیم مطمئن باش هیچیک از شما کونگشادان و در عین حال مفت خوران را به سختی تادیب میکنیم.تا دیگر از این غلطها نکنید. حالا دم درآوردین دیگه .
پاسخحذفbabak
پاسخحذفtorkha be adam dozdi va nam dozdi shohrat darand.
man dar europa zendegi mikonam dar inja yek kargardane irani ast be name Dr. allahyari ishan yek filmi drost kardeh boud dar ertebat ba yek kahnevadeh tork va otrishi khodesh migoft dar rouznamehaye torkiyeh neveshand yek kargardane tork -irani in film ro drost kardeh va khodash migoft in torkha cheghadr por rou hastand ke rouze roshan drough migouyand. ellat gofan in dastan in boud ke ishan filmi dar ertebat be molvai drost kardeh boud va migoft ke torkha chon khodeshan adam drost hesabi nadarand dast be adam va shakhsiyat dozdiye anha khoub ast. sheri ra ke hatta yek beyt sher be torki nadarad va dar balkh be donya amdah ra tork minamand. hala namhye irani ham be hamintor in torkha yek addeh biyabangardi boudand ke az sadaghe sare arbha va mosalmanan va ba adam koshi be in mantaghe amadand.va dar va shoureshan ham bisha az in nist
daghighand mesle esme badkoubeh ast ke torkha esmesho baki gozashtand. nang ba taghire esm avaz nemishavad
پاسخحذفببينيد دوست من بحث حساسيت نيست بحث حفظ است حفظ زبان وفرهنگ مان وقتي يک فارسي زبان مي گويد فارسي را پاس بداريم من هرگز نفي اش نمي کنم اين حق اوست که زبان وفرهنگ خودرا حفظ ونگهداري کند واين يک حق طبيعي ومحترم است ولي آيا فقط فارسي زبانان اين حق رادارند بياييد طورديگري نگاه کنيم مثلا اگرنام منطقه اي را بطورمثال خليج فارس ، که اينروزها بحث درمورد آن داغ است يکدفعه بياييم بگوييم که مثلا دولت تصميم گرفته نام آنرا عوض کرده وبه نام قديمي وباستاني آن يعني کنگر به نام قوم کنگر ساکن درنزديک خليج فارس برگرداند آيا دوستان هموطن وفارس ما اعتراض نخواهند کرد مطمئنم که همين الان اين مثال من هم باعث اعتراض خواهد شد چه برسد که .... بگذريم اينکه شما سعي درنگه داري وحفظ زبان خود راداريد بسيارمحترم وارزشمند است واين نشان ازآگاهي بسياروالاي شما دارد ولي آيا ديگران هم به همين درجه ازآگاهي رسيده اند . وسخني به هموطنان عزيز فارس زبان : چرا مي کوشيد به هرنحوي ازانحا حقوق حقيقي من ترک را پنهان و رد کنيد مطمئنم که اگر انصاف وعدالت داشته باشيد اين حقوق (زبان مادري و فرهنگ آذربايجان ) جزو بديهي ترين حقوق يک انسان است وتلاش براي نفي آنها به هرنحوي مثال پاک کردن صورت مسئله زبان آذري در مقابل زبان ترکي ، اسامي ، توهين ها وتحقير ها و هزاران سياست غلط ديگر که عده اي دانسته وبسياري ندانسته بدان دامن مي زنند يک ظلم است واين ظلم بدانيد روزي بازخواست خواهد شد "من که به تنهايي هرگزازحقم نخواهم گذشت ."
پاسخحذفپانترکها شهر "مهاباد" را هم ترک کردند. مهاباد حتی یک نفر ترک هم ندارد حتی یک نفر. و در طول تاریخ همیشه مرکز و قلب کردستان ایران بوده است.
پاسخحذفاز طرف دیگر آقای یاشاسین شرق ترکیه را دربست سرزمین آذربایجان نامید در حالیکه فراموش کرده اند همه دنیا می داند شرق ترکیه سرزمین کردها است و هم اکنون کردها دارند زندگی می کنند. از آقای یاشاسین می خواهم یک استان یا شهر آذری نشین در شرق ترکیه برای من مثال بیاورد.
سرزمین آذربایجان غربی به لطف سیاستهای اشتباه حکومت های پیشین اسمش شده آذربایجان غربی وگرنه بیشتر ساکنین این استان را کردها تشکیل می دهند. این استان 6 شهرستان 100% کرد دارد در حالیکه حتی یک شهرستان 100% آذری هم ندارد. جمعیت فعلی ارومیه 60 به 40 به نفع کردها است. در شمال استان آذربایجان غربی، یعنی شهرهای ماکو، بازرگان، سلماس، خوی، چالدران، چایپاره و ارومیه کردهای کرمانج ساکن هستند و در جنوب استان یعنی شهرهای اشنویه، نقده، مهاباد، بوکان، سردشت، پیرانشهر کردهای سوران ساکن هستند.
پس به چه دلیلی ترکها ادعای این مناطق را دارند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قابل توجه دوستان کاربری با نام ((shovalie)) که جدیداً عضو شده نفوذی هستش فقط کافیه به سایتش http://shova.blogfa.com/ و نظراتش توجه کنید ، دست کمی از خرچنگ زاده نداره ، چه کسی واسش دعوت نامه فرستاده؟ تعدادی از نظراتش رو اینجا میزارم تا بهتر باهاش آشنا شوید ، حواستون به این کاربران نفوذی باشه :
پاسخحذف1-شیرین عبادی: دستگاه قضایی ایران قادر به اجرای عدالت نیست؛ شکایتم را پیگیری می کنم-http://balatarin.com/permlink/2010/5/7/2040043
نظر این کاربر :((اونقدر پیگیری کن تا جونت درآد))
2-جمع آوری کتب مربوط به آیات اعظام منتظری و صانعی از نمایشگاه کتاب /مسئول نمایشگاه: خدا را شاهد می گیرم سیاسی نیستیم-http://balatarin.com/permlink/2010/5/7/2039985
نظر این کاربر :
((به نظرم چون این ها بازیچه دست اجانب شده اند اشکالی نداره !
ضمنا بجای کتابهای صانعی باید وجود نحسش رو وردارند ))
3-اين عكس را ببينيد ؛ به احترام همين يك جوانه تا آخر ايستاده ام -http://balatarin.com/permlink/2010/5/7/2040063
نظر این کاربر :((اونقدر بایست تا زیر پات جلبک سبز شه ))
4-سخنرانی استاد پناهیان - انقلاب ما مقدمه ساز ظهور است!-http://balatarin.com/permlink/2010/5/3/2036447
نظر این کاربر :((فقط یه چیز می خوام بهت بگم و اون اینکه خیلی ایده آلیست نباش
قرآن رو باز کن سوره یونس رو بیار آیات 42 و 43 رو بخون و عمل کن. معلومه برای کیا داری دلیل میاری؟ به چه هدفی؟ ولشون کن بذار خوش باشن... اینا از آزادی فقط فحش دادن رو می فهمن...
نمی خوام چند سال دیگه بگذره بعد بفهمی که آب در هاون می کوبیدی... از نظراتی هم دادی و به دلیل منفی زیاد مخفی شده معلومه چقدر تحمل حرف مخالف رو دارن... دلیلشون هم که همیشه ورد زبونشونه اینه که ا...
-سخنرانی استاد پناهیان - انقلاب ما مقدمه ساز ظهور است!-http://balatarin.com/permlink/2010/5/3/2036447
پاسخحذفنظر این کاربر :((فقط یه چیز می خوام بهت بگم و اون اینکه خیلی ایده آلیست نباش
قرآن رو باز کن سوره یونس رو بیار آیات 42 و 43 رو بخون و عمل کن. معلومه برای کیا داری دلیل میاری؟ به چه هدفی؟ ولشون کن بذار خوش باشن... اینا از آزادی فقط فحش دادن رو می فهمن...
نمی خوام چند سال دیگه بگذره بعد بفهمی که آب در هاون می کوبیدی... از نظراتی هم دادی و به دلیل منفی زیاد مخفی شده معلومه چقدر تحمل حرف مخالف رو دارن... دلیلشون هم که همیشه ورد زبونشونه اینه که اینها اراجیفه...
کسی نیست به اینا بگه خیله خب حرفهای ما اراجیفه. بقیه مخالفانت چی؟ تو اگه حرف بقیه مخالفانت اراجیف نیست خیلی بی منطق تشریف داری که حرفشون رو قبول نمی کنی))
واقعا چرا نامهاي جغرافيايي ترکي نيستند ؟؟؟
پاسخحذفدليلش خيلي سادست اسمهاي ترکي رو با فارسي عوض کردن.اما همين دليل ساده موجب خشم و نفرت شديد آذربايجانيها شده.چند تا از اين اسمهاي فارسي رو با اسم ترکي اوليه اينجا مينويسم،تعدادي آتش نفرت رو براي منافع شخصي و سياسيشون روشن کردن و امثال شما با فوت کردن اونو شديدتر مي کنيد غافل از اينکه دودش تو چشم خود شما هم خواهد رفت. اينهم اسامي فارسي چند جا و اسم قبيلشون
مياندوآب..... قوشا چاي
ملکان .... مليک کندي
مهاباد.... سويوق بولاق
نقده ... سولدوز
سياه چمن ... قره چمن (که اخيرا اين اسم به اين منطقه نسبت داده شده)
پارس آباد .... مغان
ارسباران .... قره داغ
ارس .... آراز
شاهين دژ ... صائين گالا
daghighand mesle esme badkoubeh ast ke torkha esmesho baki gozashtand. nang ba taghire esm avaz nemishavad
پاسخحذفکشور ایران کلا یک کشور جعلیست،که با اشغال دیگر سرزمینها بوجود آمده.در این کشور جعلی که تاریخی جعلی نیز دارد،با آن همه ادعای تمدن و فرهنگ باستانی،به هیچ ملتی اجازه تحصیل به زبا مادری داده نمیشود.ترکی و عربی که از مستقل ترین زبانهای دنیا هستند در این کشور جایی ندارند.آنوقت ادعا دارند که کورش و داریوش مسخره چنین کرد و چنان.ایرانی نژاد پرستی خود را از قوم یهود به ارث برده که همیشه به اشکال مختلف از این قوم نژادپرست حمایت کرده.
پاسخحذفدرور بر شما . مقاله تحقیقی بسیار جالب و روشنگری است که مانند آبی است که در سوراخ یک مشت تفاله های تجزیه طلب استالین و عثمانی ریخته شده است. آذربایجان برای ایران و مردم آذربایجان است. چند مزدور خودفروش و جیره خوار مسکو و کا گ ب مانند شغال از این سایت به آن سایت می روند و اراجیف کا گ ب و وزارت اطلاعات را نشخوار می کنند. وقتش که برسد مردم آذربایجان آنها را از سوراخهای کا گ ب بیرون کشیده و مجازات می کنند.
پاسخحذفآذربایجان=آترپاتکان
پاسخحذفآترپاتکان یک سردار بزرگ هخامنشی بود
استان اران(استان آذربایجان شمالی) نیز باید با همت ایرانیان به مام میهن بازگردانده شود و علیف و دار و دسته خائنش به جرم خیانت دستگیر و محاکمه شوند.
پاسخحذفآزربایجان مال ملت آزربایجان است و ما تا آخرین قطره خونمان همچون بابک برای استقلال وطنمان مبارزه مکنیم .یاشاسین آزربایجان میلتی.
پاسخحذفزنده باد آزربایجان جنوبی
پاسخحذفزنده باد خلیج عــــــــــــــــــرب
نفرین ابدی بر داریوش و کوروش لواط کار
جالبه ... به صورت تصادفی 30 اسم روستا را در لیست روستاهای استان اردبیل جستجو کردم. اصلا روستاهای به این اسم ندیدم. واقعا که تاریخ سازهای حرفه ای هستید
پاسخحذفزنده باد آزربایجان آزاد
من خودم ساکن ماکو هستم، این آقایی که افاده فرمودند کردهای ساکن شهرهای شمالی آذربایجان غربی کرد کرمانج هستند درست فرمودند، ولی این کردهایی که می فرمایید رویهمرفته 5% جمعیت این شهرها رو هم تشکیل نمیدن، اونم تو بیست سال اخیر از کوهها پایین اومدن و قشر اعظمشون محروم و بقیه قاچاقچی هستن. اینقدر شرق کردستان شرق کردستان نکنید واسه خودتون
پاسخحذفمن اتفاقا احساس میکنم جزو اون دسته ای هستم که تو دورۀ صفوی و ... وارد ایران شدم. حالا به نظر شما چیکار کنمو یعنی من ایرانی به حساب نمیام دیگه؟! :)
پاسخحذفdost aziz inha roo ham beh payan nameh at ezafeh kon shayed posti maghami gheyret biad. margh bar nezhad parast
پاسخحذفاسامی جزایر تغییر نام یافته دریاچه اورمیه عبارتند از:
1- گوله گن داشي(1): کاکايي بالا2- گوله گن داشي(2): کاکايي ميانه3- گوله گن داشي(3): کاکايي پايين4- دوققوزلار(1): کفچهنوک5- دوققوزلار(2): کمان6- دوققوزلار(3): کنارک7- دوققوزلار(4): تير8- دوققوزلار(5): سروش9- دوققوزلار(6): بن10- دوققوزلار(7): تک11- کچل داشي: کَلسنگ12- گميچي تپه: کوچک تپه13- عموجانلار: گرز14- كول لوک تپه (يا گليك تپه): گريوه15- قاناچابا(1): گلگون16- قاناچابا(2): سرخ17- قاناچابا(3): مهران18- کمر(كيمئر) داغ(1): مشکين19- کمر داغ(2): زاغ20- کمر داغ(3): شبديز21- شاه سارانلي: مهر22- اوهون: ميانه23- ائششک مئيدانلار: ميدان24- گميچي(1): ناخدا25- گميچي(2): ناوبان26- گميچي(3): ناوي27- گميچي تپه بؤيوک: بزرگ تپه28- دنه لي: ناهيد29- آرپادره سي(1): جو دره30- آرپادره سي(2): جوين31- چات تپه: چاک تپه32- ساري تپه: زر تپه33- قيزيل کنگور(1): زر کمان34- قيزيل کنگور(2): زر گنگ35- ابوالقاسم داشي: زلرابه36- آغ داغ: سپيد37- قره آدا: سياوش38- شاهي: اسلامي39- سايين قالا: شاهين40- قيلينج ياغلي قره: شمشيران41- يانيقلي: آتش42- چاييرلي: آذر43- اردشه: اردشير44- ائششک داغي: اشک45- داش آدا: بردين46- علي ميرزه(1): برزو47- علي ميرزه (2): برز48- احمد داشي: بستور49- آغ مسته: بهرام50- ملا بؤرکو: پيشوا51- ياستي داش: تختان 52- ياستي آدا: تخت53- ياستي ياغلي قره: سياه سنگ
تعدادي از نامهاي جغرافيايي ترکي تغيير يافته به فارسي، با رسمالخط و توضيحات خود اين دفتر در اينجا آورده ميشود:
پاسخحذفنام فارسي شده( جديد) نام اصلي ( تاریخی)-تورکی،عربی،فارسی
آبادان عبادان- خوزستان
آلگون الگلو {اولگولو}- سقز
ابردژ قلعه بلند- ایستگاه شماره 26 راه
اراک سلطان اباد- ایستگاه 19 راه آهن جنوب
اندیمشک صالح اباد-ایستگاه 41 راه آهن جنوب
ایذه مال امیر- بختیاری
ايشه ايچي- سقز
ارسباران قراجه داغ- در شمال آذربايجان
تلخهرود آجيچاي
تکاب تيکان تپه- در آذربايجان
باشه باشماق- سقز
باغ یک قاضی آباد- ایستگاه 14 راه آهن جنوب
بام دژ قلعه سحر- ایستگاه 48 راه آهن جنوب
بانگی بانگلو- سقز
بناور امچهلي- در شهرستان گرگان
بهشهر اشرف- ایستگاه 6 راه آهن شمال
بهرام طالب آباد- ایستگاه 32 راه آهن شمال
پادار اياغچي- در بخش سقز کردستان
پرندک رحیم اباد- ایستگاه راه آهن جنوب
پلدشت قریه عرب {عربلر}- ماکو
پلنگ دژ عرب لنگ- سقز
پناده قان یخمز (قان ییخماز)- گرگان
پنج پیکر بشیوسقه- گرگان
پیام یام- ایستگاه یام در راه آهن آذربایجان
پیشوا امامزاده جعفر-ایستگاه 30 راه آهن شمال
تاکستان سیاه دهن- در راه قزوین و همدان
تاله طالح- ایستگاه راه آهن جنوب
تله زنگ تله زنج- ایستگاه 6 راه آهن جنوب
تهران طهران
تيکان (هنوز تورکی است) تيکانلو- سقز
خدایار الهیار- سقز
خرم کوشک خزعلیه- خوزستان
خسرو اباد خزعل اباد- خوزستان
چاغرلو(هنوز تورکی است) يکي از بخشهاي سقز
دشت مينو حاجيلر- در گرگان
دشت مینو بنی طرف- خوزستان
ديزه ديزج خليل- از ايستگاههاي راه آهن آذربایجان
رودک حشمت اباد- ایستگاه27 راه آهن جنوب
زال قراگز {قارا گوز}از ايستگاههاي راه آهن آذربايجان
زرينه بالا آلطون عليا {یوخاری آلتون}- سقز
زرينه پائين آلطون سفلي {آشاقی آلتون}- سقز
زرینه رود جغتو چای {جیغاتی چایی}
زنگیان زنگی محله- گرگان
زیار زیارت- گرگان
سبز کوه کره سی- ژاورد کردستان
سرلاد سلاخ- گرگان
سوسنگرد خفاجیه-خوزستان
سیمین دشت حسن اباد- ایستگاه 24 راه آهن شمال
سیمین رود طاطائو چائی {تاتائو چایی}
سیه چشمه قراعینی- ماکو
سبزده قطانجق {قاتانجوق}در سقز
سرچشمه باش بولاق- در بخش سقز
سفيد تپه آق تپه- در کردستان
سفيد گنبد آق گنبد {آق گونبذ}
سفيدرود قزلاوزن {قیزیل اوزن}
سلمان کند(هنوز تورکی است) سليمان کندي- در سقز کردستان
سياهاب قره سو- ايستگاه ۲ راه آهن شمال
سياه پايه قره غايه {قایا}
سياه چر قره چر (قارا چور )
سياه چمن قره چمن- در آذربايجان
سياه دشت قرهغان (قاراغان)- سقز
سياه گل قره گل {قره گول} در کردستان
سياه گندم قره بوغدا- در کردستان
سياه ناو قره ناو- سقز
شازند ادریس آباد- ایستگاه 21 راه آهن جنوب
شادگان فلاحیه- خوزستان
شه بخش طایفه اسماعیل زایی در مکران
شهنواز طایفه یار احمد زایی در مکران
فرخ زاد عرب اوغلو
قبله چشمه قبله بولاغی {قیبله بولاغی} سقز
کامیار قاچیان- سقز
کرد کوی کرد محله
کلانده قیلون- سقز
کبودان قوتلو- سقز
کلاچک قلعه جقه {قالا جیغا}- سقز
کوپلان ده قپلانتو ( قافلانتي )- سقز
کوچک قوجق {قوجوق} در کردستان
کوشک قاشق {قاشیق)- سقز
گچساران قره گل (قره گول}- نزدیک بهبهان
گرمسار قشلاق {قیشلاق}- ايستگاه 27 راه آهن شمال
گل خیزان قلیان- سنندج
گومیشان گمش تپه {گوموش تپه}- گرگان
گلزار بالا قوزلوعليا {یوخاری قوزلو}-سقز
گلزار پائين قوزلوسفلي {اشاغی قوزلو} - سقز
گلشن گلين- سنندج
گندمان طاهر {طايیر} بوغدا- سقز
مازیار حاج علینقی- گرگان
مامک بالا مامق علیا {یوخاری ماماق}
مامک پایین مامق سفلی {آشاقی ماماق}
مشکاباد ابراهیم اباد- ايستگاه 18 راه آهن جنوب
مهاباد ساوجبلاغ مکري {سويوق بولاق}
مهرانرود ميدان چاي- در تبريز
میانه میانج (ميانا = نام يك قوم تاريخي)
ناهید نجف اباد- ايستگاه راه آهن جنوب
نوذر احمد آباد- ايستگاه 10 راه آهن جنوب
نزار آرخ- در گرگان
نيستان قاميشله- {قامیشلی} در نزدیک سنندج
ورسک عباس اباد- ايستگاه 18 راه آهن شمال
وشمگیر پیشیک محله- گرگان
هویزه حویزه
هرزند هلاکو {هولاکو}از ايستگاههاي راه آهن آذربايجان
یار گل یورقل {یورغول}- سقز
آذربايجان شاهد يکي از گسترده ترين تغييرات تحميلي اسامي در ايران و شايد در جهان بوده است. اين تغييرات بطرق ذيل اعمال شده است:
پاسخحذف1. تغيير اسامي مبنا: چون آذربايجان به نام غیر تاریخی آذرآبادگان ، ترک به آذري ، شاهسون به ایل سون...
2. تعمیم یک اسم بومی به رغم وجود نام فراگیر آذربایجان: چون تعمیم نامهای قم، قزوین، زنجان، ،اردبیل، همدان، مركزي (اراك ) و... برای استانهایی با همین نام به رغم وجود نام تاریخی آذربایجان. دراینجا ذکر این نکته لازم است که آذربایجان از نظر تاریخی گستره ای بسیار وسیع است که در آن همراه با اکثریت مطلق سکنه تورک ؛ اقوام اقليت نیز زندگی می کنند و همانند ترکهای مقیم این سرزمین آذربایجانی محسوب می شوند.
3. تغيير اسامي شهرها و قصبه ها : تعداد اين قبيل اسامي هزاران مورد است که برخی از آنها در جدول فوق الذکر آمده و بعضی دیگر عبارتند از:
در مناطق ترک نشين:
اورمو ← رضائيه، توركمن صحرا ←دشت گرگان، سلاخ ← بصيرآباد، آق قالا←پهلوى دژ، بندر انزلى ← بندر پهلوى، باش سوما ← صومعه عليا،ایستی سو←آبگرم، آشاغی سوما ← صومعه سفلی، سئيوان ← سگبان ، كئچی قيران ← بزكش، بين گول ← هزاربركه ، موتالليق ← متعلق، جووه ت ← جوبند، كوشك سارای ← كشك سرای، پشتو ← پشتاب، پينه شالوار ← شاد باد، گون دوغان ← كندوان، ميیو ← مياب، خوجا - موجا ← خواجه مرجان،سالماس ← شاهپور، سولدوز ← نقده، قول قاسيم ← گل قاسم، توفارقان ← آذرشهر- دهخوارگان، اوجان←بستان اباد، قره چور ← سياه چور، شاراوخانا ← شرفخانه، كوجووار ← كجاآباد، داش آتان ← دانش آباد،قوناق قيران←مهمان دوست، بارش ← بارنج، خاروانا ← خروانق ، سیدآوا ← سعیدآباد، ينگی جه ← نيكجه،گرگر←هادی شهر، سوماقلي ← سماق ده، خانا← پيرانهشر، سار آس کند← هشترود ، قوشاچای(ايكی سو) ← مياندوآب، واسميش ← باسمنج، باش بولاق ← سرچشمه، قوروچای ← شاه آباد، انه مه ← انانق، قره سو ← سياهاب، قره گؤل ← سياه گل ، خي یوو ← مشگين شهر،ميشوو ← ميشاب، خوجا ← خواجه، ساری قايا ← سارقيه، آخما قايا ← احمقيه، گوموش قايا ← دمشقيه، باغيش←بخشايش، جئيرانلى ←جاريحانى، دووشان تپه←ژاله، قوش محله ←شاهين ده، آغ ائولر←سيمين ده، قارا گؤل←سياه استخر، سوباتان←تازه ده، آق مچيد←نقره ده، توركان اووا ( اوبا ) ← فرزانه آباد، گوموشان←نقره تپه، زئينال آغاج←سردرى، مئهراوان ← مهرآباد، آل عاشيق ← على شئيخ، قلعه جيك (قالاجيق) ← عزيز آباد، باخچاجيق ← سردار آباد، قارا غاج ← على آباد، قارا كيليسه ← امان آباد سؤيونبد ← سه گنبد، قارا آغاج←قدس، سام بودان ← سنگ بران، گؤى تپه ← تبه گوى، صوفو چاى←صوفى رود، آق قالا(قلعه) ←سپيد دژ، دره گز ← محمدآباد، بجنورد ← بيژن گرد٬كيوى ← كوثر٬ شوط ← ايرانسر، آراز باری← خدا آفرین...
در مناطق عرب نشين:
پاسخحذفحداقل از قرون 14-15 میلادی در زمان دولتهای قاراقویونلو و آق قویونلو به مناطق عرب نشین جنوب غربی ایران ، عربستان و به مناطق غیر عرب نشین نواحی مجاور شمالی ان خوزستان گفته شده است. در تمامی تحریرات و مکاتبات رسمی دوره صفوی ، افشار ، زند و قاجار و در زبان مردم بدین ناحیه همیشه عربستان تقریر گردیده است. در سال 1925 محمود افشار از تئوریسینهای آریاگرا به منظور ریشه کن کردن زبان عربی در منطقه مذکور، تغییر تقسیمات کشوری ، تغییر مرزها و نام عربستان و کوچانیدن عشایر و اهالی عرب منطقه به دیگر نواحی ایران را پیشنهاد می کند و بدین ترتیب برای حذف کلمه عربستان در ایران نام این منطقه نیز به خوزستان تعویض می شود.
مطابق جدول فوق الذکراز نامهای عربی ای که عوض شده است می توان به موارد زیر اشاره کرد:محّمره ← خرمشهر، ناصری ← اهواز،فلاحیه ← شادگان، بنی طرف ←دشت میشان ، عبادان← آبادان ،بساتین ← بوستان ، خفاجیه ← سوسنگرد ،مال میر ← ایذه ،حویزه ← هویزه ،خزعل آباد ← خسرو آباد ،خزعلیه ← خرم کوشک ، معشور ← ماه شهر،سیمره ← کرخه و غیره.
4. تغيير اسامي طبيعي : نظیر قاراوول داغى ← شيركوه، قره سو←سياهرود، آغ چاي ← سفيد رود، قره داغ ← سياه کوه، قيزيل اوزن←سفيد رود، آجي چاي← تلخه رود، جيغاتي ← زرينه رود،، تاتائوچایی ← سیمینه رود، قافلانتی ← قافلانكوه، موشون دره سی ←نوشین دره ...
ت- تصنيع اسامي جديد غير بومي :
پاسخحذفطبعا بدنبال افزايش جمعيت ، رشد شهر نشيني و يا ايجاد مراکز جديد صنعتي و يا کشاورزي مناطق مسکوني جديد التاسيسي ساخته مي شوند. متاسفانه در نام گذاري اين اماکن معيارهاي اسامي بومي عموما رعايت نشده است.
مثلا شهر پارس اباد نخست با تعميم نام مهندس پارسا با نام پارسا اباد تاسیس شد. نام این شهرک که به دليل تاسيس و رشد مجموعه کشت و صنعت موغان احداث شده بود به دليل عدم تبعيت از فونوتيک زبان ترکي تبديل به پارس اباد شد. در اردبيل شهرکهاي نيستان، کارشناسان، سينا، حافظ ، دانش، ... در تبريز شهرکهاي ونک، زعفرانيه، پاسداران، انديشه ... حاکمیت این وضع فارس مدارانه را می توان در نامگذاری خیابانها، کوچه ها و پارکها، اماکن عمومی ... نیز مشاهده کرد. همچون در اصفهان آللاه وئردى خان كؤرپوسو ←سى و سه پل...، در تبریز گؤى مچيد ← مسجد كبود، دوه چی ← شتربان، قوردمئیدانی←میدان قطب، موجتئهیدلر کوچه سی ←کوچه مجتهدیها...، در اردبیل باغمئشه←سعدی، ملا باشی←آخر سعدی، یئددی گوز کورپوسو←پل هفت چشمه ، در مرند آغ زمی ← خاک سفید ...
ث- تغيير املای اسامي :
تغيير ديکته اسامي شاهدی از تحريف است. زنگان←زنجان، طهران←تهران، اورمیه←ارومیه، سرین←سرعین، آسلاندوز ← اصلاندز، سومرين←ثمرين، بوزگوش←بزغوش، قوشا←گوشه، حویزه←هویزه، احواز←اهواز، عبادان← آبادان ...
ج- تغيير در تلفظ اسامي :
آراز←ارس، آبیش احمد←آبش احمد، موغان←مغان، چالدیران ← چالدران، بیله سووار←بیله سوار، خاروانا ←خروانق، قیزیل آغاج← قزل آقاچ، خالخال ← خلخال، ماکي←ماکو، سونقور←سنقر، ساققیز←سقز ، اووشار ←افشار، ساراب← سراب ، فیندیقلی←فندقلو، بیناب (بین ائوجیک) ← بناب، مييانا← ميانه، ساوالان ←سبلان، (درتبريز) بيلانکي ← بيلانکوه، عينالي ←عون بن علي، چوستر← شبسترو(در مراغه) وروئي ← ورجوي ( در اردبيل)، باليقلي چایی ←باليقلو چاي، نوئور←نئور، ویله دره←ویلادرق، شاماسبي←شام اسبي، داراوار ←درآباد، ارشه←ارشق، ارجه←ارجق، تبریزه←تبریزق، سالتاوار ←سلطان آباد ، کهرلان← کلخوران، لاري ← لاهرود، باري ←باروق،(در خلخال) کوئي ←کيوي ...
چ- تحريف معنايي:
برخي از شهرها دچار تغيير اسامي نشدند. اما فرضيه بافان شوونيسم کوشيدند تا معاني اسامي مذکور را تحريف کنند. چنين تحريفاتي بصورت واضح در قبال نامهاي همدان، تبريز، اردبيل، اهر، آستارا، موغان، میانه ... ديده می شود.
ح- بی اعتنایی به نابودی روستاها:
طی هشتاد سال گذشته به دلیل پی گیری سیاستهای اقتصادی ضد روستایی و غیر قومی در ایران هزاران روستا در سراسر کشور و صدها روستا در گستره آذربایجان بطور کامل خالی از سکنه گردیده و نابود شده است.
...
بنابراین با توجه به چنین هجمه مداومی که علیه فرهنگهای بومی اقوام و ملل ایران به صورت جدی در جریان است معتقدیم:
به رغم همه تحدیدات و تضییقات موجود ، حیات فرهنگی و نمو اجتماعی همه اقوام و ملل ایران بخصوص ترکهای رشید و غیور آذربایجان با قدرت و قوت ادامه دارد ...
agheh ghanea nashodi keh nemishi v nemishid v khodetoon ro beh nafahmi mizanid bazham benvisam ta zir ava vagheit leh beshid.hemaghat v pasti ham haddi darad
ایران متعلق به همهی ایرانیان است. این که زبان آذربایجان پیش از ترکی آذربایجانی، آذری بودهاست یک واقعیت مسلم تاریخی است، و شماری شوونیست پانترکیست نمیتوانند آن را تغییر دهند. حتی سرزمین آران نیز که اکنون به نام دروغین جمهوری آذربایجان معروف است بخشی از ایران فرهنگی میباشد. ترکیزبانان امروز بیشتر فرزندان آذریزبانان روزگار کهن میباشند تا ترکان بادیهنشین زردپوست که تمدنهای بشری را مورد هجمه قرار میدادند. حتی مردم سفیدپوست ترکیزبان ترکیهی امروزی نیز از لحاظ نژادی ترک نیستند. ترکان، زردپوستانی بودند که از شمال شرقی به ایران میتاختند و فجایع زیادی به بار میآوردند. بازماندگان آنان ترکمنها، ازبکها، قزاقها و قرقیزها میباشند که کاملاً محترم هستند و رفتار گذشتگان ربطی به مردم امروز ندارد. ولی افتخار به وحشیگریهای گذشتگان سخن دیگری است. تازه همینها هم با مردم ایرانینژاد آسیای میانه (فرارود) درآمیختهاند. منظوز از این گفتهها تحقیر هیچ نژاد و زبانی نیست. ولی این که ترکان پس از ایرانینژادان به مرحلهی تمدنی وارد شدهاند یک واقعیت مسلم تاریخی است، چه انسانهای کنونی خوششان بیاید چه نیاید.
پاسخحذفز بس کآوردهام در دیدهها نور
ز ترکان تنگچشمی کردهام دور
بیتی از نظامی گنجوی است در آن ایهامی وجود دارد. تنگچشمی از سویی اشاره به چشمِ بادامیِ نژادِ زرد دارد و از سوی دیگر به معنی بخل است. حال گندهگوییهای برخی از به اصطلاح تاریخدانان ترکیه و جمهوری به اصطلاح آذربایجان شماری از مردم تحت ستم را به اشتباه انداخته است. این در حالی است که وضعیت اقلیتها در کشورهای به اصطلاح ترکی مانند ترکیه و جمهوری به اصطلاح آذربایجان همچون کردها و تالشها و ارمنیها و آشوریها... در سدهی بیستم بسیار بدتر از اقلیتهای ایران بودهاست. هر چند که از دید من خشونتهای گروهی از ارمنیهای تندرو نسبت به مردم ترکیزبان نیز کاملاً محکوم است. دربارهی آموزش دیگر زبانهای ایران به نظر من باید مجاز باشد ولی در کنار زبان بینقومی ایران، یعنی پارسی دری.
ت- تصنيع اسامي جديد غير بومي :
پاسخحذفطبعا بدنبال افزايش جمعيت ، رشد شهر نشيني و يا ايجاد مراکز جديد صنعتي و يا کشاورزي مناطق مسکوني جديد التاسيسي ساخته مي شوند. متاسفانه در نام گذاري اين اماکن معيارهاي اسامي بومي عموما رعايت نشده است.
مثلا شهر پارس اباد نخست با تعميم نام مهندس پارسا با نام پارسا اباد تاسیس شد. نام این شهرک که به دليل تاسيس و رشد مجموعه کشت و صنعت موغان احداث شده بود به دليل عدم تبعيت از فونوتيک زبان ترکي تبديل به پارس اباد شد. در اردبيل شهرکهاي نيستان، کارشناسان، سينا، حافظ ، دانش، ... در تبريز شهرکهاي ونک، زعفرانيه، پاسداران، انديشه ... حاکمیت این وضع فارس مدارانه را می توان در نامگذاری خیابانها، کوچه ها و پارکها، اماکن عمومی ... نیز مشاهده کرد. همچون در اصفهان آللاه وئردى خان كؤرپوسو ←سى و سه پل...، در تبریز گؤى مچيد ← مسجد كبود، دوه چی ← شتربان، قوردمئیدانی←میدان قطب، موجتئهیدلر کوچه سی ←کوچه مجتهدیها...، در اردبیل باغمئشه←سعدی، ملا باشی←آخر سعدی، یئددی گوز کورپوسو←پل هفت چشمه ، در مرند آغ زمی ← خاک سفید ...
ث- تغيير املای اسامي :
تغيير ديکته اسامي شاهدی از تحريف است. زنگان←زنجان، طهران←تهران، اورمیه←ارومیه، سرین←سرعین، آسلاندوز ← اصلاندز، سومرين←ثمرين، بوزگوش←بزغوش، قوشا←گوشه، حویزه←هویزه، احواز←اهواز، عبادان← آبادان ...
ج- تغيير در تلفظ اسامي :
آراز←ارس، آبیش احمد←آبش احمد، موغان←مغان، چالدیران ← چالدران، بیله سووار←بیله سوار، خاروانا ←خروانق، قیزیل آغاج← قزل آقاچ، خالخال ← خلخال، ماکي←ماکو، سونقور←سنقر، ساققیز←سقز ، اووشار ←افشار، ساراب← سراب ، فیندیقلی←فندقلو، بیناب (بین ائوجیک) ← بناب، مييانا← ميانه، ساوالان ←سبلان، (درتبريز) بيلانکي ← بيلانکوه، عينالي ←عون بن علي، چوستر← شبسترو(در مراغه) وروئي ← ورجوي ( در اردبيل)، باليقلي چایی ←باليقلو چاي، نوئور←نئور، ویله دره←ویلادرق، شاماسبي←شام اسبي، داراوار ←درآباد، ارشه←ارشق، ارجه←ارجق، تبریزه←تبریزق، سالتاوار ←سلطان آباد ، کهرلان← کلخوران، لاري ← لاهرود، باري ←باروق،(در خلخال) کوئي ←کيوي ...
چ- تحريف معنايي:
برخي از شهرها دچار تغيير اسامي نشدند. اما فرضيه بافان شوونيسم کوشيدند تا معاني اسامي مذکور را تحريف کنند. چنين تحريفاتي بصورت واضح در قبال نامهاي همدان، تبريز، اردبيل، اهر، آستارا، موغان، میانه ... ديده می شود.
ح- بی اعتنایی به نابودی روستاها:
طی هشتاد سال گذشته به دلیل پی گیری سیاستهای اقتصادی ضد روستایی و غیر قومی در ایران هزاران روستا در سراسر کشور و صدها روستا در گستره آذربایجان بطور کامل خالی از سکنه گردیده و نابود شده است.
...
بنابراین با توجه به چنین هجمه مداومی که علیه فرهنگهای بومی اقوام و ملل ایران به صورت جدی در جریان است معتقدیم:
به رغم همه تحدیدات و تضییقات موجود ، حیات فرهنگی و نمو اجتماعی همه اقوام و ملل ایران بخصوص ترکهای رشید و غیور آذربایجان با قدرت و قوت ادامه دارد ...
ایران متعلق به همهی ایرانیان است. این که زبان آذربایجان پیش از ترکی آذربایجانی، آذری بودهاست یک واقعیت مسلم تاریخی است، و شماری شوونیست پانترکیست نمیتوانند آن را تغییر دهند. حتی سرزمین آران نیز که اکنون به نام دروغین جمهوری آذربایجان معروف است بخشی از ایران فرهنگی میباشد. ترکیزبانان امروز بیشتر فرزندان آذریزبانان روزگار کهن میباشند تا ترکان بادیهنشین زردپوست که تمدنهای بشری را مورد هجمه قرار میدادند. حتی مردم سفیدپوست ترکیزبان ترکیهی امروزی نیز از لحاظ نژادی ترک نیستند. ترکان، زردپوستانی بودند که از شمال شرقی به ایران میتاختند و فجایع زیادی به بار میآوردند. بازماندگان آنان ترکمنها، ازبکها، قزاقها و قرقیزها میباشند که کاملاً محترم هستند و رفتار گذشتگان ربطی به مردم امروز ندارد. ولی افتخار به وحشیگریهای گذشتگان سخن دیگری است. تازه همینها هم با مردم ایرانینژاد آسیای میانه (فرارود) درآمیختهاند. منظوز از این گفتهها تحقیر هیچ نژاد و زبانی نیست. ولی این که ترکان پس از ایرانینژادان به مرحلهی تمدنی وارد شدهاند یک واقعیت مسلم تاریخی است، چه انسانهای کنونی خوششان بیاید چه نیاید.
پاسخحذفز بس کآوردهام در دیدهها نور
ز ترکان تنگچشمی کردهام دور
بیتی از نظامی گنجوی است در آن ایهامی وجود دارد. تنگچشمی از سویی اشاره به چشمِ بادامیِ نژادِ زرد دارد و از سوی دیگر به معنی بخل است. حال گندهگوییهای برخی از به اصطلاح تاریخدانان ترکیه و جمهوری به اصطلاح آذربایجان شماری از مردم تحت ستم را به اشتباه انداخته است. این در حالی است که وضعیت اقلیتها در کشورهای به اصطلاح ترکی مانند ترکیه و جمهوری به اصطلاح آذربایجان همچون کردها و تالشها و ارمنیها و آشوریها... در سدهی بیستم بسیار بدتر از اقلیتهای ایران بودهاست. هر چند که از دید من خشونتهای گروهی از ارمنیهای تندرو نسبت به مردم ترکیزبان نیز کاملاً محکوم است. دربارهی آموزش دیگر زبانهای ایران به نظر من باید مجاز باشد ولی در کنار زبان بینقومی ایران، یعنی پارسی دری.
ردیف کردن مشتی نام بدون این که به دنبال یافتن حقیقت باشیم دردی را دوا نمیکند. به عنوان نمونه در نامهای خوزستان اراجیف شوونیستهای پانترکیست و پانعربیست را ببینید. اهواز نامی تاریخی است ولی قدمت کاربرد ناصری که مشتی بادمجان دور قابچین روزگار ناصرالدین شاه باب کردهاند و همان زمان هم رایج نشد را به عنوان نام تاریخی به خورد مردم میدهند. کوچکترین سند معتبری وجود ندارد که اهواز را با ح نوشته باشد! ایذه نامی کهن است در روزگار ساسانی کاربرد داشتهاست در حالی که مالمیر از قدمت کمتری برخوردار است. نام کهنتر محمره یا خرمشهر پیان است که مسلماً عربی نمیباشد. واژهی میشان در دشت میشان نام یک دولت دستنشاندهی روزگار اشکانی است که مردم آن آرامی بودهاند و از قدمت تاریخی برخوردار است. نام یکی از ایالتهای عراق کنونی نیز میسان است. نوشته شدن هویزه با ح یک بیسوادی آشکار بودهاست که خوشبختانه سالهاست که اصلاح شده است ولی شماری میخواهند در بیسوادی خود باقی بمانند. نام باستانی شادگان دورَگ میباشد که مسلماً عربی نیست. بسیار بجاست که نام خائنی همچون شیخ خزعل از روی مناطق خوزستان برداشتهشود. قدمت این نامها به ۱۵۰ سال نیز نمیرسد. نام اصلی بندر ماهشهر، بندر ماچول بودهاست که مسلماً عربی نمیباشد. نام خوزستان کاملاً دارای سند معتبر میباشد و کاربرد عربستان در حالی که بیشتر مردم این خطه ایرانینژاد هستند کاملاً بیمورد میباشد. در ضمن نخستین کاربردهای واژهی تهران به همین صورت بودهاست ولی عدهای بیسواد آن را با ط نوشتهاند همان گونه که اتریش با ط نوشتهشدهاست. حال عدهای میخواهند در بیسوادی خود باقی بمانند، مشکل خودشان است.
پاسخحذفجناب مدير سايت ديگه نمي خواهيد تحقيق بفرماييد، خوبه از اين تخقيقها زياد بفرماييد چون اولا ديدمون نسبت به چون شماهايي بازتر ميشه و ثانيا مطالب جديد زيادي از کامنتها ياد ميگيريم
پاسخحذفواقعا جای تاسف است که روزی شاه اسماعیل صفوی (علیه الرحمه) از اردبیل ایران را نجات داد و روز دیگر همقومان او شعار زنده باد خلیج عربی سرمیدهند.
پاسخحذفواقعا ننگ بر نویسندگان این مطلب که با چنین مطالب ضعیفی میخواهند با تجزیه طلبی مقابله کنند. شما چرا به نامهای ترکی که از شرق تا غرب ایران در یزد و خراسان و اصفهان و سیستان توجهی ندارید؟
نارین قلعه در یزد و قره سو در شمال خراسان را که حتما شنیده اید؟
به نظر میرسد نویسندگان این سایت همکار تجزیه طلبان باشند.
شماباید درباره هویت ترک ملت ایران بنویسید نه هویت فارس(!)ملت ترک.درباره حکومت باعظمت سلجوقیان که حتما شنیده اید؟
شنیده ایدکه سلطان جلال الدین خوارزمشاه برای نجات ایران زن و بچه اش را به رود سند انداخت؟
سکاها از بنیادین ترین اقوام ترک بودند که سیستان (سکستان)را شکل دادند.
نانی که الان سر سفره ماست به خاطر فداکاری ستارخان و باقرخان است وگرنه چه بسا ما هم سرنوشتی مثل افغانستان و کره شمالی داشتیم.
تنها راه نجات کشور انتقال حکومت به ترکها و انتقال پایتخت به شهرهای ترک نشین مثل زنجان است.
یاشاسین آذربایجان // وار اولسون آذربایجان
حیدر بابا، چکدین منی گتیردین // یوردوموزا، یووامیزا یئتیردین
پاسخحذفبیز بویوردا باغلیوخ // آذربایجان اوغلویوخ
یاشاسین آذربایجان // وار اولسون آذربایجان
ترکهای ایران با شعور،باسوادومدیرترین قوم ایران بودند. انگلیسیها پس از مطالعات روی اقوام مختلف به این نتیجه رسیدند که باید این قوم را ازایران جداکنندتاایران نابودشود، کاری که دارند میکنند.
پاسخحذفیاساشین آذربایجان
ترکهای عزیز آذربایجان نجات دادن و تسلط برکل ایران بهتر است یا همراهی با جمهوری آذربایجان؟
پاسخحذفمگر شماخودتان ایران را در دورانهای مختلف مدیریت نمیکردید؟
الان هم که رهبر معظم انقلاب از شماهستند.
مارا همون طور که هستیم قبول کنید ترک آذربایجانی ساکن ایران.
پاسخحذف) وقتی که در مورد این مسایل تاریخی و مشابه صحبت میشود جدیدا (قبلا به فردوسی فحش میدادند) عدهای که حرفی ندارند بلافاصله میگویند «عزیز من چه خوشتان بیاید چه نه در این سرزمین میلیونها ترک زندگی می کنند» یا مثلا اینکه «به هر حال حالا زبان اکثریت این مردم ترکی است» یا اینکه «دغدغه ما زبان و فرهنگ است و تجزیه طلب نیستیم». همه اینها قبول، بر منکرش لعنت. موضوع این نیست. موضوع درخواست درست آموزش زبان مادری و حتا رسمی کردن ترکی و حتا و حتا جدا کردن آذربایجان نیست (البته در هر حال خدا تجزیه طلب را لعنت کناد). موضوع هیچ کدام از اینها نیست. موضوع این است که اقایان گ.. و شقیقه را به هم وصل میکنند. مثلا میگوید: «بابک ترک بود» من میگویم «نبود، این هم سندش»، بعد میگوید «شما ما را تحقیر میکنید و میخواهید ترکی را در ایران نابود کنید» !! بسم الله، حالا بیا درستش کن. طرف به هیچ صراطی مستقیم نمیشود. آخه من چی بگم. ایهالاناس یکی از اینها گوز است دیگری شقیقه، ربطی به ندارد. دروغ و چرت و پرت نگویید، دوست شما هم هستیم! هویت سازی و تاریخسازی برای مردم آذربایجان نکنید، زبان ترکی روی سر ما! بوزقورت را به مردم آذربایجان نچسبانید، شعرهای اسماعیل خطایی و فظولی را طلا میگیریم میچسبانیم به دیوار! خود را به قاتلین پدران خود وصل نکنید، چشم! ما هم حیدربابا را حفظ میکنیم! به جای اشاره به اشتباهات ما اول از هزاران اشتباه حامیان تزاریست و کمونیست جمهوری سوسیالیستی و جدید آذربایجان و عثمانی و ترکیه هم بگویید. بگویید که این جانوران ریشه زبان فارسی را از قفقاز کندند، بعد ما هم به ساز شما خواهیم رقصید!
پاسخحذفطبق معمول گاها حرفهای بی سند و بی پایهای در پیامهای بالا و بالاترین زده شده است:
http://balatarin.com/permlink/2010/5/7/2040706
۱) یکی از دوستان گله کردهاند که چرا نام «قوری گل» به «صدرای شیرازی» عوض شده است. جدای از اینکه این حرف درست باشد یا نه (که به حرفهای شما معمولا اعتمادی نیست. دستکم در اینترنت نام تالاب قوریگل فراوان است وهیچ نامی از تالاب صدرای شیرازی نیست.). حال فرض کنیم که درست باشد. که شاید باشد. برادر گرامی، پیشترها و هم در زمان پهلوی و هم جمهوری اسلامی از این کارها در جاهای دیگر ایران هم کردهاند. مثلا نام قدیمی مشهد توس بوده است. توس فارسی است، مشهد نیست، هیچکس هم اعتراضی نکرده است. گذاشتن نام صداری شیرازی هم دلایل مذهبی دارد. مشکل احتمالا با نام قوری است و مذهبیونی که میخواهند هر چیز را مذهبیتر کنند. مثلا نام شهری که به طبع باید «خرمبید» نامیده میشد را گذاشتهاند «رضوانشهر» در استان فارس. البته نام شهرستان هنوز خرمبید است. و نام اصیل «دهبید» را گذاشتهاند «صفا شهر» باز هم در استان فارس. «در گناباد هم شهری هست به نام رغاسان از همین ریشه (raya یا raga (رغه) به اوستایی یعنی فروغ) که بر روي هم جايگاه فروغ و روشنائي است، و به اشتباه رقاصان خوانده و بجای آن رجایی شهر نامیده شده» (این یکی از جناب meltfracture در بالاترین). از این تفییر نامها در تمام ایران کم نیست. ک یا گ فارسی را از فلان نام محل فارسی برداشتهاند و آنرا تبدیل به ق یا ج کردهاند که مشابه کلمهی دیگر عربی شده و بعد فکر کردهاند که اصل نام محل، همان کلمه عربی بوده است! یک علتش جهل مسئولین نسبت به معنا و مفهوم واقعی نامهای محلی است. دلیل دیگرش از برخی از خود ماست که نامهای محلی را دهاتی میدانند و میخواهند آنها را مثلا باشکوهتر کنند. بعضی هم میخواهند آنها را به خیال خود اسلامی کنند. بسیاری از موارد دیگر هم که امثال شما مثال میآورید همینطور است و ربطی به قومبازی ندارد. البته این را هم قبول دارم که گاهی هم قصد فارسیکردن بوده است که کار غلطی است ولی نام اصیل ایرانی هر جا پیدا شود باید نام آن به پارسی یا کردی یا تالشی/تاتی تغییر کند یعنی مثلا نه قوریگل باشد و نه صدرای شیرازی. یعنی نام اصیل باید برگردد چه جای ترکی را بگیرد چه جای فارسی را. اگر نامی ترکی بود و نام ایرانی اصیل هم پیدا نشد، مسئولین غلط میکنند که نام ترکی را برمیدارند. مثلا تا جایی که میدانم ارسباران درست نیست، «قرهجه داغ» درست است. البته آن ترک چشم بادامی هم که به آذربایجان آمده یا بعدا هر کس دیگر، غلط کرده که نام اصیل ایرانی (کردی، فارسی، تاتی، تالشی، آذری قدیم) را بکار نبرده و اسم مندرآوردی ترکی گذاشته، ولی حالا که ترکی است و نام اصیل هم پیدا نمیشود یا جای جدیدی بوده است که نامگذاری ترکی شده، ما هم از جان و دل نامهای ترکی را میپذیریم و مثل بقیه واژههای ترکی که در فارسی وجود دارد از آنها استفاده میکنیم.
۲) مهاباد و نام آن چه ربطی به ترکی دارد؟ نام بردن از چیزهایی که ربطی پیدا نمیکند نشانگر این است که مقاصد شما فراتر از بحث هویت و فرهنگ است. مهاباد شهر کردان است. آنهم از نوع داغش.
پاسخحذف۳)مغان نامی اصیل ایرانی است و نام یک شهر نیست بلکه نام منطقه و دهستان بوده است. پارسآباد شهری جدید است. من هم موافقم که نام پارسآباد به نام اصیل فارسی ناحیه اطراف یعنی مغان نامگذاری شود. پارس در پارس آباد هم ربطی به قومیت ندارد بلکه از فامیل یک فرد گرفته شده است. مغان نامی است که در سایر نقاط ایران هم هست.
۴) مناطق همدان، زنجان و مرکزی از لحاظ تاریخی بخشی از آذربایجان نبوده است. مگر هرجا ترکزبان شد یا ترکزبان ساکن شد، بخشی از ناحیهی آذربایجان میشود؟!
۵) زنگان نام فارسی زنجان است که معرب شده است. ربطی به ترکی ندارد. با زنگان کردن آن پارسیترش میکنید. این طبق معمول از خیالات واهی شماست!
۶)ساوالان همان سبلان است. در برخی لهجههای ایرانی «ب» به «و» و گاهی اَ به آ تبدیل میشود. مثلا آب را آو هم میگویند. ماه را مه هم میگویند. یعنی تبدیل اَ به آ و برعکس. یعنی همان است. یکی است و نام دیگری نیست. یعنی از لحاظ ریشه ترکی نیست.
۷)آراز همان ارس است. هر دو ایرانی است و ربطی به ترک و ترکی ندارد. یه نام است به لهجههای مختلف نه این اینکه دو نام متفاوت باشد.
۸)اران نام بخشی از شمال رود ارس است و نه همهی آن. این ناحیه اران، شروان و نخجوان است که نام جعلی و پر و از دروغ و ریای «جمهوری آذربایجان» را گرفته است. خود شما دست هر کسی را در تقلب از پشت بستهاید. لطفا از بقیه ایراد نگیرید. رطب خورده منع رطب کی کند؟!
پاسخحذف۹)بابک خرمدین هیچ ربطی به ترک و زبان ترکی آذری و غیر آذری ندارد. او پارسی، یعنی ایرانی بوده است و زبانش هم ایرانی بوده است.
۱۰) واژهی پارسی سره برای خلیج، «شاخابه» است. ولی ما از خلیج استفاده میکنیم هیچ ایرادی هم ندارد. خلیج هم الان فارسی است.
۱۱) اینکه معنی «آذربایجان»، «محل زندگي قوم تواناي آز» و غیره باشد هم از آن حرفهای خنده دار و جعلیات واژهای و وندیابیهای دروغین است که کوس رسوایی آن همه جا را گرفته و دیگر نیازی به جواب ندارد.
۱۲) نام خلیج فارس بر خلاف آنچه که میخواهند در اذهان جا بیاندازند هیچ ربطی به قومی به نام فارس یا فارسیزبانان ندارد. پارس یا فارس نام بخشی از جنوب مرکزی ایران بوده است. شامل استانهای فارس، هرمزگان، بوشهر، کهگیلویه و بویراحمد و مناطق نزدیک آنها. فارس یا پارس از طرف خارجیها برای تمام ایران هم استفاده شده است. خلیج فارس یعنی خلیج تمام ایران یا خلیج بخش جنوب مرکزی ایران. ربطی به قومی به نام فارس ندارد. خارجیها همه ایرانیان را از هر قوم فارس مینامیدهاند، از جمله ترکان عثمانی، اعراب و اروپاییها. در ضمن فارسیزبانان خود را فارس نمینامند. فارسیزبانان در سطح دنیا نامهای مختلفی دارند و از اقوام مختلف تشکیل شدهاند با رسوم و باورهای متفاوت ولی نزدیک. اینان یک قوم نیستند. دست از این بازیهای مسخره و مارک زدن روی مردمان فقط به صرف زبان مشابه یا نزدیک بردارید.
۱۲)گفته شده که با ملکان کردن «ملیک کندی» ظلم صورت گرفته است. واقعا هم ظلم است! چون کد یا کنت یا کند در فارسی و سایر زبانهای ایرانی معنی روستا یا ده یا شهر کوچک را میداده است. kanѳ
پاسخحذفhttp://www.fas.harvard.edu/~iranian/Sogdian/s17_glossary.pdf
مثلا در کدخدا، کدیور، قندهار، سمرقند و موارد دیگر باقی مانده است. توجه کنید که در زبان فارسی میانه خدا معنی الله نمیداده، بلکه به چم شاه بوده است. مثلا کتاب خداینامه یعنی شاهنامه. کدخدا یعنی شاه یا بزرگ ده. خدا در زبان فارسی میانه کلمات متفاوتی داشته است یکی از آنها «بی» است. یعنی حتی بیک به اصطلاح ترکی هم در واقع ایرانی است یعنی در واقع فارسی میانه و سغدی است:
bay بی یا بغ یعنی خدا: در واژهنامه زیر پهلوی را انتخاب کنید و معنی god را بیابید.
http://webapps.uni-koeln.de/tamil/
یا در سغدی βāγ:
http://www.fas.harvard.edu/~iranian/Sogdian/s02_lesson1.pdf
الان است که به من بگویند ای بابا بیک آنها را هم ایرانی کردم و شونیستی رفتار نمودم. عزیز جان، مشکل این است که ترکهای چشم تنگ و عربها به سرزمینهای ما آمدهاند و در آنها ساکن شدند و گاهی هم قتل و غارت راه انداختند. ما که در سرزمینهای آنها ساکن نشدیم. پس حالا اگر بگوییم فلان چیز از ما بوده، نام فلان روستا یا شهر از ما بوده، گلهای نباید باشد. سرزمین ما بوده و نام ما را داشته است.
به این ترتیب پیشنهاد میکنم که نام ملکان به همان نام فارسی اصیل خود یعنی «ملک کند» برگردد.
۱۳)نام ارومیه ربطی به ترکی و فارسی و یا هر کوفت و زهرمار دیگری از این جمله ندارد. رضاخان با رضاییه کردن آن، ظلمی به زبان ترکی نکرده است. گ.. را به شقیقه وصل نکنید.
۱۴) یکی از دوستان فرمودند: «شما اگه عرضه داشتین و دلتون اینقدر برای مام میهن می سوزه باید تو این 80 سال مثل ندید بدیدا که حکومت افتاده دستتون اینهمه تخم نفرت و نفاق نمی کاشتین، بدبختای عقده ای»
پاسخحذفاین تخم لق ۸۰ سال از دهن اینها نمیافتد! اگر هم بگویم که پیش از آن ۸۰ سال هم ترکی آن احترام و ارزشی را که حالا میخواهد در ایران نداشته است، باور نمیکند! اگر بگویم موضوع الاغ را خود برخی مردم ترکیه بر خود گذاشتند، باور نمیکند! اگر بگویم خود عثمانیهای ترک در دربار خود برای ترکها جک میگفتند، باور نمیکند! نه میداند رضا خان کیست! نه میداند که جنبش بوز قورتی ربطی به ۸۰ سال و رضا خان ندارد و پیش از آن وارد ایران شد! نمیداند که پانایرانیستهای اولیه بیشترشان آذربایجانی بودند! نمیداند که فارسی (و نه ترکی) را خود مشروطه طلبان که آذریها خود اکثریت آنها بودند، رسمی کردند. آنهم پیش از شاهی رضا شاه. فقط یک جاعل، کلمه ۸۰ سال را در دهان اینها گذاشته و ایشان رها نمیکنند. مثل اینکه معجزه میکند، یا مراد میدهد!
در ضمن آنکه عقده دارد دروغ میگوید و اندیشمندان و تاریخ نداشته را به خود وصل میکند. حالا بگو عقدهای کیست؟!
۱۵)به خدا این پیام را دوباره بخوانید. خود گویای پشتوانه فکری این افراد است:
«خودتون هم میدونید که هدف تون از این تاریخ سازی و عوض کردن تاریخ ترکها چه هدفی رو دنبال میکنید. من به عنوان یک ترک آذری و دانشجوی سال سوم دوره دکترا فقط می توانم به این استدلالهای جعلی شما بخندم.»
دانشجوی سال سوم دکترا خیلی مهم است. مثل موضوع ۸۰ سال و مثل مدرک جناب زهتابی و صدیق و پورپیرار!
۱۶) دوستی فرمودند «امیدوارم اقوام غیر فارس از این مشکلات رهایی پیدا کنند» من هم امیدوارم راهی پیدا شود تا همه ثروت کشور به شمال کشور و بویژه تبریز و بازار ترکزبان تهران نرود. کمی هم به سیستان و خراسان جنوبی و هرمزگان و بوشهر قارسی زبان برسد. از کردها هم حرف زدی. من هم امیدوارم شر فرمانداران و مسيولین ترکزبان از سر کردهای آذربایجان غربی کم شود. بشمار ....
۱۷) یکی گفت: «طمئن باش هیچیک از شما کونگشادان و در عین حال مفت خوران را به سختی تادیب میکنیم.» کو.. گشاد آن است که ۲۰ درصد از سرزمین خود را از دست میدهد و حالا در گوناز تی وی قر میدهد و دروغ میگوید، تاریخسازی و هویت سازی میکند. هم کو.. گشاد است و هم وقیح و پررو. باور کن جمع این صفات در یک انسان بدتر از بد است.
۱۸)گرامی دوستی فرمودند «چرا مي کوشيد به هرنحوي ازانحا حقوق حقيقي من ترک را پنهان و رد کنيد». حقوق شما قابل احترام است. بحث ما همان «کنگر» است که گفتی. حقوق شما چع ربطی به دروغبافیهایی مثل «کنگر» دارد؟! میبینی که حقوق مقوق تا حدی بهانه است برای شما! و الا زبان ترکی و فرهنگ آذری که دومی هیچ ربطی به ترک و ترکیه ندارد باید تقویت شود.
۱۹)باز دوباره گفتند «زبان ترکی»! دوستان، زبانی به نام زیان ترکی وجود خارجی ندارد. ترکی یک گروه زبانی است که از تعداد بسیار زیادی زبان تشکیل شده است که سخنگویان یکی سخنوران بسیار زبانهای ترکی دیگر را اصلا نمیفهمند. پیش از نوشتن کمی تحقیق کنید. درست حرف بزنید کارها بهتر پیش میرود. حرف هیچ کس با کلیگویی، دروغ گویی و سفسطه پیش نمیرود.
پاسخحذف۲۰) گفتند: «ما تا آخرین قطره خونمان همچون بابک برای استقلال وطنمان مبارزه مکنیم .یاشاسین آزربایجان میلتی.»
والا اگر اینگونه فکر میکنید، بابک ربطی به شما ندارد. چون نه ترک بود و نه ترکی سخن میگفت. پیشنهاد میگنم از شخصیت چنگیز و تیمور و غازان خان استفاده نمایید تا دستکم صادق باشید!
۲۱) میبینم پانترکها در اینجا طرفدار اعراب هم شدهاند ولی وقتی مردم عرب هم در ورزشگاه شاهین بوشهر فحش بار اینها میکنند (تراختور) بلافاصله انگشت اتهام خود را روی فارسیزبانان اشاره میروند! ترفندهایتان کثیف است. زمان کوتاهی در تاریخ ایران؛ خوزستان، عربستان نامیده میشده است. حالا این ناحیه به نام اصلی خود (پیش از عربستان نامیده شدن) برگشته است. یعنی خوزستان شده است. یعنی سرزمین قوم تاریخی خوز که مناسب تمام باشندگان آنجا هم هست، در حالی که عربستان مناسب حال بیشتر ساکنان خوزستان که لر بختیاری و فارسیزبان میباشند، نیست. به همین ترتیب باید تمام نامهای فارسی جاهایی در آذربایجان که به ناحق نام ترکی گرفته برگردد. (تذکر مفید و لازم: گ.. به شقیقه ربط ندارد. نام اصیل باید برگردد. زبان ترکی و فرهنگ آذری هم محترم است و لعنت بر کسی که جک ترکی بگوید. باز هم میگویم ایندو بخش از اندام و کنشهای انسانی ربطی به هم ندارند)
کلا وقاحت و پررویی را از سر گذراندهاند: خود بر نامهای تاریخی اران، شروان (شیروان) و نخجوان(دو تای اولی ایرانی و سومی به احتمال قوی ارمنی است یا فارسی به چم نقش جهان) مارک آذربایجان میزنند و نام ایرانی بادکوبه را به باکو و حتا «باکی» تغییر میدهند و میآیند اینجا و گله میکنند که نام یک ده کوره از ترکی به فارسی عوض شده است! پررو و وقیح نباش. دست از این حقارت و دزدی تاریخی و ادبی بردار. بعد بیا صحبت کنیم.
پاسخحذفآقای صادق خوب آبروی فارسی زبانهاروبردی
پاسخحذفاین حرفهای زشت چیه؟
تواطرافیانت نگاه کن بالاترین ضریب هوشی رو ترکها دارن. چطور ممکنه این همه اقوام بزرگ که حکومتهای بزرگ رو ادره میکردن زبان نداشته باشن.
بیش از نصف مردم ایران اصالت ترک دارن.
میدونین این القاب زشتی که شما مطرح کردین گناه کبیره است ؟
بله همواره در طول تاریخ ترکها فداکارترین مدیرترین و وفادارترین قوم موجود در فلات ایران بوده اند و حالا اگر مشاهده میشود این مسائل کم شده باید علتش بررسی شود.
در ضمن رسمی کردن زبان فارسی رو هم صفویان انجام دادن نه مشروطه خواهان.
پاسخحذفصفویان هم ترکهای ساکن در اردبیل و آذربایجان فعلی هستن.
چرا ترکیزبانها بالاترین بهرهی هوشی را دارند؟ مگر نژاد برتر هستند؟ از روی کدام پژوهش علمی این مزخرفات را سر هم میکنید؟ مانند هر گروه انسانی دیگری در میان ترکیزبانان نیز افراد باهوش و دیرآموز وجود دارد. نژادپرست نباشید. توانمندترین حکومتهای تاریخی ایران هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان بودهاند که هیچ کدامشان ترکیزبان نبودهاند.
پاسخحذفگرامی بنده خدا،
پاسخحذفاز کجا فهمیدی من فارسیزبانم؟ علم غیب داری؟!
منظور من از رسمی کردن، رسمی کردن در قانون اساسی بود که تا پیش از مشروطه چنین قانونی وجود نداشت. آن گونه «رسمی» که شما میفرمایید به خیلی پیشترها برمیگردد. وقتی پس از دو سده، ایرانی دوباره سر برآورد و کشور خود را کمکم از اعراب پس گرفت، فارسی خراسانی یا دری (همین فارسی که الان من و شما با آن مینویسیم) زبان ملی و «رسمی» شد. آغازش هم با یعقوب لیث صفار سیستانی بود. این زبان خراسانی چنان رسمی شد که از دربند در داغستان روسیه تا جنوب ایران همه بجای زبان محلی خود در نوشتار از آن استفاده میکردند. از جمله سعدی و حافظ که زبان مادریشان زبان ایرانی دیگری بود ولی به فارسی خراسانی نوشتند. در دوران مثلا غزنویان ترک نیز حتی در دربار هم یک کلمه ترکی صحبت نمیشد. خاندانهای ترک یکی از عوامل گسترش این زبان فارسی در مرکز، جنوب و غرب ایران بودند. وقتی میگوییم زبان پارسی (در واقع پارسی دری یا خراسانی) زبان ملی ایرانیان است و ربطی به قوم مجعول فارس ندارد یعنی همین. کسی که ادعا دارد که تجزیه طلب نیست ولی به این زبان صدمه میزند در واقع تجزیه طلب است. بدون زبان پارسی، کشور ایران هم وجود نخواهد داشت. زبان فارسی یکی از عوامل همبستگی مردم ایران است. شما هم خوب میدانید که برای از هم پاشاندن این کشور چه چیز را هدف بگیرید. وقتی زبان مشترک وجود نداشته باشد، مردمان زبان هم را نمیفهمند و کم کم غریبه میشوند. (دوباره تذکر لازم و مهم: گ.. به شقیقه ربط ندارد. نگهداری زبان پارسی ربطی به ارزش نگذاشتن به زبان ترکی آذری یا سایر زبانهای ایران ندارد)
بدون مرز ومحدوده وطن یعنی همه دنیا
پاسخحذفتصور کن تو میتونی بشی تعبیر این رویا
صادق عزیز
پاسخحذفببخشید من قصد جسارت نداشتم
من و شما در اکثر موارد هم عقیده هستیم.
ولی یک سوال برای من باقیست که چرا ترکها که همواره در طول تاریخ از وفادارترین اقوام ایرانی بوده اند اکنون دارند به سمت تجزیه طلبی پیش میروند.
البته هنوز برای جلوگیری از این پدیده فرصت باقیست ولی اگر مسئولین محترم فکری نکنند در بیست یا سی سال آینده شاهد بحرانهای بزرگی در این زمینه خواهیم بود.
علت این مساله را من در یک چیز میدانم و آن تئوری توطئه است.
شما لطفا به لینک زیر توجه کرده و درباره آلانها تحقیق کنید.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%84%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7
چگونه ماهیت ایرانی این قوم و سایر اقوام سابقا ایرانی(آلانها و گرجستانیها و تاتارها)از بین رفت؟
دقیقا یک کار حساب شده با پراکنده این شایعه که این مناطق (گرجستان، تاتارستان ، قزاقستان و ...)توسط ایرانیان اشغال شده اند در این مناطق توسط حکومت روسیه پخش شد و با توجه به بیکفایتی حکومت ایران پس از از بین رفتن عرق وطن پرستی،این مناطق اشغال شدو بدترین جنایتها در حق مردم این مناطق انجام گرفت.
در حالیکه در زمان شاه اسماعیل سپاه عظیم سلطان سلیم عثمانی که قدرتمند ترین سپاه دنیا در آن زمان بود و اتفاقا ترک هم بود تبریز را اشغال کرد ولی با مقاومت مردم بومی این شهر مجبور به عقب نشینی شد.
غرض اینکه این مسائل ممکن است دوباره هم تکرار شود درحالیکه ماغافلیم و با رفتار خود به این پدیده دامن میزنیم.
همانطور که شما فرمودید و در قانون اساسی نیز آمده راه حل مناسب این است که به حقوق قومیتها توجه شده و در کنار تدریس زبان فارسی، ترکی نیز در سراسر کشور و به خصوص در مناطق ترک نشین تدریس شود و حکومت نیز با برنامه های مناسب زمینه وحدت اقوام مختلف را ایجاد کند.
با آرزوی توفیق
درباره ضریب هوشی بالای ترکهایایران هیچ شکی باقی نیست . البته این به این معنی نیست که آنها نژاد برترند بلکه تنها ضریب هوشی بیشتری دارند و در زمینه مسائل اخلاقی نیز مسلمانترند و همین مساله باعث شد در زمانی صفویان حکومت ایدئولوژیک صفویه را ایجاد کنند. من این مساله را در بین دوستان ترک خود دیده ام.
پاسخحذفهویت هر فردی محترم است و مهم این است که همه کنار هم در کشور عزیزمان ایران اسلامی به خوبی زندگی کنیم.
هوش بیشتر نیز یک مساله خدادادیست و باعث برتری نمیشود.
البته من خودم جد اندر جد ترک نیستم و فقط نسبم به حدود سیستان میرسد ولی نگران آینده این کشور هستم.
گرامی بنده خدا،
پاسخحذفالبته طبعا آگاهیها و فهم من محدود است. ولی چیزی که میتوانم بگویم این است که تا پیش از دوران معاصر هیچ آذربایجانیای مشکلی با تفوق زبان فارسی نداشته است. مگر الان که زبان انگلیسی بر همه زبانها تفوق دارد، کسی مثل من گله دارد؟ اتفاقا من این زبان را دوست دارم و اگر بخواهم چیزی بنویسم که جهانی شود باید به این زبان بنویسم. گرچه میدانیم انگلیسیها با استفاده از نادانی خود ما چه بلاهایی سر ایران آوردهاند. روند ملی شدن و ماندن پارسی یک امر طبیعی بوده است. پهلویها هم همین روند را ادامه دادند. شاید مشکل از دو سو ایجاد شد از یک سمت ناسیونالیسم غربی و از طرف دیگر کمونیسم شرقی که اتفاقا کمی پیش از آغاز خاندان پهلوی به ایران وارد شدند. حکومت تزاری گرچه به ایرانی بودن قفقاز و آسیای میانه صدمه زد ولی ایدئولوژیک نبود. ولی کمونیست همان تمایلات گسترش طلبانه تزاری را به شکل ایدئولوژیک در آورد و عدهای را با نام حقوق خلقی جذب نمود و همان دروغها را پراکند. از این سو هم ناسیونالیسم و تجددی که شاید در برخی جنبهها با مسایل بومی سازگار نبود وارد ایران شد و توسط رضاخان تقویت گردید. شاید اگر این باورها وارد ایران نشده بود یا به طرز درستی وارد شده بود و بویژه پهلویها واکنش درستی به آنها نشان داده بودند، این تمایلاتی که شما میگویید سر بر نمیآورد. مثلا واکنش خیلی ساده پهلویها و جمهوری اسلامی نسبت به رویدادهای مناطق کردنشین میتوانست این باشد که زبانهای محلی در محل خود رسمی شوند. خرد که نباشد جان در عذاب است و هیچ کدام از این دو حکومت خرد کافی نداشته و ندارند. این تمایلات هم البته مربوط به امروز نیست و پیش از رضا خان و توسط امثال پیشهوری و در جمهوری مهاباد (هر دو وابسته و تحریک شده توسط کمونیسم و شوروی) وارد ایران شد. هر جنبشی هم معمولا به دشمن نیاز دارد. دشمن را هم زبان فارسی قرار دادند. این تلقی واهی تا آن حد پیش رفته که در خواندم که کردی میگفت: «علیرغم جنایات پاسدارها در کردستان من از فارسیزبانان ناراحت نیستم و همه را به یک چشم نگاه نمیکنم». میبینید که به فارسیزبانان مرحمت هم کرده است! در حالی که مگر همه پاسداران و فرماندهان آنها فارسیزبان هستند. به وضوح چون زبان ملی فارسی است و همه اقوام باید با هم فارسی صحبت کنند، این دوست کرد هر جا زبان فارسی میشنود آنرا به فارسیزبان ربط میدهد. این اشتباه را شما هم کردید. به این ترتیب است که در اذهان این افراد غولی به نام فارس ایجاد شده است. چند بار باید به ایشان تذکر داد که خلخالی و ملا حسنی که در سرکوب کردها نقشهای اساسی داشتند فارس نبودند بلکه فارسی صحبت میکردند و میکنند و از این جمله ...
البته ما هنوز از حجم کنونی تمایلاتی که گفتید آگاه نیستیم. تجزیه طلبان هم تلاش خود را در میان آذربایجانیان برای گسترش این موضوع بکار میبرند و هم با بزرگنمایی آنها سعی در بزرگ نشان دادن خود را دارند. وسیله هم چیزهای قشنگ و واقعا خوبی مثل حقوق بشر است. همین دوست ناشناس بالایی و شعرش را ببینید. «بدون مرز ومحدوده وطن یعنی همه دنیا». از من میخواهد جهانی فکر کنم تا اروپا و ترکیه و اعراب بیایند و میهن مرا چپاول کنند! خوب بهتر است اول اروپا دست از اتحادیه اروپا بکشد و ترکیه و اعراب هم دست از دروغسازی و ترکبازی و عرببازی تا ما هم به جمعشان بپیوندیم و جهانی فکر کنیم!!
جدای از اینکه موضوع چقدر بزرگ یا کوچک باشد، حقوق زبانی و منطقهای حق هستند و باید داده شوند. در مورد شکل و چیزی که مناسب ایران است البته بحث وجود دارد. مثلا برخی سویس را مثال میزنند. ایران نه سویس است و نه کانادا یا هند. باید روشی را پی گرفت که مناسب ایران، تاریخ آن و خطرهای اطراف آن است. سویس و کانادا را هیچ خطری تهدید نمیکند بنابر این به طور طبیعی روندشان (به هر سو که بخواهد باشد) طی میشود. اطراف ایران پرتهدید است و گرگها با دندانهای تیز منتظر. این جانوران اطراف و آنطرف آبها برای ایران نقشه دارند، دوست عزیز بالایی از من میخواهد جهانی فکر کنم !! جهانی فکر کردن کشورها باید با هم پیش برود. هر کسی میتواند پرچمدار آن باشد. ولی پرچمدار هم زیاد از سپاه جلو نمیزند. اگر جلو بزند، بقیه افراد آن سپاه اموالش را چپاول خواهند کرد، یک آب هم رویش.
در ضمن ایران بیشتر مفهوم فرهنگی , بعد زبانی (زبان پارسی) دارد. مفهوم نژادی آن کم و تا حد زیادی بی پایه است. مثلا هزارههای ترک و مغول نژاد افغانستان و گرجستانیهای قفقازی را بیشتر میتوان ایرانی نامید تا آسیها (همان اوستیاییها از نوادگان آلانها) که نژادا ایرانی هستند.
پاسخحذفچگونه نسبت به بالاتر بودنِ بهرهی هوشی ترکیزبانان نسبت به دیگر گروههای انسانی ایران، هیچ شکی وجود ندارد، در حالی که هیچ پژوهش علمیای ارائه نشده است؟ این که شما در میان اطرافیان خود مسألهای را دیدهاید که سخن علمی نمیشود.
پاسخحذفبنده خدای گرامی، شما اهل خویین زنجان یا گرداگرد آن هستید؟
پاسخحذفبا سلام خدمت جناب آقای صادق
پاسخحذفباتشکر از مطالب جالبتان بسیار استفاده کردم
به قول معروف :
مقصودتویی کعبه و بتخانه بهانست
به هر حال الحمدلله ما همه در معنا یک هدف را دنبال میکنیم و آن پیشرفت و اتحاد برای ایران میباشد و صد البته در اطراف ما گرگها و صد البته بدتر از گرگها شیاطین منتظر یک اشتباه از ما هستند.
مهمترین عاملی که آذربایجان را به ایران پیوند میداد مذهب تشیع بود و الان متاسفانه دشمنان زیادی در حال مبارزه با این مذهب و بلکه دین مبین اسلام هستند.
به نظر من هرچه روی مسائلی که تفاهم ایجاد میکنند کار شود بهتر است مثلا همین مساله اصالت ترک در بسیاری از مناطق نظیر زنجان و همدان و قزوین و خراسان شمالی و حتی سیستان و نیز نامهای ترکی بسیاری از مناطق در ایران میباشد.
از به کار بردن مطالبی که موجب کمترین درصد تفرقه ایجاد میکنند نظیر جکهای قومی قبیله ای، تمسخر و ... و هر مطلبی که به اقوام مختلف ایران بزرگ بر بخورد نیز باید شدیدا احتراز کرده دیگران را از آنها نهی کرد.
درباره مدیریت بالای ترکها و خدمات شایان آنها به ایران نیز شواهد زیادی وجود داردمثلا میتوانید به نحوه قدرت گرفتن غزنویها مراجعه کنید.
درمورد آلانها و اوستیها آنها در گذشته دور عرق شدیدی به ایران داشته اند و در این مورد کتاب اساطیری حماسهٔ نَرت موجود است که در حد شاهنامه فر دوسی (همان کتابی که پانترکها از آن خوششان نمی آید) میباشد. هزارهها نیز به هیچ عنوان اصالت افغانی نداشتند و بعدا جور این همجواری با افغانها(پشتونها) و پشت کردن به مام میهن ایران را دیدند و ظلمی که پشتونها به آنها کرده اند مثل نسل کشی طالبان در تاریخ بیسابقه است.
من هم همانطور که گفتم اصالتم به نواحی سیستان کبیر میرسد ولی مدتهاست از انجا دور شده ایم.
با آرزوی توفیق
بنده خدا گرامی،
پاسخحذفبا بیشتر نوشتههای شما موافقم. پس ممکن است واقعا ترکزبان خویین باشید. سیستانی بودن خویینیها بیشتر به افسانه میماند. چون اولا دلیل دانشی برای آن نیست (یا دستکم تا حالا نیست). دوم اینکه زبان مردم سیستان فارسی بوده است و زبان مردم خویین تاتی است که از زبانهای شمال غربی ایرانی است. پس به احتمال زیاد خویینیها از همان کسانی هستید که اخیرا ترکزبان شدهاید و از جایی مهاجرت نکردهاند و بومی هستند. اینها زبانهای مردم آذربایجان، اران، شروان و نخجوان پیش از ترکی شدن است. برخی از آنها هنوز زنده است. تا همین ۵۰ سال پیش جمعیت آنها انبوه تر بود به صورتی که به هر جای آذربایجان (بیرون از شهرها) که میرفتی اثری از آنها بود ولی روز به روز زبانها آنها در همین اواخر و هم از دو سدهی پیش ترکی شد. حالا تعداد کمی از آنها باقی ماندهاند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Azari_Language
http://en.wikipedia.org/wiki/Tati_%28Iran%29
http://en.wikipedia.org/wiki/Talysh_language
http://en.wikipedia.org/wiki/Tat_language_%28Caucasus%29
http://en.wikipedia.org/wiki/Kho%27ini_language
http://en.wikipedia.org/wiki/Harzandi_language
http://en.wikipedia.org/wiki/Kilit_language
و زبانها و گویشهای ایرانی دیگر
با درود و احترام بر تمامی آزاد اندیشان ،بنده همفریادی هستم متولد یک گوشه از این کره خاکی که انسانها نام آن را آسیا و پاره ای از آن را که در همه جا و در نقشه جغرافیا ایران مینامند متولد شدم و هیچ نقشی در قومیت و نژادم نداشتم و همینطور اجدادم، ولی مسلما هرگز در سدد نابودی آن یا برتری آن نسبت به دیگراقوام
پاسخحذفنیز نبوده و نیستیم .چرا اینگونه نیندیشیم ؟ چرا یک سرزمین را با اتحاد بین تمام قوم و نژادش دوست نداریم ؟ چرا آب به آسیاب دشمن بریزیم ؟ چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به هرحال من اینگونه میاندیشم ،و مانند تمام دوستان نظرو اعتقادم را گفتم و نوشتم.
با آرزوی رسیدن به انجامی درست و آگاهانه بدون تحقیرو پایمال کردن حقوق دیگران و با آرزوی اتحاد برای تمامی میهن دوستان آزاد اندیش ...
با عرض سلام خدمت صادق عزیز
پاسخحذفموجبات خوشحالیست که ما در زمینه های زیادی تفاهم داریم.
ولی من یک مطلب را رک و راست خدمتتان بگویم.
هویت یک کشور را اقوام این کشور تعیین میکنند. اقوام اصلی ایرانی پارتها ، مادها ، سکاها پارتها کوچ و بلوچ و پشتون و نیز عده ای ترکها بودند. از طرفی توران اکثرا ترک بود.
مادها کرد، سکاها ترک بودندو کوچ و بلوچ و پارت و پارس و پشتون رااز لحاظ زبان میتوان فارسی زبان نامید.
اقوام ترک از جمله سکاها در نبردهای ایران و توران همواره باایرانیها بودند.
بنابراین هویت ترک را نمیتوان از ایران جدا کرد . زبان فارسی یک عامل ارتباط بین اقوام مختلف بوده و هست مثل زبان انگلیسی که پل ارتباطی کشورهای مختلف است. و طبعا اقوام مختلف حق آموزش زبان خود رانیز دارند و علت اینکه صفویان با وجود مخالفت قزلباشها زبان فارسی را رسمی کردند نیز همین پل ارتباطی بودن این زبان بود.
از طرفی ترکهای آذربایجان نسبت به خاک ایران، نفت ایران و منابع ایران حق دارند چون سالیان سال برای آن مبارزه کرده اند.
ولی بحث دیگر سیاستهای فراماسونریست.
که در آینده در این مورد خواهم نوشت.
با آرزوی توفیق
ببینید منطقه ما از لحاظ منابع انرژی و منابع معدنی و نیز وجود مغزهای متفکر فراوان یک منطقه استراتژیک است و سالیان سال است که برنامه های مختلف برای جلوگیری از پیشرفت ایران انجام شده است.
پاسخحذفیکی از این بحثها بحثهای قومیتهاست وگرنه چگونه شده که بارها ترکهای آذربایجان برای نجات ایران جان خودشان را فداکرده اند ولی اکنون خطر تجزیه طلبی مشاهده میشود.
این بحث اختلاف بین اقوام و جوکها را چه کسانی ایجادکردند؟
این همه سایتهای ضدایرانی و نیز این همه سایتهای ضدترکی با کدام هزینه اداره میشوند؟
همین آقای امین موحد چطور شده که یک دفعه درباره حرکت ملی آذربایجان مطلب مینویسد؟
ببینید طبق وبلاگ شهبازی پس از فروپاشی شوروی مدارکی مبنی بر برنامه (ک گ ب آ) درباره تجزیه آذربایجان از ایران به دست آمد و بر این مبنا برای مقابله با این خطر برنامه هایی انجام شد و آقای الهام علی اف به عنوان یک مهره نزدیک به ایران تقویت شد ولی چطور شده که اکنون از خونینترین دشمنان ایران شده؟
اون کاریکاتور مسخره روزنامه ایران که شرح حال نویسندگانش بود چرا منتشر شد و بعدا با عواملش برخورد مناسبی انجام نگرفت و اعتراضات آرام مردم سرکوب شد؟
البته به هیچ عنوان قصد جسارت به مسئولین محترم را ندارم ولی ببینید یک سری عوامل نفوذی وجود دارند. همان آقا الان برای کدان سایتها کاریکاتور میکشد و با کدام منابع مالی زندگی میکند؟
خلاصه اینکه باید خیلی مراقب بود که این وسط از عواملی که موجب تفرقه میشوند پرهیز شده و هر عامل باعث وحدت تقویت شود.
فکر میکنم در مورد آنچه باید بشود زیاد توافق داریم ولی هنوز در مورد آنچه که بود، از نگر من اشتباهاتی در کلام شما هست.
پاسخحذف۱)ترکها از اقوام اصلی ایران نبودهاند. منظور از ترک، ترک چشم تنگ نژاد زرد است که از شمال مغولستان آمد و نه ایرانی ترکزبان که حالا ترک نامیده میشود. این واقعیت تاریخی و دقیق است. کاریش هم نمیتوان کرد چون تاریخ است.
۲)تورانیان اولیه ایرانی بودند. از میان آریاییها برخی به ایران مهاجرت کردند و با اقوام بومی ایران آمیختند و ایرانی کنونی را بوجود آوردند. برخی در همان استپهای اورازیا و آسیای میانه ماندند. آنها را تورانی میگویند. بعدها نام تورانی به اشتباه به ترکها اطلاق شد چون ترکهای زرد پوست به توران مهاجرت کردند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Turan
جنگهای توران و ایران در شاهنامه در واقع جنگهای ایرانیان با ایرانیان است و نه جنگهای ایرانیان با ترکها. اطلاق تورانی به ترک اشتباه تاریخی است که برخی شعرا و نویسندگان سدههای گذشته کردهاند. یعنی تورانی از دوران باستان تا سدههای اسلامی تداوم یکسان قومی ندارد. حالا هم یک اصطلاح ورافتاده است و از لحاظ تاریخی به آریاییهایی که به ایران نیامدند اطلاق میشود و در مقالات علمی کنونی هیچ جایی ندارد جز برای بررسی تاریخ و نقل قول از گذشته.
۳)نه مادها و نه کردها و نه سکاها ترک نبودند و نیستند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Medes
http://en.wikipedia.org/wiki/Kurdish_people
http://en.wikipedia.org/wiki/Scythians
۴)ولی این بخش از سخن شما «بنابراین هویت ترک را نمیتوان از ایران جدا کرد» کاملا درست است، چون سلسلههای ترکی مثل غزنویان و سلجوقیان و بقیه کاملا ایرانی و حتا عثمانیان عثمانی آسیای صغیر تا حدی ایرانی محسوب میشوند. غزنویان و سلجوقیان از خود ما هستند. اصطلاحات Turko-Persian و Turko-Iranian اصطلاحات جاافتادهی دانشی است. یعنی شما درست میگویید. ترک و ایرانی به انحا مختلف به هم پیوند خوردهاند چه ترک واقعی چشم تنگ و چه ترکزبان غیر ترک. ولی این موضوع ربطی به سکاها و مادها و تورانیان باستان ندارد.
به نظر من مسایل و تاریخ را مخلوط نکنیم بهتر است.
۵)زبان پارسی تنها حکم زبان انگلیسی یعنی تنها به عنوان زبان رابط را ندارد. چیزی فراتر از آن است. در ایران بزرگ (شامل قفقاز) این زبان و تاریخ ایران فراتر از زبان ارتباطی بوده است. مثلا به شعرهای نظامی گنجوی مراجعه کنید متوجه این قضیه میشوید. حکومت تزاری، کمونیسم شوروی و پانترکها این ارتباط را تا حدی زیادی در قفقاز از بین بردند. حالا برخی میخواهند همین بلا را بر سر آذربایجان ایران بیاورند. به این صورت که شاعر بزرگ آذربایجانی که پس از شهریار در آینده میآید از فارسی متنفر باشد. این نقشهی آنهاست.
۶) گفتید: «از طرفی ترکهای آذربایجان نسبت به خاک ایران، نفت ایران و منابع ایران حق دارند چون سالیان سال برای آن مبارزه کرده اند.»
پاسخحذفاز بابت اینکه مثلا پول نفت باید برای ترویج زبان ترکی هم بکار رود درست میگویید ولی اگر منظورتان اقتصاد کنونی است، ترکزبانان ایران بیشتر از سهم خود از نفت منفعت میبرند. بهتر است اول به فکر خود خوزستان و مناطق فقیرتر جنوب ایران باشیم. خوزستانی هنوز خرمشهرش ساخته نشده. در بدبختی به سر میبرد، در مقابل گازش دارد خانه من و شما و تمام شهرهای آذربایجان را گرم میکند. کمی منصف باشید. سیستانی و بوشهری فارسی زبان از آذریها بدبخترند.
۷)گفتید: «وگرنه چگونه شده که بارها ترکهای آذربایجان برای نجات ایران جان خودشان را فداکرده اند ولی اکنون خطر تجزیه طلبی مشاهده میشود.»
این موضوع نیاز به بررسی کارشناسی دارد. ما فقط میتوانیم پراکندهگویی کنیم. مثلا این سخن شما میتواند غلط باشد. مثلا آذربایجان قبلا هم تجزیه طلب به خود دیده و حتا حکومت موقتی هم داشته است (پیشه وری) ولی بعدها چه در انقلاب اسلامی و چه در جنگ تحمیلی باز هم آذربایجان جانفشانی کرده است. این جنبش سبز را هم با گدشته مقایسه نکنید. وضعیت فرق میکند. اینها نیاز به بررسی کارشناسی دارد. مثلا شرایط امروز به هیچ عنوان با ۱۰۰ سال پیش زمان ستار خان قابل مقایسه نیست. مردم آذربایجان تغییر کردهاند و مردم سایر مناطق ایران هم. آذربایجان در دوران مشروطه بواسطه نزدیکی به اروپا، پل ارتباطی ایران با تجدد بود، حالا این شرایط را ندارد. همه ایران یکسان با اروپا در ارتباط است. بختیاری در مشروطه اسلحهی فراوان دستش بود، بیشتر زندگی ایلی داشت. حالا اینطور نیست. حالا خیلی کمتر اسلحه دارد، خانها از بین رفتهاند. فردگرایی و حسابگری در آنها افزایش یافته. و اکثر آنها شهری شدهاند و از لحاظ طبع و فرهنگ دیگر فرق زیادی با مثلا مردم اصفهان ندارند. به این ترتیب دیگر از آنها انتظار کاری که در مشروطه کردند نمیرود. همینطور است مردم آذربایجان. شرایط حالا با شرایط مشروطه و حتی با شرایط انقلاب اسلامی متفاوت است. همانطور که شرایط انقلاب اسلامی با مشروطه متفاوت بود.
شما شرایط محیطی، تاریخی و جغرافیایی را با ویژگیهای ذاتی انسانها مخلوط میکنید. در بالا چند جا گفتهاید که ترکها باهوشترند. مثلا شاید وجود ستارخان و باقر خان را یک دلیل برای دلاوری و باهوشی آذریها میدانید. چنین نیست. آیا توفق کنونی و گسترش وسیع زبان انگلیسی به خاطر باهوشی نژاد انگلوساکسون است؟ خیر! انگلستان جزیره بوده است. کشتی سازی و درنوردیدن دریاها برای آنها لازم آمده است. همین باعث گسترش این زبان در جهان شد. آیا ادبیات بسیار غنیتر پارسی نسبت به ترکی دلیل بر باهوشی فارسی زبانهاست؟ خیر! این دلیل تاریخی و جغرافیایی دارد، ربطی به هوش ذاتی و ناذاتی ندارد. آیا اینکه ایرانیان (هخامنشیان) اولین امپراطوری جهان را بوجود آوردند، مدت مدیدی و به دست خود ادامه دادند، دلیل بر هوش ایرانیان هخامنشی است؟ خیر! دلایل بسیار جمع شد تا چنین چیزی صورت گرفت.
آذربایجان چه حالا و چه قبل در محلی استراتژیک واقع بوده و است. آذربایجان در گذشته حلقه ارتباطی ایران با دنیای مدرن بوده است. این به واسطه نزدیکی آن به اروپا است و نه ذاتی مردم آذربایجان. اینکه میبینید اولین ندرسه در تبریز برپا میشود علتش این است و نه لزوما فرهنگی بودن ذاتی آذریها. آذربایجان هوای مطبوع و زمین خوب و آب دارد. دقیقا اگر اینها را نداشت الان ترکزبان نبود یعنی ترکها به آنجا مهاجرت نکرده بودند و زبان مردم آن ناحیه را تغییر نداده بودند. به واسطه زمین و آب خوب، غذای خوب هم دارد. این یعنی انرژی بیشتر، گوشت بهتر، غذای کافی برای مردم. شما در دور افتادهترین چلوکبابی آنجا مثلا در یک ده کوره هم غذا بخواهید، چلوکباب عالی خواهید خورد. این یعنی رسیدن نیازها به بدن با دردسر کمتر. چنین چیزی در بلوچستان یا یزد وجود ندارد. یزدی نصف عمر خود را باید صرف بیرون کشیدن آب از زمین میکرد. این زمان را آذربایجانی یا گیلانی یا خراسانی میتوانست صرفه جویی کند و بر ارزش افزودهاش بیافزاید. غذای کافی هم انرژی بیشتر و نیروی بیشتری به او میداد.
میبینید که هوش کمتر یا بیشتر ذاتی وجود ندارد. هوشی که میگویید حاصل شرایط محیطی است. و با توجه به شرایط محیطی به صور مختلف در مردمان به ظهور میرسد. یزدی به گونهای باهوش میشود و تبریزی به گونهای دیگر. ویژگیهای مردمان مختلف حاصل شرایط جغرافیایی و تاریخی آنهاست و ذاتی نیست. پس میتواند در طول زمان تغییر کند. انسانها چون دانههای شانه برابرند. تنها شرایط محیطی و تاریخی است که باعث فرق در آنها میشود. آنهم در طول زمان تغییر میکند. مثلا اگر آنگولاییها هم جای ایرانیان بودند، زبان آنگولایی الان موقعیت زبان فارسی را داشت. یا اگر آنگولاییها هم در آذربایجان ساکن بودند، ستارخان الان جز تاریخ آنگولاییها و سیاهپوست میبود.
پاسخحذفدر مورد جکها مطمئنا کسانی به آنها دامن زدهاند. مثلا انگلیسیها. مثلا در دربار قاجار، عدهای (که ترک قاجار هم بسیار در میان آنها بود)، برای کوبیدن امیر کبیر دست به مسخره کردن ترکهای آذربایجان زدند. علت این بود که امیرکبیر فارسیزبان و افکار مترقیانهاش را اکثرا حلقه تبریزش که ترک آذربایجانی بودند حمایت میکردند. ولی موضوع از این پیچیدهتر است. اولا جکها و مسخرهکردنها در تمام دنیا بوده است. مثالها بسیار زیاد است. این نیست که در دنیا فقط سایر ایرانیان ترکها را مسخره کرده باشند و هیچ کس دیگری کس دیگر را مسخره نکرده باشد. در آذربایجان خود این مسایل وجود داشته و دارد یعنی خودشان، دیگران از خودشان یا بقیه را مسخره کردهاند. تشبیه به الاغ به خود عثمانی هم برمیگردد. عثمانیان ترک، خود برای ترکها در دربار جک میگفتند. مسئله پیچیده است و باز کار کارشناسی لازم دارد. چیزی که بر زبان تجزیه طلبان برای کوبیدن سایر ایرانیان و بویژه فارسی زبانها در جریان است فقط یک بازی برای به کرسی نشاندن اهداف و تحریک سایر آذریها و متقاعد کردن آنها برای ایجاد نفرت در آنهاست. دوست بالایی را میبینید که ۸۰ سال را مرز بدی و خوبی برای ترکزبانان ایران میداند. من میتوانم برای شما سند بیاورم که سالها پیش از آن در قفقاز، اهانت به فارسیزبانان را شروع کرده بودند. اگر ۸۰ سال معیار است، یعنی اگر این مسایل در ایران از ۸۰ سال پیش شروع شده باشد، باید گفت که اهانت را پانترکان بر علیه ایرانیان پیش از آن آغاز کرده بودند. موضوع پیچیده است ولی شوربختانه ذهن ما سادهنگر و میخواهیم زود و بدون پژوهش به نتیجه برسیم و به ذهن خود آرامش بدهیم. ذهن باید ناآرام و شکاک باشد تا بجایی برسد والا بارها و بارها سقوط میکند و آلت دست میگردد.
در مورد پشتیبانی بیگانگان از تجزیه طلبان، چه در زمان پیشه وری و چه حالا، شکی نیست. البته به هیچ عنوان هر حرکت فرهنگی را در آذربایجان نمیتوان به بیگانگان ربط داد. ولی همان هم ممکن است مورد سو استفاده واقع شود. تفکیک کردن خیلی سخت است ولی باید تلاش کرد که این تفکیک را انجام داد. اولین گام برای ایجاد این شفافیت هم اجرای اصول مربوطه در قانون اساسی است.
در مورد آن کاریکاتور البته بهانهای شد برای عدهی زیادی از آذریها که اعتراضی بکنند ولی در آن کاریکاتور هیچ توهینی صورت نگرفت. خود کاریکاتورکش آذری بود. سوسک تنها به فارسی حرف میزد. خود این کاراکتر سوسک در بخشهای روزهای گذشته به تهرانی هم صحبت کرده بود. تنها یک کلمه مورد توجه قرار گرفت و آن «نمنه» بود. نمنه آن موقع ورد زبان جوانهای تهران بود و نوشتن آن در آن کاریکاتور ربطی به اهانت به زبان ترکی یا آذریها نداشت. ولی در هر حال این موضوع بهانه شد. چه برای اظهار وجود بر حق و چه تحریک و دستکاری خارجی. نمنه آن زمانها زیاد استفاده میشد. هنوز هم استفاده میشود و در فارسی معنی «چی!» را میدهد. مثل سایر کلمات و اصطلاحات ترکی که وارد زبان فارسی شده است. در واقع آن سوسک هیچ کلمه ترکی صحبت نکرده بود.
پاسخحذفهمانطور که در این پیوندها میبینید، نمنه پیش از آن وقایع در فارسی وجود داشته:
سال ۱۳۸۴:
http://m2hm.persianblog.ir/post/69
و هنوز هم دارد:
http://www.avakhanum.blogfa.com/
نمنه یک کلمه فارسی بود و هست، مثل قرمساق یا اتاق. آیا اگر سوسک گفته بود «قرمساق»، مردم باید تظاهرات میکردند؟ همانطور که میبینید فقط بهانهای برای تحریک بود و بقول شما دست خارجی و نفوذیها در کار.
درست میگویید که عناصر نفوذی وجود دارند ولی ما هم نادانیم، اگر خردمند بودیم از دست عناصر نفوذی کار زیادی بر نمیآمد.
این تندیس شاهزاده یا مقامی سلجوق است. ترک اصیل زرد پوست که از لحاظ فرهنگی ایرانی شد و زبانش را کم کم به آذریهایی که هیچ قرابتی از لحاظ نژادی با وی نداشتند منتقل کرد. در آذربایجان سکنا گزید چون چراگاه بیشتری داشت:
پاسخحذفhttp://www.metmuseum.org/toah/hd/iselj/ho_67.119.htm
جناب صادق عزیز
پاسخحذفاین جمله شما نشان از سواد و مطالعه تان و همچنین همچون دم خروس غرض ورزیتان را نیز نشان می دهد :
"در دوران مثلا غزنویان ترک نیز حتی در دربار هم یک کلمه ترکی صحبت نمیشد"
لااقل اگر تاریخ بیهقی را خوانده باشی که مطمئنم نخواندی و این تاریخ بیهقی به خدا قسم نوشته پورپیرار و زهتابی و ... و توطئه خارجی و اینها نیست. همچین زر مفتی نمی زدی (البته ببخشید اینطور صحبت می کنم، مثل اینکه با شما طور دیگری نمی شود حرف زد)
ایران نه چیز مقدسی است و نه میراٍ آباء و اجدادی تو تفاله هایی مثل توست، خاک مقدس نیست، این انسان است که شایسته تقدس است و ساکنان هر منطقه از ایران حق تعیین سرنوشت خود را دارند حالا اگر به این ایران قشنگ شما که از جانتان عزیزتر است زیاد نچسبید، ضجه های آخرتان را هم بزنید و برای کسی تعیین تکلیف نکنید. اصلا مردم آذربایجان نژادشون چی هست و زبانشون چی هست به شما هیچ ربطی نداره اگه ساکن اونجا نیستید و اگه هستید نظرتون برای خودتون محترم هست و نمی خواد به عنوان فاکت های علمی!! به خورد مردم بدهید. البته این حرفها رو فقط بین خودتون می تونید نشخوار کنید، روز به روز بر تعداد کسانی که شما تجزیه طلب می خوانید اضافه می شود مواظب بند تنبانتان باشید
جناب یاشار،
پاسخحذفمن حدس میزنم بقیه حرفهایم بد جور شما را سوزانده باشد. عزیزم من عمق چیزی را که در ذهن شما میگذرد میدانم و میدانم که این حرفها را که زدی فقط برای تسکین دادن خودت است والا دردت هنوز وجود دارد.
من اینهمه حرف زدم حالا شما همین یک مورد را دلیل سطح سواد من دانستی؟ من ادعای سواد نکردم. بالا هم جملاتم را میبینی که چه گفتهام و چه لحنی دارد. شکاکیت و ابهام را هم افتخار خودم دانستم. حالا شما که تاریخ بیهقی را خواندهای به من بگو که آنچه میگویی در کجای آن و چه نوشته تا آنرا کنترل کنم و اگر درست گفته باشی آن حرفم را پس بگیرم و پوزش بخواهم. پوست من به اندزه ی کافی کلفت هست و با این پوزش خواستنها سیستم فکری من به هم نمیخورد. بر خلاف شما که سیستم فکریتان چنان سست است که با یک تندیس شاهزادهی سلجوق (ترک واقعی نه تقلبی) در هم میریزد.
حالا میتوانی باز به من اهانت کنی.
جناب یاشار،
پاسخحذفهمانطور که دوستان دیگر میبینند دیدگاههای من نسبت به برخی افراطیان ایران دوست متفاوت است. در بسیاری موارد حتا اگر واقعیت به ظاهر به ضرر من بوده آنها را بیان کردهام. و گاهی خواستار امتیازاتی شدهام که برخی دیگر از میهن دوستان افراطی ممکن است آنها را تهدید تلقی کنند. ولی یاشار گرامی همان حرف سابق این گروه را میزند. این نشاندهندهی اهداف اصلی آنهاست که زیر ماسک فرهنگ آذری و زبان ترکی آذری پنهان کردهاند.
میگوید: «اصلا مردم آذربایجان نژادشون چی هست و زبانشون چی هست به شما هیچ ربطی نداره»
چطور ربط ندارد. نئوری نسبیت عام هم به من ربط دارد تا چه برسد به ملیت مردم آذربایجان. مگر میتوانی به هر عنوان مرا از گفتن حقیقت بازداری. مثل پیشه وری هر کار خواستید با آذربایجان بکنید ولی حقیقت این است و من آن را بیان میکنم. اینکه شما را میسوزاند یا نمیسوزاند و کل تاریخ برساختهی پانترکی و تاریخ ترکیه نوین طی یک سده را ویران میکند به من ربطی ندارد. هر چیز روی کره زمین کم و بیش به من ربط دارد. اولین چیزی که به من ربط دارد آشپزخانهی خانهام است و در آخر وقایعی که در بورکینافاسو میگذرد. همه کمابیش به من ربط دارد و من آزادم در مورد آنها حرف بزنم.
با تشکر از صادق عزیز برای من چند سوال باقیست :
پاسخحذف1- چطور اگر دامنه ترکها اینقدر کم بوده اکنون در ترکمنستان، ازبکستان و قزاقستان مردم کاملا ترک هستند؟
2- در خوارزم که جزء خراسان قدیم بوده آیا مردم ترک بوده و ترکی صحبت میکرده اند یانه؟
3- در استانهای قزوین و زنجان و همدان نیز جمعیت زیادی از ترکها زندگی میکنند و همچنین ایل قشقایی در استان فارس چگونه این جمعیت کم توانسته اند در این همه سرزمین ساکن شوند.
4- در مورد سکاهای ساکن سیستان کبیر دلایل متعددی درمورد اینکه آنها دو گروه شده و از کنار دریاچه آرال به کنار دریای سیستان مهاجرت کرده اند وجود دارد.
5- مساله پانترکیسم به پانتورانیسم نیز مشهور است . همینطور شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد تورانیان که در شمال شرقی ایران قدیم زندگی میکرده اند اجدادترکهای فعلی هستند که بعدا به مناطق غربیتر منجمله ترکیه فعلی و مناطقی از ایران فعلی کوچ کرده اند ودر ایران عمدتا شامل اقوام قزلباش بوده اند مثل قاجارها.
6- مغولها تنها قوم کوچک و کم تعدادی بوده اندکه به علت قدرت رزم و خلاقیت بالا توانستند بر مناطق زیادی حاکم شوند و جنگ مغولها با خوارزمشاهیان در واقع جنگ ترک با ترک بود، منتها ترک جزء فلات ایران با ترک بیگانه منتها ایرانیان در مقابل مغولها مقاومت زیادی کردند و برای سلطان جلال الدین نیروهای زیادی فرستادند . همینطور در مورد سایر اقوام ترک مانند سلجوقیان، غزنویان و ... که ایرانیها مانند یک قوم مهاجم خارجی با آنهابرخورد نکردند.
علت اینکه مغولها به چشم بادامیها شبیهند نزدیک بودن آنها به مناطق چینی و طبعا زاد و ولد بوده و نژاد ترک ربطی به چشم بادامیها ندارد.
یاشار عزیز
پاسخحذفهمانطور که فرمودید ارزش اصلی برای انسان است نه خاک. منتها گردش آزاد اطلاعات و صحبت کردن و آزادی بیان از حقوق انسانهاست. صحبت کردن که حقی را ازکسی ضایع نمیکند. بحثهای تاریخی و اجتماعی باعث افزایش خرد دست جمعی مردم میشود و برای هر جامعه ای مفید است.
ببینید ما انسانیم و در جامعه نسبتا عقب افتاده ای زندگی میکنیم. هدف از زندگی جمعی ایجاد یک زندگی بهتر برای تک تک افراد است و زبان پلیست بین جوامع مختلف انسانی. اگر ماهم بخواهیم پیشرفت کنیم باید بالاخره به یک سری تفاهمات برسیم. به هر حال این جامعه کوفتی اسمش ایران باشد یا توران (اتفاقا دومی بهتر است) باید پیشرفت کند یا نه؟ هر وقت یک نفر خواسته در جهت پیشرفت کشور گام بردارد عده ای با القاب مختلف او را تحت اتهام قرار داده اندکه یکی از انها نژادپرست است و مساله هیتلر را پیش میکشند که ظاهرا آریایی بوده و توهم برتری داشته.
ما به قبر خودمون بخندیم فکر برتر بودن بکنیم ما که در نیازهای اولیه خودمون موندیم،ولی ما هم به هر حال انسانیم و میخواهیم پیشرفت کنیم و این نیاز به هماهنگی در جامعه دارد.
جنگ و درگیری تبعات بسیار بدی دارد مثلا پدربزرگ من به علت فشارهای ناشی از قحطی جنگ جهانی دوم دچار مشکلات بزرگی شده بود. آن وقت عقده جنگ جهانی دوم را میخواهند سر ایرانیها خالی کنن.
اتفاقا اسم ایران را ترکهای قاجار گذاشته بودند پرشیا که به پارسی نزدیکتر است ولی ایران نام یک فلات است مثل هند.
بحث کوروش را هم یهودیان پیش کشیدند چون او ناجی آنهابود، وگرنه ایران افراد بزرگتر بسیاری به خود دیده که نزدیکترین آنها آقامحمدخان قاجار از بزرگترین استراتژیستهای جنگی دنیاست که تا مرز فتح مسکو پیش رفت. اتفاقا من فکر میکنم یکی از دلایل پیش کشیدن کوروش همین ایجاد تفرقه است و گرنه تاریخ فلات ایران به هفت هزار سال پیش میرسد نه دوهزار و پانصد سال پیش.
با آرزوی موفقیت
یاشار گرامی،
پاسخحذفبررسی کردم. اگر زبان زیبای انگلیسی را میتوانی بخوانی:
http://books.google.com/books?id=j15MBH-FIwkC&pg=PA147#v=onepage&q&f=false
"One of the effects of the renaissance of the Persian spirit evoked by this work was that the Ghaznavids were also Persianized and thereby became a Persian dynasty."
غزنویان یک سلسلهی ایرانی شدند.
B. Spuler, "The Disintegration of the Caliphate in the East", in the Cambridge History of Islam, Vol. IA: The Central islamic Lands from Pre-Islamic Times to the First World War, ed. by P.M. Holt, Ann K.S. Lambton, and Bernard Lewis (Cambridge: Cambridge University Press, 1970). pg 147:
++++++++
C. EDMUND BOSWORTH
http://www.iranica.com/articles/ghaznavids
The Ghaznavid sultans were ethnically Turkish, but the sources, all in Arabic or Persian, do not allow us to estimate the persistence of Turkish practices and ways of thought amongst them. Yet given the fact that the essential basis of the Ghaznavids’ military support always remained their Turkish soldiery, there must always have been a need to stay attuned to their troops’ needs and aspirations; also, there are indications of the persistence of some Turkish literary culture under the early Ghaznavids (Köprülüzade, pp. 56-57). The sources do make it clear, however, that the sultans’ exercise of political power and the administrative apparatus which gave it shape came very speedily to be within the Perso-Islamic tradition of statecraft and monarchical rule, with the ruler as a distant figure, buttressed by divine favor, ruling over a mass of traders, artisans, peasants, etc., whose prime duty was obedience in all respects but above all in the payment of taxes. The fact that the personnel of the bureaucracy which directed the day-to-day running of the state, and which raised the revenue to support the sultans’ life-style and to finance the professional army, were Persians who carried on the administrative traditions of the Samanids, only strengthened this conception of secular power. The offices of vizier, treasurer, chief secretary, head of the war department, etc., were the preserves of Persians, and no Turks are recorded as ever having held them. It was not for nothing that the great Saljuq vizier Ḵᵛāja Neẓām-al-Molk held up Maḥmūd and the early Ghaznavids as exemplars of firm rule (Neẓām-al-Molk, passim; Barthold, Turkestan3, pp. 291-93; Bosworth, Ghaznavids, pp. 55-97).
«همه چیز در غزنویان به پارسی و عربی بوده است. این موضوع اجازهی تخمین دوام رسوم ترکی در این سلسله را نمیدهد ولی چون پایه اصلی ارتش غزنویان سربازان ترک بودند باید نیاز به وفق دادن با این سربازان وجود میداشته است. همچنین نشانههایی از دوام فرهنگ ادبی ترک در غزنویان نخستین وجود دارد»
شما درست میگویید. من مبالغه کردم. احتمالا یک کلمه و حتا صدها کلمه ترکی در این سلسله بکار رفته است. به دو دلیل (و نه سند). این پژوهشگر میگوید نشانههایی از بکار رفتن ترکی در اوایل غزنویان وجود دارد. همچنین چون نیاز به ارتباط با سربازان ترک وجود داشته فرهنگ و زبان ترکی در رابطه با آنها بکار میرفته است (سند قطعی نیست و فقط استنباط است).
تمام مقاله را بخوانید. فقط بدنه ارتش و شاهان ترک بوده اند. بقیه چیزها از جمله فرهنگ، ادارهی امور دولت و نظام در دست ایرانیان بوده است. سلسلله غزنوی به عبارت درست یک سلسلهی ایرانی است.
من خیلی سعی میکنم بیخود چیزی ننویسم ولی گاهی بواسطه انسان بودن ناخودآگاه به خطا میروم. در این مورد مبالغه کردم و نباید عبارت «حتا یک کلمه ترکی» را بکار میبردم. پوزش میخواهم. لطفا دهها مورد حرفهای دیگر مرا هم نقد کن تا اگر باز ابهامی وجود دارد پاسخ دهم.
گرامی بنده خدا. پاسحهایی طبق شمارهبندی خود شما.
پاسخحذف۱-
این بارها در تاریخ اتفاق افتاده است. انگلیسیها فقط محدود به جزیره انگلستان بودند. ولی حالا در استرالیا، نیوزیلند، آمریکا و بسیاری دیگر نقاط دنیا دیده میشوند. اعراب فقط محدود به شبه جزیرهی عربستان بودند ولی حالا از خوزستان ایران تا مغرب در آفریقا عربزبان (و نه عرب) هستند. زین الدین زیدان عرب است به صرف زبان. اصلیت او بربر است. اکثریت قوم آزتک در آمریکای لاتین زبان خود را از دست دادند و اکنون زبان مادریشان اسپانیای است. مردم سیاهپوست هاییتی فرهنگ اصلی خود را دارند ولی زبان مادری بیشتر آنها فرانسوی یا از مشتقات آن است. آیا مردم هاییتی فرانسوی هستند؟ فرهنگی و نژادی خیر. پاسخ شما ساده است: مهاجرت.
نشانههای کمی از حضور ترکان در ایران حتی در زمان ساسانیان وجود دارد. ولی تلاش وسیع هخامنشیان و ساسانیان جلوگیری از هجوم اقوام نیمه متمدن آسیای میانه (در ابتدا سکاهای آریایی و قرنها بعد ترکان) به ایران بوده است. کورش به دست ماساژتها که خود آریایی بودند کشته شد. قرنها مقاومت ایرانیان در مقابل اقوام نیمه متمدن اطراف با حملهی اعراب شکست. عرب از غرب آمد. مرزهای ایران بی صاحب ماند و ترکها و سپس مغول+ترک هم از شرق آمدند و با ایرانیان آمیختند.
۲-
خیر. خوارزمیان زبان خوارزمی صحبت میکردند و خود را فارس (یعنی ایرانی) میدانستند. ابوریحان بیرونی خود خوارزمی بود و همین را گفته است: «و أما أهل خوارزم، و إن کانوا غصنا ً من دوحة الفُرس». ترکان زرد پوست به این منطقه مهاجرت کردند. اصلیت آنها خوارزمی نیست. کار را هم با قتل و غارت و حمله به دهکدههای ایرانی نشین و دزدی از آنها آغازیدند.
این شنیدستی که ترکی وصف جنت چون شنید
گفت با واعظ که آنجا غارت و تاراج هست ؟
گفت نی ، گفتا بدتر باشد ز دوزخ آن بهشت
کاندرو کوته بود از غارت و تاراج دست
(جامی)
۳-
پاسخحذفمهاجرت و ترکزبان شدن سایر ایرانیان. حتی در استان کرمان هم ترکزبان وجود دارد. علت آن شرایط زندگی ایلی بوده است. چیزی که در فارسیزبانان اکثرا وجود نداشته است. زندگی کوچی یعنی گشتن به دنبال چراگاههای خوب. مردم اکثرا تصور میکند که استان کرمان همه بیابان است. بخشی از آن نیست. مثلا اطراف سیرجان و شهر بابک. در این منطقه چراگاه وجود دارد. ترکزبان حتی این واحهی وسط بیابان را هم رها نکرده و به آنجا مهاجرت نموده و هم سایر ایرانیان را ترکزبان کرده است.
۴-
میگویند سیستانیها سکاهایی هستند که زبانشان فارسی شد. مثل بسیاری از مردم ایران که زبان ایرانی دیگری صحبت میکردند و زبانشان فارسی خراسانی شد. سکاها ایرانی بودند. سیستانیها هم هستند. هیچ کدام نه ترک بودند و نه هستند.
۵-
من هم تا جایی که میدانم درست است. پانترکسیم تصور کرد که از دوران باستان تورانیها ترک بودهاند واین لفظ را برای خود بکار برد. مثل همه چیزهای دیگر هم اکنون در این هم درمانده است. چون حالا همه میدانند که تورانیان باستان ایرانی بودند. لفظ تورانی تداوم قومی ندارد. در دوران باستان به ایرانیان آسیای میانه و در دوران بعد به ترکان اطلاق شده است. دومی از سر اشتباه بوده و به علت مهاجرت ترکان به توران. توران یک واژهی ایرانی اوستایی است.
عدهای از ترکزبانان ایران در ایران ترکزبان نشدند (بر خلاف آذریها). میگویند که مثلا خلجها از همان ایرانیان ساکن آسیای میانه هستند (شاید از سکاها یا سایر اقوام ایرانی یا تورانیان) که در آسیای میانه ترکزبان شدند و بعد به ایران مهاجرت کردند. این بر خلاف آذریهاست که در همین ایران و در قرنها پس از خلجها ترکزبان شدند. در میان خلجها و هم در آذربایجان و هم در سایر نقاط ایران از جمله خراسان آثار ژنتیکی ترکهای زرد پوست حتا هنوز هم در برخی قیافهها ظاهر است. وجود دارد گرچه کم.
۶-
جنگ مغولها با خوارزمشاهیان جنگ مغول و ترک بود. مغول با ترک فرق دارد. ولی ایندو از یک نژادند. مثل عرب، ایرانی و اروپایی که هر سه از نژاد سفید هستند. همچنین زبانهای ترکی و مغولی را برخی در یک گروه زبانهای آلتایی قرار میدهند یعنی یک ریشه را برای زبانهای مغولی و ترکی قایلند. ولی مغولها که در جنگ با خوارزمشاهیان و حمله به ایران و کشتار و غارت ایرانیان و ترکهای معدود ساکن ایران، دارای سربازان و فرماندهان درجه دوم به پایین ترک بودند. در میان مغولها در حمله به ایران، ترک فراوان بود.
گفتید «نژاد ترک ربطی به چشم بادامیها ندارد.»
پاسخحذفدرست نیست. قزاقها و قرقیزها ترکهای اصیلتری هستند و چشم بادامی دارند. ولی آنها هم خلوص نژادی ندارند. اصیلترین ترکان عالم یاکوتها هستند:
http://www.wwu.edu/depts/skywise/indian/yakut.jpg
http://www.chessbase.com/news/2007/yakut01.jpg
که در سرزمینهای اصلی ترکان یعنی اینجا زندگی میکنند:
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/9b/Map_of_Russia_-_Sakha_%28Yakutia%29_Republic_%282008-03%29.svg/800px-Map_of_Russia_-_Sakha_%28Yakutia%29_Republic_%282008-03%29.svg.png
خوشکلند، نه؟!
من برای شما تندیس شاهزاده یا مقام سلجوقی را از همین ایران آوردم، ولی هنوز شما بر حرف خود اصرار دارید. چرا؟ این اصرار و ابرام شما چه منشایی دارد؟ به این موضوع فکر کنید.
http://www.metmuseum.org/toah/hd/iselj/ho_67.119.htm
ترکها گاهی در شعر پارسی زشت تصویر شدهاند:
«روی ترکان هست نازیبا و گست
زرد و پرچین چون ترنج آبخَست.»
(علی فرقدی)
ولی اکثرا زیبا تصویر شدهاند و سفیدرو و چشم تنگ:
می نبینید آن سفیهانی که ترکی کرده اند
همچو چشم تنگ ترکان گور ایشان تنگ و تار
(سنائی)
به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم
که حمله بر من درویش یک قبا آورد
(حافظ)
و گر چشمم ز ترکی تنگیای کرد
به عذر آمد چو هندوی جوانمرد
(نظامی)
ز بس که آورده ام در چشمها نور
ز ترکان تنگ چشمي کرده ام دور
(نظامی)
ترکی مکن به کشتنم ای ترک ترک خو
رزق مرا فراخی از آن چشم تنگ توست
(مولوی)
به نِفرين تُرکان زَبان بَرگُشاد
که بي فِتنِه تُرکي زِ مادَر نَزاد
زِ چيني بِجُز چينِ اَبروُ مَخواه
ندارند پِيمان مردم نِگاه
سُخن راست گُفتند پيشينيان
که عَهد و وَفا نيست در چينيان
همه تَنگ چِشمي پَسنديده اند
فَراخي به چَشمِ کَسان ديده اند
(نظامی)
سرآينده ترك با چشم تنگ
فروهشته گيسو به گيسوي چنگ
(نظامی)
یکی از علل این ستایش زیبایی ترکان، برده بودن برخی از آنها در میان ایرانیان بوده است. مثلا زن دوم نظامی گنجوی یک ترک بردهی قبچاق بود. و سفیدرویی آنها که از ایرانیان بیشتر بود و چشم بادامی زیبای آنها و دهان تنگشان در مقابل دهان گشاد ایرانی. ببینید که گنجه کجاست:
پاسخحذفhttp://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/b/bb/Azerbaijan-Ganja.png
در شمال جمهوری آذربایجان کنونی (آن موقع آذربایجان نامیده نمیشد. آذربایجان نامیدن این ناحیه توطئه کمونیستی و پانترکی است). بسیار دور از مرزهای ایران و بسیار دور از مغولستان و جمهوری یاکوت در روسیه. ولی هنوز نظامی گنجوی آنها را چشم تنگ تصویر میکند.
بدر شروانی از خراب شدن شهرش بدست ترکان نالان است وآنها را سگ مینامد:
گر شماخی شد خراب از ترکمانان غم مخور
مکه هم گشت از جفای لشکر مشرک خراب
گر ز راه آن ددان دوری گزیدی عیب نیست
آدمی باید که خود را دور دارد از کلاب
از سگ دیوانهی کف کرده باید احتراز
بد بود گر دامنی آلوده سازد از لعاب ...
ماندهام در قید دربند و دلم باکوی تست
هستم از سوز شماخی با دل ریش کباب
شماخی اینجاست:
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/ed/Azerbaijan-Shamakhi.png
این نقشه زبانها را نگاه کنید:
پاسخحذفhttp://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/a8/Language_Families.jpg
از خود بپرسید که چرا زبانهای ایرانی یک گسترهی باهم را تشکیل میدهد (و در طول تاریخ گسترهی آن چروکیده شده) ولی زبانهای ترکی گسترهای نسبتا پراکنده دارد. از شمال شرق روسیه تا بالکان. علت این است که ایرانی کمتر سرزمینهای خود را ترک کرده و مهاجرت نموده است. بر خلاف ترکان. ایرانی بیشتر به سرزمینش وفادار بوده است.
خاقانی شروانی هم اهل یکی از روستاهای شماخی بود.
خون خوری ترکانه کاین از دوستی است
خون مخور ، ترکی مکن ، تازان مشو
(خاقانی)
آشنای دل بیگانه مشو
آب و نان از در بیگانه مخور
نان ترکان مخور و بر سرخوان
با ادب نان خور و ترکانه مخور
(خاقانی)
با سلام
پاسخحذفهنوز وقت نکردم دلایل شما را بررسی کنم ولی باز هم اینکه ترکها توانستند در سرزمینهای زیادی ساکن شوند نشان دهنده قدرت مدیریت بالای آنهاست. در ضمن در مورد قرقیزها به نظر میرسد اصالت ترک ندارند وتنها زبانشان متاثر از ترکیست.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1%D9%82%DB%8C%D8%B2
یک سوال دیگر که پیش می آید اینست که چطور زبان مردم به این راحتی تغییر کرده. مثلا در سمنان منطقه ای وجود دارد به نام سرخه که زبانشان ناشناخته است و با وجود اقوام فارسی زبان در اطراف آنها اصالت خود را حفظ کرده.
بحث دیگر این است که به هر حال در نزد عامه ترکها ماساژتها و توران را اجداد خود میدانند و این باید بررسی شود و به همین دلیل از کوزروش بدشان می آید.
گرامی بنده خدا،
پاسخحذفبه حرفهای قهوهخانهای اعتماد نکنید. اینکه قرقیزها ترکند موثق است و همه همین را میگویند. مقالهی ویکیپدیای فارسی نمیگوید که قرقیزها قومی دیگر هستند. آن مقاله فقط نام قبایل را میبرد. پیوند زیر را ببینید. یا در کتابهای معتبر که در پایین همین پیوند زیر آمده است، بگردید. البته مثل اکثر اقوام آنها هم قاطی دارند. نژاد و قوم خالص خالص در جهان وجود خارجی ندارد.
http://en.wikipedia.org/wiki/Kyrgyz
گفتید: «هم اینکه ترکها توانستند در سرزمینهای زیادی ساکن شوند نشان دهنده قدرت مدیریت بالای آنهاست.»
انسانند. تواناییهای انسانها تابع شرایط محیط و تاریخشان است. ترکها از توانایی لشکرکشی و مدیریت نظامی برخوردار بودند و نه توانایی مدیریت کشوری (باز این هم ذاتی نیست). لشکرکشیها هم بیشتر با کشت و کشتار همراه بوده و نه لزوما زرنگیهای جنگی بدون قتل عام. یعنی بیشتر مثل بولدوزر عمل میکردهاند. وقتی ترکها و مغولها به سرزمین ایران آمدند، پس از تسخیر، توانایی ادارهی کشور را نداشتند، چون تجربه نداشتند و خوی آنها در آن موقع با ادارهی امور در حال سکون نمیخواند. ایرانیان این کار را برایشان انجام دادند. البته این تاریخ است. حالا شرایط فرق میکند. همان مقالهی مربوط به غزنویان در بالا را بخوانید. یا این مقالهی پارسی را:
http://mbamdadan.blogspot.com/2006/06/blog-post_08.html
همه میدانند زبان میتواند تغییر کند. در زبانشناسی به آن Language shift میگویند. در این مورد چیزهایی میتوانم بگویم ولی بحث به درازا میکشد و من کارشناس نیستم. در کتابهای زبانشناسانی بگردید سازوکار تغییر زبان را خواهید فهمید.
زبان مردم سرخه گویشی از زبان سمنانی است. کلا زبان مردم سمنان، گویشهای سمنانی بوده است که به مازندرانی نزدیک است ولی گروه گویشی جدا از مازندرانی است. ولی همین مردم سمنان حالا اکثرا به زبان پارسی سخن میگویند یعنی Language shift در مورد آنها هم اتفاق افتاده است. زبان سمنانی جز زبانهای ایرانی است ولی فارسی نیست. یعنی سمنانیها حالا اکثرا فارسیزبانند ولی قبلا نبودهاند. این در مورد مثلا مردم اصفهان و فارس هم صدق میکند.
زبان خیلی از آذریها هم فارسی (و زبانهای دیگر غیر از ترکی) بوده است که تغییر یافته. به عنوان گوشهی دیگری از موضوع این مقاله را بخوانید:
http://shahrbaraz.blogspot.com/2010/05/blog-post_04.html
گفتید: «بحث دیگر این است که به هر حال در نزد عامه ترکها ماساژتها و توران را اجداد خود میدانند و این باید بررسی شود و به همین دلیل از کوزروش بدشان می آید.»
چنین چیزی نیست. اینها تبلیغات پانترکی در سالهای اخیر است. چیزهایی که حتی در مغز یک سپور هم ممکن است کرده باشند. عامه ترکها اصلا نمیدانستند و حالا هم اکثرا نمیدانند که ماساژت یا توران چیست. ماساژتها و تورانیان ایرانی بودهاند. کورش را یک ایرانی نژاد کشت. این یک حقیقت دانشی است و با حرفهای قهوهخانهای متداول که پانترکان در سالهای اخیر رواج دادهاند، البته فرق دارد.
ميگم شما يه کم بريد افتخارات فرزندان کوروش رو زيارت بفرماييد داداش
پاسخحذفhttp://www.youtube.com/watch?v=ERrBG0oueYc
به به فرزندان کوروش و داريوش چه افتخاراتي داريد مي آفرينيد، و اون ملت بي بخاري که وايسدن تماشا ميکنن . بازم از تمدن 2500 ساله تون بگيد. حالا اين اتفاق تو يکي از شهرها ترک نشين ميافتاد توي شيپور ميکردينش.ولي مطمئن باشيد اين اتفاق اونجاها نمي افته چون همچي آشغالهايي اونجا پيدا نميشن و حتي اگه همچي نخاله هايي باشن و بخوان از اين غلطها بکنن ملت دهنشونو صاف ميکنه
فیلمی که گذاشتید در مورد آزار و اذیت اوباش بود.
پاسخحذف۱)ما اینجا در مورد امنیت اجتماعی و نقش اقوام در آن! بحث نمیکنیم.
۲)این اوباش معلوم نیست از چه قومی هستند. از هر قومی که میخواهند باشند، نتیجه گیریهای شما بیهوده است.
۳)چرا اینها را مثلا فرزندان حضرت محمد یا تخم و ترکه محمود غزنوی ننامیدید. مگر خود نمیگوید که ترکان در ایران بودهاند و فلان سال در ایران حکومت کردهاند. خوب شاید اصلیت این اوباشان با شما یکی باشد یا الان هم زبان شما باشند.
۴)بر خلاف تصور شما تهران شهری فراقومی است. تهرانیان اصیل به مردم مازندران نزدیک بودهاند. الان بعید است تهرانی اصیلی وجود داشته باشد. با انتخاب پایتخت توسط قاجارهای ترکزبان مهاجرت به این ده و بعد شهر افزایش یافت. بیشتر این مهاجران هم ترکزبان و بعد از مناطق شمالی کشور و بعد از سراسر ایران بوده و هستند. در آذربایجان روستاهایی وجود دارد که با کمال تعجب همه اهالی آن با هم به تهران مهاجرت کردهاند. نمونه این مهاجران جمعی را مثلا میتوانید در مولوی ببینید.
۵)تهران شهری خاص است. ویژگیهای این شهر را هیچ کدام از شهرهای ایران ندارد. در اکثر شهرستانهای ایران از این خبرها نیست از هر قومی که میخواهند باشند.
۶) تمدن ایران ۲۵۰۰ ساله نیست. بیشتر است.
۷)اگر این اتفاق در شهری ترک نشین میافتاد (که حتما نمونههای آن وجود دارد) من یکی در شیپور نمیکردم. چون میدانستم که این گونه اتفاقات ذاتی اقوام و نژادها نیست و با یکی دو اتفاق نمیتوان بر قومی نشان کوبید.
۸) به همان اندازه که یک خراسانی فرزند کورش و داریوش است، خود شما هم هستید.
۹) پداران شما فارس هم بودهاند. مواظب باش شب خوابت ببرد. اگر نبرد قرص بخور.
۱۰) افکار شما نژادپرستانه است. چگونه کسی که خود نژادپرست است میتواند ادعای حق و حقوق قومی کند؟!
در آخر، چرا شما موضوع جدید وارد مطلب میکنی. اول به مطالب بالا پاسخ بده. کار شما مثل این است که من برای شما دلیل بیاورم که ماست سفید است. بعد شما ناراحت شوید و مثلا به لباس پارهی من بند کنید. این به آن ربط ندارد. لباس من شاید پاره باشد ولی ماست هم سفید است.
اِاِ الان تهران شد فراقوميتي و اکثرا ترک آره.ببشخيد اينا به چه زبوني حرف مبزدن اونوقت.
پاسخحذفشما در اينجا در مورد امنيت حرف نميزديد من متوجه نشدم شما در مورد اشعار خاقاني و نظامي حرف ميزديد ،يه تيکه ازکل شعر رو ورداشتيدو به عنوان ترک ستيزي اين شاعران ترک زبان مطرح کرديد.
شما از کشت و کشتار ترکها در جنگ سخن گفتيد ولي لطف کنيد بگيد اين فرزندان کوروش که در زمان صلح با هموطن و همزبان خودشون اينکار رو ميکنند زمان جنگ چه ميکنند .
وايسا! بذار جوابش خودم بگم ،اين فرزندان پارس زبان کوروش موقع جنگ دنبال سوراخ موش ميگردند اين جور نخاله ها فقط ضعيف چزوني بلدند.اينا هيچ وقت تو آذربايجان تخم نميکنن همچي غلطهايي بکنن چون ميدونن ملت آذربايجان ،مثل ملت فارسستان وانميستن تا اينا هر غلطي خواستن بکنن .
وقتي از 30 ميليون ترک حرف زده ميشه ميفرماييد عمرا ترکها خيلي کمن فوقش تبريز و اروميه ، ولي وقتي اين گند کاريهاتون در مياد ميگيد تهران اکثرش ترکه اينا هم حتما ترکن.
پاسخحذفآره تهران اکثرش ترکه ولي اين گند کاريها از اون اقليت پارسش بر مي آد ، ترکهاي تهران هستن که اين شهر از غرق شدن در لجن حفظ کردن.
جالبيه اين فيلم اينجاست که محلي که اين اتفاق ميافته خيابون پشت فرهنگسراي خاوران،هه هه فرهنگ پارسها رو ، ربدم توش.
با سلام به خواهر گرامی آتیلا
پاسخحذفببینید اراذل و اوباش تو هر کشوری حتی کشورهای پیشرفته مثل آمریکا وجود دارند. به عنوان مثال قوم فیوج در زمان قاجاریه از هند به ایران مهاجرت کردند و از پستترین اقوام دنیاهستند و تاالان در ایران از هر فرصتی برا انجام کارهای خلاف استفاده کرده اند . اون موقع من بدبخت باید از دو جهت ضرر ببینم : هم مالم ، امنیتم ، جانم به خطر میافته و هم اعمال غلط اونها به نام من و ایرانی ثبت میشه . اون موقع تقصیر من بدبخت چیه؟
آره گناه من اینه که توی کشوری به دنیا آمدم که هنوز مردمش حاضر نیستن با هم کنار بیان. ببینین تا هشتاد سال پیش ترکهای قاجار بیش از سیصد سال حاکم ین کشور بودن. در هزار سال قبل از اون هم بیش از نهصد سال حاکمها همه ترک بودن. حالا اینکه چند تا آدم نمای حیوون تو محله خاوران دوتا خانم محترم رو اذیت و آزار دادن تقصیر منه؟ من هم باید به خاطر این مساله وجدانم ناراحت بشه و هم به نام من ثبت بشه. اون خانمها هم مثل خواهرهای من بودن. ممکنه برای ناموس من هم این اتفاق بیافته که فکرش هم دردآوره.
من که نه کوروش میشناسم و نه داریوش رو. فقط پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و تعدادی از پادشاهان قبلی و سیاستمداران فعلی میشناسم. کوروش هم غلط کرد به ماساژتها و حکومت عالیه ای که اونها تشکیل داده بودن و ریاستش بر عهده زنها بود حمله کرد . داریوش هم که به گناهکاری شهرت داشت. خوب در هر دوره ای پادشاهان به گناهان زیادی اشتغال داشتن. ناصر الدین شاه و جریان سرسره اش رو که حتما شنیدین.
در مناطق ترک نشین دین و فرهنگ مردم اجازه انجام چنین حرکاتی رو نمیده. در تهران متاسفانه فرهنگ عده ای از مردم خیلی پایینه.
خوب شما باید در راستای بهبود فرهنگ این جامعه گام بردارید . وقتی در یک جامعه ای هر گروهی به یک بهانه ای خودش کنار بکشه تنیجه همین میشه . در کردها هم افراد خیلی با فرهنگ وجود داره همچنین در لرها و سایر اقوام. ولی بعضیها مثل مشهدیها خیلی بیفرهنگن. خوب افراد باشعورتر باید سعی کنن اداره جامعه رو در اختیار بگیرن و اون اصلاح کنن.
به عنوان مثا ل در ابتدای صفویه در جنگ بین شاه اسماعیل و سلطان سلیم حدود دویست نفر از سکاها در یک منطقه سپاه عثمانی متوقف کردن تا سپاه شاه اسماعیل بتونه راحت عقب نشینی کنه و همه اون دویست نفر کشته شدن. این فداکاریها و مسائل فراقومیتی بود که اون حکومت باعظمت ایجاد کرد. یا در جنگ بین شاه عباس و پرتغالیها یکی از فرماندهان اصلی از بلوچهای سنی بود.
موفق باشید
بنده خدا جان ،
پاسخحذفاولا آتيلا نام يکي از سردارهاي ترکه و مرد بود (البته محض تصحيح اينو بهش اشاره کردم وگرنه زن يا مرد بودن هيچ نقصان و کمالي رو تاييد نمي کنه)
ثانيا منظورم بيشتر آريا پرستاني چون صادق هست که خودشون رو پاکترين و والاترين نژاد رو زمين ميدونن نه شما.
ثالثاحالا اون نخاله ها به کنار عکس العمل ملتي که اونجا حضور دارن و هيچ کدوم هيچ کاري نمي کنن واقعا ننگ آوره.
ببخشید آتیلای عزیز
پاسخحذفاشتباه رو حساب کم سوادی من بذارین
بله متاسفانه غیرت مردم در بعضی مناطق از بین رفته
البته در نواحی ای که فارسی زبانهای اصیل زندگی میکنند یزد یک منطقه خاص است که مردم خوب و بافرهنگی دارد. تبریز و زنجان هم از قدیم قطب فرهنگ و ادب و علم ایران بوده و از نظر غیرت و فرهنگ مردم بسیار خوبی دارند. البته باید مواظب باشند مثل بعضی مناطق تهران دچار انحطاط اخلاقی نشوند.
فرهنگ ما از قدیم با ترکهای عزیز پیوند خورده و ما به این مطلب افتخار میکنیم همانطور که از بعضی از اعراب خوشمان نمی آید . من با کمال میل حاظرم نام خلیج فارس خلیج ترک شود ولی خلیج عربی نشود چون فارس و ترک برایم هیچ فرقی ندارد اتفاقا ترکها را بیشتر دوست دارم ولی از اعراب دل خوشی ندارم.
ما وجه اشتراک زیادی داشته ایم و همواره در سختی و خوشی کنار هم بوده ایم مثلا مولوی که ترک بود ولی به فارسی هم شعر میگفت.
همانطور که قبلا گفتم هویت ترک را نمیتوان از ملت ایران جدا کرد و مهم این است که همه با هم در راه بهتر شدن جامعه و رسیدن به کمالات گام برداریم.
با آرزوی موفقیت
ببخشید وقتی خوندم فهمیدم حاضر اشتباه نوشتم.
پاسخحذفسریع نوشتن مشکلاتی هم داره.
من دیگران نیستم. من نگفتم تهران اکثرا ترکزبان است. اگر گفتهام نشانم دهید. به چیزی که نوشته میشود و گفته میشود دقت کنید. گول خوردن شما از امثال زهتابی و گوناز تی وی و غیره به همین علت بی دقتی شماست. آمار درستی وجود ندارد. با توجه به آمارهای تقریبی که وجود دارد اکثریت تهران نباید ترکزبان باشد ولی مهاجرت ترکزبانان به تهران خیلی زیاد بوده است. زمانی که تهران میرویم یک زوز طی نمیشود مگر اینکه گفتگوی ترکی در یک گوشه از تهران شنیده نشود. من گفتم از زبان مورد استفاده در فیلم و تهرانی بودن آن اوباش نمیتوانید به قومیت آنها پی ببرید. حال فرض کنیم که با فریاد قومیت خود را در فیلم گفته بودن. بر فرض راست گفتن باز دلیل بر هیچ چیز نبود.
پاسخحذفاین شاعران ترکزبان نبودهاند. در اشعار نظامی هیچ ترکستیزی نژادی دیده نمیشود (تا جایی که میدانم). مثلا اصطلاح «ترکی کردن» معنی خاصی دارد و ربطی به قومیت ندارد. ولی در هر حال به علت ظلم و ستم طولانی ترکان به مردم ایران این کلمات وارد زبان شده است.
کسی که از حمله چند اوباش که معلوم نیست از چه قومیتی هستند ناراحت میشود نباید نام خود را به نام آتیلای خونخوار بگذارد که هیچ تمدنی نساخت و هیچ کاری نکرد جز حمله و قتل و غارت. کورش و داریوش اشتباهاتی حتما داشتهاند ولی این دو را حتی نمیتوانید با اسکندر (که غربیها تبلیغش را میکنند) مقایسه کنید تا چه برسد به آتیلا. ایندو امپراطوری بزرگی را اداره کردند. اسکندر جهانگشای خوبی بود ولی پس از فتوحاتش درگذشت و امپراطوریش بین افسرانش تکه پاره شد.
من آریایی پرست نیستم تنها دارم اشتباهات شما را تصحیح میکنم.
بنده خداي عزيز،
پاسخحذفمن با هيچ قومي چه ايراني و چه غير ايراني که ادعاي نژادي نداشته باشه مشکلي ندارم، به قولي همه از يک گوهريم.ولي وقتي بعضيا درباره نژاد برتر و فرهنگ والاشون رجز خوني ميکنند اعصاب آدم رو بهم ميريزن.
از شما هم خواهش ميکنم نظرتون رو راجع به عربها هم عوض کنيد ، اونچه که باقي ميمونه دوستيهاست.اينگونه دشمنيها در وهله اول روح خود شخص رو تحت تاثبر قرار ميده .اين دعواي نامها و ... هم بازي سيايتمدارهاست که ملت عادي رو تو مشتشون داشته باشن.
بنده خدای گرامی، ترکها ۱۰۰۰ سال بر ایران حکومت نکردهاند. زمانش کمتر است که توسط پانترکان بالا برده میشود. در ضمن برخی از آن ترکان (مثل غزنوی، سلجوقی که به وضوح تصویری از آنها را در لینک داده شده دیدید) هیچ ربطی چه از لحاظ فرهنگی و چه نژادی به مردم آذربایجان ندارند. اینکه چرا پانترکان ایشان را از پدران خود میدانند از احساس حقارت و سرگشتگی آنها ناشی میشود. این مثل آن است که سیاه پوست اهل هاییتی یه شارل دوگل افتخار کند چون زبان مادریش فرانسوی است! این مقاله را بخوانید و خود محاسبه کنید. پانترکان شدیدا درغگو و سفسطه باز هستند:
پاسخحذفحکومت هزار سالهی ترکان بر ایران؟ - دروغی تاریخی
http://shahrbaraz.blogspot.com/2010/05/blog-post_06.html
گفتید: «یا در جنگ بین شاه عباس و پرتغالیها یکی از فرماندهان اصلی از بلوچهای سنی بود.»
این را نمیدانم. ولی در تاریخ مشخص است که سلسله صفویه مذهب سنی را در اکثریت مردم ایران از بین برد. تا پیش از صفویه اکثریت ایران را سنی مذهبان تشکیل میدادند. در آغاز کار برای مثال شیخ بزرگ سنی تبریز را به سیخ و صلابه کشیدند. صفویه هم یک سلسلهی ایرانی است که جد اصلی آنها کرد بوده است و علاوه بر مردم آذری ایرانی، آنها خون گرجی و حتی یونانی هم داشتهاند.
پانترکان بویژه هیچ ربطی به صفویه ندارند. شاه اسماعیل اسم پسر خود را تهماسب میگذارد که آن موقع معمول نبوده است. به خاطر ایران و به خاطر شاهنامه. پانترک در مقابل از فردوسی متنفر است. صفویه از لحاظ فرهنگی تماما ایرانی بوده است.
آتیلای عزیز
پاسخحذفببینید در بین بعضی اعراب و مخصوصا بعثیها برای ایرانیها عبارت ((کلب الایرانی)) به کار برده میشود در حالیکه ما دائم دم از برادری میزنیم. یامسابقات با ایران رادائم در ورزشگاه قادسیه برگزار میکنند. بنابراین آنها دائم دارند تخم کینه را در جواب محبتهای ما میکارند. بالعکس ترکها همواره بدیهای ما را با خوبی جواب داده اند که قابل تحسین است.
صادق عزیز
در مورد صفویه مطالبتان کمی ناملموس به نظر میرسد که باید تحقیق کنم. البته اگر دوران حکومت ترکان بر ایران هزار سال نباشد حداقل هفتصد سال بوده . از نظر من ترک و ایرانی یکی هستند و هیچ تفاوتی وجود ندارد البته تبار همه ترکها که قرار نیست به آذربایجان برسد. پس ترکهای قشقایی در دل استان فارس ترک نیستند؟
یا ترکهای زنجان و فرمودید که در کرمان هم ترک وجود دارد که من اطلاع ندارم.
ببینید مثلا خدمتی که ستارخان و باقرخان با فدا کردن خود برای مردم ایران انجام دادند در تاریخ بینظیر است.
ببینید وقتی اقوام باهم متحد باشند مشکلات کمتر میشود.
پریروز دریای سیستان خشک شد هیچ کس از غیر ساکنان برایش مهم نبوددیروز دریاچه ارومیه خشک شد و امروز دریاچه بختگان. درحالیکه اگر همان اول یک راهکار اندیشیده میشد این مسائل ادامه نمیافت
با آرزوی موفقیت و اتحاد در راه کسب کمال برای تمام اقوام فلات ایران
دوستان، انشالله که نوشتههای ما به فهم یکدیگر کمک کرده باشد. فکر کنم به اندازهی کافی وراجی کردم. کردستان در اعتصاب است و در تارنوشتم باید اینها را بازتاب بدهم.
پاسخحذفترک و ایرانی یکی شده. هر چه هم فردی افراطی باشد راه فراری از این نیست چون واقعیت است. حتی مردم ازبک ازبکستان را به راحتی نمیتوان ار مردم تاجیک آن کشور جدا کرد. هزارههای افغانستان ترک و مغول هستند ولی پارسی صحبت میکنند. آذریها ایرانی هستند ولی ترکی سخن میگویند. رسوم ترکان و ایرانیان مشترک است. مذهبشان مشترک است. دو راه وجود دارد جدایی یا همبستگی. اولی برای همه ما بد است و زیاد هم عملی نیست. دومی هم خوب است هم عملی هم با واقعیت جور است و هم به سود کل منطقه. ولی همانطور که گفتم همه باید پیش بیایند. نمیشود که همیشه ایرانی هزینه بدهد. ایران همان مثلا ۱۰۰۰ سال یا ۷۰۰ سال زیر سلطه ظالمانه حکومتهای ترک بوده است. حالا هم به نوع دیگر دارند از ایران میدزدند. اگر همه همبسته شویم این موضوعات ملی هم پیش کشیده نمیشود و کمرنگ میگردد.
پاسخحذفبنده خداي محترم،
پاسخحذفدر مورد عربها هم نبايد نطرات و عقايد سباستمدارها و بک عده رو به همه آنها تعميم داد.شما اگر از مردم عادي عر ب نظرشون رو در مورد ديگر ملتها (نه فقط فارسها)بپرسيد مطمئنا خواهيد ديد که دشمني با کسي ندارند مگر عده اي که تحت تاثير القائات حکومتيها و راشيستها بودن. انسانها ذاتا همنوعدوست هستند که اگر چنين نبود اجتماعات عظيم کنوني بوجود نمي آمد.
صادق عزیز
پاسخحذفاز مطالبتان استفاده کردم. ارزش حقیقی وجودی انسان در علم و دانسته های اوست و هرچند ممکن است با عقایدی مخالف باشیم ولی نام آن را نمیتوان وراجی گذاشت، اظهار نظر کلمه مناسبتریست.
آتیلای عزیز
از راهنماییتان متشکرم. فکر میکنم باید در مورد عربها هم تجدید نظر کنم. حرف شما کاملا منطقی به نظر میرسد. به هر حال عقاید انسانها با راهنماییهای همنوعانش اصلاح میشود و هر فردی نقاط کور زیادی دارد که با کمک افراد دیگری که در آن زمینهها مشکل ندارند حل میشود.
البته باز هم مشکل این است که در سرزمینهای عرب نشین سیاستمداران بدذاتی حاکمند که دائم به مسائل تفرقه برانگیز دامن میزنندو البته حق اعراب حکومت بهتریست.
با تشکر
به اميد روزهاي خوشي که دوستبها فراتر از زبانها و مرزها باشند و انسانها باتفکر و انديشيدن خود را از آلت دست شدن حاکمان و سياستمداران رهايي بخشند.
پاسخحذفخوش باشيد
gule gule
در این جا چندین نوبت به مسئلهی شاه اسماعیل اشاره شد. شاه اسماعیل فردی ایرانینژاد و ترکیزبان بودهاست. فردی هم نیست که بتوان به او افتخار کرد. وحشیگریهای این فرد ستمگر و قزلباشان زورگو و جلادش دو نتیجه در پی داشت. ۱.کشتار گسترده در ایران حتی در شهرهایی همچون تبریز و مشهد ۲.یکپارچه شدن ایران به عنوان نتیجهای تبعی. حال ما باید با این دو کنار بیاییم. از اولی بیزاریم و دومی برایمان بسیار مهم و خوشایند است. برای مطالعه دربارهی جنایتهای شاه اسماعیل و شناسایی چهرهی واقعی آن میتوانید به سایت www.irantarikh.com مراجعه نمایید. در ضمن شخصیت جلالالدین مُنکِبِرنی خوارزمشاه ناعادلانه بزرگ شده است. او فردی خونخوار، سختکش و خوشگذران و در عین حال شجاع و جنگجو بودهاست. برخی میخواهند از او نمادی از مقاومت ایرانی در برابر مغول بسازند که بیشتر به تمایلات ما مربوط است تا حقایق تاریخی.
پاسخحذفبا سلام مجدد
پاسخحذفببینید در ترک بودن شاه اسماعیل و قزلباشها شکی نیست ولی آنها هم مثل ترکهای سلجوقی و غزنوی و خوارزمشاهی ساکن ایران بودند (مثلا مرزهای ایران در دوران سلجوقیان را در نظر بگیرید آنها همه در زمان خود در این محدوده بودند) و از خارج به ایران نیامده بودند و از طرفی آن زمان کشور همین کشور بوده اگر نام آن جیز دیگری بوده من اطلاع ندارم.
بنابراین بین ایرانی و ترک تناقضی وجود ندارد و من قبلا گفتم که بیش از هفتصد یا هزار سال حاکمان ایران همه ترک بوده اند.
بحث دیگر این است که کشتارهای شاه اسماعیل در خراسان و سایر مناطق بیشتر علیه ازبکها و سایر دشمنان مردم ایران بوده و مردم ایران را نجات داده
ثانیا اگر تمام کشتارهای شاه اسماعیل را در نظر بگیریم برابر کشته های جنگ های بین قبیله ای و بین حکام محلی که ناشی از عدم ثبات حکومت مرکزی بوده نمیشود . نبرد بین قراقویونلوها و آق قویونلوها یک نمونه از این نبردهای بین قبیله ای بوده یا نسل کشی قوم کوچ که منجر به حذف شدن این قوم از صحنه روزگار شد (البته این مساله خیلی قبلتر از حکومت صفویان بوده) از نمونه جنگهای بین قبیله ای و نابود شدن شهر توس قدیم در دوره تیموریان از نمونه جنگهای بین حکام محلی بوده.
از طرفی مردم ایران در خطر حمله عثمانی و ازبکها بوده اند به عنوان مثال نسل کشی ارامنه توسط عثمانی از فجایع تاریخی بوده که اگر به خاطر شاه اسماعیل نبود بعد نوبت ایران بود.
پس شاه اسماعیل شایسته تحسین و افتخار است.
همچنین سلطان جلال الدین خوارزمشاه بخاطر اینکه اولین کسی بود که توانست مغولها را در چند نقطه شکست دهد. خوش گذرانی صفت تمام شاهان است.
به احتمال زیاد اگر اقوام دیگر ایران مخصوصا اقوام فارسی زبان که کمتر از ایشان حمایت کردند به جای مبارزات پراکنده تحت فرمان او متحد میشدند موفق به شکست دادن مغولها میشدند. ما فارسی زبانها با این همه ادعا کجا یک مقتومت درست و حسابی در برابر مغولها انجام دادیم؟ اصفهانیها که بدون هیچ مقاومتی تسلیم شدند
اگر جایی مطالبم اشتباه بود تذکر بدهید
با تشکر
بنده خدا
سپاس فراوان از تمام نظر دهندگان محترم كه باعث افزايش اطلاعات من گرديده است
پاسخحذفدرود فروان
(((((باور کنید هر نوع بنیاد گرایی پوچ و بی منطق است تلاش برای فارس کردن اقوام غیر فارس را شما شروع نکرده اید فقط در این بازی بدون دانش شرکت می کنید)))))
پاسخحذفگل گفتی قارداشیم
رژیم غاصب اسلامی با تغییر نام شهر های کوچک و روستاها به فارسی سعی در پارسی جلوه دادان این مکانها دارد
تا بعد از مدتی با این استعدالها این مناطق را پارس نشین بداند
این ها همش نقشه یهود بود در زمان پهلوی اول و رژیم اسلامی گاه دانسته گاه جاهل بدان عمل میکند .
اویان میللتیم اویان
،اویان تورک قارداشیم ،باجیم اویان
، اویان آزربایجانیم اویان
پاسخ دهنده (صادق) مشخص ومشهود است که شما خود دکتر عبدی هستید وباتوجه به نظرات شما در ضدترک بودن شما هیچ شکی نیست ولی خودت هم بهتر میدونی که غیر واقعی وغیرعادلانه نظر میدهی . به گواهی تاریخ شما فارسها مفت خورترین وبی خاصیتترین ملت جهان هستیدکه هیچ کاری جز جعل بلد نیستید . نگو که توفارس نیستی که دراین صورت شخصیتت نازلتر جلوه میکند . اگر در مقام دفاع قصدداری از کوروش بگی ..او هم یک شاه خونخوار ضدترک بود که توسط ترکها به درک واصل شد.
حذفبویوک تانرینین آدیلا.محقق گرامی نکه ای که ازاین تحقیق مشهود است اینست که شما(آقای دکتروخانم لطفی)فارس نیستید 99درصدترک واقلا یکیتون ساکن آذربایجان بوده اید که اگر اینطوری باشدبسیار شگفت انگیز است که در ازای این خیانت به کجا میخواهید برسید شما در قفقاز از زبان فارسی صحبت کرده اید!برای اسامی روستاها ومناطق اردبیل دنبال ریشه فارسی هستید...!ما با فارسهایا غیرترکها تا این حد مشکل نداریم ایران عزیز یک کشور چند قومی است همه ساکنین این مرز وبوم عزیزندولی عدالت حکم میکند که ملت بزرگ ترک به دلیل اینکه اکثریت است ودر طول بیش از هزار سال برای حفظ این فلات و دیگرانی که ساکنش بودندچه خونها که نداده چه رشادتها که نکرده؟افتخارها(سه بار فتح هند:سلطان محمود غزنوی تیموربزرگ ونادر شاه افشار)نام ایران که بعداز وروداسلام از تاریخ وجغرافی محو شده بودتوسط شاه اسماعیل بزرگوقزلباشان احیاشد و...باید زبان فرهنگ وحقوقش محترم شمرده شود.ما ترکها بیش از هر ملتی در ایران در حفظش تلاش کردهایم در نتیج باید ازحقوق بیشتری برخوردار باشیم وخواهیم شد...دکتروهمکارش در بیان مطالب تاریخی مثلا ایکه بابک ترک نبوده ساوالان ریشه فارسی داردو... خندهداراست .ولی من نظریات انها له فارسهاوعلیه ترکها رانوعی خدمت به ترکها میدانم .چرا که ترکها بادیدن شدت غرورزی ها به خود بیایند در حفظ زبان واصالت خود بکوشند ترکی بنویسند وبخوانند نامهای ترکی زیبا به فرزندان خود انتخاب کنند تاریخ ترک را بخوانند وبه ان افتخار کنند.هموطنان عزیز ترکزبان من که از اذربایجانها خراسانها گرفته تابه سیستان وچهارمحال بختیاری رسیده و ساکن هستید:اذری ها ترکمن هاقشقاییها بدانید که شما از پرافتخارترین ملتهایید.((یاشاسین ایرانین هر گوشه سینده یاشیان تورک میلتلری))
پاسخحذفدددددد
پاسخحذفهموطنان عزیز ترک زبان ضمن احترام به تمام ملت ایران ویکپارچگی میهن عزیزمان عرض میکمم هیچ ملتی در دنیا مثل ملت ترک پر افتخار نیست جهانگشایانی مانند اتیلا .سلطان محمد غزنوی.چنگیز خان.امیرتیمور گورکانی.شاهاسماعیل بزرگ.نادرشاه کبیر.و...سلطان ملکشاه سلجوقی.وسلاطین عثمانی چون سلطان محمدفاتح که با اقتدار هزاران سالا بر بهترین مناطق کره زمین حاکم بوده اند.این ملت بزرگ در یران شایسته ی احترام بیشتر از این هستند.
پاسخحذفدر مورد مهاباد باید عرض کنم که قبلا اسمش ساوخ بلاغ بود بطوری که در اهنگهای مرحوم حسن زیرک هنرمند مشهور کردها از این اسم(سا بلاغ) استفاده شده است .قدیمی های مهاباد هم بیشتر از اسم سابلاغ استفاده میکنند.شما یا بی مطالعه هستید یا نمی خواهید واقعیت را قبول کنید که در وجه دوم قبولاندن به شما در حد غیر ممکن خواهد بود.
پاسخحذف